RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
واقعا از همتون خیلی خیلی ممنونم..میدونم اینکه وقت بذاری فکر کنی جواب بنویسین در حالیکه هر کدومتون دل مشغولیها و گرفتاریهای خودتونو دارید یعنی چی؟ازت واقعا ممنونم.از ته دل میگم.
اقای مسافر زمان هم بهم گفتن ناراحت نشدن..خدا رو شکر
بهار شادی عزیز در باره قسمت اول صحبتت تو پست شماره 19 نوشتم که دیگه اینجا نمینویسم.و بله من الان مشغول کار هستم.اما باقی صحبتات باید فکر کنم.دلم نمیخواد الکی یه چی بنویسم.
ایوب جان ..منو یاد دبیرستان انداختی..کاش منم هنرستان رفته بودم.موفقتر میشدم..منم مثه تو ثبت نام کردم.یه مدرسه خاص قبول شدم.موقع انتخاب رشته گفتم برم هنرستان یا حداقل رشته انسانی اما گفتن وای میخوای مدرسه به این خوبی رو عوض کنی(فقط تجربی و ریاضی داشت مدرسمون)..مدیر مدرسه معارف هم هی به بابام گفت دخترت رو بیار اینجا.بابام هم گفت اگه انسانی میخوای باید بری این مدرسه چون درصد قبولیش بالاست..منم گفتم اصلا..اصلا نمیتونستم جو و فضای اون مدرسه رو تحمل کنم.نمیخوام توهین کنم بهشون،اصلا..اما برای من سخت بود چادر بپوشم یا مثلا سر کلاس دبیر مرد چادر سرم باشه یا کلا جو اینجوری.
اینطور شد که خاک بر سر شدم و رفتم تجربی و ....حالا از پزشکی و بیمارستان متنفر بودما نمیدونم چرا رفتم تجربی.
و باز ایوب عزیزو اقای همدردی عزیز این روشی که میگید رو تو کارشناسی رفتم پشیمون شدم..با جون کندن تمومش کردم..انقد بدم میومد...انقد اذیت شدم..حالا با خودم میگم مگه من چقد دیگه فرصت دارم؟؟؟؟حداقل الان یه راهی رو انتخاب کنم که باز توش زجر کش نشم..این دفعه لذت ببرم از راهم و کارم.
نمیدونم شایدم صلاحه رشته خودمو ادامه بدم.نمیدونم:(
ممنونم بهار رهنورد عزیز..نمیدونم چرا گاهی مطالب و موضوعات تو تاپیکام قاطی میشه..اما گمونم هر کسی ازظن خود شد یار من.
گمونم اگه کمی به من تو تاپیکام به دید یه مراجع نگاه بشه بهتر باشه..ممنونم از توضیحاتت و برای تو هم ارزوی موفقیت دارم.:72:
RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
بهار نمیفهممت،
حرفات تناقض داره.
یه جا میگی:
نقل قول:
اما من واقعا گیج موندم..تصورم فقط کار خوب و پوله...و به هیچ رشته ای علاقه خاصی ندارم.
یه جا دیگه میگی:
نقل قول:
این روشی که میگید رو تو کارشناسی رفتم پشیمون شدم..با جون کندن تمومش کردم..انقد بدم میومد...انقد اذیت شدم..حالا با خودم میگم مگه من چقد دیگه فرصت دارم؟؟؟؟حداقل الان یه راهی رو انتخاب کنم که باز توش زجر کش نشم..این دفعه لذت ببرم از راهم و کارم.
بلاخره علاقه به چیز خاصی داری یا نداری؟
اگه علاقه ی خاصی نداری از چی می خوایی زجر بکشی یا لذت ببری؟
نمی فهمم.
RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
ببینید عنوان تاپیکم کاملا واضح مشکلمو گفته..نمیدونم به چی علاقه دارم؟؟نمیدونم چطوری بفهممم که به چی علاقه دارم؟
ازطرفی کارشناسی رو باری به هر جهت خوندم و با وجود اینکه رشته خوبیه اما چون ازش بدم میومد به سختی خوندمش.
الان تنها تصورم یه کار خوب همراه با پول خوبه..
از شما کمک خواستم که بهم بگید چطوری علاقه رو کشف کنم..اصلا چیکار باید بکنم..چطوری راهو پیدا کنم؟حسابی گیجم.
اگه علاقمو کشف کرده بودم خوب قبلا میرفتم سراغش و انقد تو کارشناسی هم اذیت نمیشدم..مشکلم این بود که اصلا نمیدونستم چی دوست دارم و اینطوری انتخاب رشته کردم و گرفتارشدم.
اگه باز جاییش واضح نبود بگید تا توضیح بدم.
RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
بهار 66 عزیز.
میدونم که روحیه شاد و سرزنده ای دارین و اگه فرصت مناسبی پیش بیاد و کاری رو که دوست دارین بش برسین مطمئنا استعدادتون شکوفا میشه !
اینو میخواستم بگم که با نشستن تو خونه و دست دست کردن و کاسه چه کنم دست گرفتن هیچ قفلی باز نمیشه . اینقد نشین پشت کامپیوتر و خودتو تو چهاردیواری اتاقت محصور نکن. پاشو برو بیرون با مردم ارتباط برقرار کن باهاشون حرف بزن ببین چیکار دارن میکنن، مثلا برو نمایشگاه های صنایع دستی، توی گروه های آموزشی صرف اینکه چیز جدید یاد بگیری (نه اینکه چیزی که بهش علاقه داری) اگه تو این مسیر بیوفتی مطمئنا روزنه های جدیدی توی ذهنت پیدا میشه. مثلا کار جدیدی رو میبینی (با اینکه میدونم استعداد داری ) میتونی به طرحی که گوشه ذهنت نظر داری بال و پر بدی شاید تو اون کار بهتر از دیگران موفق بشی ... هیچ وقت هم از اینکه احتمال بدی کاری رو که شروع میکنی توش موفق نشی مایوست نکنه حتی اگه واقعا تو اون کار موفق نشی.
.
من 5 ساله کارم طوری هست که معمولا با واحد های صنعتی سر و کار دارم و خطوط تولید و اینا رو از نزدیک میبینم واقعا برا آدم روحیه میده، آدم تشویق میشه که چرا من این کار رو شروع نکنم؟! مخصوصا وقتی میبینی که همین تولیدی 5و10 سال پیش یه تولیدی خیلی کوچیک بود. اینو میگم که بدونی تا در موقعیت اون کار قرار نگیری شوق و ذوقی درت ایجاد نمیشه. مطمئنا همین کارآفرین ها از نقطه ای شروع کردن که به اینجا رسیدن.
خلاصه کنم اینکه دست دست نکن نذار 5 سال دیگه بشه ببینی بازم نشستی بازم همون کاسه به دست و پشت کامپیوتر !!!
شاید راهنمایی های من بیشتر جنبه عملی برای آقایون داشته باشه ولی میتونین بسطش بدین.
RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
واقعا به خوب نکته ای اشاره کردین..کامپیوتر..واقعا 24 ساعته پای کامپیوترم.معتاد شدم رفت در عنفوان جوانی:)
ولی راستش کارم با کامپیوتره برای همین همش تو اینترنتم..البته گمونم چند وقت دیگه که کارم تغییر کرد دیگه نتونم زیاد بیام اینجا.
راست میگین..اما وقت ندارم زیاد برم بگردم؟چطوری اخه؟
میدونم که میدونید اینا همش بهانه است ولی باور کنید افتادم دنبال شناخت چندتا رشته اگه بتونم ازش اطلاعات خوبی پیدا کنم گمونم بتونم یکیشونو انتخاب کنم.
با حرفتون راجب کارافرینی شدیدا موافقم.خیلی هم علاقه دارم ولی کو سرمایه؟..من ندارم اما پدرم داره..بهش میگم بیا فلان کارو راه بندازیم.طرح اماده همه چی اماده اما بابام دست دست میکنه..به قول پسرعموم پدرم و عموم (هردوتا برادر) دنبال کاری هستن با سود 200 درصد،عالی باشه،جا و مکان اماده باشه،هیچ پولی هم وسط نذارن،ضرر 0درصد باشه،همه چی هم حاضر و اماده،ان سال هم بهشون وقت بدن فکر کن:)
بخدا چه طرحهایی اماده کردیم براشون که واقعا هم دست هممون بند میشه هم سود زیاد،چون طرحها کارشناسی شده است اما فایده نداره..در نهایت مجبوریم خودمون پول جمع کنیم و یکیشونو راه بندازیم.
الان یه چراغایی تو ذهنم روشن شده،اگه بشه خیلی خوب میشه
اما مدرک رو باید بگیرم،حتی اگه یه ورق کاغذ باشه،حتی اگه دانشگاه غضنفراباد باشه...باید یکیشو بگیرم.
ممنونم اقا سعید..همین که میبینم هستن کسایی که این جوری فکر میکنن روحیه میگیرم.
RE: حسابی گیجم..نمیدونم به چی علاقه دارم.برای همین زندگیم راکد مونده
اول یک تشویق بکنم آقا سعید رو به خاطر پست خوبش :104: :104: :104: :104:
بهار عزیزم
پیرو پیام خصوصیت باید بگم کارآفرینی رشته ایه که 5 تا گرایش داره! متن زیر رو از سایت دانشگاه تهران برات میارم :
دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران
من خودم به خاطر شغلم میخوام امسال برای گرایش کسب و کار جدید دانشگاه تهران شرکت کنم.
با توجه به روحیاتت فکر کنم واسه تو هم خوب باشه. کارآفرینی سخته اما قشنگه! من هم ناخودآگاه افتادم توش!
اولش هم توی این شرکت یک منشی ساده بودم! تا اینکه باورم کردن و بهم وام دادن تا تونستم به اینجا برسم.
البته می دونستم کجا برم منشی بشم که به نفعم باشه و چیزی یاد بگیرم :)
پدرم منم مثل پدر تو خیلی محتاطه! اما اگه خودت بری توی کار حتی میتونی سرمایه گذار جذب کنی! برای مثال
من همین الان 2 تا سرمایه گذار پولدار تو حوزه آموزش بهم پیشنهاد سرمایه گذاری دادن! حتی می تونی از وام
استفاده کنی!
میتونی توی کاری که میخوای راه اندازیش کنی وارد بشی به عنوان یک کارمند ساده و بعد از کسب تجربه بری دنبال
وام و سرمایه گذار! یک توصیه هم برات دارم!
این کتاب ها رو بخر بخون حتما! حالا که میخوای کارآفرینی کنی باید کسب اطلاعات و تجربه کنی از آدمها و کتاب ها!
1- کتاب "ساخت کسب و کار فوق العاده" ، نوشته برایان تریسی و مارک تامسون / ترجمه : ژان بقوسیان /
انتشارات عصر شبکه (این آقای بقوسیان خیلی آدم مفیدی می تونه باشه واسه مشاوره دادن راجع به کسب و
کارهای جدید. منم ازش مشاوره می گیرم)
2- کتاب "شکستن مرزهای فروش" نوشته ژان بقوسیان (این واسه وقتی خوبه که کارآفرینی میخوای بکنی)
3- سایت مدیر سبز :
توش پر از مقالات خوب و کارگاه های عالیه! من خیلی این سایت رو دوست دارم! تو قسمت معرفی کتابش هم پر از
کتاب های خوبه و کاربردیه!
reffrence های فوق لیسانس کارآفرینی رو هم اگه خواستی بگو تا بهت بگم. آخه خودمم می خوام امسال برناممو
سبک کنم بخونم!
بهار شروع کن حتی شده با جستجو!
:72: