نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من صبر کن عجله هم نکن با صبر و تحمل و با گذشت زمان طرفتو بشناس و سعی نکن اول عاشق بشی بعد دوسش داشته باشی سعی کن اول دوسش داشته باشی بعد عاشقش بشی . فقط عجله نکن حداقل چند ماه باهاش حرف بزن بزار تو موقعیت های مختلف قرار بگیره و عکس العملش رو ببین چیه
با سلام
از آنجا که شما یکدیگر را برای ازدواج در نظر گرفته اید، به نظرم بهتر است که خانواده ات را مجاب کنید که به این ارتباط رسمیت بخشید و خواستگاری بروید. لازم نیست که همین الان عقد کنید، طی این مدت چند ماه هم می توانید طی جلساتی با هم و خانواده های یکدیگر از طریق این کانال رسمی بیشتر آشنا شوید. حسن این کار اینست که هم شما خیالت راحت می شود و هم زمینه شناخت هموارتر می شه و هم شناخت عمیق تر هست.
هم تعهد هر دو شما نسبت به هم تقویت میشه.
دوست عزیز همه تاپیکهایی که دوستان براتون گذاشتن رو خوندم چون واقعا شبیه مشکل خودمه البته یه تفاوت داره اونم اینه که شما حدود 6 الی 7 ماه از اون خانم فرصت خواستین اما اون ازمن دو سال فرصت خواسته.اون هم موضوع رو با خونواده اش مطرح کرده اما حونواده من چیزی نمی دونن من خودم هم سر در گم هستم.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2608&pid=23474#pid23474
به نظرمن شما راه اشتباهی رو پیش رو گرفتین اینکه بخواین رابطتون رو به طور کامل قطع کنین و فقط از طریق ایمیل با هم رابطه داشته باشین کار اشتباهیه اینجوری دوست داشتن واقعی شما تبدیل می شه به یه علاقه مجازی که هر لحظه ممکنه همه چیز رو عوض کنه .
من خودم هم از اون خواستم که رابطمون رو تموم کنیم اما بعد از مدت یه هفته دیدم که دارم خودم نسبت به اون سرد می شم حس کردم اون هم داره همچین حسی رو نسبت به من پبدا می کنه به خاطر همین زنگش زدم با همین تلفن همه چیز رو برگردونم سرجای اولش
الان من و اون هنوز هم با هم رابطه داریم فقط از طریق اس ام اس اونم شبها چونکه روزها خونواده من شک می کنن تماسهای تلفنی رو هم در صورتی که هر دوی ما بیرون باشیم با هم دیگه تلفنی صحبت می کنیم .
دیدارهای حضوریمون رو هم هر 20 روز یه باز همدیگه رو می بینیم فقط به خاطر اینکه عشق ما تا دو سال دیگه کمرنگ نشه .
راستی یه پیشنهاد خواهرانه بهت می کنم هیچ وقت پای خواهرت رو وسط نکش و اجازه نده که اون خانم با خواهرت دوست بشه .
چون هر چی باشه اون خواهره و یه خواهر هیچ وقت نمی تونه ببینه که برادرش داره محبتش رو به یکی غیر از خونواده اش تقدیم می کنه .
کاری که الان خواهر مجتبی داره با من می کنه هر دفعه که به من زنگ می زنه سعی می کنه سنک پیش پای من بندازه تا از برادرش جدا بشم تا الان هم فقط به خاطر مجتبی هیچی نمی گم ولی می دونم که جه آینده بدی رو با خواهرش دارم .
خیلی واسم دعا کنین.
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
باتشکر از آقای سنگ تراشان و jahangard :72:
الان با گذشت چند هفته از پاسخ آخرم و با توجه به دیدارهای من و طرف مقابلم متوجه شدم که خانواده ما از نظر مالی کمی با هم تفاوت دارند و در دو سطح مختلف هستند.به همین خاطر نمیتوانم الان با این وضعیت تصمیم به رسمی کردن ارتباطمون بگیرم.حتی به این فکر کردم که کلا از فکر ازدواج با ایشون منصرف بشم.
چون میترسم با این تصمیم باعث ناراحتی ایشون و خانواده خودم مخصوصا مادرم بشم وکه من تحمل ناراحتی عزیزای خودم رو ندارم و نمیتونم ببینم بهترین عزیزای من تو زندگی به خاطر من احساس ناراحتی کنند.(چون فشار های احتمالی خانواده بر ایشون ,گوشه و کنایه هایی که مادرم به اون خیلی حساسه,عدم توانایی من در تامین خواسته های ایشون و......که همه عوامل ناراحتی عزیزان من هستن باعث رنجش خاطر اونها بشه همون بهتر که من رنجیده خاطر باشم تا عزیزام)
پس بی خیال ازدواج با ایشون می شم(با وجود عشق و علاقه شدید من به ایشون که دارم و این نوشته ها رو با بغض می نویسم)و صبر میکنم تا وضع مالی من وخونوادم بهتر بشه. اگه قسمت باشه با ایشون ازدواج می کنم و اگه نباشه براشون آرزوی خوشبختی می کنم که از خوشحالی و خوشبختی ایشون من هم خوشحال می شم.
باز هم از راهنمایهای دوستان و توجهشون به من تو این مدت تشکر می کنم و امیدوارم هیچ کس مجبور نشه عشق رو به خاطر پول فراموش کنه.
[align=justify]سلام آقای علیرضا،من تمام مطالب ارسالی رو خوندم.ولی آخرین ارسالتون تکان دهنده بود.به نظرم عجولانه تصمیم میگیرید شما که هنوز به خواستگاری نرفتید تا نظر اون خانواده را درباره این اختلاف مالی بدونید. اصلا قرار نیست که هر 2 خانواده کاملا در یک سطح مالی باشن(البته اگه این اختلاف خیلی زیاد نباشه)حالا یا دختر از لحاظ مالی بالاتر یا پسر. باور میکنی که بعضی از خانواده های حتی زیر متوسط براشون ثروت ملاکه و عکس اون خانواده های پولدار اصیل فقط شخصیت و تربیت وپاکی طرف براشون مهمه. شما بیشتر تحقیق کن ببین که اونها مخصوصا دختر از کدوم قسم هستن،البته اگه واقعا میخوایش. امیدوارم موفق باش[/align]ی:72:
سلام
از همه دوستان تشکر می کنم خصوصا خانم امریم
من هر جی با خودم کلنجار رفتم هنوز نتونستم به ایشون موضوع جدا شدنمون رو بگم آخه خیلی برام سخته اما می بینم که چاره ای ندارم.
فکر نکنم که تصمیمم عجولانه بوده باشه چون با حساب و کتاب خودم میبینم که با حداکثر سعی و تلاش شاید تا دو سال دیگه هم نتونم من و خونوادم به شرایط مورد درخواست خونواده ابشون برسم(که از حرفاش متوجه شدم)البته خود ایشون هم یه کم با شرایط فعلی من مشکل داره اما میتونم با تلاشم این مشکلو حل کنم اما من نمیخام تبعات تصمیم من با عث سختی برای اون و خانواده من بشه پس همون بهتر که من رنج جدایی رو تحمل کنم.
اصلا تو این جامعه چرا یه جوون باید تا وقتی پول و امکانات کافی نداره باید عاشق بشه که نتونه روی دختر مورد علاقه خودش دست بذاره و برای زندگی آینده انتخابش کنه .
امید وارم همه دوستان توی زندگی موفق باشن.:72:
سلام .بعد از اینهمه مدت اومدین اینا همینو بگین و بگین این منطقی و بهتره!واقعا که!شما یا به نیروی عشق خدا معتقد نیسین یا به عشق خودتان باید شک کرد.
لااقل تصمیمی را که با عقل گرفتید!را با خودشم در میان بگذارید شاید اگر عقل و مردانگی شما اجازه بده ایشون هم حرفهایی برای گفتن داشته باشه.من که میگم شما ترسیدین .یه یا علی بکین و حرف دلتون را به خونواده اش بگین.شاید راهی باشه!توکل به خدا!
سلام خدمت همه اعضای تالار
خواستم بگم بالاخره مجبور شدم رابطه خودم و اون خانم رو قطع کنم درسته که هنوز دلم پیش اونه اما چاره ای جز این نداشتم اما امیدوارم مشکلات من حل بشه...........نه بی خیال باید فراموشش کنم.
از همه دوستای عزیز که تو این مدت منو همراهی کردن به خصوص جناب مدیر تشکر می کنم امیدوارم بتونم تو مشکلات همراه خوبی برای بقیه اعضای تالار باشم
به امید خوشبختی و موفقیت همه دوستان عزیز::72:
سلام دوست من
میتونید روابط خود را در همین حد نگهدارید.
وخیلی خیلی مواظب احساسات خود و طرف مقابلتان باشید،تا بعد مشکلی برات پیش نیاد.
وفقط از طرف خانوادت مطمئن باش.
موفق باشی.
Nilofar
سلام دوست عزیز
رابطه خود را بااو قطع نکن کمی کمترش کن تا بتونی رسمی اش کنی