RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
عزیزم به همسرت محبت کن!
خیلی به دست و پاش نپیچ!
سعی کن توی موقعیت های مناسب حرف دلت رو از زبون خودت و صد البته بعد از اینکه تکرار کردی که چقدر دوسش داری؛ بزنی!
زمان می بره تا شما مردت رو بشناسی و ببینی در چه موقعیت هایی چه عکس العمل هایی نشون بدی!
به خودت و همسرت فرصت بده!
وقتی خسته و عصبیه؛ سعی کن محیط رو ترک کنی و صد البته خودت رو مشغول کار دیگه ای کنی تا کمتر به قول معروف دهن به دهن همدیگه بدید!
حتما حتما؛ به آرامش خودت فکر کن و سعی کن به روشهایی که میدونی خودت رو آروم کنی؛ آرامش یه زن در میزان مشاجرات و برداشتهای اون از حرفهای همسرش خیلی تاثیر داره!
ببین توی چه موقعیت هایی خودت بهم می ریزی و چه کارهایی میتونه آرومت کنه!
اگر همسرت اهل رفت و آمد نیست؛ خیلی بهش گیر نده که حتما و باید بیای؛ سعی کن یکی در میون اون هم با میل و رغبت؛ با زبان نرم ازش بخوای که اگر دوست داری بریم فلان جا!
اگر دیدی این کارها میزان و شدت عصبانیت های همسرت رو کاهش نداد؛ با زبان نرم و با محبت؛ ازش بخواه بخاطر سلامتی خودش و اینکه ممکنه این میزان عصبانیت ها؛ باعث سکته های قلبی براش بشه که البته تاکید کنید؛ در این صورت - من بدون وجود تو، بدون حمایتت و بدون قلب مهربونت - چه جوری دیگه میتونم زندگی کنم؛ راضیش کنید که حتما بره پیش روان پزشک!
نیازی هم نیست که به خانواده تون بفهمونید که همسرتون از رفت و آمد خوششون نمی یاد؛ میتونید به بهانه های مختلف کم کم عادتشون بدید که شخصیت ایشون به این شکله!
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
عزيزم خواهرمن هم مشكلي مشابه مشكل تو داره مابه خاطرخواهرم خيلي رفتارهاي شوهرخواهرم رونديد ميگيريم.يه روز وقت بذارباخواهرومادرت خصوصي وتنهايي صحبت كن بهشون بگوكه رفتارهاشون داره چه آسيبي به زندگيت ميزنه اشون بخواه به خاطر تو رفتارهاي شوهرت رو نديد بگيرن اگه ديدي به حرفت گوش ندادن يابازهم به رفتارهاشون ادامه دادن يه مدت باهاشون قطع رابطه كن تابفهمن اگه ميخوان توروداشته باشن بايد رفتارشون ودرست كنن وتو و همسرت روباهمه عيباش بپذيرن.درمورد رفت وآمد هم نظرمن ايته كه بهتره براي شوهرت وخودت محيط خونتون روانقد توام باآرامش كني بودن باهم وخلوت تنهاييتون وباهيچ جمعي عوض نكني.شماتازه ازدواج كردين اگه الآن رابطه رومديريت نكني ديگه هيچ وقت نميتوني چون طبق گفته روانشناسا دوسال اول زندگي مشترك خيلي مهمه.خواهرمن با صبروتحمل الآن تونسته تاحدودي رفتارهاو عصبانيت شوهرش رو كاهش بده الآن يه دختر 5روزه دارن هرچي زمان بگذره وپخته تربشين حساسيت ايشون هم كم ميشه آقاييون دوست دارن حس كنن حرف حرف اوناس اگه يه مدت مطابق ميلش رفتاركني مطمئن باش خودش آروم ميشه.هيچ وقت به خاطر ديگران حتي خانوادت اوقات خودت و شوهرت رو خراب نكن به اين فك كن كه با شوهرت رفتيد مهموني خيلي هم خوش گذشت ولي بازهم بايد برگزدي به خونت حتي مادرت انقد كه شوهرت به دردت ميخوره به دردت نميخوره بذارشوهرت بفهمه كه برات جاي همه پركرده و تو به همه ترجيحش ميدي اگه اين اطمينان روبهش بدي اونم باقلب مهربوني كه داره كم كم درست ميشه
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام عزیزان- اول تشکر میکنم دل خیلی لطف میکنی و آرومم میکنی دل عزیزم شما کجایین اگه بشه حضوری هم رو ببینیم ؟
دل شما میگید بهش محبت کن خب میکنم اونم خیلی زیاد آخه بعضی وقتا خسته میشم حوصله حتی خودمم رو ندارم اما باید من همیشه حوصله داشته باشم اگه روزی همسرم حوصله منو نداشت مشکلی نیست خب بابا منم آدمم منم چون هم شاغلم هم خانه دار خیلی خسته میشم دوست دارم منو بیشتر درک کنه البته مشکل اصلیه من و ناراحتیه من بیشتر از برخوردای همسرمه از بددهنیاشه الکی گیر میده من میدونم که اصلا خانوادم حداقل مامان و بابا دیگه باهاش بد نیستن اگه یه شوخی باهاش میکنن به بد برمیداره و بعد شروع میکنه به بددهنی بهشون هرچی بهش میگم زندگیه ما جداست کاری به کسی نداریم نذار نفر سومی بیاد تو زندگی و بخاطر اون بخواد اعصاب دوتامون خرد بشه اما اون انقدر زود عصبی میشه که هیچی حالیش نیست تازه بعد که اروم میشه و من کلی دورش رو میگیرم تنها و تنها حرفش اینه که هروقت تو طرفدار کسی جز من رو بگیری روزگارت سیاهه این میخواد تو هر شرایطی حتی اگه برداشتشم الکی باشه من طرفدار همسرم باشم اما من نمیتونم همیشه به خودم میگم که شده حتی الکی وانمود کنم اما ... دل جون میدونی اخه میگی به دست و پاش نپیچ خب من یه اخلاق خوب یا بدی که دارم اینه که چون هیچ وقت تو خونه پدریم دعوا نداشتیم اینجا که بحث میشه و میخواد باهام قهر کنه و حرف نزنه طاقتم زودی تموم میشه و هی میرم دورش اونم بیشتر عصبانی میشه
بعد سر مساله رفت و امد : من دیگه بهش خیلی گیر نمیدم اما من چون قبلا خونه همه میرفتم و حالا خیلی کم میرم خسته شدم دیگه چقدر برای همه بهونه های الکی بیارم بعدم دیگه چقدر باید هرجور اون میخواد من باهاش رفتار کنم یعنی خودمو عوض کنم اما من هرجور که میخوام اون باهام باشه و رفتار کنه نمیشه خب زورم میگیره
اما حالا saharjavid شما میگی باخانوادم صحبت کنم الان که داداشم باهاش خیلی مشکل داره و با منم تاحدودی سرسنگین شده میخوام صحبت کنم خاک تو سرم روم نمیشه بهشون بگم که همسرم مثلا از فلان چیز بدش میاد یا خیلی چیزای دیگه فکر میکنم اگه اینجوری بگم چون انتخاب خودم بوده و هیچکس راضی نبوده بگن اه این دیگه چه ادمیه و ... این کاراش یعنی چی و .... از اینجور حرفا من همین حرف رو که میگی دقیقا عینا به داداشم گفتم بر میگرده بهم میگه به من هیچ ربطی نداره بازتاب رفتار من(داداش) چه نقشی تو زندگیت داره اون به خودت ربط داره خب من دیگه باید چی بگم تازه اون از من 4 سال بزرگتره و مجرد و دیدش نسبت به ازدواج فوق العاده بده خب به این ادم من باید چی بگم و چجوری رفتار کنم؟ میگی قطع ربطه کنم خب مامان و بابام چه گناهی دارن مامانم خیلی زود رنجه و ناراحت میشه منم دلم واسش میسوزه آخه اونا نمیخوان قبول کنن که همسرم جزئی از خانواده هست و داماده و چجوری باید با داماد رفتار کرد اتفاقا همیشه همسرم بهم میگه اگه احساس کنم که تو بامنی و پشت منی و طرفدارمی من همیشه باهات خوبم و ... منم میگم بخدا من طف تو هستم اما نمیدونم چجوری بهت ثابت کنم دوستان بهم یاد بدید چجوری تو عمل بهش ثابت کنم . آخه اینکه همیشه بهم میگه من از همتون بدم میاد متنفر شدم از قومات خانوادت خودت و . .. به این حد رسیده بعد من یه مدت مطابق میلش بودم اما دیگه خسته شدم چون احساس میکردم خودمو خیلی عوض کردم اعصابم میریخت به هم و زورم میگرفت که یه نفر هست که من باید از چیزایی که خودم دوست دارم بگذرم بخاطر خودخواهی های اون .
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
"من یه اخلاق خوب یا بدی که دارم اینه که چون هیچ وقت تو خونه پدریم دعوا نداشتیم اینجا که بحث میشه و میخواد باهام قهر کنه و حرف نزنه طاقتم زودی تموم میشه و هی میرم دورش اونم بیشتر عصبانی میشه"
عزیزم؛ همسرت باهات قهر نمیکنه؛ اتفاقا شما باید در مواقعی که ایشون عصبانی هستند بتونید خیلی خوب خودتون رو کنترل کنید و تا میتونید محیط رو ترک کنید؛ حداقل واسه نیم ساعت تا هم خودتون آرامش بدست بیارید و هم همسرتون؛ تا بحث در شرایط احساسی و عصبانیت نداشته باشید.
بعدش اگر واقعا حق با همسرت بود؛ باید بیای بشینی کنارش و بهش بگی که ناراحتیش رو درک میکنی و میفهمی که چقدر از این موضوع ناراحته! باید بتونی یاد بگیری هم حسی کردن رو!
اما اگر حس کردی حق با خودته، باید سعی کنی شرایط رمانتیک رو فراهم کنی و در نهایت عشق؛ حرف دلت و ناراحتیت رو بروز بدی؛ این مورد معجزه میکنه!:227::227:
اما این واسه جاهایی هست که اون عصبانیت از موضوعی هست که بین خودتون ایجاد شده!
--------------------------------------
حالا می رسیم به زمان هایی که این عصبانیت ها از جانب خانواده تون یا بین همسرت و خانواده ات هست؛ که من فکر میکنم بیشتر موضوعات بین شما و همسرتون هم از این نشات میگیره؛ بنابراین مدیریت این رابطه به نوع رفتار و برخورد شما بستگی داره.
باید در قدم اول رفت و آمد همسرتون رو با خانواده تون کم کنید، فعلا! تا حساسیت ها کمتر بشه!
2. مدت زمانی رو که همسرتون اونجا باشن رو کاهش بدید.
3. شما می تونید یه مقدار زودتر برید؛ و بعد نزدیک ناهار یا شام با محبت و احترام جلوی خانواده تون به همسرتون زنگ بزنید که مثلا برای شام منتظرت هستیم! اگر اومد که احترام کامل بهش می ذاری و بیشتر سعی میکنی خودت رو با حرفهای زنونه با خواهرت و مادرت سرگرم کنی و مدیریت صحبت های همسرت و پدرت و برادرت رو به خودشون واگذار کنی! اگر نیومد به خانواده ات میگی که عذرخواهی کرد و گفت که مثلا فلان کار برام پیش اومده.
4. موقع برگشت؛ وقتی همسرت از وضعیت اونجا ازت پرسید؛ از محبتی که پدر و مادرت نسبت به ایشون قائل هستند میگی؛ مثلا مادرم خیلی دوست داشت که بیایید؛ چند بار احوالات شما رو پرسید و یا ...
5. به هیچ عنوان توی زمان هایی که خونه خودتون هستید؛ حرفی راجع به خانواده و خواهر و برادر و نوع برخورد با اونها نمی زنید؛ فقط و فقط در مورد خودتون؛ برنامه ریزی برای زندگی تون و صد البته رفتارهای محبت آمیز.
6. هیچ وقت سعی نمی کنید که از حرفهای خانواده تون تاثیر بگیرید و وقتی اون جا هستید اجازه بدید که نظرات بدی راجع به همسرتون بدن؛ برعکس موقع اومدن از اون خونه؛ دیگه پرونده ی اون جا بسته میشه و شما میشید یه خانوم عاشق که حالا فقط میخواد راجع به خودش و ویژگی های مثبت همسرش صحبت کنه و خودش رو لوس کنه!:46::43:
--------------------------------
دختر گل یه مدت اگر بتونی به همین منوال رفتار کنی؛ عصبانیت های همسرت به شدت کاهش پیدا میکنه و بعد باید بگردی دنبال راه حل هایی برای مدیریت تنش های زندگی دونفره تون؛ که اگر شدت عصبانیت های ایشون بالا نباشه؛ با درایت و آگاهی خودت میتونی بهترین زندگی رو داشته باشی!
