کتک کاری همسر

ساناز جون اکثر مردها عصبانی هستند مثل شوهر شما و اکثرشونم دست بزن دارن حالا یکی میاد میگه یکی پنهان میکنه و نمیگه ولی چیزی که مهمه سیاست شماست تا میبینی بحث داره به جای باریک کشیده میشه سکوت کن و به قول مهسا جون ازش فاصله بگیر حتی اگه میشه نیم ساعت 1 ساعت برو بیرون یه هوایی به سرت بخوره و زمانی که توی ماشین هستید سریع بگو باشه عزیزم شما درست میگین بعدا صحبت میکنیم فعلا حرص نخور عصبانی نشو میدونم کار سختیه در مقابل بی منطقی و رفتار پرخاشگرانه مردها این عکس العملو نشون بدی ولی به قول مامانم میگه سیاست داشته باش زبونش بگیر ادم نباید هرچی که تو دلشه بریزه بیرون یا هرچی میاد تو ذهنش بگه
این کار باعث میشه اونم به مرور زمان ارومتر بشه شوهر منم زود عصبانی میشه مخصوصا وقتی که از یه چیزی ناراحت باشه و رو دلش مونده باشه چند بار منو زده و بعدشم کلی به غلط کردن افتاده و گفته عذاب وجدان داره ولی من الان یه مدته دارم رو خودم کار میکنم تا عصبی میشه یا میرم دوش میگیرم یا از خونه میرم بیرون یا میرم تو اتاق خواب درو میبندم و با خودم کلی بدو بیرا بهش میگم درواقع هرچه تو دلمه بهش میگم ولی تو تنهایی اینجوری تخلیه میشم بعدش میبینم اون اومد واسه معذرت خواهی و میگه منو ببخش اگه عصبی شدم تو خیلی خانمی با این رفتارت منو شرمنده کردی اصلا در حد شخصیت تو نیست که با هم دهن به دهن شی تو دعوا، خلاصه کلی ازم تعریف میکنه و منم از دلم درمیاد حالا اینو به تو خواهرانه توصیه میکنم عزیزم
هر دعوایی که پیش میاد حریم ها بیشتر شکسته میشه و دلها بیشتر فاصله میگیرند ولی اگه یه مدت رعایت کنی و کمتر دعوا کنید بازم حرمتها برمیگرده و فراموش میکنین اصلا یکی از نعمتهای بزرگ خدا که به انسانها داده فراموشیه

[align=justify]میشه چندتا سوال ازتون بپرسم و خواهش کنم جواب بدین؟
هدفتون از این کارا چیه؟ از این گیر دادنها و شکاکی به همسرتون چه هدفی دارید؟ دنبال اثبات چی هستین؟
دوست دارید به این نتیجه برسید که همسرتون با زنی در ارتباطه؟ دوست دارید این شک به یقین تبدیل بشه؟
فرض کنید نتیجه اینهمه شکاکیتون همونی شد که شما فکر میکردید، خوشحال میشید اگه بفهمید درست بوده؟
چه عکس العملی اون موقع نشون میدید؟
گریه میکنید؟ افسرده میشید؟ خودتونو بدبخت ترین زن دنیا فرض میکنید؟ یا شایدم سریعا اقدام میکنید برای طلاق؟
شما از دنبال کردن این مجموعه شکها و توهماتی که برای خودتون ساختید و فرمان زندگیتونو بدست گرفتید و دارید به سمت پرتگاه هدایتش میکنید واقعا چه نتیجه ای میخواهید بگیرید؟
با این کارتون فکر میکنید دارید از چی پیشگیری میکنید؟
شایدم دنبال گرفتن نوازش هستید اما نوازش منفی!!
وقتی چشمتونو روی تفکر میبندید و اشتباهیکه بارها و بارها تکرارش کردید و میدونید تهش به کجا ختم میشه دومرتبه تکرار میکنید، چطور انتظار دارید همسرتون از روی فکر جواب رفتارتونو بده!؟[/align]

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد***ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای***خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست***وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان***نباشد همی شادمان یک زمان
کسی کو خرد را ندارد ز پیش***دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
خرد چشم جانست چون بنگری***تو بی‌چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس***نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان***کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
خرد را و جان را که یارد ستود***و گر من ستایم که یارد شنود

ترانه جان ممنونم که با وجود مشکلات خودت به فکر مشکلات دیگران هم هستی. چشم سعی میکنم به حرفهات گوش بدم راست میگی من هرچی توی ذهنم هست رو تو دعوا به شکل بدی به شوهرم میگم . ولی میدونی چیه من اینجا خیلی تنها هستم خانواده ای ندارم ، مشکل اینجاست که هر بلایی هم سرمن بیاره مجبورم بازم توی خونه بمونم و هیچ جایی رو ندارم که برم. مگه اینکه فقط سکوت کنم شاید با سکوت من بتونه این عادت بدشو ترک کنه.:302:

ساناز جون عزیزم تنها نیستی خدارو داری این همه دوست اینجا داری
مثل اینکه شرایط من و تو خیلی شبیه همه چون منم اینجا تنهام و کسیو ندارم جز خالم در واقع اگه هم کسیو داشتیم بهتره که تو عصبانیت نری خونشون و درد ودل نکنی من وقتی ناراحتم مشکل دارم مثل همین الان یا میام اینجا دردو دل میکنم وقتی هم تو خونه هستم و دعوامون میشه میرم پارک سر کوچه قدم میزنم هوا میخورم یا میرم مرکز خرید نزدیک خونمون مغازه هارو نگاه میکنم که عصابینیتم کم بشه عزیزم مردها مثل ما نیستند حرص نمیخورند خودخوری نمیکنن ما شکننده هستیم اگه بخوای به حرص خوردن و غم و غصه خوردن و فکر کردن به گذشته ادامه بدی از بین میری داغون میشی ولی شوهرت همچنان جوون و سرحال مونده فقط به فکر خودت باش سعی کن تو یه کلاسی که بهش علاقه داری ثبت نام کنی اینجوری یه سرگرمی جدید میاد تو زندگیت و از این حال و هوا درمیای و زیاد به اینکه شوهرت الان کجاست و چکار میکنه فکر نمیکنی ولی از سر کار که بری تنها بشینی تو خونه منتظر شوهرت و هی با خودت فکر کنی یعنی الان کجاست چکار میکنه باعث میشه نگرانیات بدبینیات خودخوریات بیشتر شه و دعواهاتونم بیشتر میشه
بزار یه مدت اون فکر کنه یعنی الان زنم کجاست داره میره کلاس؟ کلاسش تموم شده؟ تو راهه؟

سلام ساناز عزیز. ترانه جون خیلی قشنگ مشکل خودشو واست باز کرده و راه حل بهت ارائه داده. به خدا این تجربیات دوستای خوبمون که کمکمون میکنند خیلی با ارزشه. ازشون استفاده کن. :305:

خانومی شوهر من وقتی عصبانی میشه کتک نمیزنه (البته الان مثلا عقدیم، شایدم بعد از عروسی بزنه:311:) ولی بینهایت داد میکشه. اوایل من خیلی خیلی از این داد کشیدن ها میترسیدم، جوری که حتی بدنم از ترس میلرزید. ولی حالا دیگه اصلا نمیترسم. سخت بود واسم ولی بالاخره تونستم نترسم. به جای جواب دادن و عصبانی تر کردن، سکوت میکنم و هیچی بهش نمیگم. حتی گاهی وقتا خودم بهش پیشنهاد میدم، ماشینو یه جا نگه داره و تا میتونه اونقدر داد بزنه تا سبک بشه. بعدش که آروم شد و دیگه صداش در نمیومد :311:، آروم و منطقی باهمدیگه میحرفیم. حالا جالب اینه که خودش گاهی وقتا دلش واسه من میسوزه و میگه من خودم گوشم درد گرفته، بمیرم واسه تو که تحمل کردی و هیچی نگفتی. اینا رو بهت میگم تا بقول ترانه جون بدونی همه ی زن و شوهرا ازین مشکلات دارند. شما نه اولین زنی هستی که با شوهرت دعوا میکنی و نه آخرین زن. مهم هدایت درست این دعوا و بگو مگو ها و از دست ندادن کنترله. :72::72::72:

سلام دوستان عزیز
ازتون یه خواهش دارم. به من بگید چیکار کنم که شوهرم راضی به بچه دار شدن بشه؟؟ دوست ندارم به اجبار از طرف من باشه میخوام اون هم راضی باشه، ولی فکر کنم از اخلاق من میترسه که حرفی از بچه نمی زنه، با توجه به اینکه میدونم که واقعا من رو دوست داره ولی یه موقع از روی عصبانیت دست روی من بلند کرده، آیا به نظر شما بهتر نیست که من بدون اینکه بزارم متوجه بشه اقدام به بارداری کنم؟؟ که ناخواسته بااین قضیه مواجه بشه؟ یا بهتر هست که خودش راضی باشه؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sanazi_o

سلام دوستان عزیز
ازتون یه خواهش دارم. به من بگید چیکار کنم که شوهرم راضی به بچه دار شدن بشه؟؟ دوست ندارم به اجبار از طرف من باشه میخوام اون هم راضی باشه، ولی فکر کنم از اخلاق من میترسه که حرفی از بچه نمی زنه، با توجه به اینکه میدونم که واقعا من رو دوست داره ولی یه موقع از روی عصبانیت دست روی من بلند کرده، آیا به نظر شما بهتر نیست که من بدون اینکه بزارم متوجه بشه اقدام به بارداری کنم؟؟ که ناخواسته بااین قضیه مواجه بشه؟ یا بهتر هست که خودش راضی باشه؟؟

---

سلام
سانازی این که بدون اطلاع اون اقدام به بارداری کنی اصلا صحیح نیست ، هر دوی شما سهم برابری در تصمیم گیری درباره بچه دار شدن دارید و باید در این مورد به توافق برسید.
شما باهاش صحبت کردی ؟بهش گفتی که دوست داری بچه دار شین؟
علت مخالفتش رو پرسیدی؟
باهاش حرف بزن ممکن دلایل اون منطقی باشه و تو بپذیری
و یا ممکنه دلایل درستی نداشته باشه و بتونی قانعش کنی ...

در هر صورت اینکه بدون اطلاع همسرت اقدام به بارداری کنی درست نیست عزیزم

:72::72::72::72::72::72::72::72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

عزیزم نازنین جان درست میگه
توی این مورد هر دوتون سهم دارید از اون هم بپرس ...

سلام صبح بخیر، مرسی نازنین جان، هستی جان. من از اون پرسیدم ولی جواب درستی نمیده یه وقت میگه مگه ما برای پدر و مادرامون چیکارکردیم که بچه بخواد برای ما بکنه؟ یا میگه من حوصله شب نخوابی بچه رو ندارم. یا اینکه میگه تو اینجا کسی رو نداری که در بچه داری بهت کمک کنه، یه وقت میگه میترسم با وجود بچه تو فشارتو روی من بیشتر کنی و کنترلات روی من بیشتر بشه. ولی از طرفی میگه وقتی میبینم دوستام از من کوچیکترن و بچه دارن من ناراحت میشم. انگار خودش هم دودله. ولی من فکرمیکنم شاید منو دوست نداره و نمیخواد با من زندگی کنه که اینطوری میگه. خودم هم نمی دونم . ولی من خیلی تنها هستم دوست دارم یه بچه باشه که شاید باهاش سرگرم بشم و دیگه به شوهرم گیرهای الکی ندم. به نظر شما چیکارکنم؟

سلام
به نظر من همسر شما هنوز مطمئن نیست
می ترسه چون اوضاع و روابطش با شما نا آرومه
چون احساس آرامش نمی کنه
و می ترسه این نا آرومی با اومدن بچه بیشتر بشه و تاثیرات منفی روی بچه داشته باشه
شما یه راه حل بیشتر ندارید
و اونم اینکه اعتماد همسرتون رو تو این مسئله جلب کنید
و اون آرامشی رو که تو خونه لازمه حکم فرما کنید
وقتی به ثبات رسیدید مطمئن باشید همسرتون هم از این دودلی در می اد
یه کم فکر کنید می بینید کاملا حق با همسرتونه
فکر کنید بچه تون در آینده بخواد روابط ناراوم و تنش های بین پدر و مادرشو هر روز ببینه خوب چه تاثیری روش خواهد گذاشت!!
و این مسئله هم هیچ ربطی به دوست داشتن و یا نداشتن ایشون نداره