هر درخواستی که اگر کس دیگه ای از ما بکنه بی چون و چرا ردش میکنیم!
نمایش نسخه قابل چاپ
هر درخواستی که اگر کس دیگه ای از ما بکنه بی چون و چرا ردش میکنیم!
بچه ها من تاپيكشون رو خوندم.فكر كنم پيدا درست ميگه. دوست دختر دوست پسرن.نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلام به دوستاي خوبم كه بخاطر مهم ترين هدف زندگيشون يعني بهبود روابط با همسر اينهمه وقت و انرژي ميذارن.:104:
مهم ترين وبزرگترين درخواست نابجا كه همه ما خانوما داريم اينه:
در خواست تغيير رفتار و اخلاق يه شبه بعد از سي سال اونم فقط بخاطر ما:311:
چون من دوست ندارم اونجا نريم ولي اينجا بريم.
چون من مي خوام اينو بخريم .چون من گفتم بايد گوش مي دادي...چون من ميگم پس حتما درسته...
يه لحظه بايستيم بچه ها...پس شعور شوهرامون چي ميشه؟قبل از ما چكار مي كردن كه حالا ما نماينده تام الختيار كميته اصلاح شديم و كوتاه هم نميايم؟
پس قبل ما چرا خونواده هاشون همين جوري با همين اخلاقا دوسشون داشتن؟قبل ما چرا هيشكي ازشون انتقاد نكرد؟چون همين جوري خيلي هم خوب بودن.ما اينجوري هستيم.اولش بدي هاشو نمي بينيم ولي امان از بعدش ميشيم ناظم تركه به دست و با قهر و انتقاد و ادا مي افتيم به جون طرفمون و انتظارم داريم توجه كنه اخه ما زنشونيم!!!مهم ترين ادم زندگيشون!!!
خداييش انصافا تا حالا دقت كردين ما چقدر اونا رو تاييد مي كنيم و اونا چقدر ما رو؟
ما چقدر مستقيم و غير مستقيم انتقاد مي كنيم و اونا چقدر؟چرا وقتي از مهموني برميكرديم اول ادا هاي ماست كه چرا محلم ندادي اينجوري گفتي اونجوري كردي پس ما چي؟ما همه كارمون درست بوده و هيچ ايرادي نداشتيم خداييش چقدر به فاميلش تيكه ميندازيم اونم دوستشون داره ولي هيچي نمي گه؟بابا مامان ما خوبن فقط بابا مامان اونن كه دخالت مي كنن و بدن؟
ما خانوما گاهي اينقدر به فكر اصلاح و بهبود رفتار طرفمون مي شيم كه اصلاح خودمون يادمون ميره.گاهي اونقدر به فكر مسئوليت هاي ديگرانيم كه مسئوليت خودمون يادمون ميره.چطور اون وظيفشه نفقه بده و پول نگيره از من ولي من وظيفه م نيست كه هميشه غذاي گرم و تازه اماده كنم؟چطور اون وظيفشه منو ببره ددر بچرخونه ولي من وظيفه م نيست لباساشو بشورم و اطو كنم؟اون وظيفشه بخاطر من رابطه شو با عزيزترين كساش قطع كنه ولي من وظيفه ندارم رفتارمو با مادرش بهتر كنم؟
فرشته سفید حرفات جالب بود مخصوصا قسمتی که راجع به تیکه انداختن به خانوادش بود.و یا قسمتی که راجع به مهمونی رفتن گفته بودی:104::104:
فقط یه جا رو خواستم اصلاح کنم البته امیدوارم دوستان سواستفاده نکنن
فرشته جان نفقه دادنو تامین وسایل آرامش در زندگی وظیفه مرده ولی کارای خونه وظیفه زن نیست.و اگه امتناع کنه می تونه:163:به خاطر همین خانه داری خیلی اجر بالائی داره.حالا هی بعضی دوستان بگن خدا چرا فرق گذاشته بین زن و مرد.اگه فرقی هم گذاشته به نفع زن ها بوده نه مردانقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته سفيد
امیدوارم با خوندن این مطلب نرید سر شوهراتون منت بذارید من وظیفم نیست ولی انجام می دم:311:.این مطلبو همسرم به من گفته ولی با وجود تنبلیم هیچ موقع نگفتم وظیفم نیست به من چه
سلام رايحه عزيز
اتفاقا وقت نوشتن اين مطلب مي دونستم حتما هم چين سخني پيش مياد ولي منظورم اينه اگر بخوايم اينقدر مو شكافانه به حد و مرز گذاشتن واسه وظايف و نقش ها گير بديم واسه خودمون خيلي بد ميشه.اخه ما فقط تكاليف اونا و حقوق خودمونو ميبينيم.ولي اگه اون وظيفشه كه كار كنه ما هم وظيفمون مثلا تمكينه همه جوره ست.كي حاضره قبول كنه صددرصد تمكين كنه ؟اون حق داره اگه بخواد چهار تا زن بگيره مثلا؟...مي دونين منظورم اينه كه يه جاهايي ما خودمونو جدا مي گيريم مثل بحث پول و حقوق يه جاهايي باهاش يكي ميشيم مثل كاراي خونه..
