RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
- نگین جان اگه نظر خودت همین بوده که خیانت بوده پس چرا ادامه دادی؟ (طبق گفته ی خودت که گفته بودی اگه می دونستی از نظر اون خیانته هرگز چت نمی کردی من نتیجه گرفته بودم که نظر خودت غیر اینه) و البته الان هم فکر می کنم نظر خودت این نیست . بعد از اینکه نظر اون رو فهمیدی خودتو گناهکار دونستی (به علت وابستگی )
- اگه یه رابطه ای خیلی صمیمی ، خوب و درست باشه و اگه طرفین تنوع طلب نباشند! اونوقت احساس تنهایی نمی کنند که بخوان با چت پرش کنند(اگه فرض کنیم چت برای تو پر کردن اوقات فراغت بوده) پس شاید بشه نتیجه گرفت دوستیتون اون دوستی ای نبوده که باید و شاید! (ریشه یابی کن اصلن چرا چت می کردی با وجود داشتن یه دوست چندین ساله)
- همونطور که دوستان گفتند دوستیتون خیلی زود شروع شده و این خیلی جای تامل داره! به عبارتی به نظر می رسه مشکل در اصل نوع رابطتونه نه احساس گناه شما یا توهین های الان اون!
- دوستی که اینقدر انصاف نداره که به تو میگه .... شاید دیگه اسمش دوست نباشه.
-منظورم از شرع و اخلاق این بود که آیا به غیر از چت اتفاق دیگه ای هم رخ داده؟ نداده. پس کار غیر احلاقی نکردی که مستوجب توهین باشی.
- نگین جان اگه می خوای مشکلت حل شه باید با خودت رو راست باشی و احساسات رو کنار بذاری (اینکه میگی به خدا دوستش دارم) . دوست داشتن باید تو عمل باشه نه که ویروون کنه آدمو ... این چه دوستی ای که تو رو داغون کرده؟! تو اول از همه باید خودتو دوست داشته باشی و اجازه ندی کسی بهت توهینی کنه که سزاوارش نیستی.
- عذاب وجدانی که میگی ، حسیه که دوستت بهت تلقین کرده. قوی باش و خودت رو از عقاید اون آدم جدا کن .اون وقت توی دادگاه خودت و وجدانت ببین باز گناهی مرتکب شدی؟ آیا اگه دوستت مشکلی با این قضیه نداشت باز تو این حس بد رو می داشتی؟ مسلمن نه! پس نتیجه می گیریم داری از اون تاثیر می گیری .
- آخرین توصیم بهت اینه که تا دیر نشده توی دوستیت با این شخص تجدید نظر کنی . یا رومی روم یا زنگی زنگ ...
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mar_yam
- نگین جان اگه نظر خودت همین بوده که خیانت بوده پس چرا ادامه دادی؟ (طبق گفته ی خودت که گفته بودی اگه می دونستی از نظر اون خیانته هرگز چت نمی کردی من نتیجه گرفته بودم که نظر خودت غیر اینه) و البته الان هم فکر می کنم نظر خودت این نیست . بعد از اینکه نظر اون رو فهمیدی خودتو گناهکار دونستی (به علت وابستگی ) بله وقتی نظر اونو فهمیدم به خودم اومدم دیدم کارم خیانت بوده .
- اگه یه رابطه ای خیلی صمیمی ، خوب و درست باشه و اگه طرفین تنوع طلب نباشند! اونوقت احساس تنهایی نمی کنند که بخوان با چت پرش کنند(اگه فرض کنیم چت برای تو پر کردن اوقات فراغت بوده) پس شاید بشه نتیجه گرفت دوستیتون اون دوستی ای نبوده که باید و شاید! (ریشه یابی کن اصلن چرا چت می کردی با وجود داشتن یه دوست چندین ساله) نمیدونم . شاید من همونی هستم که اون میگه . نمیدونم چرا چت میکردم . شاید چون قبل از دوستی هم میکردم و عادت داشتم . ولی من چرا بعد از دوستی هم باز چت میکردم ؟ همین فکرها منو عذاب میده . داغونم میکنه . الان تنها چیزی که آرومم میکنه اینه که اون به خاطر کاری که کردم منو ول کنه . با من تموم کنه . اما اونم میگه تموم نمیکنم چون دوست ارم . میگه با اینطور آدما / یعنی من / نباید تموم کرد و میگه باید کاری کرد تا پیر بشن . من خودم زمین خوردم . غصه ی این کارام داره داغونم میکنه باز اونم میخواد منو پیر کنه.
- همونطور که دوستان گفتند دوستیتون خیلی زود شروع شده و این خیلی جای تامل داره! به عبارتی به نظر می رسه مشکل در اصل نوع رابطتونه نه احساس گناه شما یا توهین های الان اون! مشکلات خیلی زیاده و خیلیییی زیاد.
- دوستی که اینقدر انصاف نداره که به تو میگه .... شاید دیگه اسمش دوست نباشه.
به من خیلی چیزهای دیگه هم گفته . اینقدر چیزی گفته که سه کیلو در عرض دو روز لاغرم کرده .
-منظورم از شرع و اخلاق این بود که آیا به غیر از چت اتفاق دیگه ای هم رخ داده؟ نداده. پس کار غیر احلاقی نکردی که مستوجب توهین باشی. غیر از چت هیچ کار دیگه ای رخ نداده . فقط عذابم از موضوع عکس با حجابم هست که بیشتر باعث میشه احساس کنم همونی هستم که اون میگه.
- نگین جان اگه می خوای مشکلت حل شه باید با خودت رو راست باشی و احساسات رو کنار بذاری (اینکه میگی به خدا دوستش دارم) . دوست داشتن باید تو عمل باشه نه که ویروون کنه آدمو ... این چه دوستی ای که تو رو داغون کرده؟! تو اول از همه باید خودتو دوست داشته باشی و اجازه ندی کسی بهت توهینی کنه که سزاوارش نیستی.
من اول از همه نباید کاری میکردم که بخوان بهم توهین کنن . من دارم دیوونه میشم . فقط همینو میتونم بگم . الان میگه به همه دوستات باید قضیه دوستیمونو بگی. آخه من به هیچکس نگفته بودم چون نمیخواستم نظرشون درباره من تغییر کنه . میگه باید بیام دانشگاه برسونمت. بعد هم بیام دنبالت . آخه ای خدا زشته تو دانشگاه و من آبرو دارم به خدا . جلو اون همه آدم روم نمیشه به خدا . یکدفعه با کسی برم دانشگاه بگم چی آخه ؟ میگه میام دانشگاهت از حراست، آموزش، از پسرای دانشگاه دربارت سوال میکنم ببینم چه کارایی کردی تو دانشگاه. به خداااا من هیچ کاری نکردم م م م .:302::302:
- عذاب وجدانی که میگی ، حسیه که دوستت بهت تلقین کرده. قوی باش و خودت رو از عقاید اون آدم جدا کن .اون وقت توی دادگاه خودت و وجدانت ببین باز گناهی مرتکب شدی؟ آیا اگه دوستت مشکلی با این قضیه نداشت باز تو این حس بد رو می داشتی؟ مسلمن نه! پس نتیجه می گیریم داری از اون تاثیر می گیری .
- آخرین توصیم بهت اینه که تا دیر نشده توی دوستیت با این شخص تجدید نظر کنی . یا رومی روم یا زنگی زنگ ...
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین،اون از نظر تحصیلات چه سطحی داره؟خودت در چه سطحی هستی؟طبقه اجتماعیتون چقدر فاصله داره؟شغل،
در آمد،منطقه سکونت.آیا تو رشته خاصی حرفه ای هستی؟
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[quote=فرهنگ 27]
نگین،اون از نظر تحصیلات چه سطحی داره؟ دانشجوی عمران سال آخر هست. کارشناسی. خودت در چه سطحی هستی؟ من هم کارشناسی ترم آخر.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین عزیز
خوب دقت کن که چی میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
شما
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
گناه کارهستی .........
خیانتکار هستی .........
و خیلی هم کناه کار و خیانت کاری
حق هم داری اینجوری به هم بریزی و ناراحت باشی
گناه کاری چون :
برای خودت ، انسانیتت ، حیثیتت ، شخصیتت ارزش قائل نبوده ای ، و با پسرها ارتباط برقرار کردی ( دقت کن میگم پسرها ، یعنی همه کسانی که تا حالا باهاشون رابطه داشته ای از جمله همین آقا )
گناه کاری چون :
به خودت ظلم کرده ای ، خودت را پست کرده ای ، خودت را لجن مال کرده ای ، خودت را سرافکنده کرده ای ....
گناهکاری چون :
خانواده ات را ندیدی ، برخلاف خط قرمزهای خانواده ات رفتار کرده ای
گناهکاری چون :
خدا را ندیدی ، نعمتهایش را دیدی ، اما ناسپاسی کردی ، خدا این روابط را اشکال می داند و تو به خدا دهن کجی کرده ای .
و .......
خیانتکاری چون :
همه این گناهان رو انجام داده ای
خیانت کرده ای :
به خودت و اعتبارت ، به خودت و شخصیتت، به خودت و نجابتت، به خودت و معصومیتت، به خودت و ارزشهایت ، به خودت و غرورت ، به خودت و زن بودنت ، به خودت و عزیز بودنت و ....... و به خانواده ات ، و به خدایت .
همه ارتباطهایی که داشته ای باعث این گناه و خیانت ها شده ، بخصوص ارتباطت با این آقا
....... مگر او هم یک پسر نیست ؟، و ناراحت از رابطه ات با پسرها نیستی ؟، چرا از رابطه ات با ایشون ناراحت نیستی ؟ ، چرا رابطه ات با ایشون را خیانت نمی دانی ، گناه نمی بینی ؟؟؟؟
مگر ایشون هم پسر نیست ؟ ( کاری به خوب و بد بودن نداریم ،جنسیت را در نظر بگیر ).... اگر رابطه با آن پسرهای دیگر اشکال داشته ، با ایشان هم اشکال دارد . اگر با ایشان اشکال ندارد پس با پسرهای دیگر هم اشکال ندارد .
عزیز دلم :
اول تکلیف خودت را با خودت روشن کن :
برای خودت ارزش قائل هستی ؟
خودت را محترم می دانی ؟
آدم می دانی ؟
زن می دانی ؟
لایق پاکی می دانی ؟
لایق وفاداری به خود و همسر آینده می دانی ؟
لایق وفاداری به خانواده می دانی ؟
لایق وفاداری و تعهد به خدایت می دانی ؟
هر وقت خوب در مورد این حرفهام فکر کردی و جواب سئوالهایم را دادی ، ادامه می دهم
پاورقی
=====
دوستان لطفاً هیچ کس غیر از بنده فعلاً در این تاپیک پستی ارسال نکند .
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نگین عزیز
خوب دقت کن که چی میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
شما
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
گناه کارهستی .........
خیانتکار هستی .........
و خیلی هم کناه کار و خیانت کاری
حق هم داری اینجوری به هم بریزی و ناراحت باشی
گناه کاری چون :
برای خودت ، انسانیتت ، حیثیتت ، شخصیتت ارزش قائل نبوده ای ، و با پسرها ارتباط برقرار کردی ( دقت کن میگم پسرها ، یعنی همه کسانی که تا حالا باهاشون رابطه داشته ای از جمله همین آقا )
گناه کاری چون :
به خودت ظلم کرده ای ، خودت را پست کرده ای ، خودت را لجن مال کرده ای ، خودت را سرافکنده کرده ای .... من همه ی حرفهای شما رو قبوا دارم ولی احتیاجی به توهین نیست .
گناهکاری چون :
خانواده ات را ندیدی ، برخلاف خط قرمزهای خانواده ات رفتار کرده ای بله به خدا خودم میدونم همه اینارو.
گناهکاری چون :
خدا را ندیدی ، نعمتهایش را دیدی ، اما ناسپاسی کردی ، خدا این روابط را اشکال می داند و تو به خدا دهن کجی کرده ای .
و .......
خیانتکاری چون :
همه این گناهان رو انجام داده ای
خیانت کرده ای :
به خودت و اعتبارت ، به خودت و شخصیتت، به خودت و نجابتت، به خودت و معصومیتت، به خودت و ارزشهایت ، به خودت و غرورت ، به خودت و زن بودنت ، به خودت و عزیز بودنت و ....... و به خانواده ات ، و به خدایت .
همه ارتباطهایی که داشته ای باعث این گناه و خیانت ها شده ، بخصوص ارتباطت با این آقا
....... مگر او هم یک پسر نیست ؟، و ناراحت از رابطه ات با پسرها نیستی ؟، چرا از رابطه ات با ایشون ناراحت نیستی ؟ ، چرا رابطه ات با ایشون را خیانت نمی دانی ، گناه نمی بینی ؟؟؟؟
مگر ایشون هم پسر نیست ؟ ( کاری به خوب و بد بودن نداریم ،جنسیت را در نظر بگیر ).... اگر رابطه با آن پسرهای دیگر اشکال داشته ، با ایشان هم اشکال دارد . اگر با ایشان اشکال ندارد پس با پسرهای دیگر هم اشکال ندارد .
عزیز دلم :
اول تکلیف خودت را با خودت روشن کن :
برای خودت ارزش قائل هستی ؟ برای خودم ارزش قائلم، میخوام که باشم اما در این شرایط نمیدونم باید چیکار کنم
خودت را محترم می دانی ؟
آدم می دانی ؟
زن می دانی ؟
لایق پاکی می دانی ؟
لایق وفاداری به خود و همسر آینده می دانی ؟
لایق وفاداری به خانواده می دانی ؟
لایق وفاداری و تعهد به خدایت می دانی ؟
هر وقت خوب در مورد این حرفهام فکر کردی و جواب سئوالهایم را دادی ، ادامه می دهم
[color=#000080] من با تمام حرفهای شما موافق هستم. همشون رو قبول دارم.من اشتباه کردم .خیلی هم اشتباه کردم.بیشتر از همه هم در حق خودم بد کردم. اما الان تکلیف من چیه ؟ باید چیکار کنم ؟ اینکه شما الان بگید رابطه رو فقط قطع کن باهاش دیگه همه چیز درست میشه ؟ پس این همه سالی که وقت گذاشتم چی ؟ عمری که اون پای من گذاشت چی ؟ خواهش میکنم به من کمک کنید . من واقعا خوب و بد رو دیگه نمیتونم تشخیص بدم.
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان
باز هم خوب دقت کن عزیزم
اولین نتیجه حاصل شد .
یکبار دیگر بدون اینکه جملات پایین را بخوانی حرفهایم در پست قبل را بخوان ، هرچقدر هم توهین و تند می بینی باز هم بخوان
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این حرفها ......
ندای درون تو نسبت به خودته که به صورت عذاب وجدان و احساس خیانتکاری ، در رابطه با این آقا بروز می کند .
حرفهایت در آخر پستم که نقل قول کرده ای یعنی شنیدن حرف و نظر خودت در باره خودت ( من احساس درونی ترا عیان کردم ، البته جاهایی تند و تیز تا بشنوی و با خودت مواجه شوی) برو یک بار پستهایت در باره خودت را و دفاع از اون آقا را در تاپیکهایت بخوان !
وقتی ( حرفهایم ) را خواندی ................. به غیرتت برخورد .... مگرنه ؟............. یعنی صدای عزت نفست درآمد ( که البته منشاء آن عملکردی از خودت بوده که عزت نفست قبولش نداشته ) .............. با شنیدن این حرفها عزت نفست خیلی ضعیف ، مثل صدایی از ته چاه گفت : نه ، من اینها نیستم .......... قسمت آگاه درونت سکوت کرد و تأیید ( چون تو را همین می داند ) و شاید هم اشک در چشمت حلقه زد ............
حالا هم حرفت اینه که تو نمیخواهی اینطور باشی ....... مگر نه ؟
عزیز دل فرشته ............ همه آنچه گفته آمد حتی آنچه توهین دیدی ( که خیلی خوبه که کمی بهت برخورده و این حس باید بیشتر بشه یعنی بیشتر بهت بربخوره ) ندای درون تو نسبت به خودته . اگر بپذیری این نگاه را در لایه های پنهان و ناخودآگاه ذهنت نسبت به خودت داری ، دیگه این همه احساس تعهد و خیانت نسبت به این آقا را نخواهی داشت ، بلکه نسبت به عزت نفست ، نسبت به خودت احساس تعهد می کنی ....... حس ارزشمندیت قوی می شود و با این احساس ( منفی ) در ناخودآگاهت در مورد خودت که اتفاقاً باعث میشه به هر ذلتی تن دهی که نمودش در مسخر این آقا شدن و الینه شدن در اوست ( هرچقدر هم آدم خوبی باشد ) در می افتی و باهاش عملا ًمبارزه خواهی کرد ( آری با این احساس منفی در مورد خودت در می افتی و می خواهی از شخصیتت دفاع کنی که اونوقته که در عمل می شود تلاش برای تغییر )
پس نتیجه اول حاصل شد :
عزت نفست را کمی رویت کردی و صدای اعتراضش ( ولو ضعیف و ظاهراً در مقابل حرفهای من ) را شنیدی .
حالا اگر قبول داری و پایه هستی ، می رویم که عملیاتی و تکنیکی او را قوی تر کنیم و احساست نسبت به خودت تغییر کنه ( و تغییر نگرش که در پی آن خودت به نتیجه اینکه چه کنی خواهی رسید ) .
مهم ، مهم و مهم اینه که بخواهی و متعهد به خودت بشوی که این راه عملیاتی را طی کنی .
من باید مطمئن شوم که پایه عمل هستی تا ادامه دهم . و این اطمینان هم با حرف نیست باید سنگهات را با خودت وابکنی و خودت را در معرض تغییر قرار دهی .
هستی ؟؟؟؟
خوب فکر کن ها ، بعد جواب بده ......
عجله هم نکن ، آرام باش و آهسته آهسته
.
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نگین جان
باز هم خوب دقت کن عزیزم
اولین نتیجه حاصل شد .
یکبار دیگر بدون اینکه جملات پایین را بخوانی حرفهایم در پست قبل را بخوان ، هرچقدر هم توهین و تند می بینی باز هم بخوان
.
حرفاتون رو بارها و بارها خوندم .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
این حرفها ......
ندای درون تو نسبت به خودته که به صورت عذاب وجدان و احساس خیانتکاری ، در رابطه با این آقا بروز می کند .
حرفهایت در آخر پستم که نقل قول کرده ای یعنی شنیدن حرف و نظر خودت در باره خودت ( من احساس درونی ترا عیان کردم ، البته جاهایی تند و تیز تا بشنوی و با خودت مواجه شوی) برو یک بار پستهایت در باره خودت را و دفاع از اون آقا را در تاپیکهایت بخوان !
وقتی ( حرفهایم ) را خواندی ................. به غیرتت برخورد .... مگرنه ؟............. یعنی صدای عزت نفست درآمد ( که البته منشاء آن عملکردی از خودت بوده که عزت نفست قبولش نداشته ) .............. با شنیدن این حرفها عزت نفست خیلی ضعیف ، مثل صدایی از ته چاه گفت : نه ، من اینها نیستم .......... قسمت ناخودآگاه درونت سکوت کرد و تأیید ( چون تو را همین می داند ) و شاید هم اشک در چشمت حلقه زد ............
چقدر شما خوبید . دقیقا همینطوره . اولش بهم برخورد اما بعدش قبول کردم حرفاتونو و حق رو به شما دادم.
حالا هم حرفت اینه که تو نمیخواهی اینطور باشی ....... مگر نه ؟
نه نمیخوام این باشم . من خیلی واسه خودم ارزش قائل بودم . البته همش منم منم میکردم ولی در عمل نشون دادم که ارزشی قائل نیستم.
عزیز دل فرشته ............ همه آنچه گفته آمد حتی آنچه توهین دیدی ( که خیلی خوبه که کمی بهت برخورده و این حس باید بیشتر بشه یعنی بیشتر بهت بربخوره ) ندای درون تو نسبت به خودته . اگر بپذیری این نگاه را در لایه های پنهان و ناخودآگاه ذهنت نسبت به خودت داری ، دیگه این همه احساس تعهد و خیانت نسبت به این آقا را نخواهی داشت ، بلکه نسبت به عزت نفست ، نسبت به خودت احساس تعهد می کنی ....... حس ارزشمندیت قوی می شود و با این احساس ( منفی ) در ناخودآگاهت در مورد خودت که اتفاقاً باعث میشه به هر ذلتی تن دهی که نمودش در مسخر این آقا شدن و الینه شدن در اوست ( هرچقدر هم آدم خوبی باشد ) در می افتی و باهاش عملا ًمبارزه خواهی کرد ( آری با این احساس منفی در مورد خودت در می افتی و می خواهی از شخصیتت دفاع کنی که اونوقته که در عمل می شود تلاش برای تغییر )
من نمیخوام قبول کنم که دختر بدی هستم . میخوام حداقل به خودم ثابت بشه که اونی نیستم که اون میگه. خیلی به من توهین میکنه . هرچی میخواد به من میگه. م نمیخوام اینقدر پست و حقیر باشم که درباره من اینطوری صحبت کنه . همش میگه لیاقتت همینه . تو ارزشت بیشتر از اینم نیست . نمیدونه با این حرفاش چه به روز من میاره. عاشق مادر و پدرمم که عشقشون واقعیه . اگه خطایی کنم منو ازته دل میبخشن . اگه خطیی کنم به من این حرفارو نمیزنن . واقعا بعد از عشق خدا و انسان، عشق مادر و پدر به فرزندشونه . من عاشقشونم . کاش این کارارو در حقشون انجام نمیدادم.
پس نتیجه اول حاصل شد :
عزت نفست را کمی رویت کردی و صدای اعتراضش ( ولو ضعیف و ظاهراً در مقابل حرفهای من ) را شنیدی .
حالا اگر قبول داری و پایه هستی ، می رویم که عملیاتی و تکنیکی او را قوی تر کنیم و احساست نسبت به خودت تغییر کنه ( و تغییر نگرش که در پی آن خودت به نتیجه اینکه چه کنی خواهی رسید ) .
من آماده ام . برای همین هم اینجا اومدم. واقعا میخوام تغییر کنم . قول میدم.
مهم ، مهم و مهم اینه که بخواهی و متعهد به خودت بشوی که این راه عملیاتی را طی کنی .
من باید مطمئن شوم که پایه عمل هستی تا ادامه دهم . و این اطمینان هم با حرف نیست باید سنگهات را با خودت وابکنی و خودت را در معرض تغییر قرار دهی .
هستی ؟؟؟؟
خوب فکر کن ها ، بعد جواب بده ......
عجله هم نکن ، آرام باش و آهسته آهسته
. من هستم، من میخوام تغییر کنم، میخوام از شر این احساس لعنتی خلاص بشم. اما خواهش میکنم وضعیت من و اون رو هم در نظر بگیرید. فکر وقتی که اون پای من گذاشته رو هم بکنید. ممنونم از شما .
.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
فرشته مهربان عزیز من بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم.
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام دخترخوب
این کارایی که شماانجام دادی درسن وسال شما تا حدودی طبیعی هست که همه چیز رو بااحساسات عجولانه آدم انجام میده ولی دختر خوبم آیا هرچی اون خواسته ازگذشته ات براش گفتی؟
آیاارتباطی با شخص دیگری داشتی؟یافقط درحدتلفن بوده.؟امیدوارم وضع رو خراب تر ازآنچه فکر میکنم نکرده باشی
ببینم آیا میخای که فرامشش کن ؟ البته شاید کارساده ای نباشه ولی باید بخای.:72::310: