سلام عزیزم وقتی همه حق را بهت می دهند و شوهرت هم بهش گفته ازکاراش بدش می آید نگرانیت چیه ؟ به نظر من نباید حساسش کنی و باهاش رابطه های طولانی مدت و رسمی برقرار کنی همسر او چه عکس العملی نشان می دهد
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام عزیزم وقتی همه حق را بهت می دهند و شوهرت هم بهش گفته ازکاراش بدش می آید نگرانیت چیه ؟ به نظر من نباید حساسش کنی و باهاش رابطه های طولانی مدت و رسمی برقرار کنی همسر او چه عکس العملی نشان می دهد
دوستان عزیزم باز هم از همه شما تشکر می کنم به خاطر نظراتتان
حقیقتش جاری من یک فرد خیلی زیرکی است که در مقابل این رفتار آنها عکس العمل خاص خودش را انجام می دهد
ولی باور کنید دوستان من قبل از ازدواجمون در مورد همه اینها با همسرم صحبت کرده بودم و حتی با خواهران او بیرون هم رفته بودیم درست است که با یکبار دیدن کسی را نمی توان شناخت ولی خانواده همسرم خیلی متدین هستند و خیلی هم به نماز و قران اعتقاد دارند
و همسرم هم بارها گفته ما هیچوقت بینمون از این اتفاقات نیافتاده بود و نبوده هر کسی حریم خود را حفظ می کرد حقیقتش بعد از ازدواج من و برادرم این چنین شد و رفتار خواهرم به کل عوض شد
ولی جالب اینجاست که من برایم مهم نیست که انها حتی اگر لخت بگردند برایم مهم این است که چرا مرا تحریک می کنند و اگه حتی توی جمع باشیم همسرمن را صدا می زنند و طوری جلب توجه می کنند که همسرم تمام نگاهش به انها باشد
این را هم می دانم باید بی خیال باشم ولی من حتی راههای بی خیالی را از یاد برده ام آن هم به خاطر اینکه آنها مرا خیلی عصبی کرده اند که نسبت به این رفتار هایشان حتی اگر توجهی هم نکنم آنها باز هم از چهره من متوجه می شوند :316:
در ضمن اگه حرف از تحویل نگرفتن آنها زدم به خاطر اینکه خواستم اشاره کنم به یکسری دیگر از دلایل رفتار های خواهر شوهرم و تحویل نگرفتن آنها مشکل دوم من است که می خواهم اول مشکل اولم را حل کنم و بعد مشکل دومم را :160:
پس یکسری راههای بی خیالی را به من اگه می تونید آموزش بدهید تا کمی به ارامش برسم
:82:
بچه ها باور کنید آنها خانواده خوبی هستند فقط این مشکلات ما را در هم ریخته
تشکر می کنم از اظهار نظراتتنقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
انگار متأسفانه اينجو مسائل و خواهران اين چنيني خيلي زياد شده. گفتيد جاري و خواهرشوهرتان از يك شهرن. ميشه بگيد مال كدوم شهر هستن؟ اين نكته خيلي مهمه از نظر فرهنگي! آيا شما همگي تو يه شهر زندگي ميكنين يا شهراتون يكي نيست؟ اغلب چه مواقعي همو ميبينيد؟ من يه مشكلي مثل تو دارم شوهرم اهل شمال هست كه خواهري داره همسن من يعني 26 سالشه و يه بچه 2 ساله هم داره. به نظر من رفتاراي اون اصلاً خوب نيست و يه جورايي مريض گونه هست. به اين معنا كه به شوهر من ناز و عشوههاي آنچناني مياد و گرچه با لباس زير نميگرده پيشش اما با يه لباس حرير مياد كه يقهاش هم كلي بازه و كلاً همه چيزش پيداست. به نظرم كاملاً عقده اي هستش. فرق اون با خواهر شوهر شما اينه كه اون چه من باشم چه نباشم عشوشو به شوهرم مياد. وقتي به طور دقيق ريشه يابي كردم و يه بار هم از دهن شوهرم پريد، اون شوهرشو رو عاشقانه دوست نداره منظورم اينكه از قد و قوارش خوشش نمياد و برعكس عاشق قد و قواره و قيافه و رفتاروو... شوهر منه. بدبختي من اينجاست كه شوهر من مثل شوهر شما نيست ئو از خواهرش حساب ميبره و مثلاً وقتي همگي قرار ه بريم جايي مهموني شوهرم بلافاصله ميپرسه كه اون خواهرش هم مياد ؟ كلاً اعصابم داغون ميشه. اينم بگم كه اون خواهرش قد و قيافه خيلي خوبي داره ولي من اصلاً و ابداً آدم حسودي نيستم و اون اولش كه اين رفتاراش رو نديده بودم باهاش خيلي خوب بودم كه ديدم يواش يواش نه نميشه اينجوري ادامه داد. با بقبه خواهرش خيلي خوبم ولي اين يكي رفتاراش اذيتم ميكنه. اين نكته را بگم كه من 3 تا جاري دارم كه يكي همشهري خودشونه و بقيه از شهراي ديگه هستن ولي همشون با خانواده شوهرم تقريباً قطع رابطه كردن كه من دليلش رو درست و حسابي نميدونم. شوهرم هر بار يه چيز ميگه و از ارون اول ميگفت كه ازش نپرسم و حتي نميذاره يك دقيقه من با جاريم تنها باشيم و ميگه باهاشون اصلاً حرف نزن فقط با خواهرام حرف بزن. ولي يه باز از دهان خواهر شوهرم پريد كه اونا سر پوشش و رابطه همين خواهره با اونا قطع رابطه كردن. بعدش وقتي من هم بيخبر از اين موضوع سر همين مسئله با شوهرم بحثم شد اون گفت همتون حسوردي ميكنين. آخه اعتماد به نفس تا چه حد!!! 4 نفر با تحصيلات و قيافههاي مختلف همگي به يه آدم مريض حسودي كنن! ديگه خسته شدم. بگيد چي كار كنم من آخه. ميشه تاپيك جداگانه باز شه يا نه؟
چرا نميشه دوست عزيز اينجا هر تاپيك مختص به ايجادكننده اونه. هر كس هر مشكلي داره بايد تاپيك ايجاد كنه البته ميشه از راهنماييهاي اينجا استفاده كنيد. بريد به اين لينك و روي موضوع جديد كليك كنيدنقل قول:
نوشته اصلی توسط هما11
http://www.hamdardi.net/forum-29.html
با عرض معذرت از 861010100 عزيز واسه پست انحرافيم:72:
عزیزم میشه بگی چیه این ادمای بی فرهنگ برات جالبه که از تحویل نگرفتنت ناراحتی؟تحویل نمیگیرنت چون مثل اونا نیستی از قماش اونا نیستی.برو خدا رو شکر کن تو رو مثل خودشون نمیبینن و گرنه ادما وقتی با همن اگه هم خو نشن هم بو میشن.پس بهتره رابطه ات رو باهاشون تا میتونی کم کنی و فقط تو جمعایی که ادمای زیادی هستن باهاشون باشی اما اینجور جاها رابطت باهاشون کاملا عادی باشه.به این هم فکر کن یه روزی که بچه دار شدی فقط کافیه بچه ات یه بار همچین کار غیر نرمالی رو از عمه اش ببینه یا خواهر شوهرت واسه اینکه حرص تو رو در بیاره بخواد بچه ات رو به سمت خودشون بکشونه اون وقت دیگه چی میشه!
اگه هم تو جمعی بودین که کارشو دوباره تکرار کرد بهش نگاه کن اما نه با حس خشم با تحقیر بهش نگاه کن.یه جوری نگاه کن که نشون بده این کاراش برات مضحکه نه ناراحت کننده.گه گاه یه پوزخند بزن.وقتی جوک میگه تو هم بخند اما نه خنده همراهی بلکه خنده تاسف و تحقیر.البته یادت باشه این رفتارات با ظرافت و خونسردی و در مدت زمان طولانی همراه باشه وگرنه اونو کفری تر میکنه.بذار بفهمه کاراش جزاینکه خودشو تحقیر کنه تاثیری رو تو نداره اما متاسفانه تو تا حالا از موضع ضعف باهاش رفتار کردی واسه همین اون وقیحتر شده.
موفق باشی
سلام دوست عزیز
شاید تو مورد شما خانم ها بهتر بتونن مشاوره بدند اما گفتم شاید بد نباشه که نظرات بنده رو هم بدونین.
با این طور مساعلی که من متوجه شدم خواهر شوهر شما در رابطه با شما وهمسرتون برخوردهایی دارند که این میتونه به چندتا دلیل باشه
کلا ایشون آدم بی حیایی هست(همیشه اینظوریه تو خونه و حتی واسش مهم نیست بره کنار پنجره باز)
ایشون دچار عقده های عاطفی شده (که می تونه به دلیل بی میلی به همسر یا حسودی به شما باشه)
ایشون دچار مشکلات بسیار زیاد تو زندکیش شده(دنبال راهی برای تخلیه هیجانی میگرده)
احتمال خودم مورد دوم هست که اشون به بینهایت دلیل دچار یه جور مریضی روحی روانی هست و پیش نهادم به شما این هست که تا اونجایی که ممکنه ازش دوری کنین.
وقتی یک مجنون به شما لگد میزنه اگه شما آدم عاقلی باشین شما نباید بش لگد بزنین فقط باید ازش دوری کنین که دیگه لگد نخورین.
البته با لطافت و هنر زنانه و کم کم با همسرتون به ایت تصمیم مشترک برسین که بهتره کمتر باشون معاشرت داشته باشین.
براتون دعا میکنم شما هم برام دعا کنین
من تمام تاپیکو نتونستم بخونم،ولی یه جاهایی که گفتی جکهای بد میگه یا چه میدونم با
لباس زیر پیش شوهرت میگرده،با این تفاسیر فکر میکنم رفتارخواهر شوهرت کاملا
غیر نرماله،و یک ادم مریض و بی حیایی هستن ایشون!
شما خودت حجابت جلوی فامیلهای شوهرت چجوریه؟
شوهرت تا حالا هیچ برخوردی با این خواهرش نکرده؟
والا همچین رفتارهایی از یک ادم متدین و اهل قران بعید اندر بعیده،تو رو بخدا
برای هر کسی از لفظ متدین و اهل قران و خدا و پیغمبر یاد نکنید:305:
اگر میگی که رفتاراشو نه تو و نه همسرت نمیپسندین،که فکر کنم هر ادم بی دین و ایمانی هم از این حد وقاحت و بی حیایی که شما تعریف کردی،شرمش میشه،کاملا ارتباطتونو باهاش قطع کن،منکه
یک لحظه هم تحمل همچین ادمی رو ندارم.
خدایا به تو پناه میبرم از شر همچین ادمایی،ازین جور ادما سر راه هیشکی قرار نده:323:
برای اینکه بی خیالی طی کنی باید به حسابشون نیاری.بشین با خودت فکر کن چقدر اینا کوته فکرن.و چقدر عقده ای. ارزششون وجودیشون چقدر کمه.تو باید بیشتر براش دل بسوزونی.چون اون حتما مشکل داره.وقتی تو جمعید همه اینا رو بیار تو ذهنت.همیشه دعا کن خدا شفاش بده.البته هیچ کدوم از این حرفا رو به شوهرت نگو
از گلنوش7 هم متشکرم که هما11 را راهنمایی نمود چون واقعا من درکش کردم ولی با شرایط بدتر
سلامی دوباره به دوستان گرامی
من الان حدود دو هفته است که با توجه به راهنمایی های شما عزیزان تونستم مسیرم رو تا حدودی تغییر بدم و موفق تر عمل کنم :104:
حقیقتش تونستم نسبت به رفتارهاشون حساسیت نشون ندم و بیشتر مواقع هم به رفتارشون خندیدم یعنی نه بدون عکس العمل بودم که بیشتر تحریکشان کنم و نه عکس العمل زیادی نشون دادم که اونها کینه به دل بگیرند و توی این مدت سعی کردم بیشتر ببینمشون و همین رفتار رو نشون بدم که اونها هم متوجه این تغییرات بشن تا یکمی از حساسیت هاشون رو از روی من بردارند و همین طور با خواهرشوهر بزرگترم بیشتر در مورد مسایلش صحبت کردم اولش یکمی از صحبت کردن طفره می رفت تا من بیشتر صحبت کنم و از من بیشتر نقطه ضعف بگیره ولی من از خودم چیزی نمی گفتم و بیشتر ازش در مورد خودش می پرسیدم و اولش در مورد شغلش که چقدر اذیت میشه و کم کم در مورد مشکلات بین خودش و شوهرش و خانواده شوهرش صحبت کرد خلاصه تونستم به دلش نفوذ کنم و کلی باهاش همدردی کردم بعد از اون هم که دیدمش خیلی هواشو داشتم و اونهم یکمی از این کاراش دست برداشته ولی کاملا نه چون احساس می کنم به این رفتارش عادت کرده ولی اینو می دونم که اگه این رفتارم رو ادامه بدم این عادتش رو کم می که و بقیه آدمها هم که از آب گل آلود ماهی گرفتند این وسط کلی از این ماهی هاشون رو از دست می دند:311:
خلاصه دوستان عزیزم من خودم رو خیلی تغییر دادم البته با کمکهای شما دوستان و من بارها و بارها صحبت های شما رو خوندم و نتیجه گیری کردم یه چیزی رو خوب فهمیدم و اونهم این که اگه می خواهی زندگی آرومی داشته باشی با خواهرشوهرت خوب باش:311:
چون بعد از این جریانات حتی با همسرم هم کمتر بحث می کنم و کمتر مقصر می دونمش وبابت این موضوع خیلی خوشحالم ولی نا امید نمی شم و باز هم سعی می کنم چون بعد از 6 سال که بتونم با رفتار متعادلم به دل خواهرشوهرم نفوذ کنم خیلی برام ارزشمنده ولی باز هم برای موفقیت بیشتر ، می جنگم:104:
ازتون تقاضا دارم تنهام نگذارید و بازهم راهکارهای زیادی رو بدید تا موفق تر عمل کنم:43: