RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ابر بهاری
خیلی سعی می کنم ناراحت نباشم نوشته های baharghamgin رو بارها خوندم تا روحیه بگیرم ولی سخته. فکر می کنید اگر این روند رو ادامه بدم نتیجه می گیرم؟
سلام ابر بهاری
این روزها واقعا هوا مثل بهار شده و حسابی بارش نازدانه های رحمت الهی هوا را لطیف نموده.
امیدوارم زندگی دوست عزیزمان هم بعد از بارش ابر بهاری عشق بر زندگی لطافت و زیبایی یابد.
بله نتیجه می گیرید زیرا با تمام وجود این تغییر را می خواهید!!!
خوب دوست عزیزم خوشحالم که همه تمرکزت را بر روی زندگی ات قرار داده ای ولی یک شبه
که همه چیز تغییر نمی کند!!!....برای تغییر زمان زیادی لازم است!
حتی خداوند هم آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید!! آنوقت شما می خواهی به سرعت تغییر ببینی؟
همسر شما هم هیچ اشکالی در این زندگی نمی بیند و فکر می کند همه چیز خوب است و
یا شاید نیاز دارد به تغییر و شما نمی دانید..
قرار شد که شما سی دی تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان را تهیه کنید و با دستورات آن بهترین
ها را برای خود به ارمغان بیاورید...حال اگر اینترنت پرسرعت دارید به این سایت بروید و با
دانلود آیتم های تکنولوژی فکر و عمل به دستورات آن بتوانید ایتدا خودتان احساس خوشبختی
و آرامش کنید و بعد همسرتان را به این تغییر دعوت کنید
باز هم برایتان مطالبی خواهم نوشت
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ببخشید چند روزی نبودم. مریض شدم و مجبور شدم بمونم خونه. با کمک و راهنمایی ها و دلگرمی های شما روحیه ام رو ساختم و ادامه دادم ولی تو همین چند روز یه ضربه بزرگ دیگه از طرف همسرم خوردم که دوباره مستاصل ام کرده.
بذارید کامل توضیح بدم تا بتونید درست قضاوت کنید.
دو ماهی هست که چند تا کار اداری داریم که برای انجامشون به ماشین نیاز هست و همسرم مرتب عقب میندازتشون. وقتی به دلیل بیماری از سر کارم مرخصی گرفتم و همراه مادرم به پزشک مراجعه کردم، فکر کردم بهترین فرصته برای انجام کارهای اداری. همسرم ظهر تماس گرفت که ناهار بیاد خونه (انتظار داشت با بیماریم واسش ناهار درست کنم) من هم گفتم به جاش بریم کارهای اداریمون رو انجام بدیم. همسرم هم که شکم پرست هست بردمون ناهار بیرون بعد 1 ساعت هم کمک ام کرد کارهای اداری رو انجام بدیم بعد برگشت سر کارش. من و مادرم هم رفتیم خریدهای خونه رو کردیم و رفتیم خونه همه رو شستیم، خرد و سرخ کردیم، بسته بندی کردیم و 90% کار رو انجام دادیم بعد مادرم رفت. همسرم شب اومد خونه ولی توی خودش بود. با وجودی که بهش نیاز داشتم گذاشتم تنها باشه و استراحت کنه. ساعت 12 شب بلند شد رفت توی آشپزخونه و با دیدن 10% آخر کار شروع به غرغر و متلک و تیکه و کنایه و ... کرد. من که به خاطر بیماریم و کارهای خونه و عدم توجه اون خیلی خسته شده بودم فقط تونستم چند دقیقه حرف هاش رو تحمل کنم. ولی جواب اش رو ندادم و فقط رفتم توی اتاق و به گریه افتادم. اون هم اومد دنبالم برای دلجویی هیچی دیگه....
خیلی بی معرفته، لیاقت منو نداره، قدر منو نمی دونه، حرف هاش مثل خنجر نشست تو قلبم، تمام زندگیمون رو برد زیر سوال، بعدش می گه من منظوری نداشتم. فکرش رو بکنید من توی خانواده معروف ام به اینکه با وجودی که شاغل ام هر شب غذای تازه می پزم که خیلی ها که خانه دار هم هستن این کار رو نمی کنن و میگن خیلی کار سختیه، بعد همسرم می گه ...هیچ وقت غذا نداریم، هر شب آشغال می خوریم، خب اون روز مریض بودم چطور انتظار داره براش شام بپزم، آخه آدم کجاش می سوزه؟!
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
همسرتون برای چی تو خودش بود؟
این همه صبر و تلاشتون جای هزاران آفرین داره:104:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
شاید ناراحتیش باعث شده به این چیزا گیر بده.حق بده بهش.گاهی خستگی باعث می شه.همین که متوجه اشتباهش معلومه قصد نداشته تو رو آزرده کنه.:46:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
ابر بهاری عزیز سلامی دوباره
چقدر دل دخترکمان نازک نارنجی و حساس شده!
عزیزم دیگر مطمئنم که شوهرت بسیار بسیار بسیار .... دوستتتتتتتتتتتتتتت دارد!
قرار شد ابر بهاری نگاهش را به زندگی عوض کند و دیگر حرف های مفی نگوید اما باز گفتی!
خیلی بی معرفته، لیاقت منو نداره، قدر منو نمی دونه، حرف هاش مثل خنجر نشست تو قلبم
می بینی؟ باید حواست دائم به حرفها و افکارت باشد!!!
ضمیر ناخودآگاهت حرفهایت را می شنود و در تو این باور را ایجاد کرده که همسرم لیاقتم را
ندارد و غیره!...قرار شد اندیشه و رفتارت را عوض کنی و بعد همسرت تغییر را که در تو دید
او را هم کمک کنی!!!
راه حل بسیار ساده است اما دائما حتی تا پایان عمر نیاز به تکرار و همت فراوان دارد!
اگر دوست داری تغییر را در زندگیت ببینی 1 راه حل دیگر پیشنهاد می کنم!
1- خرید کتاب "اعجاز مثبت اندیشی" نوشته " محمدرضا فراحی"
این کتاب بسیار زیبا و به راحتی تمام مسائل ذهنی شما را حل می کند زیرا خواهر من هم
مانند شماست و از وقتی این کتاب را برایش خریدم به شکل معجزه آسایی تغییر کرد و از یک
انسان منفی باف - بدبین و نا امید به یک دختر عاشق و زیبا تبدیل شد!
با عمل به دستورات هم ضمیر ناخود آگاه و قدرتش را می شناسید و هم
اندیشه و باورتان عوض می شود و اعتماد به نفستان بالا رفته و ارتباطات عالی با انسانها
برقرار کرده و در نهایت می بینید زندگیتان بسیار زیبا شده!
با گوش دادن به سخنان دکتر آزمندیان راه درست ارتباط برقرار کردن و انگیزه داشتن را یاد
خواهی گرفت! شروع کن! تو که میدانی شوهرت واقعا منظوری ندارد پس .............
به دل نگیر عزیز دلم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:72:
این کتاب را حتما بخر!...اصلا انگار این را برای شما نوشته اند .
عکس یک قسمت از متن کتاب را می گذارم تا بخوانی و مشتاق شوی و کتاب را تهیه کنی!
ان شاالله زودتر خوب می شوی
:72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
:72::72:خیلی ممنون از همه تون
ببخشید که من به کندی جواب می دم. آخه سعی می کنم تا جواب قطعی نگرفتم سراغتون نیام. به قول اون دوستمون که نوشته بود "اول تکلیفت رو با خودت روشن کن".
تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده. ولی اول یه خواهشی ازتون داشتم.bahar.ghamgin و رایحه عشق عزیز شما می گید که من خوش بین باشم، نمی خوام بهتون دروغ بگم من دوست ندارم خوش بین باشم، همچنین دوست ندارم بد بین باشم (که انگار این روز ها اینطوری شدم). به جاش دوست دارم واقع نگر باشم. لطفا کمک ام کنید تا واقعیت رو ببینم.
شما میگید همسرم منظوری نداشت... به نظر شما اگر من به خاطر اینکه از دست همسرم ناراحت هستم توی همین تالار با تندی با شما صحبت کنم، شما ناراحت نمی شید؟ یا میگید که خب اشکال نداره از جای دیگه دل اش پره...
چیزی که واضحهه اینه که اون تلاش های منو نادیده گرفته. همونقدر که اون خسته و عصبی بود من هم به خاطر بیماریم و اون همه کاری که انجام دادم خسته بودم. (زن امیدوار عزیز کار اون روز اش به مشکل خورده بود و در واقع به خاطر مشکلات کاری ناراحت بود. در ضمن از دلگرمی هات خیلی خیلی ممنون:43:)
حالا از خبرهای این مدت بهتون بگم.
می دونم کارم زشت بوده... اون شب که دلم از دستش شکست رفتم توی اینترنت و کلی پرسه زدم. با خیلی ها آشنا شدم، کارایی که نباید انجام دادم، شماره گرفتم و قول هایی دادم. از این کار خیلی انرژی گرفتم، وقتی همه تحسین ام می کردن، با هام حرف می زدن، حرف هام رو گوش می دادن احساس خوبی داشتم. از یه طرف هم وقتی به خوبی های همسرم فکر می کنم از خودم خجالت می کشم. اونم خیلی داره تلاش می کنه ولی موفق نمی شیم با هم ارتباط برقرار کنیم. یه وقتهایی سست می شم که کارای بدی انجام بدم ولی بخاطر تعهدی که دارم جلوی خودم رو می گیرم. فعلا اونها رو توی لیست دوستانم Add کردم. نمی دونم عاقبت چی می شه....:302:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام
پس ترجیح میدهی که صورت مسئله را پاک کنی درست است؟
ابر بهاری عزیز می دانی آن آدمها که برای شما به به چه چه کردند در فضای مجازی چه جور
انسان هایی هستند؟...انسانهایی که شما احساس می کنی به شما انرژی میدهند یک تعداد
آدم علاف ، بیکار ، بی مسئولیت و لا قید هستند و اما بسیار زبان باز!
انسانهایی هستند عاشق صحبت با انسان های مختلف و البته ایجاد روابط بی قید و شرط!!!
عاقبت داستان هم در بهترین حالت این است که ممکن است با احساساتتان در یک دنیای خیالی
به شدت بازی شود و بعد رها شوی و در بدترین حالت مایه آبرو ریزی و پشیمانی و ندامت!
دوستی داشتم که به خاطر این اشتباه زندگی و جوانیش را از دست داد و این اشتباه اولین و
آخرین اشتبه زندگی اش شد!!!...امان از وقتی که انسان یک اشتباه را با اشتباهی دیگر
پاسخ دهد و بخواهد خود را توجیه نیز بکند!!!
عزیز دلم تصویر آن انسانهای به ظاهر مهربان را دیدی!
حال تصویری از همسرت را نشان می دهم :
مرد شما برخلاف آن آدمهای زبان باز و دغل کار مردی مسئولیت پذیر ، با غیرت ، تلاشگر و
متعهد و اهل وفاداری به خانه و خانواده است!...مردی است که پای همسر و علاقه اش
ایستاده و برای زندگی اش تلاش می کند و مرد و مردانه زندگی اش را می سازد!
خوب دوست عزیز! در این مقایسه کدامیک از این ارزشها رتبه بالاتری دارد؟
می بینی!!! حتی قابل مقایسه هم نیست!!!
من فکر می کردم که زندگی ما ارزش تلاش و جنگیدن و حل صورت مسئله ها را دارد!
قرار بود شما در خود تغییر بسیاری ایجاد کنی و بعد از طریق نوشتن یک نامه به همسرت او را
از علاقه ات و احساساتت آگاه کنی و به او بگویی که دوست داری احساساتش را زبانا از او
بشنوی و به او شیوه صحیح ابراز علاقه را با آرامش و نه یک روزه و یک شبه یاد بدهی !!!
تغییر زمان بر است اما حفظ زندگی ارزشش را دارد!! اما شما صورت مسئله را پاک کردی و نه
تنها مسئله را حل نکردی بلکه راهی بسیار اشتباه و پر از مخاطرات را انتخاب کردی!
اکر همسرت چنین کاری انجام می داد و از تعدادی دختر شماره می گرفت یا با آنها قرار
می گذاشت چه می کردی؟؟؟
بله او کار اشتباهی کرد که عصبانیت ناشی از کار بیرون از منزل را به خانه آورد اما شما هم با
کاری بسیار اشتباه تر داری به زندگی ات گره کور می زنی!!!
چرا شما پیش قدم نمی شوی و یک بار به دور از تشنج احساسات و خواسته هایت را به او
نمی گویی؟ ...اگر فکر می کنی سخت است با یک نامه عاشقانه به او شروع کن!
یک قلم و کاغذ زیبا بردار و نامه ای را با نام و یاد پروردگار مهربانت آغاز کن و ضمن قدر دانی از
تلاش های همسرت و ابراز احساسات عاشقانه ، درخواست ها ونیازهایت را به او بگو و بعد
نامه را در یک پاکت زیبا قرار بده و به همراه یک گل رز زیبا رویش بنویس تقدیم به مهربانترین
همسر دنیا و در کیفش بگذار!
این نامه ها معجزه می کند و البته سراسر زندگی کردن یک هنر است و اگر توانستی خوب
زندگی کنی و هنر خوب زیستن را به همسرت انتقال دهی معلوم می شود چقدر هنرمندی!!
ای کاش به جای رفتن به دنیای مجازی ، سی دی و کتابی که گفتم را تهیه می کردی و هنر
خوب زیست را آموزش می دیدی!
ابر بهاری عزیز یادت باش تعهد و پیمان زناشویی شما بسیار مفدس است و حریمی الهی از آن
محافظت می کند! مباد که روزی شرمنده حضرت حق و پاکی همسر مهربانت که شیوه صحیح
ابراز احساستش را نمی داند شوی!
کاش کمی در فضای انصاف و حریم امن الهی برای ساختن زندگی زیبا تلاش کنی!
دعایت می کنم که به ندای عقل و عشق به پروردگارت گوش بسپاری و سعی در ساختن
زندگی درست داشته باشی..امیدوارم وقتی ابر بهاری می بارد نوید بخش بهاری زیبا در باغ
زندگیش شود!!!
در پناه حق باشی
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مطمئنم خودت هم حرفای اون آدما رو قبول نداری.و از رو لجبازی این کارو کردی.اگه اتفاق بدتر هم افتاد دیگه این کارو نکن.باور کن ته دلمو لرزوندی.یاد یکی از دوستان همدردی افتادم که چون از اول همسرشو دوست نداشت وارد ارتباطات این چنین شده بود و خیلی سخت خودشو نجات داد البته فکر کنم چون دیگه ازش خبری نشد.اون عذاب وجدانی که اون داشت....
خواهشا نه به خاطر همسرت بلکه به خاطر خودت دیگه طرف این چیزا نرو.ربطی هم نداره که آدم معتقدی هستی یا نه
بقیه توضیحاتو بهار جون داد با قسمت نامه نوشتن بد جور موافقم در حد المپیک:43:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
bahar.ghamgin عزیز و رایحه عشق عزیز
نوشته های شما رو باید طلا گرفت.ممنون:72:
احساس می کنم توی تمام زندگیم چیزی که کم داشتم یه راهنما بوده.
با خوندن حرف های شما خیلی به خودم اومدم. درسته همسرم بد اخلاقه و من نیاز به توجه دارم. ولی مطمئن باشید دیگه توی اینترنت دنبال توجه نمی گردم. به جاش سعی می کنم به خانواده هامون رو بیارم و سعی کنم با اونها جای خالی همسرم رو پر کنم، البته تا وقتی که بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم یا جدا شم. ولی قول میدم دیگه راه اشتباه نرم....
راستی دوباره تنش بینمون تکرار شد.... تمام روز رو خسته بود و خوابید. منم کاری به کارش نداشتم گذاشتم استراحت کنه. خلاصه بیدار شد که با هم بریم بیرون که گفت کار داره و میره کارهاش رو انجام بده و دو، سه ساعت دیگه برمی گرده. تو این 9 ساعت یک کلمه هم حرف نزده بود. قبل از اینکه بره خواستیم غذا بخوریم که چون توی مرغ آب زیاد بود شروع کرد غرغر کردن. منم که دیگه میشناسید....گریه و قهر.... همه اش به جدایی فکر می کنم.
آخه آدمی که هیچی به جز دعوا با من نداره بگه می خوام چیکار؟؟؟!!!
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام.اول باید بگم این خیلی خوبه که اومدید اینجا و به قول خودتون غر میزنید.گاهی ادم دلش میخواد فقط بگه و ناله کنه و بقیه گوش کنند و باهاش همدردی کنند
اما بعد از نالیدن نوبت پیدا کردن علتهاست.
رابطه یک موضوع 2طرفست.وقتی تو در درون حس منفی داری این ناخوداگاه روی رفتار و گفتارت تاثیر میذاره.شوهرت هم که دور از جون کور که نیست میبینه و روش تاثیر میذاره.
مرد شما شاید درون گراست.محبتشو با کلام بروز نمیده.اما با کار کردن به شما عشق میورزه.اگه دوستت نداشت به خاطر زندگیش کار نمیکرد.:43:
حتی اگه خودش کار کردنو دوست داره اما اگه بهت علاقه نداشت تو رو از نتایج کارش بی بهره میذاشت.مثلا برات خرج نمیکرد
اینکه بهانه و ایراد میگیره یعنی از موضوع دیگه ای ناراحته.شاید از رفتار سردت شاید هم مثلا رابطه جنسی.راستی رابطه زناشوییتو خوبه؟مردا واسشون خیلی مهمه ها
شاید میخواد با غر زدن فقط سر حرفو بات باز کنه
چیزی که معلومه خیلی می خوادت تو هم دوستش داشته بابششش:43::43: