سلام لیلا جان
خیلی وقته تاپیکی باز نمی کنی خدا رو شکر
گاهی وقتا که پستاتو تو خاطرات می خونم برات خوشحال میشم
اوضاع و احوالت خوبه؟
مشکلاتت حل شده؟
دیگه با مادر شوهرت اینا رفت و آمد نمی کنی؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام لیلا جان
خیلی وقته تاپیکی باز نمی کنی خدا رو شکر
گاهی وقتا که پستاتو تو خاطرات می خونم برات خوشحال میشم
اوضاع و احوالت خوبه؟
مشکلاتت حل شده؟
دیگه با مادر شوهرت اینا رفت و آمد نمی کنی؟
سلام لیلا جان
سلام اقليماي عزيزم
خیلی وقته تاپیکی باز نمی کنی خدا رو شکر
گاهی وقتا که پستاتو تو خاطرات می خونم برات خوشحال میشم
منم همينطور اقليما جونم. منم هم وقتي موفقيت هات و هم وقتي پست هاي عشقولانه ات را مي خونم خوشحال مي شم.
اوضاع و احوالت خوبه؟
خدا را شكر خوبه شايدم خيلي خوبه. تازه فهميدم اگه تو اين زندگي فقط من باشم و مهدي از ليلي و مجنون هم بيشتر همديگر را دوست داريم.
مشکلاتت حل شده؟
آره خدا را شكر. البته مادر شوهرم هر چند وقت يكبار باز هم پارازيت مي ده ولي مهدي اصلا اهميت نمي ده و اصلا به روي من هم نمي ياره.
دیگه با مادر شوهرت اینا رفت و آمد نمی کنی؟
نه اصلا رفت و آمد نمي كنم. حتي وقتي زنگ هم مي زنند گوشي را جواب نمي دم. مادر شوهرم خيلي حالش خرابه آخه ديگه دستش به من و زندگيم نمي رسه كه خرابش كنه.:311::311:
برام دعا كنين اقليما جونم.
دعا كنين اوضاع هميشه همينجوري عالي بمونه.:227::311::310:
وای چقدر امروز خبر خوش می شنوم
حتما دعا می کنم تو هم برای من دعا کن
خدا کنه شمیم بهاری هم یه خبر خوب امروز بهمون بده دیگه کامل کامل میشه
سلام اقلیما جان
عذر میخواهم که تو تاپیکت دارم اینو مطرح میکنم
من خیلی نگران شمیم هستم
شما ازش خبری نداری؟صبح تا حالا حتی تو تالار هم نیومده
راه ارتباطی دیگه ای باهاش نداری؟
سلام دوستان
مشکلات زندگی من تمومی نداره
دیروز همسرم زود اومد خونه من فکر کردم همین طوری زود اومده که گفت با مدیر عاملشون سر موضوعی بحثش شده و دیگه نمی خواد اونجا بره سر کار و دنبال کار جدید می گردم......
من اولش اروم بودم
ولی بعدش بهش گفتم تو فقط فکر خودت و غرورت هستی که جریحه دار نشه انگار نه انگار من هستم و زندگیمون هست خیلی راحت بی گدار به آب می زنی و قهر می کنی و می ای
اونم فقط میگه نگران نباش نگران نباش من رزمه پرباری دارم و همه جا جام هستش
واقعا کلافه ام
خیلی خیلی نگرانم تو این اوضاع و احوال کاری آخه میشه به این راحتی کار گیر آورد
من باید چی کار کنم
میشه بهم بگید؟
صبحم داشتم می اومدم نرفت سر کار و نمی خواست بره
سلام اقلیمای عزیزم
خیلی سریع و اورژانسی اومدم جواب بدهم که تو هم اشتباه منو نکنی
وای وای وای از دست این مردها با این کار عوض کردنهاشون
خودم کشیدماااااا آخر اعصاب خوردیه
ولی اصرار تو ، ترسیدن تو ، سوال کردنهای وقت و بی وقت تو ، پروسه بیکار بودن رو فقط طولانی تر میکنه همینو بس
در یک کلام ولش کن... بگو هر جور میخواهی تصمیم بگیر فقط حواست به مثلا قسط فلان تاریخ و فلان خرج و اجاره خونه باشه( مثلا ) دیگه هم هیچی نگو
خودش بر میگرده سر همون کارش
حالا تریپ برداشته که قهرم و اینها ولی نترس همکاراش بهش زنگ میزنن میره یعنی ظاهرا شیوه قهر کردن آقایون تو محیط کار اینجوریه... قهر میکنن تا همکارشون بهشون زنگ بزنه نازشو بکشن بعد تشریف فرما میشن... من دیگه حفظم این پروسه رو
فقط آروم باش و ولش کن خودش میره
تازه وقتی میگه من رزمه پرباری دارم یعنی به خودش مطمئنه دیگه ....
پس نگران نباش
امیدوارم یکتا جان
دیروز میگه مشکل من و تو فقط مشکلات مالیه و تو نگران نباش و همه چیزو بسپر به من
برام دعا کنید خیلی کلافه ام
خدا کنه این روزا مادر شوهرم بهم زنگ نزنه بگه زیاد به روش نیار و هواشو داشته باش که واقعا این بار دیگه تحمل نمی کنم و یه چیزی می گم
چون همیشه تو مشکلات کاری که برای همسرم پیش می اد اینو میگه اصلا انگار نه انگار منم ادمم
سلام اقلیما جون
منم با یکتا جون موافقم
ولش کن
فقط بهش گوشزد کن که باید قسط بده و خونه خرج داره
همین
به نظرم اگه تا آخر برج کاری پیدا نکرد (که ایشالا این اتفاق نمیفته) ، حقوقتو نیار خونه و بگو این ماه حقوقو دیر میدن و ممکنه اصلا ندن ، مشکلات مملکتیه
بزار دستش خالی بمونه تا حواسشو جمع کنه
ولی بعید بدونم به اونجاها بکشه
نگران نباش
تو که نباید خرج زندگی رو بدی:43:
آره یکتا جان داشته ولی به یه هفته هم نکشیده کار و بارش جور شده و بهتر از قبل شده
ولی می ترسم اینبار دیگه از این خبرا نباشه
یه سوالی که دیروز تا حالا دارم از خودم می پرسم اینه که آیا من زیاد حساسم و یا حق دارم زیاد حساس باشم چون موضوع مهمیه؟!!!!!!!!
موضوع مهمی هست اقلیما جان
ولی جزو مسائلیه که ظاهرا هر چی بیشتر حساسیت نشون بدی، بدتر میشه