دوستان ما دوست بودیم یه مشکل داشتم که به کمک سایت حل شد و الان تقریبا نامزد رسمی به حساب میایم :72::72:لطفا لطفا زود در مورده کسی قضاوت نکنین:43:مرسی بابته همه نظرات
یه موقع پیش می یاد همسرمون تنهائی می ره خونه مادرش نباید انتظار داشته باشیم مو به مو بگه چه اتفاقاتی اونجا افتاد و چه حرفهائی رد و بدل شد.این حساسیت نشون دادن ها تصویر خوبی در ذهن همسرمون نخواهد ساخت
دوستای عزیز یه سوال دارم
همسرم گاهی بد جور می ره تو لاک خودش.شاید بگید مردا گاهی می رن تو غار خودشون.بله می دونم ولی همسرم گاهی گریه هم می کنه.اوایل باهام درد و دل می کرد که تو این سالها چه طور کمبود پدر رو حس کرده.اما الان دیگه چیزی نمی گه.اینکه انتظار دارم بگه دلیل ناراحتیشو بی جاست؟
فکر کنم همگی قبول داشته باشید چقدر سخته گریه مرد رو ببینید.
اگه این کار او یعنی گریه کردنش به صورت مدام باشد باید پیگیری جدی داشته باشی..
ولی اگه اندک است من فکر می کنم که بعضی مواقع خوبه که آدمها فکرشون و ذهنشون رو با گریه کردن تخلیه می کنند:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
عزیزجان
معلومه این مواقع خیلی نگران همسرت میشی و دلت نمیخواد در این حال بیبینی او را. از این بابت تحسینت می کنم:104:
نگران نباش ، هر وقت همسرت در این حال است ، راحتش بزار و اجازه بده که زمانش طی بشه، بعدش خیلی گرمتر از همیشه با او برخورد کن ، نوازشش کن و ازش بپرس حالت بهتر شده ، و کاری هست از من بر بیاد برات . و بگو خیلی دلم میگیره وقتی تو را ناراحت می بینم ، دیدن ناراحتیت برام سخته ، اما اینمواقع هیچی ازت نی پرسم که اذیتت نکنم و سعی می کنم مزاحمت نشم که تو راحت باشی ، می ترسم اگر ازت بپرسم مسئله چیه چرا ناراحتی ، بدتر ناراحتت کنم . دلم میخواد با من درد دل کنی تا سبک بشی . و در ادامه تا می تونی قربون صدقه اش برو و از اینکه او را داری ابراز رضایت و شکر گذاری کن .
کار اساسی از سوی شما همین هست . محبت و همدلی و راحت گذاشتنش .
هر وقت هم برات درد دل کرد هم حسی و با ظرافت ،امید و قوت بهش دادن و اعتماد به نفسش را بالا بردن مهمترین کار شما می تواند باشد
خوش باشی خانمی مهربان و دلسوز
.