این رو یادت باشه؛ لیاقت ما خانوم ها لذت بردن از تک تک لحظاتمون و قدرت بی نظیری هست که خداوند در وجودمون قرار داده!:310::310:
منتظرم که نتیجه رو بعد از عملی کردن حرفام برام بنویسی؛ دوست خوبم!:43:
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
دل عزیزم ممنون - بخدا من چند ماه اول زندگیمون اصلا این چیزا رو بلد نبودم حتی بعضی چیزایی که مسرم پشت سر خانوادم میگفت رو بهشون میگفتم میدونم کار خیلی یدی میکردم اما الان مدتیه روند دیگه ای تو زندگیم بکار گرفتم دقیقا همین فرمایشات شما رو انجام میدم و واقعا هم تاثیر داره میدونم اما هر ازچند مدتی یکبار نمیدونم میگیرتش البته چون ایشون از زمان خواستگاری تا چند ماه پس از ازدواجمون درگیر خانوادم بود کینه هایی به دل داره که با یک تلنگر کوچک همه چی یادش میاد دوباره منم وقتی میبینم خانوادم واقعا نیت و قصد بدی به همسرم ندارن و ایشون بد برداشت میکنه خیلی ناراحت میشم و دیگه دوست ندارم حتی خانواده اون ور ببینم با اینکه منم یه سری چیزا میبینم اما هیچی نمیگم یعنی برام مهم نیست که بگم . درست میگی شما بیشتر تنشهای ما سر خانواده منه من اصلا نه از اقوامش نه از خانوادش هیچکدوم هیچ ایرادی نمیگیرم اما امان از ایراد و گیرای اون از من . دیگه خستم کرده بخدا...::302: گل من اگه رفتم با خانواده صحبت کردم و بدی همسرم رو گفتن چی بگم چجوری بگم که هم بفهمن طرفشم هم ناراحت نشن ؟ عزیزم من یه کار دیگه ای هم کردم چون دیدم همسرم واقعا خیلی زود عصبی میشه و از همه چی خیلی زود ناراحت میشه و خیلی زود رنجه و به زمین و زمان گیر میده حالا که خیلی بهتر از اول شده اولا همه چیو تو خونه میشکست منو کتک میزد سوزوندم و ... اما حالا دیگه نمیزنه اما دست از فحاشیش برنداشته که خیلی زجرآوره واسم . خلاصه اومدم چند شب پیش بعد از اون شبی که مامانم اینا اومدن خونمون و همسرم شروع کرد فحاشی بهشون و مسخره کردنشون منم صداشو ضبط کردم و خودمم چیزی نگفتم و به پدرشوهرم دادم و گوش کرد نظر پدرش: گفت چیزی نخورده بود(مشروب)-(چون باباش خودش میخوره) گفتم نه مطمئنم اون نمیخوره گفتم بهش چیزی نگید که من اینو دادم به شما اما راه حل میخوام کمکم کنید گفت اینکه بددهنه من خودم شکی ندارم اما تو آتو دستش نده اصلا و تو فکرشم هستم که ببرمش دکتر و قرار براین شد که باباش اول بیاد با من حرف بزنیم بعد نتیجه رو روی همسرم پیاده کنیم. دیگه نمیدونم خوب کاری کردم یا بدکاری؟آخه همسرم همیشه میگه من دو حالتیم یا خیلی خوبم یا خیلی بدم پا رو دمم نذار که بد بشم آخه دل جونم زندگی پستس و بلندی داره ادم باید متعادل باشه و تو هر شرایطی بتونه کنترل کنه خودشو خیلی خوب یا خیلی بد که نمیشه - گفتم بلکه اگه راضیش کنن و بره روانپزشک و تحت درمان باشه خب شاید بهتر بشه و زود عصبی نشه مثالی بزنم یه روز بردمش دکتر تو راه که داشتیم برمیگشتیم سرماخورده بود و حال نداشت از یه مسیر شلوغ و پرترافیک برگشتیم من رانندگی میکردم چون خودش اصلا اعصاب هیچی نداره کلی غر به جون من زد و کلی فحش بهم داد و حرفای رکیک بهم زد و تهمت و ناسزا . منم خیلی ناراحت شدم اما هیچی نگفتم تا عصر که گفتم این رفتار صبحتم جای دستت درد نکنه بود گفت تو هنوز نمیفهمی بد از صد بار که بهت گفتم از کدوم مسیر بری هنوز از جای شلوغ میری اصلا حتی اعصاب ترافیکم نداره اگه خودش بخواد بشینه پشت رل که از اولش فحش میده تا برسیم منم کلی استرس میگیرم و ناراحت میشم و اصولا با ماشین هیجا نمیریم
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام اين توصيف هايي كه از همسرتون كرديد نشون ميده ايشون مشكل عصبي داره كه با مصرف يه سري داروهاي آروم كننده تاحدودي حل ميشه خواهرمن هم بااين مشكل مواجه بود چون همسرش به مدت خيلي زيادي تو دوران مجردي قرص ترامادول مصرف ميكرده عوارضش روش مونده و همين حالتهاي شوهرشماروداره.حتماباپدرشو رتون اساسي و مفصل حرف بزنيد تاراضيش كنه ياحتي شده به زور بره دكترو قرص هاي آرامبخش مصرف كنه مطمئن باش جواب ميده درمورد شوهرخواهرمن كه جواب داد من دقيقا شرايط شماروميفهمم چون خواهرم رو ديدم ما هيچ وقت به خواهرم زنگ نميزديم تا نكنه آقاناراحت بشه سر خواهرمون خالي كنه.درمورد بردارتون هم اگه واقعابرادرتون انقد بي منطقه كه نميتونه بپذيره شمازير دست شوهرتون هستيد و رفتارهاي اون باعث ميشه شوهرتون مثلا شمارو كتك بزنه باهاش قطع رابطه كنيد لزومي هم نداره براش توضيح بديد.وقتي كه دعوا ميشه ياايشون شروع ميكنه به بددهني بهترين كاراينكه اصلا جوابش رونديد و خودتون رو به يه كاري مشغول كنيد اون فهميده حساسيت شماچيه اينو ازش بگيريد هروقت شروع كرد به پرخاشگري نديدش بگيريد بذاريد بفهمه بااين كارش چقداز چشم شمامي افته.
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام دوستان من همون کارایی رو که دل گفت کردم تو این چند روز . واقعا نتیجش مثبت بود اما دیشب رفتیم خونه بابام دعوت بودیم نزدیک شام همسرم اومد من زودتر رفته بودم اما خیلی ناراحت بود وقتی اومدیم خونه کلی باهم حرف زدیم داداشم اصلا محل همسرم نذاشت کاریش نداشت حتی موقع خداحافظی حتی از جاش بلند نشد به همین خاطر همسرمم خیلی ناراحت بود میگفت رفتارای خانوادت داره عذابم میده منم گفتم بهت حق میدم تو راست میگی اما میگفت مهم نیست رفتار برادرت از پدر و مادرت خیلی ناراحتم گفتم چرا اونا که باهات خوبن گفت بابات برش نداره و نمیتونه این پسره رو ادب کنه و پا میدن بهش البته حق میگه و از من خواست که با مادر و پدرم صحبت کنم و حالا کمکم کنید چی بگم ؟ چجوری بگم؟ که هم پشت همسرم باشم هم اونا ناراحت نشن هم بفهمن هم چیز رو
عزیز saharjavid من خودم میدونم مشکل عصبی داره اما حالت عادیش خیلی خوب و مهربونه و قلب رئوفی داره اما اگه یه جا بی احترامی ببینه دیگه هیچ چیز و یچی جلودارش نیست و دیگه خودت میدونی با پدرشم صحبت کردم و بهش گفتم ببرتش دکتر اما حالا باید اول مفصل با پدرش صحبت کنم تا ببینم چی میگه --------- ما هيچ وقت به خواهرم زنگ نميزديم تا نكنه آقاناراحت بشه سر خواهرمون خالي كنه اگه این حرفتو خانوادم مخصوصا خواهر و برادرم میفهمیدن خیلی خوب بود اما چه کنم ؟؟؟؟؟ من احساس میکنم واقعا برادرم نمیفهمه اما وقتی من محلش نمیذارم و قطع رابطه میکنم مامان گریه میکنه و ناراحته و بابا هم همش میگه اشکال نداره تو کوتاه بیا خلاصه من نمیدونم چیکار کنم
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
عزيزم همين كه تونستي شوهرتو متقاعد كني كه واسه مشكلات باهم حرف بزنيد خيلي جاي خوشحالي داره آفرين خودتو بذار جاي شوهرت اگه ديشب همين رفتارروخانوادش باهات ميكردن تو چيكار ميكردي حتما توقع داشتي همسرت باهاشون حرف بزنه و بهشون بفهمونه بهت احترام بذارن.برادرت چند سالشه؟ازدواج كرده؟رابطت قبل از اينكه اين اتفاقا بيفته باهاش چطور بود؟نمتونيد وقتي بريد خونه پدرتون كه برادرتون نباشه؟
درمورد صحبت كردن باپدرومادرتون بهتره بامادرتون صحبت كنيد تا با پدر وبرادرتون حرف بزنه تا تغييررفتاربدن از مادرت خواهش كن بهت كمك كنه رابطه هارو سروسامان بدين بهش بگو كه خوشبختي فقط اينكه ميبيني همسرت با خوانوادت رابطه خوبي نداره عذابت ميده خوبي هاي همسرت رو به مادرت يادآوري كن و ازش بخواه كمكت كنه تا خانواده گرمي داشته باشيد.از همسرت هم بخواه گناه ديگران رو به پاي تونذاره و از برادرت دفاع نكن حتي شده الكي ازش بد بگو تايه كم آتيش تند شوهرت بخوابه خودت ميتوني از طرف برادرت يه چيزايي به شوهرت بگي تا يه كم ذهنش خوب بشه.رابطه خواهرتون با همسرتون خوب شده؟
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
وای مرسی sahargavid عزیز داداشم متولد 61 هست و مجرده منم 65 هستی و دختر اول خانواده و فرزند دوم . رابطمون خوب بود اما کلا داداشم از ازدواج متنفره و با همسر من هم از همون اولش همشون مخالف بودم عزیز تو قسمت های قبل کامل توضیح دادم از اول بخونی ماجرامون میاد دستت . چرا میتونیم وقتی اون نیست بریم اما باید یجوری تنبیه بشه و بفهمه دیگه تا کی ؟ آخه تا کی ؟ دیگه خسته شدم . من همیشه به همسرم میگم رفتارای دیگران به من ربطی نداره و من نمیتونم کسی رو عوض کنم خواهرمم دیگه مثل اول اولا نیست اما خوبه تقریبا میشه گفت حفظ ظاهر میکنه خیلی خیلی بهتر از داداشمه البته منم خیلی باهاش خوبما . آره من اصلا طرفدار داداشم نیستم تازه بدیشم میگم به شوهرم خب مثلا چه چیزایی بگم به همسرم ؟ بعد همسرم نمیگه تو که با این حرف نمیزنی و رابط ای نداری ....
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
برادرت يچه نيست يه مرد فهميده اس ميشه باحرف قاتعش كرد اين رو بذار به عهده خواهرت ازش بخواه باهاش حرف بزنه و بهش بفهمونه رفتارش چه جوري داره زندگيت روبه هم ميريزه دست بذاره رو غيرت برادرا نسبت به خواهرشون.الآن بهترين كاراينه كه ذهن خراب شوهرت رونسبت به برادرت خوب كني مثلا بگي ديروز كه بامامان حرف ميزدم ميگفت داداشم از كار ديشبش خيلي ناراحت بوده فقط غرورش اجازه نميده بياد جلو يااز قول خواهرت بگي چقد شوهرت آروم و باادب ديشب رفتاركرد چقد تغيير كرده فك كنم مقصر اون رفتاراشم ما بوديم و كلي حرفاي خوب ديگه يه كم هم رابطتت رو كمتركن تا به تعادل برسين.