سلام
خانم مریم 123 به زییایی به سوا لات اعضا در صندلی داغ پاسخ دادند خیلی تشکر قدردانی می کنم نوبت در صندلی داغ تمام شد:72::72::72::72::72::72:
نفر بعدی صندلی داغ از امرو ز نوبت خانم فرشته مهربان در صندلی داغ است صندلی داغ داغ جذاب کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
خانم مریم 123 به زییایی به سوا لات اعضا در صندلی داغ پاسخ دادند خیلی تشکر قدردانی می کنم نوبت در صندلی داغ تمام شد:72::72::72::72::72::72:
نفر بعدی صندلی داغ از امرو ز نوبت خانم فرشته مهربان در صندلی داغ است صندلی داغ داغ جذاب کنید
هورا.....به افتخار فرشته مهربون..فرشته جون دوست دارم
خوبی فرشته مهربون عزیز.خوب سوالای منو جواب بده.:72:
فرشته جان چرا هنوز ازدواج نکردی؟مرد مد نظرت،اون تصوری که با معیارات تو ذهنت ازش ساختی چه جوریه؟
چندتا بچه اید و تو بچه چندمی هستی؟
فرشته مهربون عزیز چطوری با تالار اشنا شدی و کی و چطوری صورتی شدی؟
ازاطلاعاتیکه اینجا و بیرون بدست میاری چطوری تو زندگیت عملا استفاده میکنی؟
اخرین بار که ازته دل خندیدی،گریه کردی و عصبانی شدی کی بوده؟و اگه میتونی بگو چرا؟
تو بچگی شیطون بودی یا نه؟
چرا الان کمتر میای تالار؟چرا نقاشی نمیذاری تو الاچیق کم میای و .....؟
تا حالا عاشق شدی؟منظورم عشق زمینی و اقا میباشد.
خودت عملا تو موقعیت قطع رابطه احساسی با جنس مخالف قرار گرفتی؟
ازبچه ها یه ذهنیت داری؟اگه مثلا من یه چیزی بهت بگم که ذهنیتت درمورد کاملا بهم بریزه چیکار میکنی؟خوب و بدمو با هم قبول میکنی یا کلا نظرت دربارم عوض میشه؟
این همه اطلاعات بالا رو از کجا میاری خداییش؟از تجربت هم استفاده میکنی؟
شده به خدا غر بزنی این چه زندگیه؟یا چرا برای من فلان اتفاق افتاد؟یا خدایا بسه دیگه طاقت ندارم؟
وقتی هیچ کارشناسی تالار نیست و بعضی تاپیکا حساسن چیکار باید کرد؟
تاپیکای نیازمند کارشناسم که گذاشتینش کنار.
غذا،رنگ،فصل،تفریح مورد علاقت رو بگو.
فرشته مهربون عزیزم جداً دوستت دارم و بهت خدا قوت میگم.:72::46:
موفق باشی
سلام
ممنون عزیزان
با اینکه خودم این زمان را قول داده بودم اما اموراتی پیش آمده که امکان حضور مستمر برای پاسخ را ممکن از محدود کند لذ تقاضایم اینست که وقت را بدون احتساب زمانهایی که تالار نیستم در نظر بگیرید و دوستان سئوالاتشون را بپرسند و بنده هم سروقت جواب می دهم .
فقط امیدوارم جون سالم به درببرم از آتش افروختن هایتان زیر این صندلی:311:
.
سلام خدمت دوستان عزیز و فرشته مهربان
من فکر میکردم شما متاهلید.به خاطر همینم کلی سوال در رابطه با زندگی متاهلیتون داشتم
خوب ..اما سوالام
1.نظرتون در مورد پستهایی که ارسال میکنم چیه؟نقاط ضعف و قوت من چیه از نظر شما؟کلا خود من چه جور ادمی هستم؟
2.در تاپیک "همسر خواهر شوهرم بهم نظر داره" شما تقریبا تنها کارشناسی بودید که مطلبی ارسال نکردید.میخواستم اگر ممکنه دلیلش رو بدونم.
3.دست خطتتون چطوره؟
4.از عنکبوت میترسید؟
5جورابتون سوراخ شه ولی سوراخش تابلو نباشه میپوشیش یا میندازیش دور؟.
6.چند با تا حالا خون اهدا کردید؟
7.کارت اهدا عضو دارید؟
8.تا حالا کسی تو جمع شما رو ضایع کرده؟کجا و چه کی؟
9.نظرتون در رابطه با سقط جنین چیه؟
10.اگر خودتون یه روزی بچه دار بشید و در دوران بارداری بهتون بگن بچه ناقصه..چیکار میکنید؟
11.تو دوران تحصیل تقلب هم میکردید؟اگر اره مچتونو گرفته بودن یا نه؟
12.شهامت رو در چی میبینید؟
13.اگر مادر همسر آینده ات به اتفاق خواهرهای همسرت خیلی خیلی اذیتتون کنند عکس العمل شما چی خواهد بود؟
یه مثال میزنم.مثلا وقتی همسرتون نیست مدام حال شما رو بگیرن و توهین و تحقیر...اما وقتی همسرت میاد در همون لحظه لحنشون کاملا مهربون و خوب میشن.و اظهار هم میکنن که پسرم ! وقتی نبودی ما کلی هوای فرشته جون رو داشتیم !
