RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
سلام عزیزم
خوبی؟:305:
اول برید پیش یه متخصص.یا!!!
یه میزگرد راه بنداز.خودت اونطرف .احساساتت یه طرف دیگه!
با احساساتت صحبت کن.!
ی وقت بذار وباترسات صحبت کن.!
ببین حرف حسابشون چیه؟
بذار دقاشونو خالی کنن.بهت بگن چی شده که سرکلشون پیدا شده؟بهت بگن چراالان اینجان؟هدفشون چیه ؟ باید چیکارکنی که تنهات بذارن؟
باهاشون بحث کن.
(دوم نداره!!)
نتیجشو میگیری.به همین راحتی:72:
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
نازنین 1 عزیز
زمانی که با نامزدتون قبل از محرم شدن بودین هیچ وقت این حس رو داشتین؟منظورم این نیست که ایشون مثل این شخص ناشناس بودن منظورم حس نا امنیه.
نه اولش نداشتم ولی کم کم نسبت به اون هم این حس رو پیدا کردم ،فکر کنم به خاطر رفتار اشتباه خودش بود مشکل از من نبود من بهش اطمینان داشتم و دوستش داشتم و از ازش ترس نداشتم .
ایا الان دچار یک تنفر نسبت به کلیت اقایون هستید یا مثلا همه ی اونها رو از قماش اون شخص ناشناس میدونید؟
احساس تنفر ندارم ولی اعتمادم خیلی کم شده یعنی تقریبا ی همیچین چیزی رو حس می کنم که خودتون گفتید.
بعد از بهم خوردن عقدتون چه حسی نسبت به اقایون پیدا کردین؟شروع حس نا امنی از اون موقع نبود؟
چرا دقیقا از همون موقع بود ولی اولش کم بود بعدش زیاد تر شد و زیاد تر شد ...
چه مدت بعد از برخورد با اقای نا شناس خاطرش تو ذهنتون بود؟ایا هنوز فکر میکنید میتونه کسی باشه که شما رو خوشبخت کنه و شما عاشقش بشید؟
مدت ها تو ذهنم بود شاید تا 5 سال...فکر کنم باشه ..یعنی به آینده امید وارم ..
تبریک میگم خانواد ه ی تحصیل کرده ایی دارین.
ممنونم :72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin iran
به نظرم میاد که یک زمینه هایی داری که دچار وسواس بشی نه اینکه هستی ولی زمینه داری ( میتونی تو اطرافت نگاه کنی. آیا از نزدیکان کسی هست که به تمیزی زیاد، مرتب بودن زیاد یا هر چیزی حساس باشه؟ کسی که گیر بده به یک چیزی؟) به نظر من این حالتت رو جدی بگیر!
نگین جان در مورد وسواس به تمیزی یکمی خودم دارم البته خیلی کم
یعنی جوری که دیگران اذیت بشن یا خودم اذیت بشم نیست
مامانم یکمی وسواسی هستش و مادر بزرگم
که شدت وسواسی بودن مادر بزرگم از همه مون بشتره ولی بازم بیمار گونه نیستش.
نگین راستش اون سوالم فقط مربوط به اون خواستگارم بود من درمورد دیگران چنین فکری نداشتم تا حالا...البته فکر خاصی هم راجع به اون خواستگارم هم نداشتم کلا پرسیدم اصلا مشکل خاصی نداشتم همین جوری پرسیدم .
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
نازنین جان
تا جایی که من میدونم (اطلاعاتم خیلی کم وغیر دقیقه تو این موضوع) وسواس ناشی از اضطراب هست و خودش رو به شکلهای مختلف نشون میده. من کسانی که حالت وسواس دارن رو دیدم و به نظرم میاد که انگار که این مضطرب بودن مثل یک فرهنگ و نسل به نسل منتقل میشه حالا با شدت کم و زیاد.
من لزوما منظورم اون بیماری شدید نبود که باعث آزار اطرافیان میشه. مهم اینه که تو بدونی همچین حالت و زمینه ای رو داری و من به نظرم میاد که این موضوع خودش رو داره روی یک مشکلی که در این مقطع خاص زندگیت داری (حالا هر چی که هست) این طوری نشون میده. اگر بهش آگاه باشی شاید بتونی کلا حذفش کنی. حتی در اون حد کمش رو. چون فردا ممکنه سر یک موضوع دیگه خودش رو نشون بده.
