RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
مرسی ستاره جان بابت دلگرمی.
امروز با استادم تماس گرفتم. دست و پام از ترس می لرزید. گوشی رو برداشت. خیلی خشک جواب داد. اول ازش عذرخواهی کردم و گفتم به خاطر اسباب کشی نتونستم زودتر باهاش تماس بگیرم. بعد گفتم برای جلسه مقاله چه زمانی رو در نظر دارید. گفت هر چیزی که می خوای تو جلسه بگی رو برام بنویس ایمیل کن. نیازی به جلسه نیست :( معلومه نمی خواد منو ببینه. منم گفتم باشه.
الان دیگه زمان صبره. کارهایی که گفت رو انجام میدم و براش می فرستم. بعد چند روز صبر می کنم. شاید تا آخر هفته. بعد اون ایمیلی که براش تنظیم کردم رو send می کنم.
البته یکم از فرستادنش می ترسم. چون به توصیه آنیتا توش نوشتم که با وجود احترامی که براش قائلم و علاقه ام برای ادامه کار با اون، اگر تصمیم بگیره که دیگه باهاش کار نکنم، از تصمیمش تبعیت می کنم.
و می ترسم که یه وقت با دیدن این جمله ها مصمم تر بشه که جدا بشه
دوستان من پذیرای راهنمایی های شما در مورد چگونگی تنظیم ایمیل هستم. و همچنین محتاج دعاهاتون
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
امیدوارم که موفق بشی... توی زندگی موقعیت های بحرانی زیاد پیش میاد... امیدوارم نتیجه اش همونطور که میخوای باشه ، ما شرمنده ت نشیم :316:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دلسوخته...
اول قبل از اینکه حرفم رو بزنم چرا اسم دلسوخته رو انتخاب کردی آخه دختر جان! دلسوخته اسم خوبی نیست، خودش یه کلمه منفی است و یه حس منفی رو القا می کنه... کاش یه اسم دیگه انتخاب کنی بگی مدیرای سایت اسمت رو عوض کنن....
بعدش هم اولا از اسباب کشی خسته نباشین، بعدا بهت تبریک میگم امشب قطعا فکرت از دیشب راحت تره، همین قدم خیلی بزرگی بود که با استادت تماس گرفتی و باهاش حرف زدی :104: آفرین
اصلاً هم نگران این نباش که استادت مبادا تصمیم بگیره و بهت بگه که دیگه نمی خواد باهاش کار کنی، این مقالات خودته و خودت تا اینجا اوردیشون، و بعید است که بگه که نمی خواد دیگه روشون کار کنی. البته متن ایمیل رو یه کم خوب تنظیم کن بنویس تو این روزهایی که گذشته خیلی فکر کردی و از حرفی که زدی و برخوردایی که اون شب داشتی پشیمونی و قدر زحمات استادت رو خیلی خوب می دونی و حتی می تونی قول بدی که بهتر از گذشته کار خواهی کرد... ولی این جمله خوبیه که بنویسی اگر که استادت تصمیم بگیره که تو کار نکنی باهاش دیگه، تو تبعیت می کنی...
خیالت راحت باشه اون هیچ وقت چنین حرفی نمیزنه... برات آرزوی موفقیت دارم. یه کم به خودت استراحت فکری بده...
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
فقط این دو مقاله تکمیل به تا دیگه کار با این استاد را کات کنم و خودمو از این جهنم نجات بدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
الانم هر چقدر از نظر شما اشتباه باشه می خوام این رابطه حداقل تا وقتی من ایران هستم سر پا بمونه. و دنبال کمک برای بهبود رابطه هستم نه اتمامش. ؟؟
خب من نظراتم را شماره بندی می کنم و سعی می کنم خلاصه بنویسم. شما ربطش را به هم پیدا کنید.
1- تناقض دو جمله بالا
2- جواب علامت سوال
3- حس نوعی سواستفاده از رابطه ی مذکور. تا زمانی که ایران هستم رابطه باشد تا منافع من هم برقرار باشد.
4- جایی به بالهای صداقت گفتی که به من ربطی نداره که نصف شب به مرد نامحرم اس ام اس می زنم و تا 4 صبح بحث می کنیم و ... به کی ربط داره؟
وقتی ساعت دو نصف شب زنگ می زنی به ایشون و اعتراض می کنه که الان چه وقت زنگ زدنه، یعنی چی؟ با اس ام اس ادامه می ده اما با تلفن نه. یعنی اینکه زنگ و صحبت با شما براش مشکل خانوادگی ایجاد می کنه. کما اینکه شب بعدش گفتی که بهم گفته بود زنگ نزنم و 17- 18 تا اس ام اس دادیم. من نمی دونم یه معذرت خواهی کاری 18 تا اس ام اس می خواد برای چی؟
یه خورده زیادی درگیر ماجرا نشدی؟
5- چرا پیشنهاد اون استاد را برای ادامه تحصیل رد کردی؟ یا پیشنهاد برات جالب نبود که منتش را سر استادت نذار
یا بخاطر استادت نرفتی که پس بحث نمی تونه کاری باشه و عاطفیه. دلیلی نداره که شما شرایط کاری بهتر را نپذیری.
6- پیشنهاد دکترا در زمینه کاری خودتون و استادتون بهتون شده و شما هم دنبال همین هستید. شرایط مالی این کارها هم معمولا مشابه است. علت نپذیرفتن شما احتمالا مطلوب نبودن سطح دانشگاه یا استاد مذکور بوده. چرا منتش را سر استادت می ذاری؟
7- طبق گفته های خودت استادت تا اینجای کار منصف بوده. تو یک چشمه هایی بهش نشون دادی، از جمله این که " هی من یه درخواست کار از یه استاد خارجی دارم " دقت کن که حتی نمی گی من درخواست دادم اونها پذیرفتن. میگی اون از من درخواست کار کرده، بعد می ایی می گی اسم من را بذار اول و ... استاد هم حالا داره جوابت را می ده. "دفاع کردی و مقاله هات را نوشتی دیگه با من کار نداری حالا دم درآوردی؟"
حس مورد سواستفاده واقع شدن حس بدیه. یه استاد با تجربه و زحمت کشیده، ببینه یه دانشجو داره باهاش اینطوری بازی می کنه حتما مثل شیر زخمی می شه.
8- راستش من مساله را خیلی پیچیده نمی بینم. شما دفاعت را که کردی. یکی از کارها هم که صد درصد مال خودت است. بفرست یه جا چاپ بشه. کار دوم و بقیه هم که صد در صد مال خودت نیست. بکش کنار و بذار کارش را بکنه دیگه. مگه نمی خوای از این جهنم راحت بشی؟ از فردا دیگه نرو. تمام.
9- پذیرش هم ربط چندانی به توصیه نامه نداره. شااید یک درخواست کلاسیک و فرمالیته باشه. ولی تا حالا کسی توصیه نامه نداشته که استادش توش بنویسه " فلانی دانشجوی بدیه یا ....". همه و همه جای دنیا می دونن که توصیه نامه ها اکثرا فرمالیته است. اهمیت چندانی هم در پذیرش نداره. من این را از منابع زیادی شنیدم. مهم پروپوزال شما و کارهای قبلیتون است. توصیه نامه را از مشاورت می گیری. از یکی از اساتیدی که باهاش درس داشتی یا یک کار پژوهشی دیگه کردی می گیری. زیاد مهم نیست.
نگرانی شما دقیقا چیست؟ توصیه نامه؟ اول یا دوم بودن اسمتون توی مقالاتی که خودت هم می گی سهم عمده اش مال استاد بوده؟ از دست دادن رابطه ای که ممکنه هنوز به دردت بخوره و تا آخرین لحطه می خوای حفظش کننی و وقتی مطمئن شدی که داری می ری، تمام؟
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
1- تناقض دو جمله بالا
2- جواب علامت سوال
3- حس نوعی سواستفاده از رابطه ی مذکور. تا زمانی که ایران هستم رابطه باشد تا منافع من هم برقرار باشد.
4- جایی به بالهای صداقت گفتی که به من ربطی نداره که نصف شب به مرد نامحرم اس ام اس می زنم و تا 4 صبح بحث می کنیم و ... به کی ربط داره؟
وقتی ساعت دو نصف شب زنگ می زنی به ایشون و اعتراض می کنه که الان چه وقت زنگ زدنه، یعنی چی؟ با اس ام اس ادامه می ده اما با تلفن نه. یعنی اینکه زنگ و صحبت با شما براش مشکل خانوادگی ایجاد می کنه. کما اینکه شب بعدش گفتی که بهم گفته بود زنگ نزنم و 17- 18 تا اس ام اس دادیم. من نمی دونم یه معذرت خواهی کاری 18 تا اس ام اس می خواد برای چی؟
یه خورده زیادی درگیر ماجرا نشدی؟
5- چرا پیشنهاد اون استاد را برای ادامه تحصیل رد کردی؟ یا پیشنهاد برات جالب نبود که منتش را سر استادت نذار
یا بخاطر استادت نرفتی که پس بحث نمی تونه کاری باشه و عاطفیه. دلیلی نداره که شما شرایط کاری بهتر را نپذیری.