برخورد شما چطور خواهد بود؟
13.در مورد کلمات زیر فقط و فقط یه کلمه بگید:
آبگوشت
استخر
تهران
دروغ
دمپایی
نوشابه
عروسی
مهریه
مادر شوهر
فرشته جان !
با سوالهای سخت تری خواهم برگشت !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
خوبم ، ممنون عزیزم ، ماهم ارادت داریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
هروقت کسی می پرسه میگم ، وقت نکردم :311: . البته جداً هم همینطور بوده در برهه هایی خیلی سرم شلوغ بعضی مسئولیتهای اجتماعی و خانوادگی بوده که فرصت جدی فکر کردن و بررسی جدی افراد را نمی داد ، تا پایان دوران تحصیلی دانشگاه که خواسته بودم موردی پیش آمد به بنده نرسونند چون توی برنامه ام ازدواج نبود . بعد از آن هم محل کارم دور از خانواده شد و نوع کارم هم طوری بود که بیشتر محیط زنانه بود یا شناخته نمیشدم یا کیسها مناسب نبود . کیسهای فامیلی حتی مصر هم بودند که ما کلاً خانوادگی از ازدواج فامیلی پرهیز داشتیم . من ،هم خودم دوست نداشتم هم تلویحی از پدرم دریافتم که دوست ندارد ، برای اینکه افرادی که به سن من بخوره بیشتر در فامیل پدر پیدا می شد . بعد از رحلت پدر هم ، به عنوان فرزند ارشد خانواده ترجیح دادم در خدمت خانواده باشم و البته تداوم نقشی بود که پیش از آن به عنوان معتمد پدر در رابطه با خواهر و برادرهای کوچکتر داشتم . مادرم بعد از فوت پدر عملاً ناتوان شد و این بود که مسئولیت بنده جدی شد.
در خصوص بخش دوم سئوال ، حقیقتش من یک معیار کلی برای خود دارم و کاراکتر خاصی هم سعی نکرده ام در ذهن بسازم ، مخالفم با ذهنی سازیها و تخیل گرایی در این مورد . بلکه اصولی برای خودم دارم که اولیه و ثانویه ای دارد و تطبیق فرد با آن برایم مهم است .
ظاهر >> دلچسب
اخلاق >> متعادل و معقول ( با زیربنای صداقت و عزت نفس و ادب و احترام ، انعطاف پذیری آنهم منطقی نه منفعلانه ، قاطعیت )
دینداری >> با زیربنای داشتن معرفت و درک دینی نه لزوماً حرکات دینی . لذا اولویت با رعایت واجبات است اما با درکی معرفتی .
علمی >> متناسب با خودم یا بالاتر با اهمیت دادن به علاقمندی فرد به علم و آگاهی و اهل فکر بودن و هوشمندی ( ترجیح می دهم از نظر هوش و گیرایی طرفم در درجه اول بالاتر باشد اگر نه همطراز ) با این نکته های جزئی اگر سطح تحصیلی فرد از خودم کمی پایین تر هم بود مقبول است .
نگاه به زندگی >> رشد محور از جنبه محتوایی . و از جنبه ظاهر زندگی نیز اهل تلاش و مسئولیت پذیری در برابر وظایف
8 و فرزند ارشدنقل قول:
چندتا بچه اید و تو بچه چندمی هستی؟
سرچ داشتم با عنوان مشاوره ، چون در دنیای غیر مجازی فعالیت در این زمینه داشتم در هسته مشاوره آموزش و پرورش . تالار را یافتم و با یک نظر کلی جذبش شدم آنچنانکه من بسیار محتاط در دنیای نت سریع عضو شدم .نقل قول:
فرشته مهربون عزیز چطوری با تالار اشنا شدی و کی و چطوری صورتی شدی؟
تیرماه 89 هم به جمع صورتی پوش ها وارد شدم .
