خانوم parvaneh123 واقعا واسه اتفاقی که واستون افتاده متاسفم.خودتون میدونید چقدر سخته.خدا به هممون صبر بده .ولی اینکه این دنیا محل گذره خیلی تسکین بخشه .
نمایش نسخه قابل چاپ
خانوم parvaneh123 واقعا واسه اتفاقی که واستون افتاده متاسفم.خودتون میدونید چقدر سخته.خدا به هممون صبر بده .ولی اینکه این دنیا محل گذره خیلی تسکین بخشه .
تالار همدردی یعنی یه جای خیلی مناسب برای دردودل یا انتشار یک خاطره تلخ و شیرین یا حتی بیان یک تجربه و...
و خداروشکر که شما من و همه دوستان اینجارو انتخاب کردیم برای گرفتن ارامشو....
بیانتون خیلی غمگینه و حق هم دارید زندگی گاهی با ادمها خوب تا نمیکنه البته از نظر ما
همه ما روزهای خوبو بد زیاد داشتیم اما مهم چگونه گذروندن اوناست اینکه با سختی ها از پا نیفتیم و طعم شیرینیهارو در زندگیمون پایدار کنیم
حالا که روزهای شیرین اشنایی با همسرتون به این روزها مبدل شده پس امید و امکان این هست که لبخند روزی جایگزین تلخی و ناکامی امروز شما باشه
کافیست کمی محکم تر و به اصطلاح مردانه تر با موضوع مواجه شوید و زندگی این نعمت خداوندی را با شرایطی که مستحق اون هستید ادامه دهید
موفق باشید
سلام
چقدر نکات مثبت و موفقی آمیز داری شما...
مغازه و امادگی برای ارشد و ترفیع کاری و...
الان با شرایط جامعه مطمئن باشید گزینه بسیار خوبی برای ازدواج خواهید بود
کمیکه بگذره میبینید که اعتماد به نفستون هم میره بالا و همه بچه های تالار یک شام عروسی مهمان شما میشیم !!!
من افراد زیادی رو میشناسم که مثل شما از همسرانشون جدا شدند و دوباره ازدواج کردن..تجربه نشون داده افرادیکه ازدواج مجدد میکنن خیلی موفق تر هستند
موفق باشید
جناب آقاي salehi1360
يادتان باشد من خصوصيات خاص همسرتان را برجسته كردم و تعبير خاصي از آن كردم، هر كسي شرايط خاص زندگي خودش را دارد و اگر درست نگاه كنيم همه دنبال منافع شخصي هستند در واقع اين حسي است در تمام انسانها براي ادامه بقا، همسر سابق شما هم يك انسان معمولي است (با تمام خوبي ها وبدي ها) كه شما به او عادت كرده بوديد و چون مدتهاي به او محبت كرديد با واو در آميختيد تمام ذهنتان را اشغال كرده، همسر سابق شما با توجه به شرايط خانوادگي كه داشته فكر مي كند بعد از طلاق هم همان وضعيت قبل را خواهد داشت، (در حالي كه با توجه به فرهنگ جامعه ما اينچنين نيست) ، احتمال اينكه بعد از يك شكست عاطفي باز هم به شما رجوع كند زياد است. اينجا ديگر شما تعيين كننده هستيد ، راستش من هم وقتي از كسي نارو مي بينم او را بطور كامل كنار مي گذارم مگر اينكه چاره ايي نداشته باشم (بر اساس اين تعبير كه آدم عاقل دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود و ذات حقيقي آدمها تغيير نمي كند)
اينكه مي گوييد به ديگران اعتماد نداريد، تقريبا من هم همينطورم، اعتماد مطلق به ديگران كار احمقانه ايي است، اما به ديگران بد بين نباشيد و بگذاريد ديگران هم زندگي كنند.
هر اتفاقي را مي توان تعبير خوب يا بد كرد، مي توانيد در اين فرصت كه داريد به مادرتان بيشتر محبت كنيد والدين هميشه در كنار ما نيستند سعي كنيد با كمك و محبت به خانواده تان هم بتوانيد ذهنتان را آرام كنيد و هم جو خانوادگي را آرامشش ببخشيد. به خودتان هم تلقين نكنيد كه سكته مادرم تقصير من بود شايد اين اتقاق قبلا مي افتاد ولي شما الان فرصت كمك و رسيدگي به خانواده تان را داريد.
فكرش را بكنيد اگر متعهل بوديد مي توانستيد روي درستان متمركز شويد پس از فرصت بدست آمده براي درس خواندن و بالا كشيدن خود استفاده كنيد (تا بتركد چشم حسود و بخيل و بد نظر)
روي كار خودتان متمركز شويد و توي ايميلهاي همسر سابقتون هم سرك نكشيد (باور كنيد از نظز اخلاقي كار بدي است، حالا بماند منم از اين كار ها خوشم مي آيد. ولي فقط خودتان را عذاب مي دهيد)
مطمئن باشد با گذشت زمان تمام كساني كه بحراني پشت سر مي گذارند حالشان خوب مي شود، بعد از اتمام اين زمان، تجربه و دركي كه از زندگي پيدا مي كنيد ارزشمند است ، كساني كه سختي را پشت سر مي گذارند و پيروز و سرفراز و مسلط بر خود از آن شرايط خارج مي شوند كوله باري از دانش در اختيار دارند كه در هيچ كتابي نوشته نشده و اين همان گوهر حقيقي زندگي است و همه ما براي يادگيري به دنيا آمده ام تا دركي از زندگي داشته باشيم.
دوستان ببخشيد كه بيش از اين نمي توان در اين سايت همدردي و هم فكري كنم چون از محل كارم پست مي زنم و از لحاظ اخلاقي كارم را درست نمي دانم
براي همه دوستان آرزوي شادكامي دارم
maryam123 , sara2010 عزیز واقعا از دلگرمی که به من می دهید ممنونم.از نصایح و تذکرات شما کمال استفاده رو می کنم وکمک های شما رو هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.
[size=small]آقاي salehi1360 عزيز
من هم وقتي همسرم رفت حال شما رو داشتم . به هر صورتي دلم مي خواست بفهمم تو چه حاليه و الان داره چيكار مي كنه . به همه مردا بي اعتماد بودم و تصميم گرفته بودم تا عمر دارم ديگه ازدواج نكنم . چون نه مي تونستم ديگه كسي رو دوست داشته باشم و نه دلم مي خواست جاي همسرمو تو دلم به كس ديگه اي بدم و نه ديگه ترس هام اجازه مي داد كه ريسك كنم و با يه آدم جديد آشنا شم و بخوام باهاش ازدواج كنم .
تا 6-7 ماه اول وضعيت همينطوري بود . الان يك سالي ميشه كه همسرم منو ترك كرد و رفت . هنوزم خيلي خيلي زياد دوستش دارم ولي ديگه خيلي غم و غصه هام كمتر شده چون به مرور فهميدم كه گذشته ها گذشت و من براي برگردوندنشون كاري نمي تونم بكنم . بايد زندگي كنم و بايد بتونم بعد هر شكستي دوباره بلند شم و مثل مرده هاي متحرك افسرده نباشم .
همسر منم خيلي كارا كرد و شايد هنوز هم مي كنه . زندگي اون ديگه به من مربوط نميشه زندگي همسر سابق شما هم ديگه هيچ ربطي به شما پيدا نمي كنه هر چند كه شما از لحاظ احساسي هنوز اين ارتباطو حفظ كردين ولي واقعيت و حقيقت چيز ديگه ايه . واقعيت اينه كه همسر شما الان هيچ تعلق و قيدي به شما نداره و آزاده كه براي زندگي آيندش خودش تصميم بگيره . همونطور كه شما حق دارين خودتون براي آينده خودتون تصميم بگيرين و نظر ايشون براتون مهم نباشه .
شايد ايشون تصميم گرفته كه در آينده با هزاران هزار مرد ارتباط داشته باشه اين به هيچ وجه به شما مربوط نميشه . بزارين آزاد باشه و خودتون رو از اين قيدها و وابستگي ها آزاد كنين .
به هيچ وجه تو زندگي ايشون تجسس نكنين . چون هر لحظه امكان داره يه خبر ناراحت كننده اي بوجود بياد و احساسات شما رو بهم بريزه . خودتون زمينه هاي خودآزاري خودتون رو فراهم نكنين . حداقل اگه اينكارو بكنين كم كم و به مرور اين موضوع رو فراموش مي كنيد و به زندگي عاديتون بر مي گردين ولي هر چي اين قضيه رو كش بدين اين آزارها ادامه پيدا مي كنه .
انسانها به همه چي عادت مي كنن . سعي كنين پذيرش خودتو رو تو اين اتفاق بالا ببرين و قبول كنين كه به هر صورت شرايط هر دوتون براي ادامه اين زندگي مساعد نبوده . بايد هر كدوم به طرف مقابل حق بدين كه هرطور كه دوست داره و حق خودش مي دونه به آيندش فكر كنه و براي خودش ريال خودش تصميم بگيره .
موفق باشين . به همه چيز عادت مي كنين . نگران نباشين .
[/size]
saboktakin عزیز ممنون از اینکه تجربیات خودتو در اختیار من قرار دادی .می دونم که تجسسی که در ایمیل ایشون کردم کار بدی بود و خدا خودش شاهده که اهل این جور کارا نیستم ولی خوب یه سری تعلقات باعث میشه تا ناخوداگاه به این کار دست زدم.ولی با این که کارم اشتباه بود خدا رو شاکرم چون وقتی از کاراش با خبر شدم تا حدودی از چشمم افتاد و البته پیام خانوم sara2010 که عیب های ایشون رو برام روشن کردخیلی رومن تاثیر گذار بود چون عشق واحساسات باعث شده بود تا مثل کبک سرمو زیر برف ببرم وخودمو بزنم به اون راه.بهر حال از همتون ممنونم و ارادت خالصانه دارم به همگی شما.