نمایش نسخه قابل چاپ
اره هستش
یکی از اقوام خودشون که بهش نزدیکه و قابل اعتماد واسه منه یجورایی گفتم اون میگه هیچ کس جز خودت نمی تونه بفهمه ازش خواستم که بهش نزدیک بشه اما همسر من ازش دوری میکنه این بنده خدا هم نمی دونه دیگه چقدر بیاد و همسرم فقط در حد یه ذره صحبت کردن باهاش باشه
فرانک عزیزم
از وقتی تاپیکت ایجاد شد همش دارم میخونم ولی چیزی نمینویسم چون چیزی به ذهنم نمیرسه که درست باشه
فقط خواستم بدونی بخاطر همه کمکهات ازت ممنونم و آرزو میکنم مشکلت خیلی زود حل بشه و یه زندگی خوب و شاد و سلامت داشته باشی عزیزم
:43:
خواهر عزيزم فرانك،
كل مطالب شما رو خوندم و خوشبختانه دوستان خوبم، خانمها: يكتا، يك زن اميدوار و ملاحت، بسيار نظرات خوبي به شما داده اند. اما ذكر چند نكته:
- به هيچ وجه به فكر عروسي تا حداقل 6 ماه آينده نباشيد و مطمئن باشيد هيچ گونه سو رفتاري از طرف ايشون مشاهده نمي شه! در هر صورت اين رفتارها طبيعي نيست چه به دليل اعتياد و چه اختلالات عصبي اما شايد قسمتي از اين رفتارهاي عملا عكس العمل به رفتارهاي كنترل كننده و موشكافانه و نوع نگاه شما باشه كه تمركزتون رو بر ايشون و روابط با حس بد بيني گذاشتيد.
- حتما مشاوره حضوري زير نظر متخصصي كه تجربه در زمينه اعتياد داشته باشد و مسائل مربوطه را بداند براي شما لازم و اجباري است!
- هر گونه سو ظن رو از خودتون دور كنيد. ببينيد مساله اي كه پي شرو داريد از دو حالت خارج نيست... يا ايشون مصرف كننده هستند يا نيستند... در هر دو صورت با عدم آرامش و سوظن شما چيزي درست نمي شه بلكه حقيقت هر لحظه از شما پنهان تر خواهد بود. پس بنا رو از امروز بر اعتماد بگذاريد.... اگر ايشون مصرف كننده باشه بسيار سريع روشن خواهد شد!
- به هيچ وجه تجسس نكنيد.. حتي اعتمادسازي و اعتبار سازي كنيد. بگذاريد مطمئن باشد كه به ايشون اعتماد داريد و حتي در پس ذهنيت خود به دنبال گرفتن مچ ايشون نباشيد... اعتيار كه امر خودآگاه نيست مثل رفتن به پارك يا اس ام اس دادن كه اگر دوست داشت نده! اين كاري هست كه حتما بايد انجام بده...
پس سعي كنيد ارتباطاتتون رو در سايه هاي اطمينان و عشق بر قرار كنيد.. اعتبار از دست رفته ايشون رو بهشون بر گردونيد... وقتي اينگونه شد حتما به مدت هاي زيادي مي توانيد در كنار ايشون باشيد. سفر به شما خيلي كمك خواهد كرد...حتما مسافرت برويد با تور! نه تنها و دو نفري...
- بعضي رفتارهاي ايشون كه از بين حرفهاي شما نت برداري كردم، نشان دهنده اختلالات عصبي و به عبارتي نوعي حالات مانيك رو ايشون تجربه مي كنه كه با البته همراه با اضطراب توام با سرخوشي خواهد بود. اين نوع افسردگي بسيار پنهانه و گاها مي تونه علامتهايي شبيه مصرف مواد مخدر هم داشته باشه... اما نمي شه تا هر كسي اين حالات رو داشت بگيم معتاده! بايد با دقت بيشتري مطالعه بشوند و حتما متقاعدشون كنيد براي مراجعه به مشاور و حتما قبل از اينكه با هم بريد نزد مشاور، حتما با مشاور صحبت كنيد و موضوع رو باز كنيد..
هر چند اگر اختلالات عصبي هم باشه بايد با كمك مشاور قبل از عروسي شما بر طرف بشه..
- در مجموع با كمي هوشياري و نكاتي كه دوستان گفتند و در بالا جمع بندي كردم، مي تونيد متوجه اين مشكلات بشويد.. فعلا جاي نگراني نيست و به جاي اينكه نگران باشيد و ذهنتون رو آشفته كنيد با برنامه ريزي و تفكر، جلب اعتماد و اعتبار سازي سعي كنيد اين سوء ظن رو از بين ببريد و حتما با ايشون صحبت كنيد:
"نيازي نيست توسط من يا كسي ديگر كنترل بشي و دعوايي هم در كار نيست. تو كاملا مختاري به سمت مصرف مواد مخدر بروي و يا نروي و اين ارتباطي به من ندارد چرا كه بر كسي پوشيده نيست پايان اين راه، فقط و فقط تباهي براي خود توست نه شخص ديگري... بهت اعتماد كامل دارم مثل گذشته! و تنها كاري كه قطعا انجام مي دم در صورتيكه متوجه شدم دوباره مصرف مي كني براي هميشه، بدون اطلاع قبلي با شما، خداحافظي مي كنم!"
اميدوارم همه چيز همونطوري باشه كه دوست داريد.
آقای sci واقعا ممنونم که راهنماییم کردی بهم دلگرمی دادید
من تلاش خودم رو می کنم و کارهایی که گفتید را انجام میدم انشاءا...
در مورد مشاور هم چند ماه پیش جلسات زیادی رو با هم رفتیم اما همش می خواست منو درست کنه نه اینکه رو خودش بی تاثیر باشه نه . اما بیشتر هدفش انگاری من بودم تا خودش
توکل می کنم به خدا راستی خودم هم نمی خوام به این زودی اقدام به عروسی کنم
برام دعا کنید
بازم تشکر
سلام
من یه سوال دیگه بغیر از مشکل خودم دارم اینکه من الان در دوران عقد هستم همسرم اگه ازش کمک مالی بخوام بهم میده اما اگه مقدار زیادی بخوام الان بعنوان قرض بهم میده چون میگه الان توی یه خونه نیستیم و هیچ مسئولیت و هزینه ای هم نداریم ( من خودم کارمندم) نمی دونم که الان باید چیکار کنم؟ می ترسم واسش عادت بشه؟ واقعا نمی دونم در اینده اگه مشکل بزرگم حل بشه به امید خدا
قراره مشکل با پول گرفتن ازش پیدا کنم یا نه ؟ چون دوران عقد هستم نمی خوام چشم پوشی کنم دلم می خواد همه چی حل شده باشه بعد وارد زندگی بشم؟
اگه راهنماییم کنید ممنون میشم
دوست عزيز و خواهر مهربانم،
حتما بايد براي شروع زندگي قوانين مالي ويژه اي داشته باشيد و مطابق با اين قوانين كار انجام بديد
در اين قوانين بايد ذكر بشه كه:
1. ميزان در آمد شما چقدر در منزل هزينه مي شه و چگونه محاسبه مي شه
2. ميزان مبلغي كه ايشون بايد به شما بدهند چقدر است بصورت ماهيانه ايشون بايد، بايد، بايد، يه مبلغي رو براي شما در نظر بگيرند
3. چگونگي خريدها بايد مشخص بشه
4. مبلغ پس انداز بايد مشخص بشه بصورت درصد
5. شيوه خريد هر شخصي و سقف اون بايد مشخص بشه
و هر چيزي كه براي زندگيتون لازمه
موفق باشيد
سلام به آقای sci عزیز
حالم خوب نیست نمی دونم چرا یهویی اینطوری شدم
الان با همسرم تلفنی داشتم حرف می زدم صدای مضطربی داشت یهویی فکرم به ... افتاد
اخه الان چند وقتیه خیلی ازاد گذاشتمش یعنی اگه بخواد وقتشو حسابی داره امروز صداش یه طوری بود واسه همین قلبم داره تند تند میزنه
امشب می خوام ببینمش واسه علائم میگم اما هر وقت که من می خوام برم پیشش یه جوری محالفت میکنه یا بهانه میاره اما وقتی خودش می خواد که برم هیچ مشکلی نداره
نمی دونم چطوری بگم می خوام امشب ببینمش( یعنی برم اونجا) اخه فکر میکنه من فقط واسه سرکشی و چک کردنش می خوام برم الان یه چند وقتی هست که ازاد ازاد گذاشتمش که اگه کاری کنه معلوم بشه
چطوری بگم که بهانه ای واسه نیومدنم نداشته باشه؟
یعنی نتونه مخالفت کنه و اگه هر جوری گفتم مخالفت کرد چی؟
چیکار کنم ؟ برم ؟ نرم؟
اگر دوستان دیگر هم اینجا هستن خواهشم اینه که یکم ارومم کنید تا به یه نتیجه ای برسم
منتظر آقای sci هم هستم چشمم به مانیتوره تا بیان چون تا اینجا خیلی کمکم کردن
عزیزم یعنی چی صداش یکطوری بود؟؟؟
گسیخته و بی ربط حرف میزد؟
به نظر من امشب نرو.ببین گلم اگه ایشون واقعا مصرف کرده باشه مسلما محالفت میکنه شایدم مصرف نکرده باشه ولی از حساسیت شما لج کنه و قبول نکنه.بازم میگم بازم سعی کن اعتمادشو جلب کنی.اگه ایشون واقعا مصرف کننده باشه قضیه به امروز ختم نمیشه شما بازم فرصت خواهی داشت که علائمشو ببینی اما با اصرار امروزت اعتمادشو بازم صلب میکنی .
کمی صبر کن و بازم به همون شیوه ی قبلت ادامه بده فرصت ده تا اعتماد از دست رفته برگرده رابطه ی شما به یه امروز که ختم نمیشه...
نه اتفاقا بی ربط حرف نمیزد
تن صداش گاهی خیلی تغییر میکنه دلیلش رو نمی دونم مثلا نازک و بیحال میشه یجوری که انگار خیلی اضطراب داره
این چند روز هم اصلا نزدیکش نبودم که راحت باشه و بدونه من اصلا فکرم به این چیزا نیست
امشب خیلی دلم می خواد یه جوری برم خونشون اما می ترسم مخالفت کنه هر جوری هست باید برم یکتا جان نه اینکه تابلو بازی در بیارم نه فقط برم ببینمش واسه علائم میگم
اما خیلی دوست دارم سرزده باشه اما می ترسم دوباره فکر کنه واسه مچ گیری و دعوا شه
اخه توی این مدته که می خوام فکر کنه بهش اعتماد دارم دیگه پیشنهاد دیدار رو من نمی دم می ذارم خودش بگه بیا
اما امشب می خوام یجوری خودم پیشنهاد بدم .