امشب نمی دونم چرا هر کاری می کنم خوابم نمی ره . خب مریم خانم شما که دیگه در بحث من شرکت نمی کنید اما من نمی خوام حرفم تو دلم بمونه . اینجا حرفم رو برای خودم میزنم .ازتونم نمی خوام جوابم رو بدید و همان بهتر که دیگر در بحثم شرکت نکنید .
نقل قول:
من فکر می کنم ما در مسائل اعتقادی مان هم به هم نزدیک نیستیم برادر عزیز....
در واقع اعتقادات من چون با منافع شما جور در می آید قبولش کردید..
واقعا برای شما متاسفم . در اسلام ازدواج موقت حلال شمرده شده است و حتی برای ان ثواب هم گذاشته شده است .ایا شما فکر کرده ای که من برای همچین ارتباطی دین را کنار گذاشته ام .این نوع ارتباط که در دین هم جایر شمرده شده است . و من به عنوانه یک دین دار هم دوست نداشتم سمت این مسائل بروم . من در عمرم هیچ وقت ارتباط با دختری را در این حد نداشته ام که بشود حتی گفت این ها با هم ارتباط جنسی دارند . و الان هم نمی خواستم این ارتباط رو قبل از این که ازدواج بکنم در این حد تجربه کنم . مریم خانم من چه دلم بخواد یا نخواد یه بی دینم .اینم نیست که دیروز بی دین شده باشم یا امروز . من 6 ساله که بی دینم . تو این مدت هم هر چی به خودم زور اورده بودم نتونسته بودم دین رو بپذیرم . ازتون توقع نداشتم که در مورد من اینطوری فکر کنید .
نقل قول:
در پدر و مادر فقط منفعت مالی می بینی و در جنس دختر دنبال لذت و رابطه های آزاد...
یادت باشد که دوباره از آن ور بام افتادی...چند پستی افتادی دنبال دین و دین داری و حالا دنبال شروع ارتباط های لذت گرایانه...
تا الان نمی خواستم خیلی در مورد پدرم بحث رو باز کنم . اما چه می شه کرد . پدرم با من دشمن است چون من بی دینم و ایده هایی که در مورد سیاست و فرهنگ و ... هم دارم ایده های لائیک است . و از این ناراحت است که پسرش که عمری برایش زحمت کشیده کاملا برعکس او فکر می کند. اون منو دشمن درجه یک خودش می بینه .
همیشه دلش رو به این خوش می کنه که منو برنجونه . اگه داداشم چیزی رو بخواد حاضره هر طوری که شده براش جور کنه . اگه پولی رو بخواد بش بده . هر وقت داداشم ازش ماشین بخواد بش می ده . داداشم داره دانشگاه ازاد درس می خونه و ترمی 1.5 ملیون کم کم خرجشه .با این وجود پول کتابای ترمشو پدرم همون اول ترم داد.
اما من با اینکه دانشگاه دولتی هستم حاضر نبود پول کتابامم بده .بم میگفت اگه پولی بیشتر از پولی که ماهیانه بم می ده می خوام باید برم سر کار . بعده سه ماه التماس حاضر شد پول کتابامو بده .
داداشم ترم 5 و من ترم 7 . اون هیچ مشکلی برای گرفتن پول از بابام نداره و لازمم نیست کار کنه . اما برای من پول کتابامم نمی ده . ایا فقط من باید برم سر کار . داداشم چی . بابام می خواد با این طور حرف زدنش منو تحقیر کنه و بم یاداوری کنه که بش وابستم .
من هیچ وقت از بابام نخواستم که برام ماشین بخره یا کار خاصی برام بکنه . اما از اینم ناراحت می شم که وقتی می بینه مادرم می خواد بم کمک کنه مانعش می شه . مادرم با من رابطه خوبی داره و خودش دوست درا که بم کمک کنه .
حتی یه موقع هایی مادرم بم یه پولی میده و ازم قول می گیره که در موردش به بابام و داداشم چیزی نگم . چون اگه بابام بفهمه از دست مامانم ناراحت می شه .
الان چند وقته که خرجم رو به کمترین حدی که می شه کاهش دادم . دارم پول جمع می کنم که یه موتور برای خودم بخرم تا دیگه لازم نباشه برای گرفتن دو ساعت ماشین به بابام التماس کنم . من با شما که عارتون می شه سوار یه ماشینی که دنده اتوماتیک نیست بشید خیلی خیلی فرق دارم .
نقل قول:
در رابطه ات با آدمها برنامه ریزی های این چنینی نکن...مثل آن پستی که زدی راجع به دوست شدن با دخترها...که این برنامه ریزی ها باید در زمینه ی درس و کارت باشد ...و به نظر من شما آمادگی شروع رابطه ای را نداری چون فرهنگ لغت رابطه ی مرد و زن را نمی دانی و جتی برای خودت هیچ مرز و اصولی تعریف نکردی تا رفتارهایت را تعدیل کند...
مریم خانم من یه بی دینم و ادمی که قبلا روابط ناسالم را در حدی تجربه کرده ام و نمی توانم خودم را گول بزنم . شما می گویی نگویم . خب با این که من حرفی نزنم دین دار که نمی شم . باید کسی را پیدا کنم که اگر از نظر مذهبی با من یکسان نیست حداقل ادم مقیدی نباشد . و همچین دختری هم دختری نیست که بایستد تا یه خواستگاری بیاید در خانه اش را بزند . حتما دوست دارد از قبل یک اشنایی وجود داشته باشد و همدیگر را تا حدی بشناسند . سپس در صورتی که از هم خوششان امد انگاه خانواده ها را در جریان قرار دهند . نکند شما می گویید من بروم یک ازدواج سنتی بکنم . من به خاطر حرفایی که در این تالار شنیدم تصمیم گرفتم با کسی که تا حدی شبیه خودم باشد ازدواج کنم .و همچین فردی هم اهل ازدواج به طور سنتی نیست . خب اگه من نخوام به طور سنتی ازدواج کنم باید اخر از یک راهی با یه دختری اسنا بشم . خواستم نظر شما رو بدونم که ایا به نظر شما من با وجود اعتقاداتم و گذشتم به طور سنتی بروم ازدواج کنم یا اگر به نظر شما هم این طور نباید ازدواج کنم از چه طریقی ؟
نقل قول:
...و بدانی زندگی چیزیست فراتر از رابطه با جنس مخالف..
ممنون . تا الان در زندگی ام انقدر تحقیر نشده بودم که شما با این حرفتان مرا تحقیر کردید .
کاش هیچ وقت به دنیا نمی امدم و هیچ وقت زندگی رو تجربه نمی کردم و این حرف ها نمی شنیدم . البته اگر واقعا دارم زندگی می کنم .
نقل قول:
در این زندگی اگر خودمان به اصول اخلاقی مان پایبند نباشیم پس چگونه می توانیم طالب احترام از سوی دیگران باشیم...
از لطف شما برادر گرامی نسبت به خودم سپاسگذارم و بنده در این تاپیک حرف تازه ی دیگری ندارم
اگر من به اصول اخلاقی پایبند نبودم هیچ وقت دوست دختر اولی را که داشتم رهایش نمی کردم . همه جوره هوام رو داشت و هیچی برام کم نمی گذاشت و هیچ توقعی هم ازم نداشت .
برای این ولش کردم که می خواستم خوش بخت بشه . برای اینکه می دونستم خوش بختش نمی کنم . اون موقع اگر باش 5 دقیقه حرف میزدم 2 روز شارژ میشدم . اما به خاطر ایننده اش ولش کردم .من هر چی می کشم از دست این دلمه . کاش عین خیلی ها می تونستم هر کاری رو بکنم و بعدشم راحت زندگیم رو بکنم .
همین الانم خیلی دلم براش تنگ می شه .نمیدونم کجاست و داره چه کار می کنه اما امیدوارم که خوش بخت بشه .کاش لیاقتش رو داشتم .
امیدوارم به حرفی که زدید پایبند باشید . حامد حرفای مریم خانم رو که شنیدی دلت خیلی خنک شد که ازش تشکر کردی ؟
نقل قول:
پیشنهاد میکنم در کلاسهای خودشناسی شرکت کن و هدفت از زندگی و آینده را برای خودت مشخص کن.
می خواهید یه سری به یک دکتر روانپزشک بزنم ...
حامد چطوریه که بحثای خودت رو هر وقت بخواهی قفل می کنی . باید حتما بحث رو منحرف کنم تا تایپیکم رو قفل کنی !