RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام عزیزم درکت می کنم
اما واقعا راه حل تو فرار و یا گیر دادن نیست . راه حل تو شفا و باور و پذیرش خودت است .
در این است که خودت را باور داشته باشی با هر سطح از تلاش و استعداد و گمان نبری که این انگشت به سمت تو گرفته شده تا تو را تخریب کند . راهش این است که خودت ا ز خودت به لحاظ ذهنی و احساسی حمایت کنی .
تو دختر موفقی هستی
با هیچ کس قابل قیاس نیستی
دختر توانمندی هستی
تو بی نظیری
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
می دونی همه دوستات که دکترا و بالاتر رو گرفتند حسرت چنین ازدواجی رو دارند درس رو همیشه می شه خوند اما ازدواج موفق چیزی نیست که همه جه و توی همه شرایط امکانپذیر باشه
سعس کن موقعیت و موفقیت ها رو ببینی
من به این نتیجه رسیدم که شما به خاطر شرایط سختی که داشتی فکر می کنی همه از شما جلوترند نه عزیزم از این خبرا نیت دوستی داریم خانوم که رتبه تک رقمی ارشد بود با چهره ای زیبا از خانواده ای خوب اما واقعا مشکل داشت شخص مورد نظرش رو حتی 30 درصد هم پیدا نمی کرد هیچ کدوم از خواستگاراش 30درصد از ویژگی هایی که می خواست رو نداشتند ونه تنها خودش در مورد دوستاش هم همین طور بود یک کم بیشتر راجع به زندگی ها تحقیق کن پرس و جو کن
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام بهار رهنورد عزيزم
تو چرا دلتنگي خانم.... تو چرا فكر ميكني بيهنري نازنين....
راستش تاپيكت را كه ديدم تعجب كردم از اينكه چرا همچين حسي نسبت به خودت داري.....
يه چيزي بگم.....
وقتي اومدي و توي تاپيك من كامنت گذاشتي خيلي آرومم كردي... برام حيلي مهم بود.... صحبتهات خيلي دانشين بود
تا چند وقت پيگير بودم كه ببينم باز هم تاپيك منو دنبال ميكني يا نه..... كه متاسفانه ديدم نه ديگه مسأله من از الويت برات ساقط شده (البته آني عزيزم هم بعد از يك دعواي مفصل بهم سر نزد هر چند تا همونجا هم بسيار از آني و همتون ممنونم)...
به هر حال از روي امضات به دنبال بقيه پيامهات بودم كه آيا به تالار سر ميزني؟؟؟؟؟؟؟؟ كه اين تاپيك را ديدم....
عزيزم تو كه اينقدر در مورد خودت احساس خستگي ميكني هيچ وقت فكر كردي كه يكي ديگه كه حتي نميشناسدت به دنبال حرفهاي آرامش بخش از توئه و تو براش مهمي و از نظر اون يك دختري هستي كه خيلي مهربوني و دلميسوزي و منتظر يك پيام از توئه......اين خيلي ارزش داره..... اين يعني اينكه تو براي يك نفر ديگه ارزش انساني داري.....اين يعني اينكه تو انرژي مثبتي داري كه ميتوني از خودت به هر نحوي ساطع كني ( درون خانواده و يا هر جاي ديگري مثل اين دنياي مجازي)
يه چيز ديگه بگم.... متاسفانه قبل از اون اشتباهي كه من كردم و تو ميدوني چيه.... من هم همش توي اين فكر ها بودم (نميگم خدايي ناكرده شما هم اشتباه منو ميكنيد) فكرهايي مثل اين من حروم شدم.... بچه نگذاشت كه ادامه تحصيل بدم (با اينكه سال قبل از اون توي ارشد رتبه مجاز و خوبي اورده بودم)
دلم ميخواست تغييري توي زندگيم اتفاق بيافته.... دلم مي خواست از ايران ميرفتم، حس ميكردم كه دچار سكون شدم.... همسرم اونطور كه بايد و شايد دركم نميكنه و و و و و نهايت اونچيزي شد كه نبايد ميشد.... هر چند هنوز هم نميدونم چرا اونجوري شد.... (كه اي كاش همون موقع با اين تالار آشنا ميشدم و راه به بيراهه نميرفتم)
همه اينها را گفتم كه سريع از اين فكرها خودت را بكشي بيرون... چون تو ميگي اين احساسات دروني و من بروزش نميدم، اما متاسفانه تفكرات دروني ما به مرور توي رفتارها نمود پيدا ميكنه و تاثير مخربش را به جا ميگذاره.....
خيلي صحبت كردم
اما وقتي تاپيكت را ديدم خوشحال شدم.... انگار كه تجديد ديداري باهات داشته باشم.
موفق باشي عزيزم
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام .
ممنون از همه دوستاني كه برام وقت گذاشتن و مطلب نوشتن .
هر روز ساعتها پاي كامپيوتر نشستم و مقاله خوندم . فكر كردم . فكر كردم . فكر كردم .قبلا هم زياد خونده بودم . اما چند روز حسابي فكر كردم . نتيجه اين شد كه مينويسم :
شكر نعمت ، نعمتت افزون كند / كفر نعمت از كفت بيرون كند .
من بهترين همسر دنيا رو دارم . باور كنيد تا حالا نتونستم هيچ ايرادي ازش بگيرم . (البته دنبال ايراد نيستم ) براي همين هميشه سعي كردم از هيچ بابت كوتاهي نكنم .
وقتي گفتم برام ادامه تحصيل مهمه ، حمايتم كرد . برام يه كتاب خيلي جديد مرتبط با رشته ام آورد تا ترجمه كنم . روزي كه از مطب دكتر اومدم گفت هر زماني كه دوست داشتي بچه دار ميشيم . گفتم اگه ديرتر باشه شايد هيچ وقت نتونيم ،گفت بيشترين سختي بچه با توئه ، هر وقت كه زمانش از نظر تو مناسب بود اون زمان اقدام ميكنيم.
حرف آقاي حامد برام خيلي قشنگ بود . من با امكاناتي كه دارم ميتونم توي ايران پيشرفت كنم . همسرم هميشه خواسته تا بالاترين مقطع درس بخونم . هميشه تشويقم كرده .
من هميشه اينهارو ديدم و شكرگزار بودم . اما ذهنم خيلي درگير چارچوب بود . چون براي خودم اين برنامه رو ريخته بودم كه براي فوق ميرم و موندگار ميشم نميتونستم خيلي لذت ببرم .
نميگم الان از ايران موندنم راضيم . (اگر انقدر سريع تغيير موضع ميدادم بايد شك ميكردين كه از احساسه ،نه از منطق ) اما بايد بپذيرم كه خيلي بسته فكر نكنم .
يه سيب رو كه ميندازي هوا صد تا چرخ ميزنه تا مياد پايين .
من احساس كسي رو داشتم كه به حبس ابد محكومه . اما الان ميدونم كه با اينكه آدم بايد براي آيندش برنامه ريزي داشته باشه اما واقعا وقايع آينده خيلي هم تحت كنترل ما نيست كه از الان بخوام فكر كنم .
ترسهاي آينده منو واقعا ناتوان كرده . به قول خانوم آني اگر رفتم و باز هم فهميدم كه جلو و پشت پيراهن يكسان نيستند چي ؟
هنوز هم اگر شرايط زندگي همسرم به نحوي باشه كه با مهاجرت هدفهاي ايشون هم تامين شه ،حتما اين كار رو ميكنم اما الان هدف اصليم نيست .
چو قسمت ازلي بي حضور ما كردند / چو اندكي نه به وفق رضاست خرده مگير
من آرزوي مهاجرت داشتم . تا الان از دست رفته ميديدم و برام مهم بود . چون هيچ وقت به ازدواج و نياز اون فكر نكرده بودم از دست رفتن اون رو نميديدم و برام مهم نبود . هم زاويه دوربينم رو عوض كردم و هم به حضور همسرم در كنارم ارزش گذاشتم . نازنيني كه از دردانه هاي روزگار است . به خداوندي خدا تمام تاپيك هايي كه خوندم حتي يك مورد از اين مشكلات رو من نداشتم .
يكي از خصوصيات منفي من كه شايد دليل اين حال من بوده باشه كمال پرستي هست . و اينكه اصولا يادم ميره از زندگيم اندازه يه آدم 25 ساله توقع داشته باشم . گاهي يادم ميره كه اگر اتفاق غير مترقبه اي پيش نياد من بايد 60 و 70 سالگيم رو هم ببينم . مقداري از آرزوهام رو هم بذارم اون زمان تحقق پيدا كنه .الان دلم ميخواد كاملترين زندگي رو داشته باشم .
برام دعا كنيد كه درسم رو ادامه بدم و هميشه همين روحيه رو حفظ كنم .
اگر فكر ميكنيد اين تغيير روحيات من دليل ديگه اي هم داره ممنون ميشم راهنمايي كنيد .
ممنون بابت تجربياتي كه در اختيارم گذاشتين . دستان همتون كه براي من مطلب تايپ كردين ميبوسم . تنتون به ناز طبيبان نيازمند مباد .:72:
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام بهار جان
متاسفانه تاپيك من قفل شد، تا يه مدت صبر ميكنم تا ببينم با مشكلم چكار ميتونم بكنم تا بعد يك تاييك جديد باز كنم.
به هر حال ممنون
برام دعاكن خانمي
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام
یکی به من کمک کنه..من الان 5 ماه عقد کردم احساس میکنم شوهرم دست و پا گیره..وقتی میره ماموریت انقدر خوشحال میشم..احساس میکنم دوستش ندارم..همسرم خیلی مرد خوبیه..هم شغلش هم خانوادش..ولی چون سنتی ازدواج کردم احساس میکنم پشیمونم دوست داشتم با همسرم دوست بود بعد...فکر میکنم اونطوری هیجانم بیشتر بود...الان نه...اصلا برام هیچی جالب نیست...گاهی اوقات حس میکنم شوهرم ادم بی دست و پاست..خیلی حرص میخورم..میگم عجب غلطی کردم..همش من باید بگم چی کار کن چی کار نکن..اعصابم خورد میشه...خواهش میکنم کمکم کنید..:316:
RE: عليرغم همه خوبيهاي همسرم ، از انتخابم پشيمانم .
سلام سارا گرامی،
به تالار همدردی خوش آمدید.
لطفاً برای خودتون یک تاپیک جدید ایجاد کنید تا به شما کمک کنیم.
می توانید از این لینک استفاده کنید:
http://www.hamdardi.net/newthread.php?fid=23
با تشکر.