RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
به نظر من همین امروز برو طلاق بگیر...تو توی دست یه مرد دیو صفت اسیر شدی..برو همین الان طلاق بگیر..یه لحظه هم وقت تلف نکن
دوستان لطفا کسی در جواب حرفم چیزی ننویسه..اجازه بدین خود بهار صحبت کنه.ممنونم:72:
گر صبر کنید زغوره حلوا سازم..پس صبوری کنید
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ترانه جون منم میترسم تنها بشم. گاها میگم مگه چه عیبی داره تا آخر عمرم ازدواج نکنم. اما میگم مگه به عنوان یه زن مطلقه میتونم تو یه همچین جامعه ای زندگی کنم. تازه به فرض که ازدواج کنم مردا فقط زیر یه سقف که خودشونو نشون میدن. اما از طرفی چون ته دلم دوس دارم از شوهرم انتقام بگیرم میگم این تنها راهیه که میتونم ازش انتقام بگیرم. شوهرم آنچنان دست بزن نداره فقط سه بار منو زد. شوهرتو تحریک نکن تا کمتر بزنتت. اگه عصابی شدی نهاینش تندی بکن بهش اما توهین نکن بهش. حتی اگه اون کرد. نه بین مردا عمومیت نداره. تا حالا بابام یه بارم مامانمو نزده. داداشام به هیچ وج رو زن دس بلند نمیکنن. فرهنگا با هم فرق داره. بهار چون آره شوهر من یه دیو صفت. یه هیولاست. مث یه اژدهاست که از دهنش آتیش بیرون میزنه.اما از ترس تنها موندن یا اینکه یه شوهر بدتری گیرم بیات تا حالا ولش نکردم. ولی بنظرم این خیلی ظالمانس. چون من زنم نمیتونم طلاق بگیرم. چون فردا نمیتونم خودم انتخاب کنم مورد انتخاب قرار میگیرم. اما این زندگی هم برام مث جهنم. افسردگی گرفتم دارم لحظه لحظه با ترس زندگی میکنم. ترس از اینکه همه چی مرتب نباشه الان که شوهرم برنجونتم . اوقاتموننو تلخ کنه. خیلی نسبت بهش بدبین شدم. خیلی خرد شدم خیلی زودتر از زمان معمولش من از دست این پیر میشم. هر کی منو میبینه میگه چقد بعد از ازدواجت زشت شدی.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
من این چند روزه که توی تالار میچرخم و پستهای شما رو میبینم متوجه شدم که شما دیدت به زندگی بسیار بسیار منفیه...از اون بدتر دیدت به مردها خیلی منفیه و به قول خودت همسرت شما رو به چشم یه برده برای ارضای تمایلات جنسیش میبینه...
در تاپیک ستاره و گل یاس هم مدام بهشون گوشزد میکنی که :شوهرت طلاقت نمیده چون میخواد حق و حقوقتو نده...
اومدیمو یکی زنشو دوست داشت...گفت طلاقش نمیدم تا مشکلمون حل بشه
یعنی مردی که زنشو طلاق بده خوبه؟یعنی میخواد همه حق و حقوق زنشو بده؟
بهار جان همه ما در زندگیمون ازین مشکلاتی که شما میگین داریم..اونم فراوان...
من مجبورم کمی پراکنده بنویسم چون دارم دونه دونه پستهات رو میخونم و نظرمو میگم:
مثلا اولین پستت نگاه کن با چه جمله ای شروع کردی:
سلام.یه شوهر بداخلاق دارم.....
جایی نوشته بودی دوبار قهر کردم و رفتم خونه پدرم....بهار جان فقط خدا میدونه که این کارت چقدر اشتباه و آسیب زاست..اگر هدفت طلاقه این کارو بکن...اما به شرطی که تصمیم قاطع گرفته باشی...چون دیگه با این کارت جای برگشتن نمیمونه...
همونجا گفته بودی من دو بار قهر که رفتم خونه پدرم شوهرم چون دوستم داره اومده دنبالم....به نظر خودت حرفات ضد و نقیض نیست!؟
من فکر میکنم شما نیاز داری به اینکه تایید بشی....همه بیان برات پست بذارن آخی..بهار جان..چقدر بهت سخت میگذره....
زندگی بچه های تالارو میبینی؟
یکی داره میسوزه که چند وقته قهرم و شوهرم سراغی نیمیگیره....اونوقت همسر شما (چه مقصر و چه بی گناه) پا پیش میذاره...
