چطور وقتی آزرده ام بتوانم درست رفتار کنم

چند وقت پیش یه مطلبی خوندم که اشک از چشمام سرازیر شد. اینجا مینویسمش.
این مطلب، نقل قول از یه آقا هستش:

یه روز رفته بودم کافه و داشتم قهوه میخوردم. واسه سرگرمی مشتری های کافه رو زیرنظر گرفته بودم که یهو چشمم به یه زوج جوون افتاد. یه خانوم زیبا و شیک پوش همراه یه آقای بسیار خوش تیپ و جنتلمن. خانوم داشت آب پرتغال میخورد و آقا هم چیزی نمیخورد.
هر دو داشتن گل میگفتنو گل میشنیدن. با عشق به هم نگاه میکردن و معلوم بود واقعا خوشبختن. داشتم با حسرت نگاشون میکردم که متوجه شدم خانوم زیبا چندین بار به من خیره شده!!! فکر کردم اشتباه کردم. تا اینکه خانوم از جاش بلند شد. دیدم یواشکی به من اشاره کرد که دنبالش برم!!!! من که خیلی تعجب کرده بودم بلند شدم و دنبالش رفتم.
دیدم خانوم داره میره طرف دستشویی، بعدش وارد دستشویی شد. من هم وارد شدم. خانوم گفت در رو ببند.
بعدش خانوم زیبا گفت ازت میخوام منو در آغوش بگیری و موهامو نوازش کنی!!!! من هم تعجب کرده بودم هم ذوق زده شده بودم.
خانوم زیبا رو در آغوش گرفتم و موهاشو نوازش کردم. اون هم سرشو گذاشته بود روی سینه من و هیچ حرکتی نمیکرد. من که هیجان زده شده بودم صورتمو به صورتش نزدیک کردم تا ببوسمش. ولی در کمال تعجب دیدم که خانوم با ناراحتی منو از خودش دور کرد و گفت: ازت خواستم فقط بغلم کنی. همین.
و از دستشویی خارج شد.
من خشکم زده بود. گیج شده بودم.....
برگشتم سر جام و دیدم خانوم زیبا مشغول گپ و گفتگو با مرد خوش تیپشه. اصلا دیگه به من نگاه نکرد.! حتی 1 بار!!!
داشتم دیوونه میشدم. گیج شده بودم.
خانوم لبخند عاشقانه ای به لب داشت و با آقا بسیار مهربانانه صحبت میکرد.
بعد از چند دقیقه خانوم کیفشو برداشت که بره و آقا هم از صندلی بلند شد.
چیزی رو که دیدم باور نمیکردم:

آقا آستین کتش از شونه هاش آویزون بود.
اون مرد دست نداشت!!!!!

:302:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sanaz2

چند وقت پیش یه مطلبی خوندم که اشک از چشمام سرازیر شد. اینجا مینویسمش.
این مطلب، نقل قول از یه آقا هستش:

یه روز رفته بودم کافه و داشتم قهوه میخوردم. واسه سرگرمی مشتری های کافه رو زیرنظر گرفته بودم که یهو چشمم به یه زوج جوون افتاد. یه خانوم زیبا و شیک پوش همراه یه آقای بسیار خوش تیپ و جنتلمن. خانوم داشت آب پرتغال میخورد و آقا هم چیزی نمیخورد.
هر دو داشتن گل میگفتنو گل میشنیدن. با عشق به هم نگاه میکردن و معلوم بود واقعا خوشبختن. داشتم با حسرت نگاشون میکردم که متوجه شدم خانوم زیبا چندین بار به من خیره شده!!! فکر کردم اشتباه کردم. تا اینکه خانوم از جاش بلند شد. دیدم یواشکی به من اشاره کرد که دنبالش برم!!!! من که خیلی تعجب کرده بودم بلند شدم و دنبالش رفتم.
دیدم خانوم داره میره طرف دستشویی، بعدش وارد دستشویی شد. من هم وارد شدم. خانوم گفت در رو ببند.
بعدش خانوم زیبا گفت ازت میخوام منو در آغوش بگیری و موهامو نوازش کنی!!!! من هم تعجب کرده بودم هم ذوق زده شده بودم.
خانوم زیبا رو در آغوش گرفتم و موهاشو نوازش کردم. اون هم سرشو گذاشته بود روی سینه من و هیچ حرکتی نمیکرد. من که هیجان زده شده بودم صورتمو به صورتش نزدیک کردم تا ببوسمش. ولی در کمال تعجب دیدم که خانوم با ناراحتی منو از خودش دور کرد و گفت: ازت خواستم فقط بغلم کنی. همین.
و از دستشویی خارج شد.
من خشکم زده بود. گیج شده بودم.....
برگشتم سر جام و دیدم خانوم زیبا مشغول گپ و گفتگو با مرد خوش تیپشه. اصلا دیگه به من نگاه نکرد.! حتی 1 بار!!!
داشتم دیوونه میشدم. گیج شده بودم.
خانوم لبخند عاشقانه ای به لب داشت و با آقا بسیار مهربانانه صحبت میکرد.
بعد از چند دقیقه خانوم کیفشو برداشت که بره و آقا هم از صندلی بلند شد.
چیزی رو که دیدم باور نمیکردم:

آقا آستین کتش از شونه هاش آویزون بود.
اون مرد دست نداشت!!!!!

:302:

---

با سلام
گزینش و جلب نظر شما نسبت به چنین مطالبی نشان می دهد که ناخودآگاه تفکرات اشتباهی در ذهنتان برای حل مشکلتون در حال شکل گیری هست.

انسانها در مواجهه با نیازهایشان روشهای مختلفی بر می گزینند.
شما در این تاپیک سئوال را به نحوی مطرح نکرده اید روشهای مختلف حل آن در تعامل با دوستان بررسی شود.
و تنها یک روش را انتخاب کرده اید و اسمش را سرکوب گذاشته اید. بعد حال از دوستان خواسته اید در مورد این روش صحبت کنند.
بهتر هست، با نگاه واگرا به هر رهکار منطقی و احتمالی که برای چنین مشکلاتی هست نظر شود.
در نگاهی گذرا به پاسخ دوستان، متوجه شدم خوب به تحلیل مسئله نگاه کردند.

سلام ساناز جان امیدوارم خوب باشی.
به نظر من اگه شوهرت رو تهدید به جدایی بکنی شاید به خودش بیاد، بهش بگو این یه چیز منطقی و عادیه که من از تو میخوام، از هرکسی هم که اینو بپرسی به من حق میده چون این حق طبیعی هر زنی در زندگی هستش. به همسرت بگو اگه کسی رو در زندگی قبول داره با او صحبت کنه و ازش بپرسه که آیا خواسته تو طبیعی و منطقیه یا نه؟؟ ولی اگه بفهمه که داره تورو از دست میده و زندگیش اینطوری نابود میشه شاید نظرش عوض بشه و روی خودش کار کنه.
امیدوارم موفق باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 1majid

این تمایل رو خداوند در درون هر انسانی گذاشته اونم زیاد ! شاید به جرات بگم کسی نمی تونه جلوی این تمایل رو بگیره.و هر طوری شده این نیاز رو برطرف می کنه.(نمیخوام جلوتر برم که خدای نکرده تهمتی بزنم)
اصلا بر فرض اینکه شما تمام فکرتون روابط جنسی است. اشکال داره زن از شوهرش همچین تقاضایی داشته باشه؟؟؟؟
وقتی این روابط در درگاه خدا بسیار مقبول است و احادیث و روایات بسیاری برای محبت زن و شوهری داریم ، این گفتار آقا تعجب بر انگیزه
اگه مساله مذهبی باشه ایشون دارن از خدا جلو میزنن ! اگه مذهبی نیستند که کلا نباید اینطوری فکر کنند !

آیه اول سوره حجرات :
یا ایهاالذین آمنو لاتقدمو بین یدی الله و رسوله .....

---

:104::104::104::104:

من در عجبم تا بحال مردی روندیدم که نیاز به مسایل جنسی نداشته.

مرد با نگاه کردن به اندام همسرش شهوتی میشه چه برسه زن بیاد سراغش.

دوست عزیز.حتی اگر یک ماه هم سمت همسرتون نری.چطوری خودش رو تخلیه جنسی میکنه.عجیبه واقعا عجیبه.

زن وشوهر نباید ازهم چیزی پنهانی داشته باشند. چرا شما به ایمیلش دستری ندارید .مگر در ایمیلش چیزی هست که شما نباید با خبر بشی.

نمیخوام شک به دلت راه بدی ولی یه جای کار میلنگه از طرف شوهرتون.

ببخشید سانازجون میتونم از بچه ها یه سوال بپرسم؟
میدونم که این میل در آدمهای مختلف و باشرایط و موقعیتهای متفاوت فرق داره،اما میشه بگین به طور متوسط در یک ماه چند بار؟
چون متاسفانه من هنوز هم در این مورد با همسرم مشکل دارم!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آفتاب همدرد

ببخشید سانازجون میتونم از بچه ها یه سوال بپرسم؟
میدونم که این میل در آدمهای مختلف و باشرایط و موقعیتهای متفاوت فرق داره،اما میشه بگین به طور متوسط در یک ماه چند بار؟
چون متاسفانه من هنوز هم در این مورد با همسرم مشکل دارم!

---

سلام دوست عزیز:72:

نمیشه دقیق گفت در ماه؟

حدود هفته ای 3بار.بعضی بیشتر بعضی کمتر.ولی تا اونجایی که در جریان هستم. نوع تغذیه واسترس وخستگی هم باعث کم شدنش میشه.

در اوایل ازدواج بیشتر دیده شده.به مرور زمان نرمال میرسه یا.2ویا 3 در هفته.

بازهم میگم علمی نگفتم.تجربی گفتم.

افراد باهم فرق دارن.طبهای گرم بیشتر ار طبهای سرده.

غذاهای گرم .مثل فلفل ودارچین وامثال اینها طب را گرمتر میکنه.

سلام SANAZ2 عزيز!
به نظر من اصلا ساده از اين مشكل نگذر!
حتما به نياز طبيعي خودت اهميت بده!
به همسرت بگو اين رفتارش غيرطبيعيه و حتما بايد با يه مشاور صحبت كنن!
به هيچ وجه قصد سركوب بزرگترين لذت زندگي زناشوئيتا نداشته باش!
ميتوني يه فرصتي به همسرت بدي تا جهت درمان اين مشكل اقدام كنه!
اگه همسرتون براي رفع مشكل هيچ اقدامي نكرد راه حل آخر جدائي است.
حتي اگه براي مدتي شما بيخيال ميل جنسيت بشي مطمئن باش بعد از يه مدت يا سرخورده و افسرده و عصبي ميشي يا اينكه خدائي نكرده به راه ناثواب ميري!
اميدوارم مشكلت حل بشه!:323:

سلام ساناز جون
اميدورام كه هر چه زودتر مشكلت حل بشه عزيزم

با اجازه شما من هم يك مسأله‌اي را از دوستان سوال كنم.

اگر تعداد دفعات خيلي بيشتر از حد نرمالي كه عنوان كرديد باشه نشانه چيه و مي‌تونه قابل قبول باشه!!!!!!!!!!!!!!

راستش مي‌خواستم توي يك تاپيك جداگانه مطرح كنم ولي نمي‌دونم قوانين تالار اين اجازه را مي‌ده يا نه..

سانازجان من بر خلاف شما ديگه واقعاً كلافه شدم باور كنيد دوست دارم يك زمان‌هايي كاري به كارم نداشته باشه و اجازه استراحت بده. طوري كه مجبور شدم بهش بگم كه دارم زده مي‌شم. تا لااقل كمي كمش كنه. ولي باز هم خيلي تاثير نداشته.

سلام
پیش مشاور حضوری تا حالا رفتید؟

باید یه اقدام جدی انجام بدی
مسئله نیست که بشه خیلی ساده ازش گذشت
مهمترین رکن زندگی زناشویی شما مختل شده

حالاتی هم که داری کاملا طبیعیه اگر غیر از بود باید به سلامتیتون شک می کردید پس خودتو اصلا سرزنش نکن

به جای غصه خوردن سعی کن اطلاعاتت رو از به وجود اومدن این مشکل بیشتر کنی
این رفتار همسرت یه دلیلی داره
شاید اتفاقی در گذشته براش افتاده که بی میل شده و یا خاطره بدی از این قضیه داره

نمی دونم حرفم چه قدر درسته ولی شما به نفر سومی که بر روی همسرت تاثیر گذار باشه نیاز داری تا بهتون کمک کنه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ابراز علاقه و ابراز احساس ایشون به شما چه طوریه؟

رابطه ات با خانواده همسرت چطوره؟ از اون ها بخواه كه كمكت كنند.