ببخشید نوشته بودین که میخواستین جلسه حضوری مشاوره داشته باشین ولی نشده چرا؟
نمایش نسخه قابل چاپ
ببخشید نوشته بودین که میخواستین جلسه حضوری مشاوره داشته باشین ولی نشده چرا؟
سلام
من در مورد شما اطلاعات خاصی ندارم ولی خدا رو شکر می کنم که وارد این سایت شدین.مطمئن هستم کسانی پیدا میشن که بتونن کمکتون کنن.پس دلسرد نشین و ارتباطتون رو قطع نکنید و از گفته های دیگران استفاده کنید.
سلام عزیزم ،
برای شروع بد نیست تاپیک های زیر را بخونی.
ازشون با توجه به شرایطت نکته برداری کن.
و اون ها رو به کار بگیر .
بعد بیا نتیجه را مختصر برامون بگو. حتی اگه نتیجه ای هم نگرفتی مهم نیست مهم این هست که شما دارید تلاشتون را می کنید. فقط بدونید همه منتظریم که بیایی و با ما صحبت کنی و از ناراحتی هات بگی.
مهارت کنترل خشم
خشم ، کنترل ، درمان و مبارزه با آن
با کنترل خشم از زندگی لذت ببریم.
اما از یه چیزیتون خوشم اومده اینکه دختری با این سن وسال خیلی باهوش و دقیق هستید.
شما با هدایت تاپیکتون به ریشه مشکلتون (کنترل خشم) نشون می دین که همون طور که خودتون می دونید ادم باهوشی هستید.
اما اینکه چرا مادرتون این رو قبول نداره و یا رفتار درستی با شما نداره به 2 قسمت مربوط می شه یکی نوع رفتار های شما ودیگری مشکلاتی که احتمالا مادرتون خودشون در زندگی داشته و دارند.
اون قسمتی که مربوط به شما می شه چون خودتون در پی تغییر هستید پس با امید و توکل به خدا برطرف خواهد شد.
می ماند اون قسمتی که مربوط به خود مادرتون می شه.
در اینجا باید بگم نازنین جان حتی تو نه تنها می تونی خودت را از این شرایط با درایتت نجات بدی بلکه می تونی فرشته نجات مادر رنج دیده ات هم باشی.
چه بشا که تو اول جوانی هستی با یک نیروی بالقوه و راه طولانی زندگی.
خوشی هایی که در انتظارت هست. امید و آرزوهایی که در وجود توبه تازگی جوانه زده اند ودوران زیبای طولانی در پیش خواهی داشت برای کسی مثل مادرت که عمری را پشت سر گذشته ناکامی ها و تلخی های روزگار اون را چنین رنجور کرده که تو را می دانم علی رقم میل باطنیش محلی برای تخلیه اون ها می دونه.
خانم نازنين
من مشكلات شما و رنجي رو كه تحمل مي كنيد كاملاً درك ميكنم چون خودم هم موقعيت مشابهي داشتم و هنوز هم تاحدي دارم. وقتي 16-17 ساله بودم يا حتي بعدش وقتي دانشجو بودم بارها به سرم زد ميزد كه فرار كنم و خودم رو يك جايي گم و گور كنم. حتي هنوز هم اين افكار مياد سراغم ولي الان ديگه سنم و موقعيتم طوريه كه ديگه مي تونم از خودم مراقبت كنم. اينا رو گفتم كه آخرش به شما بگم با همه اين مشكلات و ناراحتيها به هيچ وجه به فرار از خونه فكر نكنيد. چون با همه مشكلاتش تا وقتي اونجا هستين امنيت دارين ولي به محض اينكه چند روز از خونه و خانواده فاصله بگيريد مي بينيد كه تو اين جامعه اينقدر آدم عوضي و بي پدرو مادر(بلا نسبت دوستان) ريخته كه اون خونه با همه مشكلاتش باز هم مثل بهشت مي مونه.
در همچین مواقعی من پیشنهاد می کنم این فکررو بکنین:
200 سال دیگه نه من هستم و نه اونایی که باهاشون مشکل دارم ، فقط خوبیها میمونه. حتی بچه هاشونم نیستن.
سلام
در جواب کیارش بگم که چون من خیلی خجالتی ام و نمیخواستم کسی بفهمه نرفتم
اما از همه دوستانی که نظر دادن و همدردی کردن خیلی ممنونم
حتما تاپیکهارو میخونم
قبلا مشابه اینهارو خوندم نهایتا 1 هفته تاثیر داشته اما میخوام ایندفعه با دقت بیشتری بخونم و تلاش کنم
مرسیی
یکی از مسائلی که اذیتم میکنه قضاوت اطرافیان درباره منه
در گذشته ممکنه باهاشون بحث کرده باشه و مقصر باشم اما واقعا الان رویه خودمو عوض کردم
اونا گذشته تو ذهنشونه
مثلا من با هم گروهیم بحث داریم (زیاد به خاطر درسامون و نوع رشتم پیش میاد .تبادل نظر)
واضح که داره اشتباه میگه بارها ثابت شده حتی استادها هم گفتن حق با منه
اما دوستم میگه اووهه باز عصبی شدی؟؟؟؟ در صورتی که من فقط دارم درستشو میگم و واقعا عصبی نیستم
اخرین مورد که پیش اومد بهش گفتم باشه هرچی که تو میگی درسته دیگه برام اهمیت نداره
خیلی خوشحال شد اما میدونم استاد حتما میگه اشتباه!!!!
این که عصبی نیستم و میگن هستی باعث میشه از کوره در برم و ...
دور و برم من ادمایی هستن که اونا هم عصبی ان
اما من به خاطر کمبود اعتماد بنفسم ازشون کناره گیری نمیکنم
به شدت از تنهایی میترسم
به حرف دیگران توجه نکنید.
بعضی اوقات ما ناخواسته به دیگران چیزی میگیم که ممکنه تا مدتی طولانی اونا رو تحت تاثیر قرار بده در حالی که ما اصلا منظوری نداشتیم و حتی در بیشتر مواقع واقعیت رو نمیگیم.
قوی باشید و نذارید با حرف های کم اهمیت ضربه ببینید.
_______
ببینید من خودم هم آدم خجالتی هستم و درکتون میکنم.
این جمله رو بخونید شاید به دردتون بخوره:
"نگران این نباشید که دیگران در مورد شما چه فکر میکنند,آنها به احتمال زیاد اصلا در مورد شما فکر نمیکنند"
نگران نباشید برید و مشکلتون رو راحت با یک مشاور در میون بذارید اونا روزانه با آدم های زیادی روبرو میشن که مشکلاتی دارند و تنها شما نیستید که دارای یه همچین مشکلی هستید.پس برای خودتون ارزش قائل بشید و نگران هیچ چیز نباشید.هیچ چیز مثل شرکت مداوم در جلسات مشاوره نمیتونه به شما کمک کنه.
______
گفتین قبلا هم همچین مقالاتی خوندید و تاثیرش بعد از یه هفته از بین رفته.در چنین مواقعی دوباره مقالات رو بازخوانی کنید تا تمام موارد دوباره براتون تازه بشه و نکات همیشه یادتون بمونه
اما دوستم میگه اووهه باز عصبی شدی؟؟؟؟ در صورتی که من فقط دارم درستشو میگم و واقعا عصبی نیستم[size=large]
نازنين خانم
احتمالاً شما در نوع بيان حقيقت كمي مشكل داريد و لحن كلامتون پرخاشگرانه است. شايد خودتون هم متوجه نباشيد و اصلاً قصد همچين رفتاري را نداشته باشيد، ولي انتقال رفتارتون گوياي اين مسأله باشه.
پس
تمرين كنيد و لحنتون را آرومتر كنيد به طوري كه آرامش را به مخاطب القا كنيد. در اين صورت حتي اگر اشتباه هم بگيد باز كسي از شما رنجيده خاطر نميشه و موضع نميگيره بلكه به طور اصولي با شما به نقد و بررسي ميپردازه.
دور و برم من ادمایی هستن که اونا هم عصبی ان اما من به خاطر کمبود اعتماد بنفسم ازشون کناره گیری نمیکنم
احتمالاً ناخودآگاه رفتارهاشون را تقليد ميكنيد. اين كار مستلزم اينه كه روي همون اعتماد به نفستون كار كنيد. اگر هم اين آدمها براتون ضرر دارند و به موقعيت شما ضربه ميزنند ازشون دوري كنيد.
در ضمن هيچوقت براي اينكه دل كسي را به دست بياريد تا از شما دور نشه و تنهاتون بذاره، خودسانسوري نكنيد يعني با اين اينكه ميدونيد مسألهاي اشتباه به خاطر خوشآيند ديگري بگيد كه درسته. اينجور مواقع با كمال اعنملد به نفس و جراتمندانه همراه با لحن آرام و متين نظرتون را بگيد. اگر قبول نكردند ديگه اصرار نكنيد. بلكه از اون موضوع رد بشيد.
ضمن تشکر از omid-zendegi
به نکته خیلی خوبی اشاره کردن.یکی از دوستای من هم همینجوریه وقتی حق با او هست هیجان زده میشه. البته حرفاش ممکنه درست باشه اما با صدای بلند و لحن پرخاشگرانه.سعی کنید در چنین مواقعی خونسردی خودتونو حفظ کنید و منطقی صحبت کنید به صورت مناظره.اگه حق با شما باشه قبول می کنند و اگه قبول نکردند حساس نشید و بگید حق با شماست چون بعضیها دوس دارن همیشه حرف خودشونو به کرسی بنشونند.البته سعی کنید همیشه احترام به بزرگتر رو حفظ کنید.ببینید اگه فرضا یه بچه ده ساله بیاد و کاملا منطقی یه چیزی رو که شما قبول ندارید براتون اثبات کنه-برا مثال گفتم-به احتمال زیاد شما قبول نمیکنید چون اعتقاد دارید بیشتر از اون می دونید.سعی نکنید به اصطلاح مچ گیری کنید چون طرف مقابل مخصوصا اگه بزرگتر از شما باشه غرورش بهش اجازه نمیده حرف شما رو قبول کنه چون اکثرا آدم ها غیر منطقی اند یا حداقل شما فرض رو بر این بگیرید.نظرتون چیه؟