از اولین پستت مدام میگی..بهانه گیره...وسواسیه...بد اخلاقه...فحاشه...دست بزن داره...عمدا حرصمو دیماره...عمدا اذیتم میکنه...پولامو میگیره...شکم پرسته..خانوادشم مثل خودشن....خسیسن...هیچ وقت ازم تشکر نمیکنه
بهار عزیز..کمی هم میشه به ایرادای خودت اشاره کنی؟
من چیزی که از نوشته های شما برداشت کردم (نمیدونم درسته یا نه)
اینه که لحن فوق العاده تندی داری.....و بدون مقدمه میری سر اصل مطلب
تمام پستهای ارسالیت اینجوری بود...
میگی سلام و بسم الله..شروع میکنی هرچی دلت میخواد میگی...با همسرتم این برخورد رو داری؟
پس زمینه سازی چی میشه؟
میگن هروقت میخوای حرفی بزنی که طرف مقابلت بفهمه و جبهه نگیره با مقدمه برو جلو...
گفتی ازت تشکر نمیکنه هیچ وقت...بهار جان زندگی مشترک که این چیزا رو نداره.واقعا من و تویی بهش نگاه نکن
شما برای ایجاد ارامش همسرت خونه رو تمیز میکنی و اونم برای ایجاد ارامش شما میره سرکار.
یه سوال؟هر روز که از سرکار میاد خونه بهش میگی مرسی عزیزم که سرکار بودی؟ازش تشکر میکنی؟
منم همسرم حساسیتهایی داره و سعی میکنم تا اونجایی که بتونم تحریک نکنم حساسیتشو...مثلا اگر تو سفره اندازه سر سوزن خرده نان یا برنج بمونه روزگار من سیاهه !!!!
یا مثلا به محض اینکه اخرین لقمه غذا از گلوم میره پایین باید حتما حتما سفره رو جمع کنم.
اوایل برام خیلی سخت بود...اما میبینم من دلم میخواد زندگی کنم....حالا یه سفره هم سریع تر جمع کنم....اول و اخرش که باید جمع باشه....
همسرت بهار جان خیلی نکات مثبت خوبی داره که در مردای این دوره و زمونه کم پیدا میشه...خیلی راحت از کنار اونا گذشتی...توجه به روابط زناشوییش با شما....دست و دل باز بودنش...معذرت خواهیاش
بهار جان این جمله ات رو نگا کن:
چون اونجا خیلی تند رفتم اونم جنبشو نداشت
واقعا چرا فکر میکنی اون باید جنبه اش رو داشته باشه؟
چرا به خود کاملا این حق رو میدی که شما میتونی تند بری اما اون باید جنبه داشته باشه!؟
شما مشکلات خودتونو حل کنید نه مشکلات رفت و امد با فامیل رو....مهمتر خودتونید...
این جمله رو ببین:
اما دعوامونم که شد معذرت خواهی نکرد
شما چند بار در دعواها پیش قدم شدی و عذر خواهی کردی؟
عذر خواهی کردن همسرت برات عادت شده....
دعوایی که شما هم کم در اون مقصر نبودی..اما توقعت اینه که حتما همسرت بیاد و عذر خواهی کنه
بهار جان...خواهر خوبم...درک درستی از زندگی مشترک نداری....دقیقا شدی مثل همسرت...زندگی رو میدون مبارزه میبینی....
حتما دوست داری در مقابل هر عملی عکس الملی داشته باشی...
دوست داری هر کار خوبی که برای همسرت میکنی اون ازت تشکر کنه....واگر نکنه شما بهم میریزی....
چه اشکال داره با همسرت برخی مواقع خیلی مودبانه صحبت کنی...مثلا بگی بفرمایید اینم یه چایی داغ برای عزیزم !
میدونی چقدر همسرت رو شارژ میکنه..چقدر بهش روحیه میده؟
بعد ما میگیم چرا قدیما انقد طلاق کم بود...چون زنا کلمه اقا از دهنشون نمیفتاد...همیشه احترام و محبت...البته فقط دلیلش این نیست و زیاده..حالا من همین یه مورد رو گفتم
در نهایت بهار جان چند تا توصیه دارم به عنوان کسی که 3 سال بیشتر از شما طعم زندگی مشترک رو چشیده:
1.عیب های خودت رو هم در اسرع وقت به دقت بررسی کن
2.خوبی های همسرت که انصافا کم هم نیستند رو جلو چشمت بیار
3.سعی کن برای هر کار خوبی که میکنی انتظار تشکر از همسرت نداشته باشی
4.به نیازهاش و خواسته هاش تا حد امکان توجه کن
5.مقدمه چینی برای حرفات حتما حتما انجام بده
و ....
موفق باشی
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
من نیازی به تایید ندارم. فقط میام دردو دل کنم. چون مقصر نیسم که نیاز به تایید داشته باشم. این من نیسم که زندگیمونو خراب میکنم. شوهرمه که بخاطر چیزای بی ارزش زندگیمونو خراب میکنه. بخدا خیلی سعی میکنم کار ی کنم ازم ایراد نگیره. باور کن سعی کردم اشتباهاتمو تکرار نکنم تا دیگه قیامت راه نندازه. اما منم انسانم اشتباه میکنم. پیغمبر خدا که نیسم. اون نمیتونه انتظار داشته من آدم کاملی باشم.من واقعیتو نوشتم اینا هم بدبینی نیس. شوهر من آدم بدبینیه. از عالمو و آدم ایراد میگیره. من برای اینکه فقط وجود خارجی داشته باشم.تلاش میکنم. میخام شوهرم حسابم کنه. میخام به نظرم اهمیت بده حتما نخوات نظر خودش اجرا بشه. تازه رفتار شوهرم باعث بدبینیم شده. از وقتی گفته بیه بده. بهش میگم بفرما عزیزم شربت. آخه شوهرم کارایی که میکنم نمیبینه کارایی که نمیکنم میبینه. تشکر نکنه اما حداقل ایقد غر غر نکنه. چون من تو خونه حق حرف زدن ندارم. اونجا حرفمو زدم. آخه نمیشه که آدم همیشه کوتاه بیات از شخصیتت چیزی باقی نمیمونه. میشم شوهرم به طور کامل. چون شوهرم تحمل پذیرفتن اشتباهاتشو نداره. اوایل برا منم خیلی سخت بود کار خونه بکنم. چون شوهرم میومد خونه میگفت:فلان کار و نکردی معلوم نیس از صب تا حالا چکار کردی. معلوم نیس این دو هفته چکار کردی.در حالی که اثاث کشی بود. و هر چی کار میکردیم تموم نمیشد. اما الان عادت کردم. زحمت میکشم تازه سه قرط و نیمشم باقیه. میتونم تند برم من از اول ازدواجم تا حالا کلی شخصیتم سرکوب شده. نمیگم کارم درسته. اما از بس دم نزدم عقده ای و کینه ای شدم.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان دوستان هرچی میگن واسه آرامش و حفظ زندگی خودته، ولی نمیشه یک طرفه به قاضی رفت، شاید واقعا تو حق داری و شاید شوهرت حق داره، ولی بهتره شوهرتو راضی کنی هردو با هم پیش یک مشاور مجرب برید نه هر مشاوری.
ببین عزیزم من هم با شوهرم خیلی مشکل داشتم ولی از وقتی داریم میریم مشاوره خداروشکر کم کم رفتارامون داره تغییر میکنه، پس مطمئن باش خیلی تاثیر داره.:72:
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
دوست عزیز شوهر شما نه هیولاست نه اژدهای اتش خوار و نه دیو بد طینت.راهکار شما هم طلاق نیست
به چند تا نقل قولی که ازت میذارم دقت کن.
نقل قول:
. از نظر ج ن س ی ارضام میکنه. با وجودی که براش سخته آخه من مث بقیه ارضا نمیشم
نشون میده از من فقط به عنوان کلفت و بهره کش جنسیش استفاده میکنه
اون فک میکنه خوشبختی تو پول و و س ک س و شکم
دوست عزیز اگه شوهرت تو رو برای ارضای جنسی خودش میخواست انقد ارضا شدن تو که میگی مثه بقیه هم نیستی براش مهم نبود...میتونست به فکر خودش باشه کارش که تموم شد ول کنه و بره.و بگه مشکل خودشه..این با بقیه فرق داره.به من چه؟
اما تو براش مهمی..به خواست و نیاز تو احترام میذاره.
نقل قول:
شوهرم یه بار تنها رفته مشاور نمیدونم چی گفته کلا مغزشو شستشو داده.
بشدت ذهن خوانی میکنی..حتی تو تاپیک بقیه مراجعان ذهن خوانیت رو بعنوان راهنمایی میگی.
نقل قول:
عیبم اینه که غذا هام خوب نیس
خیلی به شکمشون میرسن شوهرمم همینطور شکم پرست. در حد ی به شکمش اهمیت میده که بعضی وقتا حالم بهم میخوره. برده ی شکمش
اون چیزایی که درباره نظافت گفتی مثل اینکه ازت میخواد دستشویی رو با پودر لکه بر بشوری به نظرم کاملا طبیعیه..و راستش من خودم کسی رو ندیدم از پودر لباسشویی برای نظافت سریس بهداشتی استفاده کنه.
و از همه مهمتر غذا...
چرا فکر میکنی هر کی غذای خوشمزه میخواد شکم پرسته؟؟؟!!!!!
اگه قراره ما هرچی دستمون اومد درست کنیم و بخوریم و فقط شکم سیر کردن باشه چه زندگیه؟؟اشپزی هنره..خیلی هم مهمه..بدن نیاز به غذا داره و اصلا موضوع بدی نیست..و یه غذای خوب نه تنها ازنظر جسمانی بلکه از نظر روانی ادمو تقویت میکنه.بشدت مهمه که دست پختت رو خوب کنی.
نقل قول:
چون فک میکنم با یه دزد ازدواج کردم که میخات هر جور شده به اموال خونوادم چنگ بندازه. ازش متنفرم. خیلی با رفتاراش خودشو تو چشم سیاه کرده
دیگه چی؟؟؟!!!!!!!!!!
انواع و اقسام افکار منفی رو داری..بعد انتظار داری زندگیت هم خوب باشه..همین افکار برای داغون کردن زندگیت کافیه.
رفتارای تو بشدت منو یاد کارای مادرم میندازه.مادر منم همین معایب تو رو داره و فقط دلش میخواد درد دل کنه مثه تو.
نقل قول:
چرا کسی بام همدردی نمیکنه؟ خیلی نمیاین برام مطلب بنویسسین
چرا کسی برام چیزی نمینویسه؟
ازتون خواهش میکنم با هام حرف بزنید من هر روز میام چک میکنم؟ وقتی میام میبینم کسی برام پیام نذاشته ناراحت میشم. حرفاتون آرومم میکنه.
اوایل ما گوش میدادیم اما دیگه خسته شدیم..اگه مادرم یک هزارم وقتی که فقط واسه در دل میذاشت دنبال اصلاح خودش بود الان زندگیش خیلی بهتر بود.
وقتی مسائل رو یک جانبه میبینی وقتی اصلا گوش نمیدی بقیه چی دارن بهت میگن.وقتی فقط دیگران رو مقصر بدونی هیچ چی تغییر نمیکنه.وقتی حرمتها بینتون ازبین میره یه کاه میشه یه کوه.اونوقت سر یه لیوان اب سر یه دونه سوسک دعوا میشه.
وقتی مثل مادرم کنتور میندازی که چند بار خونه فامیل خودش رفت و چند بار خونه فامیل من
نقل قول:
من به مشاور گفتم: اندازه ای که خونه ی داداشت رفتیم کل فامیل منو بذاری رو هم اوقد نمیشه .
وقتی بینتون همه چیز من و تو هست نه ما...
وقتی مثل مادرم ذهن خوانی میکنی و گناه ادما رو میشوری مشکلاتت روز به روز بزرگ میشه.مثل یه گلوله برفی که غلتش میدی و بزرگ تر میشه.
وقتی سر هر چیز پای خونوادت رو میاری وسط و خونواده من خونواده تو راه میندازی..
خیلی برام جالبه بخاطر وابستگی و نیاز جنسی باهاشی اما دربارش میگی فقط به فکر سکسه..در حالیکه باید قبول کنی هر دوتون نیازهایی دارین و این طبیعیه...
متاسفم بهارررر خانوم با این روند به جایی نمیرسی...یه جرقه رو هم میشه خاموش کرد هم میشه به یه اتیش بزرگ تبدیل کرد و تو کار دومو انجام میدی.
میتونی اینجا رو تبدیل به دفتر خاطراتت کنی و تا اخر عمر از یه نداشتن یه زندگی اروم بنالی و بیای بگی امروز شوهرم فلان فردا بچه ام بهمان.
یا میتونی زندگیتو درست کنی.
موفق باشی
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار
من کاملا حالت رو می فهمم. اینکه که گاهی آدم جز سیاهی چیزی نمیبینه و طرفش هم یک هیولا میشه. اینکه احساس کنی دیگه از خودت چیزی نمونده. من خودم این حس ها رو تجربه کردم. ولی وقتی حالم بهتر شده دیدم حالا اونقدر ها هم همه چیز سیاه نیست.
الان هم به نظرم تو خیلی کلافه ای از دست شوهرت.
نمیتونین یک چند روزی از هم دور باشین؟ نه اینکه بری خونه مامانت اینا که حالت قهر باشه. مثلا به اسم مسافرت. با حالت دوستی از هم جدا بشین. مخصوصا اگر تو بری یک چند روزی مسافرت به نظر من هم شوهرت ارزش حضورت رو تو خونه درک میکنه. هم تو یک فرصتی پیدا میکنی که چند روز دور باشی از این غوغا. دوری هر چند وقت یکبار خییییییییییییییلیییییییی خوبه. تجربه زندگی من که این رو می گه.
رفتارهایی که در مورد مسائل مالی گفتی از شوهرت هم بیشتر شبیه لجبازی های کودکانه است. بنابراین باید ببینی علتش چیه. من از حرفهای تو می فهمم که اون از چیزی ناراضیه (منطقی یا غیر منطقیش رو کاری ندارم) و داره با لجبازی و بچه بازی خودش رو خالی میکنه.
من برخلاف دوستان اصلا مخالف طلاق نیستم و اونو کاملا یک راه حل میدونم. اما آدم باید بشینه فکر کنه ببینه آیا واقعا می ارزه یا نه؟ منم چون بهش فکر میکردم با دو تا از دوستام که طلاق گرفتن و دوباره ازدواج کردن صبحت کردم. از یکیشون پرسیدم تو که دو تا شوهر کردی آیا شوهرها واقعا با هم فرق میکنند ;) ؟ گفت نهههههه :))) جالبه که این دوستم شوهر اولش کتکش میزد و اینقدر همیشه ازش بد میگفت که من فکر میکردم شوهر دومش هر کی باشه از اولی بهتره !!!!!!
یکی دیگم که شوهر اولش بداخلاق بود و می زدش و از یک خانواده فقیر که باخودشون خیلی فرق داشتند. ازش جدا شد و با یک مرد دیگه ازدواج کرد که خانوادش عالی بودن همه پزشک و خارج رفته و حالا این یکی مشکل ناتوانی جنسی داره و اصلا قبول هم نمی کنه.
بازم از احساساتت و حس هایی که نسبت به شوهرت داری اینجا بنویس. احساسهای بدی که اون به تو داده. حس بدی که نسبت به زندگی در تو ایجاد کرده. گاهی فقط حرف زدن کلی حال آدم رو بهتر میکنه! مهم نیست که داره منطقی حرف میزنه یا همه حرفاش اشتباهه. گاهی نیاز آدم فقط حرف زدن هست.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار منظور من اینه که شوهرم فک میکنه اگه منو از لحاظ جنسی و مالی و شکم ارضا کنه من خوشبختم.چون این چیزا برا خودش تو اولویت فک میکنه منم که یه زنم ایطورم. بعدشم اون میگه باید با واکتیس بشوری در صورتی که واکتیس باعث سرطان میشه. نباید زیاد استفاده کرد. حتی بعضی وقتا که استفاده میکنم دچار سردرد و تنگ نفس میشم. حتما راس میگن که میگن اینا ضرر داره. خودم آدمای وسواسی میشناسم که در اثر استفاده زیاد از این مواد پوستش زخم شده بود رفته بود عمل کرده بود. آشپزی مهم ولی نباید زندگی آدمو تحت شعاع قرار بده. نباید بخاطر غذا زندگی کرد یا تو زندگیت هدفت غذا بشه.یا اوقات آدمو بخاطر غذا تلخ کنه. البته الان خیلی کمتر شده. بعدشم من هیچ وقت پای خونوادمو وسط نکشیدم. چون شوهرم فک میکنه خودش و خونوادش مهمن نه من و خونوادم وفامیلام.. اون باید یاد بگیره به من احترام بذاره. مگه توقع زیادی دارم. این دلیل نمیشه چون فامیلای من از نظر اون غریبن و حوصلش سر میره نظر منو محترم نشمره با من نیات. همونطوری که من میرم اونم باید بیات. البته از این بابتم شوهرم خیلی بهتر شده.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ببین بهار جان 9 ماه زمان زیادی نیست برای اینکه شما کاملا همدیگرو بشناسید و خواسته ها و حساسیت های همدیگرو درک کنید، الان هم خودت گفتی در مورد غذا شوهرت حساسیتش کمتر شده و الان با فامیلهای شما راحت تر شده، پس ببین گلم مرور زمان باعث میشه همدیگرو بهتر بشناسید و به علایق و خواسته های هم بیشتر احترام بزارید.
ببین گلم درسته غذا همه چیز نیست ولی ببین یه هنر هستش واسه یه خانم.
توی گوگل سرچ کن ببین انواع و اقسام غذاها هستن که درست کردنشون خیلی آسون هست و مواد خیلی زیادی هم لازم ندارن، اصلا هروز یه غذای جدید درست کنی روحیه خودت هم خوب میشه و شوهرت خوشحال میشه که به به چه زن هنرمندی دارم. من خودم اکثرا از اینترنت دستور غذاهای مختلفی رو که جدید و آسان هستن رو پیدا میکنم (بخاطر اینکه منم حوصله آشپزی رو زیاد ندارم) و برای همسرم درست میکنم اون هم خیلی خوشحال میشه.
شوهر منم مثل شماست، خونه خانواده و فامیل من نمیاد، خانواده من اینجا نیستن ولی سالی یکبار هم نمیاد بریم دیدنشون، میگه اونجا حوصلم سر میره، منم اوایل ناراحت میشدم ولی الان دیگه برام عادی شده، بهش پیشنهاد میدم که توی مثلا فلان تعطیلات بریم ، اگه قبول بکنه بیاد که خوشحال میشم اگه نیاد دیگه ناراحت نمیشم ولی الان به مرور زمان بهتر شده.
تو هم اگه شوهرتو دوست داری باید سعی کنی زندگیتو بسازی.
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
اینجا یه پوئن مثبت اینه که حداقل تا حدودی میدونی شوهرت چی میخواد و این یعنی خیلی از راهو رفتی..حالا تو قصدت چیه؟اینکه شوهرت دیگه سکس و غذا و پول دوست نداشته باشه؟مگه میشه؟به خواسته هاش احترام بذار..وقتی میبینی غذا براش مهمه تلاش کن خوشحالش کنی..یه چیزی رو هم درگوشی بهت بگم.غذا خیلی خیلی خیلی مهمه..نه فقط واسه شوهرت..واسه بچه ایندت..واسه همه...یه غذای خوب میتونه خونواده رو دور هم جمع کنه.غذا میشه یه بهونه،یه وسیله نه یه هدف.
ببین عزیز من سوسک و این چیزا بهونه ان..دلخوری از قبل وجود داره حالا با کوچکترین اتفاق فرد دق دلیش رو خالی میکنه..برو دنبال اصل مشکلت..اما نه با بدبینی..بلکه با واقع بینی..
همون سوسک میتونه تبدیل بشه به یه سوژه واسه شوخی و خنده هم میتونه تبدیل بشه به یه موضوع واسه قهر و دعوا.بستگی داره پیش زمینه زن و شوهر چی هست؟
از الان برو سراغ اشپزی.نه ازسر وظیفه.بلکه با شوق..اینکه میتونی مواد مختلف رو که تنهایی نمیشه خوردشون با هم قاطی کنی و از توش یه معجون خوشمزه دربیاری لذت بخشه..اینکه حواست باشه نمک به اندازه فلفل به اندازه ترشی به اندازه یادمون میندازه تو زندگی هم همه چی باید به اندازه باشه.
نیاز نیست با وایتکس بشوری..با پودر لکه بر بشور..همیشه از دستکش و برس مناسب استفاده کن..هواکش رو هم بزن.
یه مدت رو خونواده اون و خونواده خودت زوم نکن..فعلا تمرکزت رو بذار رو ترمیم رابطه خودتون..به وقتش به موضوع خونواده هم میرسی.
یه دفترچه واسه خودت درست کن...هر کار مثبتی که انجام میدی توش بنویس و از خودت تشکر کن...خودت از خودت حتما تشکر کن.
هر وقت موضوعی از طرف شوهرت ناراحتت کرد قبل از اینکه بیای بهش بگی روی یه کاغذ بنویس و بعد پاره کن و بریز دور..بعدش میتونی دربارش با شوهرت حرف بزنی نه دعوا کنی..امتحان کن.میبینی چه تاثیر جالبی داره
تو کار خونه ازش کمک بگیر..حتی اگه زیر بار نرفت بدون دعوا خواسته ات رو تکرار کن مثه یه ضبط صوت...بدون هیچ ناراحتی.
زمان بده.کم کم اون هم عادت میکنه.
رو برچسبهای کوچیک جملات مثبت با کلمه (ما ) بنویس و روی یخچال و دیوار بزن و مرتب بهشون نگاه کن.
انجام بده.تاثیرشونو میبینی
موفق باشی