RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
آقاي bbeg از اين جمله تون حسابي دلم گرفت. :302:واقعا چرا؟ چرا ما جوونا تو يه مقطعي از زندگي بايد احساس يه فرد 70 ساله بهمون دست بده؟؟؟؟
ياد خاطره اي افتادم كه دوست دارم براي شما هم بگم: دوران دانشگاه استادي داشتم كه سن و سالي ازش گذشته بود و موها و سبيلهاش كاملا سفيد شده بود، يك روز كه پيشش بودم ناخودآگاه يك اي خداي عميقي از ته دلم گفتم ( منظورم با لحني شبيه حسرت خوردن) يهو استادم برگشت بهم گفت: چرا آه؟ شما كه هنوز جوانيد و در آغاز راه و كلي نصيحتم كرد...................... اون لحظه واقعا فهميدم كه ايشون قدر دوران جواني رو خيلي بهتر از من مي دونند و من واقعا قدرنشناس روزهاي به اين قشنگي ام:72::72::72:............................ منم مثل شما يه مواقعي واقعا احساس خمودگي بهم دست ميده اما سريع ياد حرف استادم مي افتم ( حرف ايشون حكم يك تلنگر جدي رو براي من داره) و خودم رو زود از اون حالت در ميارم..................... الان به مرحله اي رسيدم كه مطمئنم اگه يه پيرزن 90 ساله هم باشم باز هم احساس جواني 20 ساله رو دارم چون مي خوام كه هميشه سبز باشم و هر چي علف هرز رو كه ممكنه بخوان نهال وجودم رو خفه كنند از جا مي كنم.
مطمئنم كه شما هم همه حرفهاي بالا رو مي دونيد و نياز به تكرار نيست اما به همت شما بستگي داره و اينكه مي خواهين تا كجا بار غم رو به دوش بكشيد، لطفا اين بار رو كم كم از رو دوشتون برداريد ....................
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
من نمی دونم چم شده که هر موقع میام خونه این جوری میشم.
سر کار یه مهندس خوبم ، توی دانشگاه هم همینطور . اما به خونه که میرسه همه چی بد میشه
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
زیاد طول نمی کشد تا بفهمی
ورود به هر رابطه ای
نمی تواند تنهایی هایت را پر کند ... !
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
خدایا شکر ، تموم احساساتم در موورد این موضوع های کوچک از بین رفته .
اگه تا یک هفته دیگه از این ارسال هنوزم همین حال رو داشتم براتون می نویسم چه اتفاقی برام افتاده
نه ، دوست دختر جدید نیست ها !!!
نه ، دوست دختر جدید نیست ها !!!
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام آقاي bbeg
:104::104::104:جملات جديدي رو از شما مي خونم كه واقعا باعث خوشحالي ام شد.
اميدوارم كه تا هفته بعد شما براي ما از تجربه اي كه كسب كرديد و همين طور نحوه برخوردتون با مشكل رو توضيح بدهيد.
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
یه لحظه احساس کردم یکی دیگه داره خودمو توضیح میده
منم دقیقا شرایط مشابه این آقا را دارم
وقتی با دختره بودم زندگیم کلا فرق داشت ولی الان که نزدیک دو ماهه از هم جدا شدیم افسرده شدم
خواهشا یکی به ما دو نفر کمک کنه
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
بازدید کننده گرامی !
دست خالی نرو ، یه چیزی اینجا بنویس و برو:325:
RE: پر کردن خلاء عاطفی از خانواده با دوست دختر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Feranchi
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bbeg
سلام. اگه می بینید که از 15 اسفند نبودم ، به خاطر این بوده که داشتم هنوزم با خودم کلنجار می رفتم .
بله ، به نظر من کلاً بنده تنها راهم یا ازدواجه یا صبر. خلاص.
پست 34 رو به خاطر این موضوع نوشتم که همیشه دوست داشتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم ، اما بالاخره یکی از فامیلام که اونجا دانشجوئه عکس های اونجا رو برام نشون داد. حدود یک هفته با همون عکسا که یه ساعت نشونم داد ، شارژ بودم که پست 34 رو نوشتم .
اما حالا
.
.
.
.
.
باز هم توی این تصمیمم موندم ، تنبل شدم ، هیچ گونه انگیزه ایی برام نمونده ، البته دارم سعی خودمو می کنم ، کارهای خوبی که هر روز دارم انجام میدم رو برای خودم توی یه تقویم می نویسم ، به خودم دارم انرژی می دم تا بتونم از این تنبلی بیام بیرون ، دارم سعی می کنم به خودم جایزه بدم ، اهدافمو بنویسم و ... ولی نمی دونم بتونم طاقت بیارم یا نه ؟
مهمترین موضوع انرژی هست که ندارم .....
مثلا دارم میگم ها ، مثلا ً اون موقع ها اگه با دختر خانومی حرف می زدم بهم انرژی می داد ، کل روز مثه تراکتور کار می کردم اما الان نه اون انگیزه و اون انرژی رو ندارم ، چطور باید این منبع انرژی رو بدست بیارم؟(می دونم که باید سیگنال های دریافتی خودمو اصلاح کنم و به فرستنده زیاد مربوط نیس )) ولی جداً نمی دونم چطور باید انرژی بگیرم. کسی هم نیست که تشویقم کنه .
راستی این روزها اینطور برام می گذره :
صبح بیدار می شم ساعت 9
تا 12 اینترنت ، نهار ، 1 تا 3-4 فیلم خارجی ، دوباره عصر بیرون یا دوباره اینترنت تا شب .
همش هم دارم موسیقی غمگین گوش می دم ، معتادش شدم ، نمی دونم چیکار کنم .
با این پیج هایی که تازه گی ها توی فیس بوک مد شده هم نمی دونم چیکار کنم ، همش غمگینن ، مثلا احساس، من و تو و ...
ولی احساس ها میاد و میره نمی دونم میترسم بعد از این همه مدت دوباره بشم bbeg پست شماره 1
یاداوری می کنم که من هیچ وقت اینقدر تنبل نبودم ، و این برای اولین بار توی زندگیم هست که ار ابان 90 تا از الان بدترین روزهای عمرم رو دارم سپری می کنم .
فرار از حس تنبلی ، غم ، حس بی فایده بودن ، آخه چطوره؟
نمی دونم چه بلایی سرم اومده که اینجوری شدم.
ورزش،خرید،مسافرت ؟ ؟ ؟ ؟ ؟؟؟
یه لحظه احساس کردم یکی دیگه داره خودمو توضیح میده
منم دقیقا شرایط مشابه این آقا را دارم
وقتی با دختره بودم زندگیم کلا فرق داشت ولی الان که نزدیک دو ماهه از هم جدا شدیم افسرده شدم
خواهشا یکی به ما دو نفر کمک کنه
دوستان کسی میگه چیکار کنم؟
از درس و زندگیم افتادم
مدام هم توی این سایت هستم :302: