با اجازه دوستمون پروانه خانم:72:
قهر طولانی نامزدم
http://www.hamdardi.net/thread-16771.html
مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
http://www.hamdardi.net/thread-17174.html
موفق باشید.:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
با اجازه دوستمون پروانه خانم:72:
قهر طولانی نامزدم
http://www.hamdardi.net/thread-16771.html
مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
http://www.hamdardi.net/thread-17174.html
موفق باشید.:72:
خواهشا اينقد نگو منو نميخواد
[align=justify]دوستان اگه امشب یا فردا شب از من خواست که برم چت کنم باهاش ، این کارو انجام بدم ؟ با اینکه قبلا ازم خواسته که مثل 2 تا دوست معمولی که قبلا بودیم رابطه چت داشته باشیم... باهاش چت کنم؟
اگه جوابتون مثبته ، من چطور باید رفتار کنم؟ همونطوری که ایشون خواستن مثل 2 تا دوست معمولی؟ یعنی ناراحتیمو نشون ندم و اصلا به روی خودم نیارم ؟ اگه اون هم اصلا به رو خودش نیاورد من باید چه کار کنم؟
تا کی باید با ایشون که همسر منه اینجور رفتار کنم؟ اگه این رابطه به قول خودش دوست معمولی ادامه پیدا کنه به نظر شما تا همیشه باقی نمیمونه؟ و آیا این باعث نمیشه که ایشون هیچوقت نسبت به من اجساس همسری نداشته باشه؟ [/align]
لطفا همه دوستان منو راهنمایی کنن ، جواب سوالامو بدین خیلی ممنون و برام دعا کنن لطفا
دوست عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
ببخشید منو ولی انگار شما اصلا پستهایی رو که بچه ها زحمت می کشند می نویسند براتون نمی خونید:316:
دوستان زیادی مثل گلنوش و بهار و پروانه و آرامش و تنهاو...... براتون پست گذاشتند
وخیلی ها هم در زیر پستها تشکر گذاشتند یعنی موافق صحبتهای دوستان بودند ولی گویی
مرغ شما فقط یک پا داره و دوباره همان سوالهای اولیه رو پرسیدید.
لطفا تمام پستهای دوستان را از اول تا اینجا چندین بار بخوان و اگر او تماسی داشت محترمانه
وبدون طلبکاری صحبت کن ولی مختصر و کوتاه و اگر خودت وسوسه شدی دوباره تماسی بگیری باز به این تاپیک سر بزن.
فکر نمی کنم هیچ راه حل دیگری غیر از صبر و سکوت مسئله شما داشته باشد.
موفق باشید.:72:
دخترجان برای خودت ارزش و احترام قائل شونقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
اینکه نمیشه یه عمر توی زندگی تو دنبالش بدوی و اون همش فراری باشه
مرگ یکبار شیون هم یکبار
صبر کن عزیزم
فقط صبر
بذار شوهرت تکلیفش رو با خودش یکسره کنه
بالاخره باید ببینه میتونه مرد یک زندگی باشه یا نه
یه مقدار این احساساتت رو پس انداز کن
تا به موقع و درست بتونی ازش استفاده کنی
یعنی چی که میگه بیا با هم مثل دوتا دوست معمولی باشیم و با هم چت کنیم؟
تو زنش هستی
تو ارزشمند هستی
تو زیبا هستی
تو دوست داشتنی هست
تو قشنگی
تو مهربونی
اما داری خودت با ندانم کاری و سمج شدن و بی صبری تمام این ارزش هایت رو از بین می بری
خوبِ خوب گوش کن
مرد باید سراپا نیاز باشه ، و تو سرپا ناز
اگر این نیاز مرد پاسخ داده نشه ، یک عمر بعد از عروسی ، همش به رویت میاره که تو رو نمی خواسته و تو رفتی دنبالش و مجبور شده
تو که نمی خواهی یک عمر با ترس از دست دادن این آقا زندگی کنی؟ می خواهی؟
یه تاپیک بود "پشیمانی بعد از عقد "
چندتا پست اولش رو حتما بخون
یه قسمتی از مشکل اون مراجعه شبیه به شماست
سلام عزیزمنقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
اینجا که کسی نمیتونه بهت بگه چی میشه؟کسی که نمیتونه اینده رو پیشگویی کنه اما بهتون گفتیم برای اینکه این موضوع رو بفهمی باید صبر کنی.
این جملت منو خیلی ناراحت کرد.چرا شکنجت میده؟تا وقتی تو شخصیتت به اون ادم وابسته است کاری درست نمیشه.یه جایی شنیدم که میگفت زن و شوهر مثل دو جزیره نزدیک هم اند که دریای عشق بینشونه،یعنی چی؟یعنی دو جزیره جدا از هم یعنی هر کدوم شخصیت و وجود منحصر به فرد خودشو داره اما دریای عشق بینشون ارتباط ایجاد کرده.
پس تو چه باهاش ازدواج کنی چه نکنی باید شخصیت مستقلت رو حفظ کنی و به اون هم همچین اجازه ای بدی.
اصلا شاید همین رفتار تو نگرانیهاش رو تشدید کرده.بعد ازعقد به یکباره دیده انگار عنان زندگی ازدستش خارج شده،من وجودیش داره گم میشه چون تو همیشه بهش چسبیدی نمیذاری مستقل و با خیال راحت فکر کنه.لابد به خودش میگه این که الان اینجوره لابد بعد ازازدواج دست و پام رو خواهد بست.
ضمنا مردها دوست دارن برای بدست اوردن مطلوبشون تلاش کنن،با این کار قدرت و مردانگی خودشون(دو خصلت فوق العاده مهم برای مردان) رو به خودشون و همسرشون نشون خواهند داد و اعتماد به نفس خواهند گرفت.
حتی اگر برگشت اجازه بده رابطه کاملا متقابل باشه ،اگه تو 2 قدم به سمتش برداشتی بذار اونم چند قدم به سمتت بیاد.
به تنهاییش،مستقل بودنش احترام بذار.
اما در مورد چت...من شخصا موافق نیستم...رابطه بصورت دوست معمولی یه جور فرار ازواقعیت زن و شوهری شماست.بهتره یه زمان رو مشخص کنید و ازش بخواهید تو این زمان مشخص خوب فکر کنه،سنگاشو با خودش وا بکنه و تصمیم بگیره.یا پذیرفتن این رابطه و قبول مسئولیتها یا راه دیگر.
این زمان برای تو هم فرصتی هست برای تصحیح غلطهای ارتباطیت.
به تموم چیزایی که بهت گفتیم عمیقا فکر کن
شاید حرفام کمی نامربوط به سوال شما باشه ولی فکر میکنم تصور غلط شما از ارتباط صمیمانه و نزدیک بودن با همسر بی تاثیر در این مشکل نیست.
اینکه شما دائم تکرار میکنید من اسرار خانوادم را به ایشون گفتم. من هر کاری کردم و هر نفسی کشیدم گزارش دادم ... این رفتار ها همه اشتباه است و بی تاثیر در این تردید نیست.
در ضمن شما اصلا فرد مطمئن و رازداری نیستید و این هم میتونه یکی از علل تردید باشه.
صمیمت و صداقت به معنی گفتن همه چیز نیست.
دوستان شما درست میگین شاید واقعا من بیش از اندازه بهش توجه میکنم و خیلی ابراز محبت می کنم
شاید واسه همین به من گفته مثل اون موقع ها فقط دوست باشیم چون اونموقع ها حتی تصور اینکه یه روزی در مورد عشق من صحبت کنه براش محال بود منظورم اینه که یه جورایی براش دست نیافتنی بودم ، هیچوقت فکرشم نمیکرد یه روزی منه مغرور عاشقش بشم یا حتی از بین این همه فقط اونو دوست داشته باشم
باید رقتارم مثل همون موقع ها بشه از همه چی براش بگم اما در عین حال حریم بینمون رو حفظ کنم و یه کاری کنم که ایشون بخواد طرفم بیاد
دوستان از همتون ممنون:72:
بهار جون میشه لطفا یکم از این ناز کردنها رو اگه قابل آموزشه برام بگی
[/b][/font][/color][/size][quote=بهار66]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
[size=medium][color=#FF1493][font=Tahoma][b] بقیه دوستان هم اگه در مورد چت با نظر دوستمون بهار موافق هستن لطفا نظرشونو بگن ممنون :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
والا من به عنوان یک مرد اصلا دوست ندارم همش توی توهم باشم !
اگر ببینم داره توهم بیش از حد میشه سریعا واکنش نشون میدم و موقعیت رو عوض می کنم.
شاید نباید بگم و برای من مرد بد باشه ولی شما باید تعادل رو حفظ کنید. یعنی هر چقدر احساس دارید و قابل احترام هست نگذارید همش و در هر زمانی فوران کنه که انگار وقتش گذشته.
ولی به هر حال من به عنوان یک مرد میگم اگر شما جواب ندید و خیلی عادی مثل یک دختر آشنا جواب بدید. یعنی گفت خوبی ؟ شما جواب ندی: آره عزیزم ! خیلی عادی و نه رسمی
ولی سعی کنید کمی ناراحتیتون رو توی ظاهر بیارید با دیر جواب دادن به اس ام اس و یا تلفن.
یک مورد دیگه اینکه شاید دیگه کاربرد نداشته باشه الان ولی میگم : من مرد هم حس حسادت دارم. یعنی اگر ببینم کسی که دوستش دارم بگه مثلا فلان چیز رو خیلی دوست دارم و عمرمه و .... تلاشم رو بیشتر می کنم ولی به هیچ وجه به روی خودم نمیارم !!!
شما فقط صبر کنید ، خدا رو از یاد نبرید مطمئن باشید خدایی دارید که از همه مشکلاتتون بزرگتره و از وصف خارجه. قدرتی داره که میتونه کاری کنه شوهرتون اون حس درونیش رو آنچنان بروز بده که روزی یکی از تاپیک های شما از خوشبختی بی حد و حصرتون باشه.
تذکر:نظارت شخصی من بود و مطمئنا نظر کارشناسی نیست
:72:ممنون مجید جان
خداوند همه جا کمک حال من بوده امیدوارم این دفعه هم منو تنها نزاره و کمکم کنه