مسئله ت هر چی که هست وارد قسمت مربوطه می شی روی http://www.hamdardi.net/images/clean.../newthread.gif کلیک می کنی.مطلبتو می تایپی عنوان مناسب انتخاب می کنی ارسال می کنی.
هر وقت این پستو خوندی زیرش تشکر بزن تا مدیر حذف کنه.
نمایش نسخه قابل چاپ
مسئله ت هر چی که هست وارد قسمت مربوطه می شی روی http://www.hamdardi.net/images/clean.../newthread.gif کلیک می کنی.مطلبتو می تایپی عنوان مناسب انتخاب می کنی ارسال می کنی.
هر وقت این پستو خوندی زیرش تشکر بزن تا مدیر حذف کنه.
دوستان از همگی شما ممنونم.
2 روز هست که میرم پیش مشاور،تقریبا خوب بوده،با هماهنگی روانپزشک یک سری آرامبخش هایی تجویز شده که
اکثرمواقع خواب هستم.وقتی هم بیدارم بیشترش رو با مشاورم گذروندم.بازهم بابت نظراتتون ازتون تشکر می کنم.
سلام دوست عزیز
باعث خوشحالیه که در مسیر بهبود قرار گرفتی
ارزوی همه دوستان تالار موفقیت شماست
به امید پیشرفت شما در زندگی بهتر:72:
شما تا به حال به بچه دار شدن هم فكر كرديد؟
به نظر من يكي از دلايلي كه مدام ياد اون آقا ميكنين اينه كه اوقات بيكاري زيادي داريد!
درضمن اين طور به مسئله نگاه كنيد كه اون آقا فقط قصد سوءاستفاده جنسي از شما رو داشته كه بعد از محقق شدن ديگه قيدتون رو زده و برگشته سر خونه زندگيش تا موضوع حاد نشه و به نظر من خيلي هم خوشحال شده كه شما دست از سرش برداشتيد. اصلاً اينطور فرض كنين كه شوهرتون با يه خانمي رابطه جنسي برقرار كنه و عاشقش بشه و زندگي شما رو نابود كنه. اين كه شما موضوع رو به شوهرتون گفتيد خيلي خوب هست اما منتظر عواقبش هم بايد باشيد
سلام
من هنوز منتظر راهکارهای فرشته مهربان هستم...
عزیز جان
این نقل قول را بخوان ، و روی پروانه کلیک کن ، تاپیک را هم بخوان تا بعد ....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
ایتان عزیز، امروز مشکلت رو خوندم.
همیشه هیجانه که یه زندگیه معمولی رو پر از شور و شوق می کنه، حالا اون هیجان هر چی می تونه باشه. عزیزم تو عاشق اون هیجان شدی نه عاشق اون فرد خاص.
هیجانی که برای مدتی زندگیت رو از این رو به اون رو کرده بود، بهت یه احساس متفاوت داده بود، بهت کمک کرده بود که از لحظه هات لذت ببری و احساس شادی کنی.
و متاسفانه این هیجان ته قلبت باعث ناراحتیت هم بود و بعد از کنار گذاشتنش، دقیقا مثل این بوده که از یه اعتیاد خیلی قوی دست کشیده باشی، تمام وجودت اون رو می خواد و در مقابله با این خواسته شدیدا احساس ضعف می کنی..
اعتیاد فقط به مواد نیست، اعتیاد یه جور عادته، یه جور وابستگیه حالا به هر چی می تونه باشه، به یه آدم، به یه غذا، به یه احساس، و ...
نمی دونم شاید حرفی که من می زنم درست نباشه، اما وقتی به یک باره تصمیم می گیریم کاری رو نکنیم، به طور ناخودآگاه لایه های زیرین مغزمون دارن به اون موضوع فکر می کنن و برای دوباره انجام دادنش تلاش می کنن..
عزیزم، به نظر من بهتره این بخش از زندگیت رو بپذیری، باهاش مقابله نکن، این قسمتی از زندگیت بوده که تو گذروندی، بذار ذهنت نسبت بهش آروم بشه، به خودت فرصت بده، هر وقت دوست داشتی بهش فکر کن، اصلا جلوی خودتو نگیر، بذار آروم آروم این قضیه برات کم رنگ و کم رنگ بشه، بشه برات یه تجربه، یه خاطره، یه دورانی که گذشت و رفت..
هر چقدر بیشتر به خودت سخت بگیری که سریع از این قضیه خلاص شی بدتر و بدتر میشه، آروم باش و بذار همه چی آروم پیش بره..
:72:
باتشکرفراوان از فرشته مهربان وshad
این چندروزه با مشاوره های مداوم ومصرف یک سری داروها حال واحوالم بهترشده.
چندروزه اقدام به خودزنی نکردم.
عکس العملهام دیوانه وار نبوده.
اما هنوزهم غمگینم ونتونستم با خودم کناربیام وخاطره هام رو فراموش کنم.
بیشتر اوقات بی اختیار اشک می ریزم.
دلم میخواد تنهاباشم.
وقتی هم تنهاهستم فقط به یک نقطه زل می زنم وفکر می کنم.
به حرفهای شما ومشاورم و خودم واون...
به هرحال ازکمک همه شما عزیزان ممنونم.
برای برگشتم به زندگی عادی دعام کنید.
itan عزیزم
نیاز به توقف فکر و بستر زدایی داری .
هروقت یادش میاد ایست بده به ذهنت و به چیز دیگری مشغولش کن ، و هرچیزی که خاطره او را زنده نگه می دارد را از خودت دور کن . او را در ذهن و درونت بمیران ،یک بار برای همیشه براش عزا داری کن و تمام ،در ذهنت ب خاک بسپارش ..... نگو دلم نمیاد .... این تنها راه بازگشتت به سلامتی و شادابی و زندگیست . این بستر زداییست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی