نوشته اصلی توسط نقاب
و همچنین اشاره کردید::"" تو بر طبق آمار به من بگو چند درصد افراد جامعه از زندگی های خود که خیلی با مطالعه و با دقت انجام داده اند راضی هستند و دقیقا به آنچه می خواسته اند رسیده اند ؟! شما با مسئله ازدواج جوری برخورد می کنید که انگار لولو قرار است شما را بخورد . ازدواج به قول استاد نازنینم شیبانی یک امر ساده و طبیعی است و قرار نیست در این ماجرا اتفاق خاصی بیفتد که شما از آن انتظار دارید .""" درست همین باور غلط شماست......من هرگز نمی گوییم با مطالعه و دقت زیاد (که البته نقش بسیار مهمی دارند) بلکه با تکمیل خود و بدون هیچ وابستگی....دقیقا ازدواج مانند لولو است که می تواند در چند دقیقه شما را ببلعد... به همین استاد گرامی خود بگویید اگر ازدواج اتفاق ساده ای بود بنده خود تا الان هزلر بار ازدواج می کردم...و اینکه اگر امری ساده است دیگر این همه مشاور و روان شناس داد نمی زنند که حتما قبل از ازدواج سری به ما بزنید و خود را چک کنید که آیا آمادگی برای ازدواج دارید.......و آیا خود را می توانید به عنوان همسری عالی نشان دهید......تازه اگر شما هم آمادگی داشتید باید یک بار دیگر با همسر آینده خود تشریف آورید تا بفهمید آیا با هم سنخیت دارید.
جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است.....نه؟؟؟........آری همان گونه که شما ازدواج را امری آسان می پندارید!!!!
و می گویید::
شما برای من یک الگو موفق با عقاید و باورهای خودتان بیاورید . بگذارید ما با دیدگاه گروه شما که سعادتی به دست آورده اند آشنا شویم و بدانیم فرجام زندگی های آرمان خواهانه شما به کجا می رسد ؟! کسانی که زندگی را سخت گرفته اند و با دقتی که مو لای درزش نرود رو به جلو رفته اند :::
ما آرمانخواه نیستیم اما اندک خواه هم نخواهیم بود.....
ما زندگی را سخت نگرفته ایم بلکه راه زندگی کردن را می دانیم...
مثال هایی فراوانی وجود دارد............
دایه بنده......که می گفت در آن زمان در خانواده تنها من باسواد بودم و دیپلم داشتم.....و در آن زمان هم با وجود مدرکش کارمند بانک بود......ولی با این حال ....وقتی خانواده می گفتند ازدواج کن می گفتم هنوز زود است....چرا؟؟چون هنوز فردایم را نساخته ام و البته خود خودم را...تا به عنوان پدر فرزندی را بغل کنم و احساس پدرانه ای داشته باشم....او می گفت برای این زندگی بسیار زحمت کشیده بودم و نمی خواستم با عجله همه چیز خراب شود...او می گفت...باید در آن لحظه به فکر آینده بودم و اینکه ایا با این شغل می توانم ..لحظاتی را که با سختی گذراندم در کنار همسر خود و فرزندانم آرامش داشته باشم....و اگر روزی فرزندم (که خودم او را به این جهان دعوت کرده ام) از من پرسید چه برایم فراهم نمودی ....با سربلندی بگوییم عشق و رفاهم را...و اینک مزد زحماتش را گرفته است......و خانواده ای بسیار محترم و فرزندان بسیار صالحی دارد و دیگر کسی از او بازخواست نمی کند که برایمان چه کرده ای و برای زندگی خود.......آنها خانواده ای دارند که الگوی همه ماست..