6- پیشنهاد دکترا در زمینه کاری خودتون و استادتون بهتون شده و شما هم دنبال همین هستید. شرایط مالی این کارها هم معمولا مشابه است. علت نپذیرفتن شما احتمالا مطلوب نبودن سطح دانشگاه یا استاد مذکور بوده. چرا منتش را سر استادت می ذاری؟
7- طبق گفته های خودت استادت تا اینجای کار منصف بوده. تو یک چشمه هایی بهش نشون دادی، از جمله این که " هی من یه درخواست کار از یه استاد خارجی دارم " دقت کن که حتی نمی گی من درخواست دادم اونها پذیرفتن. میگی اون از من درخواست کار کرده، بعد می ایی می گی اسم من را بذار اول و ... استاد هم حالا داره جوابت را می ده. "دفاع کردی و مقاله هات را نوشتی دیگه با من کار نداری حالا دم درآوردی؟"
حس مورد سواستفاده واقع شدن حس بدیه. یه استاد با تجربه و زحمت کشیده، ببینه یه دانشجو داره باهاش اینطوری بازی می کنه حتما مثل شیر زخمی می شه.
8- راستش من مساله را خیلی پیچیده نمی بینم. شما دفاعت را که کردی. یکی از کارها هم که صد درصد مال خودت است. بفرست یه جا چاپ بشه. کار دوم و بقیه هم که صد در صد مال خودت نیست. بکش کنار و بذار کارش را بکنه دیگه. مگه نمی خوای از این جهنم راحت بشی؟ از فردا دیگه نرو. تمام.
9- پذیرش هم ربط چندانی به توصیه نامه نداره. شااید یک درخواست کلاسیک و فرمالیته باشه. ولی تا حالا کسی توصیه نامه نداشته که استادش توش بنویسه " فلانی دانشجوی بدیه یا ....". همه و همه جای دنیا می دونن که توصیه نامه ها اکثرا فرمالیته است. اهمیت چندانی هم در پذیرش نداره. من این را از منابع زیادی شنیدم. مهم پروپوزال شما و کارهای قبلیتون است. توصیه نامه را از مشاورت می گیری. از یکی از اساتیدی که باهاش درس داشتی یا یک کار پژوهشی دیگه کردی می گیری. زیاد مهم نیست.
نگرانی شما دقیقا چیست؟ توصیه نامه؟ اول یا دوم بودن اسمتون توی مقالاتی که خودت هم می گی سهم عمده اش مال استاد بوده؟ از دست دادن رابطه ای که ممکنه هنوز به دردت بخوره و تا آخرین لحطه می خوای حفظش کننی و وقتی مطمئن شدی که داری می ری، تمام؟
ممنون پیدا جان. من روزی که این پست رو گذاشتم یه کم از دست استادم ناراحت و عصبانی بودم و احساس می کردم دیگه نمی خوام باهاش کار کنم و برای قطع ارتباط فقط به منافعم که به خطر می افته فکر می کردم. اما الان که عصبانیتم فروکش کرده می بینم که نه. ته دلم این نیست. من دوست دارم باهاش کار کنم. البته می دونم رابطه ما یک رابطه ای خواهد شد که دوبار زخم خورده و شاید هیچ وقت مثل قدیما نشه اما من دوست دارم برای بهتر شدنش تلاش کنم. علت تناقضاتم این بود.
بعدش هم اول استادم شروع کرد به من اس ام اس دادن. و 17-18 نه و شاید 6-7. البته 6-7 اس ام اس طولانی. خب من آتیشی شدنش رو حس کردم و دلم می خواست عصبانیتشو آروم کنم. اما متاسفانه جواب معکوس داد. قبول دارم اشتباه کردم. نباید تصفه شب اس ام اس دادن رو کش می دادم. اگه می گذاشتم صبح جوابشو می دادم حتما آروم تر شده بود و منطقی تر هم صحبت می کرد. کار هم به اینجا بیخ پیدا نمی کرد.
