نه، من گفتم مجبورید فقط از شهر خودتون زن بگیرید؟
نمیشه از شهر دیگه ای زن بگیرید که مراودات قبل از عقد مرسوم باشه؟
گفتم فامیل توی شهر دیگه دارید، واسه این بود که اگه توی شهر دیگه فامیل دارید اونا یه نفرو بهتون معرفی کنن. منظورم ازدواج با فامیل نبود
نمایش نسخه قابل چاپ
نه، من گفتم مجبورید فقط از شهر خودتون زن بگیرید؟
نمیشه از شهر دیگه ای زن بگیرید که مراودات قبل از عقد مرسوم باشه؟
گفتم فامیل توی شهر دیگه دارید، واسه این بود که اگه توی شهر دیگه فامیل دارید اونا یه نفرو بهتون معرفی کنن. منظورم ازدواج با فامیل نبود
سلام خدمت دوستان عزیز:72:
این دفعه خواستگاری نیست ولی نزدیک به خواستگاریه.
من تغریبا 20 روزی میشه از طریق یکی از آشنایان با خانمی آشنا شدم.
مشخصات.
31 ساله
دارای یک فرزند پسر 5ساله
خانواده خوبند با ایمان.
خودشم باایمان نماز خوان خداشناس.
در خانوادشون 3 تا طلاق دارند. هر کدوم به یک نحوی جداشدن.
خوده این خانم همسرشون معتاد بوده.جداشدند.
یک کمکی که از دوستان دارم. من هرجوری حساب کردم نمیتونم زنی رو که بچه 5 ساله داره کناره خودم قبول کنم.
آخه فردای روزگار اگر پسرش خطایی کنه اگر من برخوردی کنم باهاش مادر به دلش میگیره.
نمیدونم .چیکارکنم.
تو این چندروز چندباری بیرون رفتیم وکلی راجب اخلاقیاتمون خواسته هامون حرف زدیم.
زن خوبیه مهربونه. کمی عصبی شده اونم میگه بخاطره زندگی کردن با یه معتاد اینجوری شده.
خیلی هم حساسه زود رنج.
ودر حرفهاش همش میگفت خوشبختت میکنم .فقط دنبال یه زندگیه آرومم.
من دیروز هر کاری کردم با این که فرزند داره کنار بیام. بهش گفتم من نمیتونم تورو خوشبخت کنم بیا تا زیاد بهم وابسته نشدیم این رایطه رو تموم کنیم.
قبول کرد ولی امروز تاقت نیاورد دوباره بهم پیام دادکه میتونم هر وقت دلم تنگت شد بیام محل کارت ببینمت.
من چیکار کنکم بهم علاقه مند شده.:302:آخه نمیخوام با احساس زندگی شروع کنکم.
میترسم نتونم از پس یه پسر 5 ساله بربیام.ترو خشکش کنم بفرستم مدرسه .آخه یک دفعه صاحب فرزنده 5 ساله شدن شوکه شدم.
آخه نی نی یواش یواش بزرگ میشه آدم عادت میکنه.
زندگي با كسي كه قبلا ازدواج كرده و صاحب فرزنده با توجه به اين كه ممكنه تجربه هاي غلطي رو ياد گرفته باشه و صددر صد آسيبهاي زيادي هم ديده نيازمنده ياد گرفتن مهارتهاي زياديه اگر ميتونيد اين مهارتها رو كسب كنيد و اين توان رو در خودتون ميبينيد و بهشون علاقه هم داريد بسم لله ولي اگر نه كه به هيچ وجه زير بار نريد و اجازه نديد ايشون هم وابسته تون بشه و ضربه بخوره.
موفق باشيد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
میشه روشن تر بگید چجور مهارتهای؟؟؟؟؟
من خودم فکرشو نمیکنم نمیدونم شایدم بتونم بجز مراقبت کردن از مادرش از فرزندشم باید مراقبت کنم.
تو دوراهی موندم.
از توانایی خودمم بی اعطلا هستم.
منی که غم به دلم اصلا راه نمدادم معمولا بیخیال تی میکنم.
بابت این خانم نمیدونم چه حس عجیبی دارم. خودمم نمیدونم علاقه هست یا دلسوزی.:302::302:منو گریه کردن بعیده.ولی شد شد این دفعه.
ببخشید شما خودتون قبلا ازدواج کردین؟
سلام برادر گرامی
شما سعی کنید کمالگرا نباشید.
من بهتون حق میدم که میخواین یه ازدواج موفق داشته باشین اما به قول معروف در بی عیب خداست.
یکی بچه داره اما اهل زندگیه یکی نداره و دوشیزست اما داشت اول زندگی شما رو میکرد زیر قرض!
باید خودتون بسنجید.
ببینید میتونید بچه یکی دیگه رو بزرگ کنید؟
چه حسی به اون بچه دارید؟
مادرش بازم حاضره بچه دار بشه یا نه؟(این خیلی مهمه)
ما در بیتشر داستانها فیلما دیدیم که رابطه بچه ها با ناپدری و نامادری بده و برعکس
اما ممکنه اینجوری هم نباشه و شاید واقعا خیلی خوب باشه.
شما قبل از اینکه جواب منفی بدید یکمی سبک سنگین کنید
به اون خانومم بگید که اصلا وارد فاز احساسات نشن.باید منطقی تصمیم بگیرید.چرا که هردوی شما در زندگیتون شکست رو تجربه کردید ...اگر خدایی نکرده یه بار دیگه بخورید زمین شاید بلند شدن براتون خیلی سخت باشه
بیشتر تعامل داشه باشید.
شما اجازه ندید ایشون بیاد محل کارتون.
خیلی منطقی و رسمی برخورد کنید.
بالاخره شما هم فردا پس فردایی بچه درا میشید و هردو بچه رو باهم بزرگ میکنید.از نظر من موضوع خیلی پیچیده ای نیست.
شما خودتون باید با این موضوع کنار بیاین.
بله دوست عزیز .7سال بعداز زندگی مشترک جدا شدیمنقل قول:
نوشته اصلی توسط دلینا
سلام آبجی .مریم123
من دیشب با خانواه مشورت کردم .
یکی اینکه اول زندگی صاحب فرزنده 5 ساله با یه تربت دیکه واخلاقیات حساس میشم.
دوم.اومدو من این پسر رو بزگ کردم از آب وگل در آوردم .پدرش میتونه بیاد ازم بگیره. یا اصلا خوده پسر بره سراغ پدرش هرچقدرم پدرش معتاد باشه.
اول زندگی خرج مخارج خودشو داره باید خرج 2 نفر رو بدم. برام سخت میشه. چون دارم خانه میخرم به صورت اقساطی باید حداقل کم کم 320 هزار هرماه قسط بدم.
واین خانم جهازیه ندارد. من باید لوازم ریز ودرشت منزل رو تهیه کنم .اینم یک فشاره مالی دیگه.
دیشب همین حرفهارو به خانم گفتم .خودشم قبول کرد که سخته.
ما که اول باهم صحبت کردیم قرار بود بچه پیش پدرش بمونه .انگاری مادره تاقت نمیاره الان زد زیره قولش خوب بهش حق میدم جگر گوششه .
قبول کرده که یه بچه دیگر بیاره.البته از طریق احدای نطفه چون من مشکل بچه دار شدن دارم. بعید میدونم این بچه
هابتونند باهم کناربیان.
کبوتر عزیز
فکر کنم تصمیمت و دلایلت قانع کننده هست
بهتره زودتر قطع رابطه کنی
نظر شما دوست عزیز ویدا@ برام قابل قبوله.
از دوستان عزیز.دیگر فعال این تالار خواهش میکنم دراین مورد راهنمایم کنید.:323:
منم با توجه با شرایطی که گفتید ..مثل خرج و خارج بالا و ...قسط و ...نداشتن جهیزیه و ...
با نظر ویدا جان موافقم