یادمه از همون دوران نوجوانی این ایده را داشتم که در برابر آگاهی مسئول هستیم . یعنی وقتی نکته ای را می فهمیدم به خودم می گفتم تو دیگه مسئولی نمیتونی دربری به هربهانه ای ، تا وقتی نمی دانی مشکلی نیست ولی وقتی دانستی باید عامل بشی والا ضربه اش را میخوری لذا روش و تکنیک مناسب برای بکار گیری اون اطلاعات را پیدا می کنم . البته به تجربه حاصلم شده که درک و تحلیل درست موقعیت برای یافتن تکنیک و روش مناسب برای بکار گیری آگاهی ها خیلی مهمه . که اگر دقیق باشه حتی گاه میشه پیش بینی پیامدهای مثبت و منفی یا بازخوردهای احتمالی را داشت ، من اینو واقعاً تجربه کرده ام و به جرأت میگم 90 درست پیش بینی نتیجه و پیمد درست بوده . منتها به این نتیجه هم رسیده ام که نباید مأمور به نتیجه بود فقط وظیفه باید محور باشد .نقل قول:
ازاطلاعاتیکه اینجا و بیرون بدست میاری چطوری تو زندگیت عملا استفاده میکنی؟
نقل قول:
اخرین بار که ازته دل خندیدی،گریه کردی و عصبانی شدی کی بوده؟و اگه میتونی بگو چرا؟
خنده های من معمولاً از ته دل هست همانطور که عطسه هام هست :311: خودم میگم از صمیم قلبه . همین 1 ساعت پیش برای یکی از بستگان یک جک اس ام اس آمده بود که هردو کلی خندیدیم .
گریه هم باور کن یادم نمیاد ، من راحت اشکم جاری میشه ولی اغلب از ذوق هست
عصبانیت هم یادم نمیاد چون خیلی کم پیش میاد. عصبانیت از نوع قابل توجه که به ندرت پیش آمده خودم دو مورد را تا حالا در عمرم یادم میاد .
نقل قول:
تو بچگی شیطون بودی یا نه؟
میگن آروم بودی در عین حال تیز و خاطراتی که از بچگیهام بیشتر تکرار می کنن مسجع حرف زدنها و حتی در دعواها فحش های مسجع خنده دار ساختن بوده چون به فحش شیبه نبوده در عین حال فحش من بوده:311: خودم خاله بازیها را خوب یادم میاد و طبیعت گردیها رو که خیلی دوست داشتم همچنین چشمه رفتنهارا .
کمبود وقت و مشغله هانقل قول:
چرا الان کمتر میای تالار؟چرا نقاشی نمیذاری تو الاچیق کم میای و .....؟
نقل قول:
تا حالا عاشق شدی؟منظورم عشق زمینی و اقا میباشد.
آره ، عشق اول و نمیدونم آخرش هم باشه یا نه ، تنها یک مرد بوده ، پدرم . در سایه رضایت خدا هیچ چیز برام مهمتر و زیبا تر از خشنودی و رضایت و آرامش و سلامت پدرم نبوده . و این افتخار را هم دارم که دوماه قبل از فوتش که به خیلیها سر زده و حلال خواهی کرده بوده ( گویی می دونسته رفتنیه ) اعلام رضایت می کرده از من و در مراسمهایش مردم بازخوردش می دادند و به من می گفتند خوش بحالت .
عشق برای من مفهومی دارد که حقیقتش نسبت به مرد دیگه ای تا حالا پیدا نکردم . البته ارادت داشته ام ، به بعضی اساتیدم ، بعضی از بزرگانی که باهاشون سروکار داشته و دارم که یک ارادت انسانی و معنایی هست با حفظ تمام حریمها و در تعاملی اجتماعی و در قالب ادب و احترام .
نقل قول:
خودت عملا تو موقعیت قطع رابطه احساسی با جنس مخالف قرار گرفتی؟
اگر منظورت از نوع رابطه احساسی را درک کرده باشم ، نه ، ولی مواجه با کسانی که در چنین موقعیتی بوده اند شدم ، یا کسانی که در رابطه با من در وضعیت ترک احساس مجبور شدن قرار بگیرند البته از حالشون خبر ندارم ( خواستگاران سریشی که بنده نمی پذیرفتم ) همین ایام فاطمیه مجبور شدم یک حرکت هشداری با یکی که چند ساله دست بردار نبوده داشته باشم اما واقعاً ایشون را نه توانستم در علاقه اش درک کنم و نه میتونم در ترک احتمالیش درک کنم خبر هم ندارم . برای همین اغلب حالی که بعضی دوستان در تاپیکها از وضعیتشون میگن را شاید نتونم خوب درک کنم ولی سعی می کنم از امپاتی بهره بگیرم تا هم حسی داشته باشم .
نقل قول:
ازبچه ها یه ذهنیت داری؟اگه مثلا من یه چیزی بهت بگم که ذهنیتت درمورد کاملا بهم بریزه چیکار میکنی؟خوب و بدمو با هم قبول میکنی یا کلا نظرت دربارم عوض میشه؟
در مواردی چیزی که اصلاً تصورش را نمی کرده ام و به نظرم به اون فرد نمیامده را ممکنه اولش جا بخورم ، اما اعتقاد دارم که ما همه انسانیم ، از کجا معلوم من هم مثلاً ضعفی نداشته باشم که هنوز صحنه عمل به بروزش پیش نیامده باشه چیزی که خودم امروز باورم نشه روزی ممکنه باشم . لذا درک اون آدم برام راحت تره ، کلاً تریپ من مثبت اندیشیه بادیدن و تمرکز بر منفی راحت نیستم که فکر کنم. لذا حسن ها خوب توی ذهنم میمونه و ضعفها و بدیها یادم میره . واقعاً خوش بینی چیز خوبیه آدم راحته مگه نه ؟
نقل قول:
این همه اطلاعات بالا رو از کجا میاری خداییش؟از تجربت هم استفاده میکنی؟
خداییش تجربه های ذهنیم خیلی زیاده البته نمیشه اینجا گفت یعنی چی ، اما در مطالعه ای یافتم که این امپاتی هست که این توان را داشته باشی جای دیگری قرار بگیری و حس و حتی شخصیتش را دریابی و لمس کنی . خاطرات جالبی در این مورد دارم . و خیلی از اطلاعاتی که شما مد نظرت هست یافته های شخصیه . یادمه از همون نوجوانی وقتی کتاب می خوندم به خودم گفتم اول بار این حرفها که بعدش دست به دست رسیده از کجا اومده ، به این نتیجه می رسیدم تفکر ، و این یافته مرا وادار به تفکر در مورد همه چیز کرده با هرچیزی مواجه می شدم معتقد بودم پیامی دارد باید بفهمم . باز هم تجربه هایی دارم برای خودم لذت بخشه . برای نمونه یک بار در مواجهه باپر کاهی معلق در هوا که توجهم بهش جلب شده بود گفتم بیخودی نگاهت به این و آرام آرام به سوی زمین آمدنش جلب نشده ببین چه پیامی دارد و سالها بعد پیامش را یافتم که فکر کنم در تالار نقل کردم .
نقل قول:
شده به خدا غر بزنی این چه زندگیه؟یا چرا برای من فلان اتفاق افتاد؟یا خدایا بسه دیگه طاقت ندارم؟
با جرأت و صداقت محض میگم هرگز . تا یادم میاد به خدا اعتماد داشته ام و از زندگی حتی در سختیها هم راضی بوده م چون درسهاو حکمتهای قشنگی که در اون سختیها دیده ام دست لطف خدا را به من نشون میداده این اعتماد روز به روز تقویت شده ، و معتقدم هرپیش آمدی یک حکمتی دارد و خیری در آن نهفته و می تواند رشد آفرین باشد ، باید تیز بود و یافتش البته به کمک خود خدا . اصلاً از همون بچگی من حرفهام را با خدا میزدم. می دونی ،وقتی خلوتی پیدا نمی کردم خودمو به خواب میزدم و باهاش حرف میزدم و درد دل میکردم و بعدش شارژ و سرحال و اغلب خندون به خودم میگفتم خدا بزرگه بی خیال و آرامش عمیق در دلم جا می گرفت . شاید همین باعث شده نه هیچ وقت ناامید بشم چون چشمم به خدا بوده نه از چیزی گله کنم . مطمئنم از سوی او هرچه هست خیر محضه و هرجا مسئله های بغرنج هست اغلب پیامد عملکرد خودمونه پس چرا یقه خدا را بگیریم بابتش .
به نظرم باید به خدا توکل کرد و استارتر را به صبر دعوت کرد و خیلی وقتها هم میشه از راهنمایی های مشابه کمک گرفت . هدف ما از تجمیع پستهای تخصصی که در تاپیک مشاوره برای همه بالهای صداقت داره از سایت همدردی انجام میده و در تاپیک همیاری در تجمیع پستهای تخصصی مدیر از پستهای مدیر در تالار من دارم انجام میدم همینه که تالار به سمتی بره که قائم به محتویات مقالات و پستهای تخصصیش باشه تا اگر کارشناسا نبودن لنگ نمونه .نقل قول:
وقتی هیچ کارشناسی تالار نیست و بعضی تاپیکا حساسن چیکار باید کرد؟
امان از مشغله ها که در سال جدید خر ما را چسبیده :311:نقل قول:
تاپیکای نیازمند کارشناسم که گذاشتینش کنار.
نقل قول:
غذا،رنگ،فصل،تفریح مورد علاقت رو بگو.
کمتر عذایی هست خوشم نیاد ، اما قورمه سبزی و فسنجون اولویت دارند . رنگ سبز و آبی ، فصل بهار . تفریح رفتن به دل طبیعت و بودن با دوستان و خانواده در سفر .
نقل قول:
فرشته مهربون عزیزم جداً دوستت دارم و بهت خدا قوت میگم.:72::46:
موفق باشی
ممنونم عزیزم ، نظر لطفت چوبکاریم می کند دختر گل و نازنین . آرزو می کنم همیشه بهاری باشی .:72::72::72:نقل قول:
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام عزیز
خوردی به دیوار ها:311:
نقل قول:
خوب ..اما سوالام
1.نظرتون در مورد پستهایی که ارسال میکنم چیه؟نقاط ضعف و قوت من چیه از نظر شما؟کلا خود من چه جور ادمی هستم؟
اوائل ورودتون بیشتر فرصت می کردم بخونم که هم از طریق پیام هم رتبه و تشکرها بازخورد دادم ، مدتیه مشغله دارم و کمتر فرصت شده ، با نظری کلی که گاه دارم در اغلب موارد راهنماییهای خوبی دارید ، در بعضی موارد نیاز به مطالعه بیشتر پستهای پیشکسوتان و بخصوص شخص مدیر تالار داری تا روز به روز پخته تر پیش بروی . البته این نیاز را همه ما داریم بنده خودم را با روزهای اول آمدن و راهنمائیهایم مقایسه می کنم سیر صعودی را از همین بهره گیریهایی که به شما توصیه می کنم نصیب برده ام و هنوز هم مطالعه می کنم حتی کتابها و بیرون تالار در موضوعا مبتلابه اعضاء که می بینید گاه نتیجه اش میشه ارائه مقالاتی که خودم خوندم در تالار که افراد مستقیماً بهره بگیرند .
در جاهایی که ببینم نیازی نیست وقت را صرف جایی دیگر می کنم . وقتی من تنها کارشناسی بودم که نبودم یعنی بقیه بودند پس گفتنیها را گفتند و نیازی نبوده من باشم .نقل قول:
2.در تاپیک "همسر خواهر شوهرم بهم نظر داره" شما تقریبا تنها کارشناسی بودید که مطلبی ارسال نکردید.میخواستم اگر ممکنه دلیلش رو بدونم.
نقل قول:
3.دست خطتتون چطوره؟
باید ببینی . بستگی به نوع خودکار و شرایط نوشتن داره اگر بدون عجله و با خودکار خوش دست باشه به قضاوت ناظرین میگن قشنگه ، امان از وقتی عجله داشته باشم و خودکارم خوش دست نباشه باید پول بدن براشون بخونم :311: اما با مداد همیشه خوبه به نظرم ( کارت پستال های رو می بینی که برا خودم پست می کنم :311: )
خیرنقل قول:
4.از عنکبوت میترسید؟
تابلو نباشه که میشه راحت سوراخش رو درز گرفت و پوشید چرا دور بندازم ( حیفه :311: نگید چه اصفهانیه ) .نقل قول:
5جورابتون سوراخ شه ولی سوراخش تابلو نباشه میپوشیش یا میندازیش دور؟.
نقل قول:
6.چند با تا حالا خون اهدا کردید؟
دقیق یادم نیست
نه ، اما تازگیها به فکرش افتادم که در فرصت مقتضی تا نمردم برم بگیرمنقل قول:
7.کارت اهدا عضو دارید؟
یادم نمیاد ، ممکنه کسی چیزی گفته یا رفتاری کرده خوشم نیامده باشه ولی تا حالا ضایع شدن احساس نکردم .نقل قول:
8.تا حالا کسی تو جمع شما رو ضایع کرده؟کجا و چه کی؟
نقل قول:
9.نظرتون در رابطه با سقط جنین چیه؟
در کلیتش مخالفم و جنایت میدانم . در موارد پزشکی که سلامت مادر در گرو آن است که وضع فرق می کند و مجوز هم هست
نقل قول:
10.اگر خودتون یه روزی بچه دار بشید و در دوران بارداری بهتون بگن بچه ناقصه..چیکار میکنید؟
در صورتی که نقصش زندگی را برایش مختل و آزار دهنده کند و تجویز پزشک بر سقط باشد و مجوز شرعی با نظر به جزئیات وضعیت جنین داشته باشم سقط خواهد شد .
نه برام جا افتاده نه تونستم ، دوم راهنمایی در درس زبان کمی مشکل داشتم :316:سعی کردم در اولین آزمون کلاسی اینکار رو بکنم ولی نتونستم یعنی بروجدانم نتونستم غلبه کنم . و وقتی به نمره ای که می تونستم بگیرم فکر می کردم میدیدم اصلاً بهم مزه نمیده و خوشحالم نمیکنه و راضیم نمره کم بگیرم اما اون احساس ناخوشایند و دل ناچسبی نمره دریافتی حاصل از تقلب رو تجربه نکنم .نقل قول:
11.تو دوران تحصیل تقلب هم میکردید؟اگر اره مچتونو گرفته بودن یا نه؟
روراستی و جسارت بجا و پشتکارنقل قول:
12.شهامت رو در چی میبینید؟
بنا به تجربه در تعاملات اجتماعی و محیط کار ، بی توجهی را بهترین کار دیدم و اغلب نتیجه رفتار فرد را به خودش برگردونده و به عبارت عامیانه از واکنش ندیدن ضایع شدن را نصیب برده اند ، و به اعتقادم این رفتارها خود اون افراد را بیشتر آزار میده ، هرجا هم لازم بوده و به حق و درست تر باشه برخورد جدی و مناسب همراه با احترام خواهم داشت اینا را گاه در تعاملات اجتماعی یا با فامیل تجربه کرده ام و نتیجه هم گرفته امنقل قول:
13.اگر مادر همسر آینده ات به اتفاق خواهرهای همسرت خیلی خیلی اذیتتون کنند عکس العمل شما چی خواهد بود؟
یه مثال میزنم.مثلا وقتی همسرتون نیست مدام حال شما رو بگیرن و توهین و تحقیر...اما وقتی همسرت میاد در همون لحظه لحنشون کاملا مهربون و خوب میشن.و اظهار هم میکنن که پسرم ! وقتی نبودی ما کلی هوای فرشته جون رو داشتیم !
برخورد شما چطور خواهد بود؟
برو هرچه هیزم داری جمع کن بیار ببینیم چه کاره ای :72::72::72:نقل قول:
13.در مورد کلمات زیر فقط و فقط یه کلمه بگید:
آبگوشت >> خوشمزه
استخر>> شنا
تهران>> دود
دروغ>> ضعف
دمپایی>> پاپوش
نوشابه>> ضرر
عروسی>> جشن
مهریه>> هدیه
مادر شوهر>> زحمت کش
فرشته جان !
با سوالهای سخت تری خواهم برگشت !
.
سلام
می بینم که بالاخره یه نفر نشسته روی صندلی که خیلی می چسبه زیرش را داغ کرد!
و اما سوالات من :
1. مسئولیت مدیر بودن چه تاثیری توی حضورتان توی تالار داشته؟ فکر می کنید اگه مدیر نبودید راحت تر پست می گذاشتید؟
2. تا حالا از این ژست های سخت گیرانه مدیریتی که باید پست یکی را حذف کنید ناراحت شدین؟ اگه طرف کلی وقت گذاشته و یه پست را با فکر نوشته پاک کردنش ظلم نیست؟
3. به نظرتون چرا تالار به ندرت اعضای دائم داره؟ چرا هر از یه مدت یه کاربر جدید میاد یه مدت فعال می شه و بعد خداحافظی می کنه؟
4. یک انتقاد از مدیریت آقای سنگتراشان بکنید!
5. یک مدیریت از خودتان بکنید!
6. تا حالا از برخوردتان با یک کاربر توی تالار پشیمان شده اید؟
7. اگر فردا که اومدین توی تالار دیدید دیگه صورتی نیستید و مثلا آبی کمرنگ شده اید ناراحت می شین؟ یا خوشحال؟ چرا؟
8. یک صفت بد از خودتان را بگین؟ !
9. چند تا دوست دارید؟ چرا به جای این که وقتتون را با دوستان و خانواده بگذرانید توی همدردی می چرخید؟
10. فکر نمی کنید اگر همین طوری به سخت گیری هاتون ادامه بدین و بخواین اون را به نام مسئولیت خانواده و ... توجیه کنید روزی برسه که دیگه سنتون بالاتر از اکثر خواستگاراتون باشه و خواستگاری نداشته باشید؟(من را ببخشید این قدر صریح سوال می پرسم!)
11. نظرتون در مورد این جمله ی من چیه؟ خیلی از اوقات ما سرگرمی ها و مشغولیاتی برای خودمون به وجود آوردیم تا نشون بدیم سرمون خیلی شلوغه این در حالیه که خیلی از اون کارها واقعا کار نیستند! و اگر به پشت سرمون نگاه بکنیم می بینیم علی رغم این که هیچ وقت بیکار نبوده ایم اما چیز خیلی زیادی به دست نیاورده ایم! شاید به این خاطر که برای فرار از مسئولیت های واقعی مون و کارهای واقعا مفید کارهای بیهوده ی زیادی را انجام داده ایم!
فعلا همین !
سلام قوانین صندلی داغ رعایت کنید
پست چت گونه در صندلی داغ ممنوع است پست چت گونه مدیران تالار حذف می شود
سو ا ل خصوصی در صندلی داغ ممنوع است حذف می شود برخورد می شود
سوا ل تکراری در صندلی داغ ممنوع است حذف می شود
انتقادات یا پیشنهادی داشتید به مدیریت صندلی داغ و همکار در صندلی داغ اطلاع دهید
صندلی داغ داغ جذاب علمی اموزنده داشته باشیم
صندلی داغ فرصتی باشه برای سرگرمی تفریح دوستان باشد
با تشکر:72::72::72::72::72:
محمد ابراهیمی من کدوم قانون را نادیده گرفتم؟
سوالات سری دوم!
1. تا حالا شده تصمیم بگیرید از تالار برین؟ اگه شده چرا منصرف شدین؟
2. وقتی یه نفر داره اشتباه می کنه و بر اشتباهش هم اصرار داره و مثلا میاد راهنمایی می خواد که چه جوری به اشتباهش ادامه بده چه حسی بهتون دست می ده؟
3. وقتی کسی فکرش و عقیده اش خیلی با شما فاصله داره چه جوری می تونید بدون توجه به فکرش کمکش کنید؟
4. تا حالا شده به این نتیجه برسید که مشورتی که به فردی داده اید کاملا اشتباه بوده؟
5. اگر به این نتیجه برسید که در موردی کاملا اشتباه می کردید آیا شجاعت اعلامش را دارید؟ آیا اگر این اشتباه به کسی منتقل شده باشه می رید و به او اعلام می کنید که نظر شما و یا اطلاعات شما اشتباه بوده؟
6. تا حالا کدوم کاربر توی تالار برای شما خیلی تاثیر گذار بوده؟ آیا حضوری می شناسیدش؟
تضمینی نیست این آخرین هیزم های من برای این صندلی داغ باشه!
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط بچه مثبت
به بچه مثبتها نمیاد که آتش بیار معرکه باشند ها !!!!!!!
مدیر بودن حضور بیشتری می طلبه ، مشغله و دردسرهای خاص خودش را داره ، و خیلی وقتها با کمبود وقت برای حضور در تاپیکها و ارسال پست مواجهم می کنه . مسلماً اگر مدیر نبودم بیشتر در تاپیکها به عنوان کارشناس جهت راهنمایی مراجعین حضور می یافتم .نقل قول:
و اما سوالات من :
1. مسئولیت مدیر بودن چه تاثیری توی حضورتان توی تالار داشته؟ فکر می کنید اگه مدیر نبودید راحت تر پست می گذاشتید؟
بله چون حیفم اومده زحمتش هدر بره برای همین هم در اطلاعیه مهم همیشه تأکید داشتم قوانین را مد نظر قرار دهید تا زحماتتون هدر نره ، به شخصه از حذف و یرایش خوشحال نمیشم چون هم وقتم را می گیرد هم هرچه بیشتر اتفاق بیافتد نشونه هماهنگ و همگرا نبودن پستهای دوستان هست که بنده عکس آنرا دوست دارم و هر چه کمتر ویرایش و حذف نیاز باشه خوشحالم که تالار خوب پیش میره و دوستان همگرا با اهداف و قوانین هستند در نتیجه بهره وری بیشتری اتفاق افتاده و وقت و زحمات کمتری هدر رفته .نقل قول:
2. تا حالا از این ژست های سخت گیرانه مدیریتی که باید پست یکی را حذف کنید ناراحت شدین؟ اگه طرف کلی وقت گذاشته و یه پست را با فکر نوشته پاک کردنش ظلم نیست؟
آنچه که مطابق قوانین اشکال داشته باشه و مشمول حذف . یا از نظر مشاوره ای مخرب به حال مراجع و آسیب رسان باشد حذف یا ویرایش نکردنش ظلم هست .
دنیا را ندیدی مگر ؟!! مگر همه آدمها در تمام عمر دنیا ماندنی بوده اند ؟ اینجا هم دنیای کوچکی هست که اعضاء مطابق با شرایط زندگیشون حضور و غیبت پیدا می کنند ، ثقل زندگی اعضاء در دنیای غیر مجازی هست که اولویت هم دارد و حضور در اینجا اگر در خدمت زندگی دنیای غیر مجازی نباشد و مخرب برای آن که اصلاً منطقی نیست . لذا شرایط افراد و تغییرات روحیه و برنامه ها و تصمیماتشون موجب تداوم حضور یا عدم آن می شود و به نظرم طبیعیهنقل قول:
3. به نظرتون چرا تالار به ندرت اعضای دائم داره؟ چرا هر از یه مدت یه کاربر جدید میاد یه مدت فعال می شه و بعد خداحافظی می کنه؟
نقل قول:
4. یک انتقاد از مدیریت آقای مدیرهمدردی بکنید!
با شناختی که از ایشان و در این فضا دارم بیشتر نقاط قوتشان برایم نمود دارد و درس هم می گیرم ، یه زمانی نسبت به کم حضوریش در دلم نقد داشتم اما احتمال مشغله های زیاد را می دادم و نقدم را وارد نمی دانستم و وقتی مطمئن شدم به واقع همین هست درکشون هم می کنم ، بخصوص در این سال جدید که خودم هم به خاطر مشغله ها کم حضور شدم بیشتر مدیر را درک می کنم .
همینکه دارم با دقت به سئوالهای شما پاسخ می دهم و سعی می کنم با وجود کمبود وقت برنامه ام را تنظیم کنم که بی پاسخ نگذارم یعنی مدیریت برخودنقل قول:
5. یک مدیریت از خودتان بکنید!
نقل قول:
6. تا حالا از برخوردتان با یک کاربر توی تالار پشیمان شده اید؟
یادم نمیاد ولی احتمالاً بوده
نقل قول:
7. اگر فردا که اومدین توی تالار دیدید دیگه صورتی نیستید و مثلا آبی کمرنگ شده اید ناراحت می شین؟ یا خوشحال؟ چرا؟
اگر منظورتان اینه که مدیر نباشم ، راستشو بگم خوشحال . مدیریت کاری پر مشغله و وقت گیر است بخصوص برای من که برعکس دنیای غیر مجازی در دنیای مجازی سرعتم کند هست ، اما تجربه های خوبی کسب کردم و به خودم و مدیریت خودم خیلی کمک کرده و چون انبانم را تا حدودی از تجربه پر کرده خلاص می شدم . اما در عین حال دوست دارم تا اونجا که ازم برمیاد به عنوان مدیر کمکی برای خیرخواهی بانی این فضا باشم . و هرزمانی مدیر صلاح بدانند در این کسوت نباشم چون به تشخیصشون ایمان دارم با کمال میل پذیرا هستم .
نقل قول:
8. یک صفت بد از خودتان را بگین؟ !
در حق خودم اهمال و کوتاهی هایی داشته ام که اخیراً تغییر را در پیش گرفته ام و برنامه هایی برای خود طراحی کرده ام که بخشی از مشغله های اخیر هم در همین رابطه هست .
نقل قول:
9. چند تا دوست دارید؟ چرا به جای این که وقتتون را با دوستان و خانواده بگذرانید توی همدردی می چرخید؟
دوستان صمیمی معدودند ، و طبق برنامه های زندگی خودم و دوستان با هم در تعامل هستیم . و هرچیزی در جای خود قرار دارد ، بودن در تالار هم همینطور دوستان تالار و خود تالار هم در مسیر تعاملاتم با خانواده و دوستان برایم بسیار مفید بوده و خواهد بود . اخیراً که گله ها بسویم سرازیره که در تالار پیدایت نیست :311:
نقل قول:
10. فکر نمی کنید اگر همین طوری به سخت گیری هاتون ادامه بدین و بخواین اون را به نام مسئولیت خانواده و ... توجیه کنید روزی برسه که دیگه سنتون بالاتر از اکثر خواستگاراتون باشه و خواستگاری نداشته باشید؟(من را ببخشید این قدر صریح سوال می پرسم!)
من سخت گیری نمی بینم و توجیه نکرده ام مطابق توان و ظرفیتم پیش رفته ام و موردی باشه بررسی می کنم ، به قول پروین اعتصامی با پای برهنه رفتن بهتر از کفش تنگ پوشیدن است ، عرض زندگی و محتوای کیفی آنرا مهمتر از طول آن می بینم . در کنار خانواده نیز هدفم را بر همین سیاق دنبال کرده ام .
ازدواج هم فرصتی و وسیله ای است که مد نظر هست اما به اینکه پیش نیاید هم اندیشیده و برنامه زندگیم را تنظیم کرده ام و اینجوریشم دارم لذت می برم چون هدف اصلیم از زندگی که در تجرد و در تاهل دنبال می شود را دارم دنبال می کنم و حالشو می برم :310:
نقل قول:
11. نظرتون در مورد این جمله ی من چیه؟ خیلی از اوقات ما سرگرمی ها و مشغولیاتی برای خودمون به وجود آوردیم تا نشون بدیم سرمون خیلی شلوغه این در حالیه که خیلی از اون کارها واقعا کار نیستند! و اگر به پشت سرمون نگاه بکنیم می بینیم علی رغم این که هیچ وقت بیکار نبوده ایم اما چیز خیلی زیادی به دست نیاورده ایم! شاید به این خاطر که برای فرار از مسئولیت های واقعی مون و کارهای واقعا مفید کارهای بیهوده ی زیادی را انجام داده ایم!
کلیتش رو قبول دارم اما برای من ، گاهی وقتها ، نه خیلی وقتها و بنا به دلایل دیگری نه برای نشون دادن پر مشغله بودن .در مورد این قسمت هم که :شاید به این خاطر که برای فرار از مسئولیت های واقعی مون و کارهای واقعا مفید کارهای بیهوده ی زیادی را انجام داده ایم! برام جا نمی افته چون خودم تجربه ای که داشتم سرگرمی یا مشغله هایی که ضروری نبوده ، نه برای مشغله مند نشون داده شدن بوده بلکه ضعف در تشخیص یا بی مهارتی و ناآگاهی و بیشتر نیاز بوده برای دور شدن از موقعیتی جهت پیدا کردن آرامش و احوالی که از بیرون گود بنگری بوده .
در مورد تجربه شما عرضی ندارم
نقل قول:
فعلا همین !
.