علت نپذیرفتنم این بود که خیلی کشوری که پیشنهادش بهم شده بود رو دوست نداشتم. از لحاظ ساپورت مالی هم به اندازه کشورهایی که من مدنظرم هست ساپورت نمی کردن. البته دانشگاه خوبی بود. بعدها استاد خودم هم بهم گفت که تو لیاقت خیلی بهتر از این استاد رو داری. (خب من رزومه استاد رو به استاد خودم نشون ادم و ازش خواستم راهنمایی ام کنه) اما من هیچوقت سر استادم منت نگذاشتم که من به خاطر شما نرفتم. هیچوقت. اون موقع که با هم دعوا کرده بودیم بهش گفتم که اگه شما بگید نرو حرفتونو قبول می کنم. چون تو اون شرایط می دونستم اون هیچوقت بد من رو نمی خواد. اما اون هیچوقت چنین چیزی نگفت و من خودم منصرف شدم. و هیچوقت هم منتی نبوده که بخوام بهش بگم من به خاطر شما نرفتم. (ناگفته نماند که اون استاد بهم گفت هر وقت خواستی میتونی با من هماهنگ کنی و برای پذیرش اقدام کنی. یعنی حتی اگه الان اراده کنم هنوز راه جلوی پام بازه)
الان که آروم شدم نگرانی من از تمام شدن رابطه ام با استادم است. ربطی به منافعم هم نداره. (اون موقع که عصبانی بودم فقط به منافعم فکر می کردم.) من کار کردن با استاد را از ته دل دوست داشتم و دلم نمی خواد این رابطه کات بشه. کما این که قدیما می گفت تو از ایران هم بری ما همچنان با هم کار می کنیم و من راضی و خوشحال بودم. الان مشاور من که کشور دیگه ای استاده، قبلا که ایران بوده با استاد من کار می کردن. و الانم که سالهاست اونوره هنوز با هم کار می کنن. منم دوست داشتم این طوری باشه.
قبل از دعوای اول انقدرررررر رابطه ما با هم خوب بود که حتی من فکر می کردم اگه برم یه کشور دیگه و استادای اونجا نتونن انتظار منو از یه استاد مثل استاد خودم برآورده کنن، اونوقت خیلی برام سخت خواهد بود. اما همیشه دلم رو به این خوش می کردم که خب ما که رابطمون رو کات نمی کنیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
سلام دلسوخته...
اول قبل از اینکه حرفم رو بزنم چرا اسم دلسوخته رو انتخاب کردی آخه دختر جان! دلسوخته اسم خوبی نیست، خودش یه کلمه منفی است و یه حس منفی رو القا می کنه... کاش یه اسم دیگه انتخاب کنی بگی مدیرای سایت اسمت رو عوض کنن....
بعدش هم اولا از اسباب کشی خسته نباشین، بعدا بهت تبریک میگم امشب قطعا فکرت از دیشب راحت تره، همین قدم خیلی بزرگی بود که با استادت تماس گرفتی و باهاش حرف زدی :104: آفرین
اصلاً هم نگران این نباش که استادت مبادا تصمیم بگیره و بهت بگه که دیگه نمی خواد باهاش کار کنی، این مقالات خودته و خودت تا اینجا اوردیشون، و بعید است که بگه که نمی خواد دیگه روشون کار کنی. البته متن ایمیل رو یه کم خوب تنظیم کن بنویس تو این روزهایی که گذشته خیلی فکر کردی و از حرفی که زدی و برخوردایی که اون شب داشتی پشیمونی و قدر زحمات استادت رو خیلی خوب می دونی و حتی می تونی قول بدی که بهتر از گذشته کار خواهی کرد... ولی این جمله خوبیه که بنویسی اگر که استادت تصمیم بگیره که تو کار نکنی باهاش دیگه، تو تبعیت می کنی...
خیالت راحت باشه اون هیچ وقت چنین حرفی نمیزنه... برات آرزوی موفقیت دارم. یه کم به خودت استراحت فکری بده...
ممنون ستاره جان. آخه اون موقع دلم خیلی سوخته بود واسه همین این اسم رو انتخاب کردم. الان نمیدونم چجوری باید به مدیرای سایت بگم اسمم رو عوض کنن.
آره امروز خیلی آروم ترم. مطمئنا استادم هم آروم تر بود که جواب تلفنم رو داد. وگرنه با اون وضعی که اون شب به وجود اومده بود اگه آروم نشده بود اصلا جوابمو نمی داد.
