RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر عزیز وقتی نام شخصی را میبری و فقط از او میخواهی که پاسخ شما را بدهد، ممکن است دیگر دوستان به احترام خواست شما دیگر پاسخی ننویسند! هر چند که بسیار صاحب نظرتر و پر تجربه تر باشند و نیز آماده ارائه کمک باشند.
به نظرم در بین پاسخهایی که تا بحال بنده و دوستان برات ارسال کردیم، نکات خوبی بود که چطور بر خودت در این اوضاع مسلط بشی و به خودت کمک کنی تا برآیند درستی از اوضاع بعمل بیاری که شما را هدایت کنه به تصمیم گیری صحیح.
به هر حال در زندگی شما مسائلی و شرایطی هست که زندگی شما را خاص میکنه. مثلا اینکه شما همسر دوم مردی هستی که دو تا بچه داره. یک مسئله مهم این است که ایشان اینطور که شما گفتی براحتی بچه هاش را در اختیار خانمش گذاشت که ببرد. فکر میکنی چرا؟ یک روی این موضوع این است که الان شما داری از این عدم حضور افرادی از زندگی سابق این آقا، حظ و بهره اش را میبری. اما طرف دیگر این موضوع این است که مردی که براحتی دو تا بچه اش را دو دستی تقدیم کرد تا ببرند، چه تفکری و چه خصوصیات اخلاقی و چه جهان بینی پشت این تصمیمش بوده؟
این نوع زندگی میتوانست برای شما بسیار آسیب زا تر و پر چالش تر از اینی باشد که الان هست. فرض کنید خانم براحتی بچه هایش را نمیبرد و نمیرفت. یا همسر شما نمیگذاشت که بچه ها را ببرد. بعد خانوم هر روز قرار بود به یک بهانه ای بچه ها را ببرد و پس بیاورد. هر بار به یک بهانه زنگ بزند که بچه چنین شد چنان شد. بچه ها را علیه شما تحریک کند. و خیییییییییلی مسائل دیگر که خیلی هاش بطور مشترک چنین زندگیهایی را عذاب آور میکند و خیلی های دیگرش اصلا به عقل جن هم نمیرسد و بطور کاملا ابتکاری و خلاق و از نوع منحصر بفرد! دمار از روزگار همسر دوم و زندگی دوم در میاورد. فکر کن همین حالا که آقا بچه ها را داده به مادرشان، هر از گاهی قیافه دپرس میخواست بگیره و اشک و ماتم راه بندازه که هوای جیگر گوشه هایش را کرده و...
اینکه مرد چه تصمیمی در مورد بچه دار شدن در زندگی دوم میگیرد یا از چه دیدگاهی با بچه های زندگی دوم برخورد میکند، همه و همه پیامدهای تشکیل زندگی دوم است. به هر حال شما پذیرفته اید که وارد زندگی مردی شوید که یک تجربه شکست داشته و آسیب های جدی که احتمالا از این شکست خورده باشد چه بسا همواره با او همراه باشد. و این کار یک زن دوم را سخت میکند از این نظر که باید تلاش بیشتری نسبت به زنان دیگر به خرج دهد تا از یک زندگی نسبتا معمولی و رابطه نسبتا سالم با همسر برخوردار باشد.
این زندگی که شما در اون قرار دارید، سرمایه گذاری زیادی میخواسته و هنوز میخواهد، و شما لازم است که چنانچه میخواهید این زندگی به سر منل مقصود برسد، صبر و تحمل و پذیرش بسیاری داشته باشید. و در عین حال یک سیاستمدار بالفطره باشید!
بسیاری از مسائل را ما نمیتوانیم در زندگیمان تغییر دهیم. خودمان را هم بکشیم نمیتوانیم. خداوند یک جایی در قرآن میفرماید که ای پیامبر تو خودت را هم بکشی اینها ایمان نخواهند آورد! دیگه ما که جای خود داریم. حالا شما با تکرار مکرر این موضوع تا بحال به نتیجه نرسیدید با جر و بحث و دعوا و لج و لج بازی، با بحث منطقی، با پیله کردن، نتیجه نگرفتید و بعد از این هم احتمالا نخواهید گرفت. حد اقل فعلا این موضوع رو دیگه هی تکرار نکنید. اگر تصمیم به ادامه زندگی دارید باید "مردم" را به کل از فکر و ذهنتون بندازید بیرون. ما که برای دلخوش کردن مردم زندگی نمیکنیم. شما اگر خودت زمینه اش را فراهم نکنی، هیچکس به خودش اجازه دخالت نخواهد داد.
و در پایان پرسیدی چطور به زندگیت سر و سامان بدهی؟
به خودت و افکارت که سرو سامان بدهی، زندگیت سر و سامان خواهد گرفت. این مسئله در ذهن شما اهمیت زیادی پیدا کرده. باید اول با خودت کنار بیایی. اگر از عهده آرام کردن خودت بر اومدی، میتونی عنان و اختیار زندگیت رو بهتر بدست بگیری. شما که هدفت زندگی کردنه و نمیخواهی از این مرد جدا بشی، چرا خودت و همسرت را در دو راهی انتخاب بین خودتان و بچه قرار میدی؟ به ته تهش نرسون همه چی رو. یک راهی برای بازگشت همسرت از تصمیمش در شرایط آرامش باقی بگذار. ولی به هر حال لازمه اش این است که فعلا این مسئله را بپذیری که ایشان تمایلی حد اقل فعلا و شاید همیشه به بچه دار شدن ندارد!
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
بي دل عزيز ممنونم بخاطر وقتي كه برام ميذاري!:43:
واقعا خدا را شكر ميكنم كه با اين سايت آشنا شدم و تونستم با آدماي خوبي مثل شما آشنا بشم و از راهنمائيهاي مفيدتون استفاده كنم.
من بعد از خوندن نوشته هاي سازنده شما و بقيه دوستاي مهربون به اين نتيجه رسيدم كه به موضوع بچه فعلا فكر نكنم و بسپارمش به خدا. همه فكرمو روي آرامش زندگيم بزارم و سعي كنم به نكات مثبت و قوت همسرم توجه كنم كه انصافا كم هم نيستن!
فقط نگران اينم كه نكنه همسرم فكر كنه كه من كلا از بچه دار شدن منصرف شدم و ديگه هيچ وقت نميخوام .نميدونم چطوري بيان كنم.منظورم اينه كه دوست دارم هم آرامش زندگيمو حفظ كنم و هم يه جورايي براي آماده كردن شوهرم براي بچه تلاش كنم. كار سختيه!!!!!!!!!
لطفا همه دوستان منو راهنمايي كنن كه چطوري ميتونم اين كار رو بكنم.:323:
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام دوست عزیز سال نو مبارک
امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه، من بعنوان آدمی که خودم سراسر زندگیم مشکلات است فقط یه چیز کوچیک به ذهنم میرسه و اونم اینه که به شوهرت بگی "وجود تو برای من از وجود بچه با ارزش تر و آرامش بخش تر هست ولی اگه یه روزی تصمیم بگیری که در کنار تو یک بچه ای داشته باشم که از وجود هردوی ماست و پیوند بین ما رو عمیق تر کنه من رو خوشبخت ترین زن روی زمین میکنی"
انشااله که به مراد دلت برسی عزیزم.
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ممنون sanazi_o عزيز!
اميدوارم مشكلات توهم حل بشن:323:
دوستان عزيز و مهربون خواهش ميكنم كمكم كنين!
چيزي كه فكر منو خيلي مشغول ميكنه سن منه!
آخه من 34 سالمه ديگه داره براي بچه دير ميشه.
درسته به قول دوست عزيز بي دل مهربون! من خودم از اول ميدونستم كه دارم با يه مردي كه يه بار ازدواج كرده و 2 تا بچه داشته ، ازدواج ميكنم.ولي من درگير احساسات شدم عاشقش شدم و هنوز هم با اينكه موضوع به اين مهمي را ازم مخفي كرده بود دوستش دارم!
ولي خدائيش توي اون مدتي كه اون 2 تا بچه باهامون بودن سعي ميكردم بهشون محبت كنم.و دوستشون داشته باشم. به اونا به چشم يه كار ثواب نگاه ميكردن.
ولي هممون ميدونيم كه كار سختي بود اونم با وجود مادرشون.خدا را شكر ميكنم كه پيش مادرشون رفتن و فكر ميكنم اينجوري براي همه بهتر شد.
اينا را براي اين گفتم كه بدونين من همش با نيت خوب توي زندگيم جلو رفتم . فكرم نميكنم كه داشتن بچه از شوهرم با وجود اينكه 2 تا بچه داشته و پيشش نيستن ، چيز نامعقولي باشه.
يعني من چون با يه مردي كه توي زندگيش يه شكست داشته ازدواج كردم حالا بايد قيد بچه را بزنم يا اينكه از اول بايد فكر اينجاشو ميكردم.
البته من با بي دل عزيز كه ميگه بايد در مورد بچه روزهاي اول به توافق ميرسيدين ، موافقم. ولي خدائيش اصلا به عقلم نميرسيد كه ممكنه وازكتومي كرده باشه!!!!!!!!!!!!!!!!
روي عشقي كه بينمونه خيلي حساب باز كرده بودم همش با خودم ميگفتم وقتي از زندگيمون راضي باشه وقتي آرامش داشته باشيم با بچه دارشدنمونم موافقت ميكنه.
همسرم هميشه از زندگيمون اظهار رضايت ميكنه و ميگه خوشحاله كه باهم ازدواج كرديم و خيلي خوشبخته ولي در مورد بچه ميگه حرفشو نزن چرا ميخواي آرامشمونو بهم بزني ؟ چرا ميخواي زندگيمونو خراب كني؟
خواهش ميكنم كارشناسا و بقيه دوستان سايت منو راهنمائي كنن:316:
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر عزیزم
بچه داشتن برای بعضی از آدم ها یک آرزو ی فوق العاده شیرین است و برای بعضی از آدم ها ................:302:
این حرف برای امروز تو نیست . شاید ابدا هم مال تو نباشد . نه مال امروزت و نه برای فردایت .
اما نمی دونم چرا این حرف ها را رو به تو می زنم . بگذار به حساب اینکه زیاد لای دست و پای این تیپ آدم ها وقت خودم را سپری می کنم . شاید بیشتر یک دردل ساده باشه با تو .
خیلی از بچه ها در این دنیای بزرگ هستند که چشم انتظار یک آغوش گرم و مهر آدم های خوب و مهربان هستند و حسرت می کشند که یک چشم با نگاه عمیق آنها را ببینه . یک گوش که واقعا آنها را بشنوه . یک بینی قوی که مست از بوی معصومیت و پاکی و صداقت آنها بشه و یک دست گرم و مهربان دست به سرشون بکشه و یک پا یک قدم برای شاد شدن دل آنها قدم برداره
آنها واقعا هستند نفس می کشند . آرزو نیستند .وجود دارند . گوشت و پوست و استخوان ......سرشار از احساسات و اندیشه های قشنگ ............فقط مورد بی لطفی بعضی از ما آدم ها قرار می گیرند و یا شاید گاهی هم طبیعت ..... به صورتهای معصومشان که نگاه کنی قند توی دلت آب میشه که عجب صورتهای ناز و مامانی دارند و .........چه اندیشه ها و آرزوهایی ......چه احساسات ناب و پاکی ......
بعد از خودت می پرسی چرا ؟! این بی مهری از کجا آمده که آنها بی سرپرست رها شدند.
آن قدر که یک بچه ی معصوم در رویاهاش با یک مامان و بابای رویایی ، اما ساده حرف میزنه و فقط می خواد که اونها بیان تا اون بتونه براشون بچه ی خوبی باشه :302:و خوب درس بخونه تا اونها بهش افتخار کنند :302:...................
باور کن فقط همین نه بیشتر از این :302:
و در نهایت یک عروسک و یا یک ماشین براشون بخره :302:
آن وقت دلت می خواد زار بزنی اما جلوی خودت را می گیری . بغضت رو فرو میدی و اون بچه رو به آغوش می کشی تا نفهمه که آرزوی قشنگ و کوچیک او چه غوغایی توی دلت به پا کرده و..................
و گاهی برآورده کردن آرزوی یک بچه چقدر کار ساده ای است اما ما از ترس و از خودخواهی و ........مانع یک تغییر مسیر زندگی می شیم . مانع برآورده شدن یک آرزوی کوچک می شیم در حالی که ......................
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
عزیزم منم مثل تو 34 سالمه و ازدواج دومم و همسرم 36 سالشه و ازدواج دومش. شوهر منم بچه نمیخواد البته بخاطر مشکلاتی که با هم داریم ، ولی اگه مشکل خاصی نداشته باشی نگران نباش این همه خانم که در سن بالا بچه دار میشن و بچه های سالم بدنیا می آرن رو می بینیم و میتونیم امیدوار باشیم که انشااله برای ما هم مشکلی پیش نمیاد. موفق باشی.
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ساناز عزيز!
شوهرت از ازدواج قبليش بچه نداره؟
برات دعا ميكنم.
اميدوارم هرچي به مصلحتت باشه پيش بياد:323:
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام آني جان
قرار نبود اشك ما را در بياريد.
درست دست گذاشتيد روي نقطه ظعف هميشگي من و خيلي هاي ديگه كه متاسفانه كاري هم ازمون برنميآد.
شما بهتر ميدونيد كه در عرف و جامعه ما راجع به اين كودكان چه فكرهاي ناجوري ميشه، از ....زاده گرفته تا كودكاني با ژنتيك و وراثت نامرغوب و بر اين باور كه محيط هيچ تغيير و تاثيري بر رشد و بلوغ انساني اين كودكان يا ندارد و يا بسيار كم و موقتي خواهد بود.
و اين شعر را هم براي توجيه به كار ميبرند كه:
"اصل بد نكو نگردد چون كه بنيادش بد است"
و چندين مثل ديگر كه من به شخصه اعتقادي به آن ندارم اما دوربرم آدمهاي بسياري را از روشنفكر گرفته تا مذهبي، سنتي و ... ديدم كه متاسفانه اعتقاد دارند.
براستي چه ميتوان كرد و يا چه ميشه كرد؟
بارها به اين مسأله فكر كردم كه اگر بتوانم حتي به يك نفر كمك كنم. از سرپرستي گرفته تا تامين مخارخش. اما راهش را نميدونم هر چند همسرم هم با من همراه نيست و خيلي اعتقادي به اين مسائل نداره و ميگه آدم كلاه خودش را بگيره كه باد نبره.
نمي دونم.
خوشخبرجان ببخشيد عزيزم توي تاپيك شما اين مطلب را عنوان كردم.
انشاءا.. مشكل شما هم به زودي حل بشه.
نظر خاصي ندارم جز اينكه صبر كني و با آرامش همسرت را راضي كني.
موفق باشي گلم
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ani عزيز!
از توجهت ممنونم!
ولي خيلي متوجه نشدم كه چه پيغامي ميخواي بهم بدي ؟
اي كاش ساده و شفاف باهام حرف بزني و منو راهنمائي كني؟
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر جان شوهرم بچه نداره، ولی دوست نداره. فکر میکنم منظور آنی عزیز این هست که درصورتیکه دوست داشته باشید میتونید قشنگ ترین کار ممکن که سرپرستی یه بچه باشه رو بعهده بگیرید. ولی با توجه به اینکه همسر شما حتی راضی به نگهداری بچه های خودش نبود بعید میدونم که قبول کنه سرپرستی بچه دیگران را بعهده بگیره. ولی باید سعی کنی با ظرافت زنانه و با آرامش راضیش کنی. نمیدونم چرا مردا اینقدر خودخواه شدن ، شوهرمن که میگه حالا وقت زیاده انگار من تازه بیست سالمه. اصلا به ما زنها فکر نمیکنن.