RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام آقا نیما:72:
مشکلتون حل شد؟
امیدوارم که اینطور باشه.
می دونید من یکم وضعم بهتر بود چون اون خانم رو دیده بودم و برای همین خیلی از مقایسه ها رو توی ذهنم انجام ندادم و یا اون خانم رو زیاد برای خودم بزرگ نکردم.
اما کاری که همسرم کرد این بود که مدام از بودن من خدا رو شکر می کرد و از آرامشی که با بودن من توی زندگیش به دست اورده صحبت می کرد. می گفت با حضور اون خانم آرامش نداشته و از همه چیز خسته شده بوده. اینکه با ورود من تو زندگیش همه کارهاش سر و سامون گرفته و خدا کمکش کرده ...
من اصلا به این که راست می گه یا دروغ نه فکر کردم و نه می کنم چون می خواستم بهش اعتماد داشته باشم و بدون اعتماد نمی تونستم دوستش داشته باشم و باهاش زندگی کنم.
بازم امیدوارم که مشکلتون حل شده باشه:203:
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام
راستش اشتباه از خودت بوده و با این کارت خواه جدی یا شوخی باعث شدی تا همسرت بهت بدبین بشه. خانمه بیشتر از اون چیزی که فکرش و کنی حساس هستند خودتو بزار جای اون . اگر اون چنین کاری می کرد و جلو شما چت می کرد یا تلفنی صحبت می کرد چه فکری در موردش می کردین؟ تنها راه اینه که دستش و بگیری ببریش یک جای خوب مثل پارک یا کافی شاپ و ... و خالصانه ازش عذر خواهی کنی و بگی که اشتباه از تو بوده و می خوای جبران کنی. بگو که او و زنگیتو دوست داری . و از اون روز به بعد بهش ثابت کن که حرفهایی که زدی جدی بوده. بهش عشق بورز و عملا بهش ثابت کن که به دختری اهمیت نمی دی و فقط اونو میبینی. موفق باشی
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام اقا نیما
می دونید من چی فکر می کنم
شما نه تنها خودتونو مقصر نمی دونید
بلکه مایلید همسرتونو مقصر خراب شدن این 4 سال بدونید
شما کارهای خودتونو بزرگ جلوه می دید
و مدام این حس را در دیگران تقویت می کنید که زنتون آدم عصبی بی ثبات
و عاشق تفریحات الکی هست
شما می خواید ما بتون بگیم
(وای چه زن بدی بیچاره نیما)
اما اصلا این طور نیست
شما در تمام این مدت روح اونو کشتید و حتی حاضر نیستید اینو قبول کنید
شما باید خودتونو اصلاح کنید و انقدر حق به جانب صحبت نکنید
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نیما سلام
احساسی که ازش حرف میزنی یک احساس زنانه هستش که توی یک دختر توی دهات دور افتاده در استان فارس همون قدر فعاله که توی یک دختر تهرانیه ساکن سعادت آباد.تا کی میخواید مردونگی رو توی غیرت داشتن روی زن و قدرت برای انجام هر کاری که دلتون بخواد بدونید؟
انصافت کجاست مسلمون؟
اگه زنت همچین رابطه ای میداشت به نظرت لیاقت همسری تو رو نداشت یا حتی به راحتی میتونستی طلاقش بدی اما این موجود ظریف و حساس اینجا به خاطر احساس لطیفش داره محاکمه میشه و شما جونور بهش میگید.عجب عدالتی داری مرد...
اون بازیچه برات مقدسه هنوزم نه؟زندگیت چی؟خونوادت چی؟اونقدر واست تقدس داره که قداست عشق نوجوونیتو بشکونی؟؟؟؟؟
اول خودتو اصلاح کن.باور کن اشکال توی خودته.
اگه اینقدر عشقت برات مهم بود چرا نرفتی دنبالش؟
ایرادی داشت؟اگه آره اون ایرادو به همسرت بگو و بهش گوشزد کن که اون ایرادو نداره و برات کاملترین زن دنیاست.
اگه عشقت ایرادی نداشت پس رفته با کس دیگه ای ازدواج کرده همچین کسی لیاقت این همه قداستی که تو واسش قائل شدی رو نداره.
اگر نه هم که در اثر مخالفت اطرافیان بی خیالش شدی که اونهم نشون از بی ثباتی تو داره.
پس مشکلو با خودت حل کن.