مرسی از پیشنهاداتت برای تنظیم ایمیل. حتما ازشون استفاده می کنم
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دلسوخته جان
به نظر من الان که باهاش تلفنی صحبت کردی در ایمیلت کلا حرفی از ماجراهای پیش آمده نزن. فقط حرف از مقالت بزن دیگه هم نگو اگر میخوای جدا کار کنیم.فقط سعی کن ایمیلت با احترام زیاد توام باشه و آخرش هم یک تشکر صمیمانه و منتظر جواب ایمیلت بمون.فعلا باهاش تماس نگیر تا معذرت خواهی هایی که قبلا کردی رو با خودش مرور کنه و بپذیره...
موفق باشی
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نگین جان من ایمیلی که توش درباره مقاله حرف زده بودم (یعنی همون که گفته بود هر چی تو جلسه میخوای بگی رو ایمیل کن) امروز بهش فرستادم اما هیچ حرفی راجع به اتفاقاتی که افتاد توش نزدم. خیلی عادی مطالبی که می خواستم رو نوشتم و ایمیل کردم. نمی خواستم تو این ایمیل حرفی بزنم که احساس کنه دعوامون رو نحوه کارکردنم تأثیر گذاشته. یعنی یه جورایی می خواستم بحث کار روی این مقاله رو از بحث دعوا جدا نگه دارم.
حالا فعلا چند روز صبر می کنم تا ببینم چی پیش میاد. اما فکر می کنم فرستادن اون ایمیل بد نباشه. حداقل حرفای دلمو بهش زدم و مثل بغض تو گلوم نمی مونه.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دل سوخته جان
من استادت رو نمیشناسم ولی شما یک بار باهاش تماس داشتی به نظرم اگر لازم میدیدی باید همون موقع باهاش صحبت میکردی الان یه مقدار لوث شده ضمنا به اندازه کافی معدرت خواستی اون اگه میخواست باهات برخورد کنه که جواب تلفنت رو نمیداد.
به نظر من ببین جواب ایمیلت رو چی میده بعد تصمیم بگیر چه کار کنی.توی این فاصله فقط صبر کن ولی هر وقت رفتی پیشش با احترام باهاش برخورد کن.
اگر هم دیگه خواستی کار جدیدی بکنی از اولش بپرس با چه شرایطی تا بفهمی کجای کاری.جنگ اول به از صلح آخر...
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
من بر خلاف نظر دوست عزیزم نگین و با توجه به شناختی که از استادم داشتم و می دونستم شاید دیگه نبینمش یا اگه همین جوری پیش بره حتی تلفنی هم دیگه صحبت نکنیم، اون ایمیل رو دیروز براش فرستادم.
توش از همه زحمت هاش تشکر کردم. براش توضیح دادم که اون حرفی که زدم رو تحت شرایط تنش عصبی گفتم و بعدش پشیمون شدم. بهش گفتم که قبول دارم اشتباه کردم و میدونم که نقش اون تو مقاله اول خیلی پر رنگ تر از من بوده. گفتم قدر زحماتشو می دونم. آخرش هم گفتم با وجودی که خیلی دوست دارم باهاش کار کنم اما تابع هر تصمیمی که بگیره هستم. البته خلاصه حرفامو اینجا گفتم. ایمیلش خیلی طولانی بود.
تا شب هیچ خبری نبود. شب بهم اس ام اس زد که کی نمونه ها به دستم می رسونی (نمونه هایی که من برای پروژه ام روش کار می کردم را استادم در اختیارم قرار داده بود)
سری قبل هم که دعوامون شد و اون می خواست کلا ارتباطشو با من قطع کنه بهم گفته بود نمونهها رو بیار و من براش برده بودم. اما بعد که دوباره دعوا فیصله پیدا کرد بهم داد برای چند تا آزمایش و هنوز دستم مونده بود.
دیشب در جواب اس ام اس اش گفتم هر وقت شما بگید براتون میارم. (می دونم می خواست با این کارش به من نشون بده که تحت تأثیر ایمیلم قرار نگرفته. مطمئن بودم همچین برخوردی خواهد داشت. خیلی براش مهمه که به من نشون بده تحت تأثیر این حرفام نیست. یعنی کلا آدم بدبینیه. فکر میکنه همه می خوان ازش سو استفاده کنن مگر این که خلافش ثابت بشه. و همون جور که گفته بودم از پاچه خواری و تعریف کردن خوشش نمیاد چون در نظر اول فکر میکنه واسه اینه که نظرشو جلب کنن و ازش سواستفاده کنن)
خلاصه همون جور که انتظار داشتم با همین دیدگاه، دیشب اون اس ام اس رو برام فرستاد. حس می کنم حتی می خواست عکس العمل من رو ببینه و محک بزنه که چقدر حرفای تو ایمیلم حقیقت داره. یعنی مثلا اگه نشونه هایی از قطع رابطه نشون بده من شروع میکنم به مخالفت یا قبول می کنم. همون جور که تو ایمیلم هم گفتم تابع تصمیمشم.
وقتی من گفتم هر وقت بگید براتون میارم جواب داد شنبه ببر بده به فلانی (یه دانشجوی دیگه که الان باهاش در ارتباطه) که بده به من. این حرفش یعنی دیگه نمی خوام ببینمت. حتی برای گرفتن نمونه ها. (تو دعوای قبلی وقتی برای دادن نمونه ها رفتم پیشش بی اختیار کلی گریه کرده بودم و ازش خواسته بودم که رابطه رو قطع نکنه. با این که ایندفعه این اتفاق نمی افتاد اما شاید به خاطر همین نخواسته دوباره منو ببینه)
من در جواب ایمیلش خیلی عادی گفتم باشه. می برم بهش می دم.
بعد از چند دقیقه دوباره اس ام اس زد که منظور حرفش این بود که خاله زنک بازی در نیاری و ماجرا رو برای اون دانشجو تعریف کنی. منم جواب دادم که فقط نمونه ها رو می دم بهش و بر می گردم. (با این که کاملا میدونه من اصلا روحیه ام این شکلی نیست و تعریف نخواهم کرد. می دونست که حتی سر دعوای قبل که منو واقعا داغون کرد، کارم دو بار به بیمارستان کشید اما حتی نگذاشتم مامان و بابام چیزی بفهمن. دیشب حس می کردم مخصوصا داره اینو میگه که من لجم در بیاد و بگم من این جور آدم نیستم. چون همیشه وقتی از این حرف ها میزنه من شروع میکنم به جبهه گیری و میگم که من این جور آدم نیستم و چرا به من اعتماد ندارید و از این حرفها)
در جواب اس ام اسم دیگه چیزی نگفت.
نمی دونم شاید من دارم اشتباه فکر می کنم. ولی همش احساس می کنم دیروز دلش می خواست هی موضوع رو کش بده تا ببینه من دوباره شروع می کنم به خواهش برای ادامه رابطه یا نه. یه جورایی دلش می خواست من التماسش کنم. یا این که می خواست صحت حرفام تو ایمیل رو امتحان کنه.
شایدم این جوری نباشه و واقعا می خواد قطع ارتباط کامل کنه و دیگه نمی خواد منو به هیچ وجه ببینه که یک وقت تحت تأثیر قرار بگیره و از تصمیمش برگرده
فعلا باید منتظر بمونم ببینم چی پیش میاد. نمونه ها رو به اون یکی دانشجو بدم و دیگه کاری نداشته باشم.
رویه ای که اون در پیش گرفته کاملا مثل دعوای قبلیه. اما رویه من کاملا فرق کرده.
حرکاتی که اون داره انجام میده کاملا برای من قابل پیش بینیه. اما من سری قبل هر روز بهش زنگ می زدم. گریه می کردم. می خواستم ازش که رابطه رو قطع نکنه. ناراحت بودم که چرا دیگه مثل قبل به من اعتماد نداره و سعی داشتم با اصرار بهش بقوبولونم که آدم قابل اعتمادیم و داره در موردم اشتباه میکنه. (یادم نمیاد قبلا گفتم یا نه، ما خیلی خیلی به هم اعتماد داشتیم و اون همیشه این رو به من می گفت)
اما تو دعوای الان به غیر از شب اول که من هی اس ام اس رو کش دادم و سعی کردم راضیش کنم تصمیمشو عوض کنه دیگه بقیه رفتارم فرق کرده. دیگه خواهش و التماسش نکردم.
نمی دونم چی پیش خواهد اومد ... فعلا باید صبر کنم
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
بله ! گذشت زمان همه چیز رو مشخص میکنه ...
گریه و التماس اونم برای غریبه (حتی اگه استادتون باشه ) به نظرم نشانه ضعف هست و اینکه اجازه میدین هرجور که خودش صلاح میدونه باهاتون رفتار کنه .
خوشحالم که تو نحوه ارتباطتون تجدید نظر کردین.
موفق باشین