توی ذهنت حتی در مورد همون یک خواستگارت سوالاتی مطرح شده و برای چیزهایی که به نظر من حقت بوده که بهشون فکر کنی دچار عذاب وجدان شدی. به هر حال درحدی بوده که یک موضوع براش باز کنی. این همون موضوعی هست که من دنبالش هستم. ناخودآگاه آدم هزار و یک اتفاق توش میافته که آدم اصلا خبر نداره. تو هم ممکنه هنوز نسبت به حسهای جنسیت آگاه نباشی اما کلی باور و قانون تو ذهنت هست که بهت یک روش زندگی رو القاء میکنه. این اتفاق و این حسها با این خواستگار یک نشانه است برای تو که خودت رو بهتر بشناسی و یک راه نفوذی به اون قوانین ناخودآگاهت پیدا کنی.
ببین من یک جایی که یادم نیست کجا خوندم که یکی از مشکلاتت با نامزدت این بوده که فکر میکرده محرم شدن یعنی دیگه روابط زناشویی داشتن. من دقیق موضوع رو نخوندم . اما به نظرم خیلی طبیعی بوده و خیلی ها موقع عقد روابط کامل دارن. درسته که ممکنه که اگر دختر موافق نباشه شرایط براش سخت بشه اما خوب چرا باید این مشکل اصلی تلقی بشه؟ حالا از خودت بپرس که اون موقع چطور بود؟ یک کم خودت رو نگاه کن تو اون دوره از زندگیت. البته شاید کاملا تو اون موضوع حق داشتی ها. من که جزءیات ماجرا رو نمیدونم. اما میگم باز دقت کن ببین که شاید اونجا هم نشانه هایی پیدا کنی که خودت رو بهتر بشناسی.
اگر میتونی برو با یک مشاور صحبت کن. حالتهای خودت رو بیشتر توش دقت کن. بازم میگم این حالتت رو جدی بگیر و برو منشاءش رو پیدا کن. چون اگر منشأش واقعا مسائل جنسی باشه، فشار زیاد اذیتت خواهد کرد و شاید برگشت ناپذیر باشه. تو ایران خیلی ها خودشون رو از نظر جنسی نمیشناسند. به خصوص دخترها.
به هر حال من فکر میکنم شاه کلیدهای حل مشکلت تو دو تا حوزه هستند: اضطراب (وسواس خفیف) و مسائل جنسی.
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
نازنین 1 عزیز
در یکی از سخنرانیهای دکتر ازمندیان بود که ایشون میگفتن (نقل به مضمون)گاهی اوقات یک خاطره ی بد در ضمیر ناخوداگاه ادم می مونه و مدتها بعد ممکن سر یک موضوع ما به یاد اون خاطره بیفتیم نه اینکه الزاما یادمون بیاد بلکه در ضمیر ناخوداگاهمون اون رو به یاد بیاریم.
تصور میکنم شما هم با اینکه خاطره ی اون برخود با اقای ناشناس رو از یاد بردین اما در ضمیر ناخوداگاهتون وجود داشته و بعد از برخورد با نامزد سابقتون و به وجود اومدن ما جراهایی که من در جریان کاملش نیستم که می تونه به خاطر رفتار اشتباه ایشون یا هر اتفاق دیگه ایی که شما رو از اون دلسرد کرده باشه تا اونجا پیشرفته که حس اعتماد شما نسبت بهش کم شده و کم کم شما رو در ضمیر ناخوداگاه به یاد اون خاطره ی تلخ گذشته انداخته و به اینجا رسیدین که خیلی نسبت به اقایون بد بین شدین.
خاطرات بد گذشته هنوز براتون حل وفصل نشده ،باید به طور کامل یکبار برای همیشه اون فایلها رو به طور کامل ببندین،باید از وقایع دوران نامزدی و اینکه چرا تا مدتها اون خاطره ی رفتار با اون اقا در ذهنتون بود بیشتر برامون بگین.
