RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
سلام عزیزم .داشتی راهت و درست می رفتی و وسط راه باز هم احساسات به تو غلبه کرد .سعی کن پدرت رو راضی کنی که از شکایت دست برداره وگر نه مجبور می شی باز هم به بهانه ی شکایت دوباره روابط برقراربشه.مطمئن باش اون هیچ اسمسی رو به خانواده ات نشون نمیده چون بخاطر علاقه ای که به تو داره تو رو اذیت نمی کنه.پس توکلت رو به خداکن ،کاری که من دارم می کنم.:323:
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
جدا از مشکل شما ! س
برای بقیه دوستان متاسفم که انگار نه انگار هیچ حرفی بابت پسر عمه نزدن ! یعنی دروغ بگه ؟ بدون صداقت باشه ؟
متاسفم
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
begard عزیز
اگر به راهنماییها توجه داشتی ، وقتی تماس گرفت باهاش روبرو نمی شدی .
در نظر داشته باش که این مواقع طرف از نقطه ضعفها استفاده می کند . اگر شما نشون بدی باهاش طرف نیستی همه چیز را به پدرت سپردی و با پدرت طرف هست و برات هم مهم نیست پیامک ها را نشان دهد . عقب نشینی می کند .
شما در هر شرایطی از این رابطه خودت را بیرون بکش و هرگونه کانال ارتباطی را ببند مثلا سیم کارتت را عوض کن .
هزینه اشتباهاتت این باشد که پیامکهای شما به ایشان را برادر یا پدر ببیند را به جان بخر برای اینکه مجبور نباشی هزینه های بالاتر و مخربی را بپردازی ، هر اشتباهی تبعاتی دارد که باید پذیرفت . مهم ادامه ندادن به اشتباه و گسترده نکردن دامنه آن است .
موفق باشی
.
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
ممنون از راهنمایتون ولی خوب دلم سوخت مثلا خواستم کمکش کنم ولی با وجوده تمام اصرارام باز شکایت کردن البته خودم تنهایی با رئیس اگاهی حرف زدم گفتم مشکل اینقد حاد نیست ولی گفت بش رسیدگی میکنن دیگه نمیدونم چی میشه گفت فوقش میاریمش اینجا یه گوش مالی بش میدیمو و یه تهعد ازش میگیریم دیگه نمیدونم چی شدهودرمورده پسر عمه ام هم من هیچ دروغی نگفتم ایشون حتی پدر مادرشم در جریانه این قضیه هسته و قبول کردن گرچه فعلا قضیه کنسل شده.
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
دوباره سلام دیروز با وجود تمام اصرارام و حرفای که زدم باز پدرم راضی نشد ازش شکایت نکنیم حرفشم این بود این پسره تا اخره عمرت موی دماغت میشه حتی ممکنه برادرت باش دعوای بزرگ راه بندازه و کار گره پیدا کنه چون ازش داغ داره با آبرومون بازی کرده وقتی ازم بازجویی کردن تقریبا من فقط به نفعه دوستم حرف میزدم و وقتی میگفتن اظهاراتتو بنویس نوشتم منم به اندازه این اقا مقصرم و به جز تهدید به آبرئپوریزی کرده هیچ شکایتی ازیشون ندارم و فقط میخوام یه تعهد به خانوادم بدن وقتی افسر اظهاراتمو میخوند گفت به اصل شکایتتون فرق داره که باعث دلخوری پدرم و جروبحث شد من نمیخوام کار به دادگاه رفتنو احضاریه برسه اینو صدبار به خانوادم گفتم حتی به رئیس اگاهی ولی افسرم گفت این پسره واست دردسر میشه حتی چند سالم بگذره الان کاری کنی دمشو بزاره رو کولش بره بهتره ولی اینقد میترسم که از دیروز یه ریز گریه کردم چون میدونم خانونده اونم ساکت نمیشنن و هزارتا ادعا میکنن و خیلی پیجیده میشه ولی هرکاری کردم خانوادم راضی نشدن ولی از طرفیم شماره موبایل و آدرس خونه دوستمو اشتباه دادم که نرن جلو در خونشون که اینم پدرم بفهمه پوستمو میکنه/دیگه نمیدونم چیکار کنم بزارم خانوادم کاره خودشونو بکنن ولی از طرفیم میدونم الان کاری نکنن این پسر حتما واسم دردسر میشه؟ ولی خدایش الان کاریم نداره رفته سره زندگیش ولی خانوادم میخوانن زهرشونو بریزه اینو بهونه کرده؟