احساس پيري ميكنم

آره عزیزم پر خشمم،پر نفرتم
آره از جایی که زندگی میکنم بدم میاد. کسی نمیگه دلت همه میگن جای زندگیت

دوستش دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متنفرم، دلم میخواد حقارتشو ببینم، وحشی شدم، چیکار کردم
همه کار.خواهرزاده، دوست، مقاله، خودشناسی

چه فایده وقتی حقیقت اینه
پپپپپپپپپپپپوووووول
حقیقت فقط همینه، وقتی نداری حتا نمیتونی یه جفت جوراب بخری واسه خودت و دلت خوش بشه

وقتی داری مهم نیست چی خوردی و از کجا داری
داری
حقیقت اینه
کار نیست
خفت هست
بدبختی هست
هوس هست
داغون شدم اینجا
حسرت هست،حسرت حتا یه ذره محبت وافعی
دنیای آدما کثیفه
احساس میکنم یه بیمار روانيم

خودم هر چي ميخواستم به دست مياوردم, كارتو بزار كنار ,گذاشتم و محتاج اون شدم و حالا اينه روزگارم

انتقام؟ چرانتونم بگيرم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط nahid-n

آره عزیزم پر خشمم،پر نفرتم
آره از جایی که زندگی میکنم بدم میاد. کسی نمیگه دلت همه میگن جای زندگیت
[color=#4682B4] ناهید جان این خشم و نفرت احساس تازه ایه یعنی بعد از اون پستاییه که درباره ناراحت بودنت گذاشته بودی؟ اگه جدیده یعنی وارد یه مرحله ی تازه شدی! برعکس اونچه که فکر می کنی کارایی که کردی فایده داشته روی بهبودیت و یه جورایی از خواب بیدار شدی حال و وضعیتو دیدی و عصبانی هستی![/color] اتفاقا کنترل خشم راحت تر از افسردگیه گل من. اگه می تونی هر وقت عصبانی می شی برو بدو. نمی دونم خونت چطوریه. مثلا شهرکی یا جای محصوری هست که نصفه شب امن باشه همون نصفه شب که داری از زور عصبانیت و خشم منفجر می شی برو بدو. نمی شه باید یه باشگاه پیدا کنی اطراف خونت یا اینکه یه استخر یا هر جایی که بتونی توش ورزش کنی.

دوستش دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متنفرم، دلم میخواد حقارتشو ببینم، وحشی شدم،
قربونت برم این نفرت هم یه جور احساسه. یعنی هنوز وابستگی ای داری اما به شکل نفرت. به سلامت این دوره رو بگذرونی بعدش دیگه می شه بی تفاوتی! و ازادی از هر نوع احساسی نسبت بهش :72:

چیکار کردم
همه کار.خواهرزاده، دوست، مقاله، خودشناسی
همونطوری که گفتم همه اش فایده داشته! ادامه بده. لینکای جدیدی رو هم که گذاشتم بخون.

چه فایده وقتی حقیقت اینه
پپپپپپپپپپپپوووووول
حقیقت فقط همینه، وقتی نداری حتا نمیتونی یه جفت جوراب بخری واسه خودت و دلت خوش بشه
پول یه جور قرارداده بین ادماست. می دونم خیلیا نمی فهمنش. ولی خود پول مهم نیست. ارزشش از ارزش دادن ما بهش میاد. پول یه تکه کاغذه که ادما قرار گذاشتن که ارزش داشته باشه.
الان تو حال خودت رو بذار اولویت. خوب که بشی خودت می تونی در حد نیازت پول دربیاری گل من.

وقتی داری مهم نیست چی خوردی و از کجا داری
داری
حقیقت اینه
کار نیست
خفت هست
بدبختی هست
هوس هست
داغون شدم اینجا
حسرت هست،حسرت حتا یه ذره محبت وافعی
دنیای آدما کثیفه
احساس میکنم یه بیمار روانیم
دیگه داری نسبت به خودت کم لطفی می کنیا گلم.

---

:72:

ناهید جان هر وقت که فرصت داشتی یا دلت خواست بیا از حالت بگو.
موفق باشی.

دو ساعته سردرد شديد دارم

اول نوشتم منتظرم بميرم
بعد رفتم و يه تاپيك ديگه رو خوندم و بهم ثابت شد بدي و زشتي زن و مرد نميشناسه و خودمونيم كه به خودمون ظلم ميكنيم
خدايا بازم دست عدالتت درد نكنه با اين همه ادم و اشتباه

تمام وجودم خسته است

این چه حرفیه. یه مسکن بخور. گریه و اعصاب خوردی و درست نخوابیدن و درست غذا نخوردن هر کومشون واسه سردرد کافی هستن. منظورم اینه که هر وقتی که لازم بود یا فکر کردی جایی مشکلی داری بیا بنویس اگه دوست داشتی. هر طور که خودت راحتی عزیزم.

دوست عزيزم

ممنونم كه پيگير تاپيك مني و دوستانه داري راهنماييم ميكني

بخدا روزهاي سختيه و بدي ادما داره ذره ذره ابم ميكنه

يه روز پر خشمم يه روز پر نفرت

جدا شدم يه تيكه گوشت كه بدنش ديگه اين همه دردو نميتونه تحمل كنه , خودم با خودم اينكارو كردم ,حتا مغزم نميكشه دو كلمه كتاب بخونم

حرفهات درسته اما وقتي فقط چشمام كلماتو ميبينه چه كنم؟

وقتي دو دقيقه كه عصبي ام معده ام سوزش و درد شديد ميگيره . وقتي شدم يه حيواني كه فقط خوردن و خوابيدن ارومش ميكنه

وقتي فلسفه اينهمه رنج نخواسته رو نميفهمم ميشينم به اميد روزي كه مرگ خودش بياد سراغم , من حتا جرات ندارم مرگو دعوت كنم

اي بابا كاش يكي مي فهميد جدا دارم ميميرم

عزیزم واسه معده ا ت. توی آبجوش که توی لیوانت می ریزی یه قاشق عسل بریز به هم بزن و بخور. دم نوش (چای کیسه ای) بایونه، رازیانه می تونی بخوری. چای نخور. خرما بخور. غذا سرخ شده درست نکن. ادویه نمک بزن فقط. فلفل اصلا. پیاز می تونی بخوری هر قدر که می خوای حتی پیاز تند. ترشی و هر چیزی که معده رو تحریک کنه نخور.
نون سنگک بخور. بربری نخور. هروقت معده ات اذیتت می کنه شیر بخور کم کم. از عطاری هم می تونی رازیانه و بابونه بخری اما مثلا دمنوش که بگیری نهایتا دو تا دونه در روز می تونی بخوری. یعنی نباید زیاد خورد.

فلسفه ی رنج. هیچ فلسفه ای نداره. نه رنج نه شادی. اگه داشت باور کن من همه ی عمرم فکر کردم می فهمیدم یه چیزی! به چیزایی که مشخصه هیچ جوابی براش نیست اصلا از اول فکر نکن. مثل عدالت خدا. کلا ادم یه کارایی می کنه و در برخورد با ادمای دیگه که هر کدومشون یه موجود زنده هستن و اراده و عقل دارن و می تونن واکنش های غیر قابل پیش بینی از خودشون نشون بدن،کار و عمل ادم یه جوری به خود ادم اثرش بر می گرده. اصلا هم ربط مشخصی به خوبی یا بدی کار مون نداره. چون با ادمای زنده سر و کار داریم و هر کاری که می کنیم همون نتیجه ی مورد نظرمونو نمی ده. همین.

خشم هم یه جور انرژیه که باید تخلیه اش کنی وگرنه خود ادمو اذیت می کنه. من فکر می کنم ورزش مثل دویدن خیلی خوبه. ولی حتما راههای دیگه ای هم هست. مثلا نقاشی کنی یا موسیقی اگه بلدی یه کاری که احساستو تخلیه کنه.

آدم پر از خشم یه تیکه گوشت نیست. یه بمب اماده ی انفجاره! یه جوری مثل ورزش یا هنر یا رقصیدن واسه خودت یا اگه خونه ی تنهایی اواز خوندن واسه خودت یه جوری امن و بی خطر تخلیه اش کن.

کلا همه ی ادما و حیوونا کار اصلیشون همین خوردن و خوابیدنه! انقدر به خودت سخت نگیر. الانم موقتی اینطوری هستی. خوب میشی عزیزم.

زده به سرم همه چيو ببخشم و طلاق بگيرم

ميدونم اين بخشيدنه بعدها ميشه عقده واسم

ميدونم بخشيدنم بخشيدن واقعي نيست و تحت فشاره , اما همينكه به زور تو زندگيمه داره عذابم ميده , همينكه حقمو ميخوره و ميره دنبال كارهاش عذابم ميده

باورم نميشه يه روزي و يه زماني نميتونستم ازش جداشم

اين تو خونه موندن , بيكاري به خاطر اون , طلاق نميدم تا نبخشي , توهين ها و تحقير ها و حتا فكر اينكه اون داره زندگيشو ميكنه داره ازارم ميده و جدا نميتونم تحمل كنم

از حس بعدش ميترسم كه ببخشم و بشه عقده اما كم اوردم , ازين جهنم فكر نميتونم خلاص بشم

ناهید جان نمی دونم چه کار کنی ولی با توجه به اینکه می گی شدیدا مشکل مالی داری به نظرم اینکارو نکن. به پولش نیاز پیدا می کنی.
اونکه مجبورت نکرده تو بی کار بمونی توی خونه. این مدت حالت بد بوده. توهین و تحقیرش هم که همش می گی واسه پوله و مهریه است که نده. واسه چی ازار می بینی عزیزم؟ تو به پولش احتیاج مگه نداری؟ اصلا بهش فکر نکن که هی ناراحت بشی. همون جلسه های دادکاه که می ری بسته. می یای دیگه فکر هر چی می کنی فکر مهریه و جدایی رو نکن. به کارای دیگه ات برس.
فکرتو می تونی کنترل کنی. دست خودته. می دونم سخته ولی اختیارش دست خودته عزیزم
http://www.hamdardi.net/thread-22504.html
اگه می تونی یه کاری بکن که سرت گرم شه. یه کلاس زبان برو. یا اگه دوست داشتی یه زبانی رو یاد بگیری کلی منبع هست از اینترنت می تونی دانلود کنی خودت بشینی بخونی بدون معلم.. اتفاقا الان خوب هم یاد می گیری چون اعصاب نداری واسه فرار از فکرت می تونی هی زبان بخونی! خواستی بگو برات لینکای منابع رو بفرستم واسه خودت دانلود کنی که بخونی پول خرج کلاس نکنی.
یا یه فن و حرفه رو یاد بگیری که همیشه می خواستی یا یه کار هنری. نشین بی کار. هم مهریه اتو بگیر و کوتاه نیا. هم توی این مدت که جداییت روشن بشه و مهریه رو بگیری سرتو با یاد گرفتن چیزای جدید گرم کن. ورزش هم بکن. خرج هم ندارن هیچکدومشون.

اره احتياج دارم اما ميترسم مهريه دادنش باعث بشه لج كنه و حالا حالاها طلاق نده

اين بلاتكليفي خودش ازار دهنده است, از اسمش تو شناسنامه ام هم استرس ميگيرم

اون مجبورم نكرده بمونم خونه اما فكرهام ازارم ميده و خودمم از نظر روحي امادگي كار رو ندارم كما اينكه هر جا كار پيدا كنم حداقل 2.5 ساعت رفت و 2.5 برگشته

چون اطراف خودمون موقعيتش نيست

كار هم توان روحي ميخواد كه من دوروز خوبم ده روز بد, يه روز خوشحالم , يه روز ميخوام بكشمش, سه روز گريه ميكنم, تحركم به 10 درصد هم نميرسه

فكرها ميان سراغم و فقط با قرص اروم ميشم, هنوز اعتماد بنفس ورود به اجتماع رو پيدا نكردم , تو اين زندگي همه اش محدود بودم , نرو نبين نخند

حالا همه اينها كنار هم به اضافه ترس از تنهايي توي اينده
نميدونم چكار كنم
بي پولي هم ازارم ميده اما وقتي تو اين مملكت حق خودمو بايد با فحش و تهديد بگيرم وتهش بهم بگه اگه بگيري هم حكم عدم تمكينتو ميگيرم(كه گرفته) هم طلاق نميدم كه نتوني ازدواج كني, خودمم ازدواج ميكنم.من چي بگم

دختره هم حاضره باهاش ازدواج كنه حتا اگه من باشم, منم ميگم طلاق اونم ميگه مهريه

اينه وضع مملكت
ميگه مهريه تو بدم بري با پولاي من !!!!!! حال كني و با اين و اون خوش باشي!!!!

كافر همه را به كيش خود بندارد

خسارتي كه به من زده كه يادش نيست ميگه حقته چون نموندي و زن نبودي واسم

با بيماري اون كه خودمم داشتم رواني ميشدم, دايم توهين و كتك و تهمت و حتا اين اواخر ميگفت با كي نقشه كشيديد منو بدبخت كني, كي تورو اجير كرده!!!

به خدا گيج و منگم