از این خاطرات بد برای همه هست مثلا خود من http://www.hamdardi.net/thread-21799.html ،مهم تجربه است هر چیزی یک بهایی داره بهای تجربه هم سنگینه.
یک موردی که روانشناسان برای از بین بردن استرس یک کاری توصیه میکنن اینه که اون کار رو انجام بدین مثلا شما اگه از اقایون در خیابون ترس بی دلیل دارین و مسیرتون رو عوض میکنین،می تونین به جای تغییر مسیر به همون مسیر قبل ادامه بدین این خودش باعث میشه استرستون به مرور کم بشه.
اجرهای دیوار اعتماد شما به اقایون تا حدود زیادی بنظر میاد که ریخته باشه باید این بنا رو معقولانه دوباره بنا کنید.حق دارین خاطرات تلخی بودن اون هم در ابتدای دوران جوانی. واقعییت اینه جامعه ی ما اصلا از نظر اخلاقی در حال حاظر وضعیت خوبی نداره هم در مورد اقایون و هم در مورد خانمها.در دنیا بدی و خوبی با همه ،نمیشه همه رو به یک چوب روند گرچه اعتماد سخته اما خدا در سوره ی نور میگه زنان پاک نسیب مردان پاک میشن و مردان پاک هم نسیب زنان پاک میشن اگر به حقانیت قران اعتماد داشته باشیم این رو باید وعده ی الاهی بدونیم که محقق خواهد شد.
اگر میشه بیشتر از دوران نامزدیتون بگین.
من تصور مینم اون اقا قصد تجاوز به معنی تمام کلمه رو نداشته چون در اون شرایط عروسی و اون هم طرف اشنا باشه و در اون شرایط بیشتر! بنظر میاد قصد بوس و اینا بوده باشه،فکر نمی کنید زیاد به اون موضوع بد بینید؟
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
سلام ممنونم از تمام دوستانی که تو این تاپیک من رو راهنمایی دادن
:72:
راستش فرشته مهربون به من گفت که ممکنه من به خاطر کمبود آهن این جور باشم
خواستم بگم تو آزمایش جدیدم بازم همون کم خونی رو داشتم با اینکه ی مدتی بود قرص آهن می خوردم ...بهتر نشده بود.و لی امپول تقویتی داد که هر 15 روز یک بار بزنم و چند جور قرص که همشون تقویتی هستند یعنی بیمار نیستم به هیچ وجه :) خدا ر و شکر
اول می خوام این دلیل فیزیولوژیک احساس استرس و ناامنی رو با مصرف درست و به موقع قرص ها از بین ببرم
در مورد دلایل غیر فیزیو لوژیک هم با راهنمایی ها ی خوبتون به نتایج خیلی خوبی رسیدم
یعنی در کل فکر نکنم لازم باشه پیش روان شناس برم
نه فرشته مهربون؟؟؟؟
نگین و تماس از شما خیلی خیلی ممنونم :72: ی چیزهایی هست که باید بگم در جوابتون ولی الان فرصت نیست ،می گم بهتون .
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
قرار بود بگی به چه نتایجی رسیدی ... دوست داشتم بدونم نتیجه آنالیزهات چی شد ;)
RE: یک احساس نا امنی اغلب با من است ، چرا و چه باید کرد ؟
سلام نگین جان ببخشید دیر جواب دادم
به این نتیجه رسیدم که باید اون چیزهایی که بیخودی افکار ترس اور و دلهره آور تو ذهن آدم ایجاد میکنند رو به چالش بکشم نه اینکه باورشون کنم نه اینکه نا دیده بگیرمشون
به این نتیجه رسیدم که احساسات من کاملا طبیعی وکنترل شده هستن ولی من نسبت به خودم حساس شدم ووو همش می خوام ی ایرادی از خودم پیدا کنم
وگرنه من از هر نظر طبیعی و سالم هستم.
و این ترس هاهم طبیعی هستن
مثلا ی نفری که ی بار تو اسانسور گیر کرده بازم از اینکه این اتفاق براش بیفته می ترسه.و اگر خیلی رو موضوع تمرکز کنه خوب خوابش رو می بینه و این ترس توش بیشتر میشه
الان من بهتر شدم
از راهنمایی های همتون ممنونم :46: