RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم هنر اینه که شما با رفتار درستت به همسرت رفتار درست رو یاد بدی نه اینکه با تقلید از رفتار نادرست همسرت صحه به اعمال و رفتارش بذاری. شما با مقابله به مثل کردن این پیام رو به همسرت میدی که کار درست رو همسرت کرده که هی مدام از خانوادت ایراد گرفته برای همین شما هم از اون تقلید کردی. اما اگر به رفتار گذشته خودت ادامه میدادی به همسرت این پیام رو میدادی که رفتارش اشتباهه و رفتار شما درسته. از این به بعد هم دوباره همون دختر خوب با همون خصوصیات خوب قبلی بشو حتی اگر تمام دنیای اطرافت رفتار نادرستی داشته باشن. هنر زندگی یعنی این. و این منش رو به فرزندت هم یاد بده.
البته منظورم این نیست که از خواسته های درستت بگذری. خواسته هات رو هم می تونی با یاد گرفتن مهارتهای زندگی درست مطرح کنی.
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام ممنون از راهنماییاتون ممنون :72:
سعی میکنم دیگه بدیهاشونو نگم مثلا وقتی میگه داداشت چرا ما رو دعوت کرد چیزی نداد نگم خواهرتو هم نداد
مقابل به مثل نکنم
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام عزيزم
منم دقيقا مثل شمام
دركت ميكم، ديشب همين اتفاق براي منم افتاد منم اول بارداريمه
سر يه مسئله كوچولو ريز و درشت خانوادمو به فحش كشيد و منم گفتم اگه اونا ايننن شما هم اينيد
تازه اصلا حرف بدي مثل اون نزدم
يهو گلومو محكم فشار داد
منم داشتم واقعا خفه ميشدم جيغ كشيدم اونم از ترس همسايه ها ولم كرد
هنوز جاي انگشتش رو گلوم كبوده كبوده
مشكلشم اينه كه ميگه مامان تو بيش از حد به بچه هاش ميرسه و ناز نازيشون كرده و فحش هاي زشت بهشون ميداد
باورتون ميشه؟نميتونه ابراز علاقه مامانمو به بچه هاش ببينه
در عوض مامان خودش واسه بزرگ كردنشون هيييييييييييچ زحمتي نكشه 2 ماه هم نبيندشون اصلا يه تماس نميگيره اصلا نميدونه بچه مجردش چي ميخوره كجا ميره با كي ميره با كي مياد
منم گفتم پس مثل مامان تو خوبه كه شما رو به امان خدا ول كرده
تازه هيچ فحشي هم ندادم مثل اون
كه اومد به جونم افتاد و فحش داد دوباره
جيگرمو سوزوند
نه براي زدنش نه
براي فحش هايي كه همهش لياقت خانواده خودشه و داره نثار ما ميكنه
حس ميكنم براش عقده شده
همش ميگه چرا مامانت قربون صدقه داداشت ميره(مامان خودش اصلا حاليش نيست ابراز محبت)
بعد تو دل من بيچاره درش مياره
اوايل اصلا دست درازي نميكرد
اما الان ديگه جرات طرفداري از خانوادمو ندارم سريع حمله ميكنه
چند وقت پيشم چنان زير دست و پاش گلد خوردم كه تا چند روز يه طرف صورتم كبود بود
گرررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررررررررر رررررررررررررريه
خيلي دلم گرفته خيييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي ييييييييييييييييييييييييي يييييييييييييييييلي
چيكار كنم كه آدم شه؟
به نظرتون چيكار كنم؟
رفتار مامان من اشتباست كه جلوي اين حسود به بچه هاش ابراز علاقه ميكنه؟(بخدا مامانم اصلا به منظور نميگه ماهارو از جونشم بيشتر دوست داره دست خودشم نيست)
چيكار كنم؟نميتونمم برم مشاوره؟
آخه تنهايي نميتونم برم از خونه بيرون
هر جا ميرم با خودش ميرم
خوشش نمياد تنها برم بيرون مگر خيلي ضروري باشه
من اصلا با اين تعصبش كاري ندارمو ناراحت نيستم عادت كردم
تنها اختيارم اينترنته كه اون ازش سر در نمياره
با مامانم صحبت كنم بگم جلوي اين يكم رعايت كنه؟
كمكم كنيد
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
سلام ارزو جان
عززیو این پستی که زدی توی تاپیک کسرا هست اگه میخوای کارشناسها یا بچه های تالار کمکت کنن باید یه تاپیک جدید واسه خودت بزنی
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
معذرت ميخوام من تازه واردم نميدونستم
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
بازم سلام
تو این چند وقت مشکلاتم و گیر دادن شوهرم کمتر بود بود ولی کمتر
من خسته ام 7 ماهه باردارم
چند روز پیش رفتیم مسافرت آخرش با هم بحثمون شد
دوس دارم بگم یکم خالی بشم و شاید دوستان بتونن کمکم کنن
از دو روز پیش که از مسافرت برگشتم زندگیم تلخ شده
مامانم ما رو دانشگاه فرستاد تا هر چند پدر بالا سرمون نباشه خرج جهاز مون زندگیمونو در بیاریم نه اینکه هم جهازمو مامانم بده هم سیسمونی بقیه چیزارو ولی مامانم تا حالا 400 تومن داده این 200 تومن آخری رو که داد مامانش رفت دنبال پارچه قنداقو کهنه من با قنداق موافق نبودم ولی رفت دنبالش حدود 70 تومن پارچه گرفت
ما شب آخر شوهرم گفت دست مامانم درد نکنه خیاطی کرد بقیه 130 تومن مامانت پاش کم کنیم واسه سفر کیش
منم تا شب صبر کردم گفتم که تو همش از مامانم میکشی ولی به مامانت میدی عصبانی شد هی چرت وپرت گفت تا نفسم گرفت چند بار زد تو تو دهنم که چرا چنین اهانتی کردم منم گفتم اون دفعه که مامانم واسه یخچالم داد تو یه روغن ویه رب و یه شکر دادی مامانت هر چنت به مامان منم داده بود
حالا صبح زود باهام خوب بود پرواز داشتیم ظهر بعد غذا دوباره شروع کرد دادو بیداد که به من اهانت کردی میخوام فردا طلاقت میدم زنگ زد بابا ننه اش اومدن و مامانم هم اومد خلاصه جلو اونا همینا رو گفت
الان داشتم با داداشم صحبت میکردم اومد پشت خط بهم گفت چرا جواب ندادی گفتم دادشم پشت خط بود چرا به مامان میگی خودت مشکلاتتو حل کن منم مشکل خونوادگی دارم هرگز بیرون نمیدم نصیحتم میکرد شوهرم میگه برو خونه دادشت تا مشکلاتت حل شه
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
همسر شما مانند همه مردای دیگه روی خانوادشون حساسیت دارن.حالا یکم کمتر یا بیشتر
شما اینو باید تا حالا دونسته باشی و دائم پای مادرشو نکشی وسط.تو باید زیرکانه کم کم مستقل شی با اینگونه جبهه گیری ها نمی شه.
به جمله هات دقت کن واقعا مخربه.مغز من سوت کشید.منی که خودمم معنی مادر شوهرو می دونم .معنیه اینکه هر کار دلش می خواد می کنه چه برسه به همسرت .حداقل تو درد و دل هم نمی کنی.
شما یه اشتباهی که هر دو دارین مامانه من مامان تو می کنین.مگه زندگی یار کشیه؟؟
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
ممنون رایحه عشق واسم دعا کن بچم خیلی تکون میخوره عصبی شدم شوهرم زنگ زده میگه خونه نیا مامان باباشم خونمونن یه رب 20 دیقه دیگه وقت اداره تموم میشه یار کشی زندگی یعنی این؟ ناد علی
دادشم میگفت مامان دیروز تب ولرز داشت میزد تو سرش داد بیداد میکرد بردار و خواهر کوچیکم گریه میکردن به مامان فشار نیار خودت حل کن سیاست داشته باش
میرم نماز بخونمو دعا کنم :323:
RE: شوهرم زن باردارشو به قصد کشت زد
عزیزم نگران نباش.اون داره تکون می خوره می گه مامانی به فکره منم باش.برای آرامشت بیشتر با خدا راز و ناز کن.
با کوچولوت هم صحبت کن.حرفای قشنگ بزن.بهش بگو دلم بلات یه ذله شده.قربون صدقش برو.به این فکر کن خدا از مشکلت خیلی بزرگتره.فکرای منفی رو دور بریز.به این ایمان داشته باش که مشکلت حل خواهد شد.