RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام سحر
فکر کنم چون تاریخ تاپیکت قدیمیه اجازه ندن تو این تاپیک پست بفرستی
بهتره یه تاپیک جدید بازکنی و ادامه بدی البته مدیران اگه لازم بدونن خودشون بهت میگن
سحر مهرتو بزار اجرا اون آدم اگه یه ذره عقل توی کلش بود یه دو دو تا چهارتای ساده میکرد میفهمید با این وضع سکه که هر روز داره میره بالاتر هرچی زودتر مهرتو بده به نفعشه تا هی دست دست کنه!
لفتش نده مهرتو بزار اجرا قانون مجبورش میکنه مهرتو بده ، اگرم نخواد بده وقتی بیفته زندان مطمئن باش خونوادش نمیتونن ببینن بچشون تو زندان بمونه، مهریتو میدن.
حرفیم که وکیلت زده خوبه ، هرجوری میتونی زودتر اقدام کن برای مهریت.
خدارو خوش میاد اینهمه سرگردونت کرده؟ دلت برای اون میسوزه اما برای خودت نمیسوزه؟
عمرتو تلف نکن، مهرتو بگیر حتی اگه شده اذیتت هم بکنه و مجبور باشی بری شهر اونا برای گرفتن مهرت اینکارو بکن بالاخره حتما یه قانونی هم هست که اگه کسی از زیر اقساط مهریه دربره تاوانشو بده. از وکیلت حتما اینو بپرس.
من از مهرم گذشتم اما پشیمونم. http://www.hamdardi.net/thread-18073.html
در مقابل آدمایی مثه شوهر من و امثال شوهر تو نباید کوتاه اومد.
نمیدونم چرا بعضی مردا وقتی ازدواج میکنن همه چی یادشون میره میگن ما ابراز احساسات کلامی بلد نیستیم تو عملمون نشون میدیم (منظورشون از عمل همون فحش و رفتارای زشتشونه حتما!) اما واسه دوست دختراشون و زنای خیابونی کوه احساساتن!! مثه چی قربون صدقشون میرن!! تف تو ذات هرچی آدم بی صفته!
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر عزیزم
شما نباید منتظر اقدام اون باشی...یک سال و نیم بلاتکلیفی کافی نبود؟؟؟ عزیزم مهریتو بزار اجرا...ممنوع الخروجش کن..حتی شده حکم جلبش رو بگیر...مطمئن باش اون 100 در 100 می خواد تورو طلاق بده و طلاق هم می ده...تو با دادخواست مهزیه دادن کار اونو آسون نمی کنی...کار خودتو آسون می کنی...دنبال آزار اون نباش دنبال این باش خودت آزار نبینی! مهریت رو بگیر و حتما با وکیل خوبی کا رو پیش ببر...من با ببخشش حتی 1 سکه مخالفم! جتی 1 سکه! pkخیلی قشنگ حرف زد واست اما تو آخر حرف خودتو می زنی...بیفت دنبال کارات و با اون هم هی اس ام اس کاریو و زنگ و زنگ کشی راه ننداز! تلفنت خاموشششش و اقدام قانونی سریع!
من شعار نمی دم سحر جان...من خودم تو موقعیت تو هستم...الان 5 ماه هست نه بهش زنگ زدم نه اس ام اس...حتی تو دادگاه هم کنارم می شینه بلند می شم می رم ی جای دیگه و چنان اخمی می کنم که جرات نکنه حتی سر حرفو باز کنه...و مهریمو گذاشتم اجرا ...اقدامی هم واسه طلاق فعلا نکردم...تهدید می کرد که طلاق نمی ده تا مهرم رو ببخشم....من هم از طریق وکیلم بهش فهموندم که هیچچچچ جایی عجله واسه کاری ندارم و اصلا مهم نیست ...فعلا مهریمو کامل بده بعد می رسیم سر بحث طلاق اما تا وقتی مهریه رو نداده بنده اصلا گوشهام هیچ حرفیو نمی شنوه! مردی که هرزگی رو به زندگی ترجیح می ده باید جلوش بیاستی...باید حقتو بگیری و بهش درس بدی! باید درس بدی من با دخترهای تو خیابونی فرق دارم ...من به بهای سنگینی به دست می آم و با بهای سنگینی هم از زندگیت می رم...دخترهای هرزه آسون می رن و می آن...تو رو داشتن بها داره! با زندگی تو بازی کردن بها داره! اینو بفهم
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
این آدم خودشو زده به خواب بعضی حرف هاش رو وقتی می شنوم نمی تونم هضمشون کنم حرفهایی میزنه که قلبم آتیش میگیره حرفای امروزش باعث شد ازش ناامید بشم من خودم باید کاری بکنم ، دیگه حاضر نیستم هر کاری بکنم که برگرده خودم حالم از نوشته هام بهم میخوره ازاین همه ضعف وعجز و...
مریم گلم واقعا نمیخوام و نمیتونم از حقوقم بگذرم ولی نمیدونم باید چکار کنم؟ چون نمیخوام برای طلاق اقدام کنم منم مثل شما عجله ای برای طلاق ندارم؟ آیا فقط مهریه رو به اجرا بذارم یا برای ترک انفاق هم شکایت کنم؟
باورم نمیشه قلبم این همه مالامال از خشم ونفرت باشه، باورم نمیشه این منم که دلم می خواد انتقام سختی از شوهرم بگیرم،باورم نمیشه کنار گذاشته شدم، هرچی فکر میکنم جمله ای پیدا نمیکنم که وصف حالم باشه
شوهرم چی میخواست که من نداشتم؟
رسیده ام به ناکجا، به آن کجای بی کجا
رسیده ام به چشمِ تر، به یک غروب پُر خطر
رسیده ام به یک دروغ، به یک صدای بی فروغ
رسیده ام به مرزِ شب، به لحظه های سوزوتب
رسیده ام به درد و غم،به گریه های دم به دم
رسیده ام به بُغض خیس،به چشمای همیشه خیس
رسیده ام به یک جنون،به یک نگاهِ پُر زِ خون
رسیده ام به یک گُذر،به ناله های بی ثمر
رسیده ام به یک سراب،به یک سؤالِ بی جواب
رسیده ام به یک حباب،به شومترین لحظۀ خواب
رسیده ام به یک کویر، به یک دلِ بهانه گیر
رسیده ام به پُشتِ در،به شکوه های دربه در
رسیده ام به یک محال،به خواسته های خیس وکال
رسیده ام به یک شکست،به دردی که به دل نشست
رسیده ام به نا رفیق، به زخمای خیلی عمیق
رسیده ام به سوزِ دل،به آدمای مُرده دل
رسیده ام به انتها،به تارو پودِ مُرده ها
رسیده ام به فصلِ زرد، به مرگی آلوده به درد
رسیده ام به مرگِ خویش،به خاطراتِ ریش ریش
:302:
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوست عزیزم
یک وکیل خوب بگیر و مهریه ات رو بگذار اجرا...در این مدت برای ترک انفاق هم شکایت کن...شوهرت باید بقهمه که کار جدی هست...و دوست گلم باور کن من خودم تو شرایطی شبیه به تو هستم اما خدا می دونه چه آرامشی دارم...خودم رو چشم نکنم اما باورت می شه اصلا نه ناراحتی دارم نه اخساس ضعف می کنم ...فقط به خاطر اینکه من یه کاری کردم که تو نکردی....من از روزی که منو ترک کرد حتی فکرشو نکردم که زنگ بزنم ...حتی اگر هم زنگ می زد که اونم نزد باز جواب نمی دادم...تو نباید به این فکر کنی که اون تورو پس زده و نخواسته یا نمی خواد باهات ادامه بده...اینش اصلا مهم نیست...مهم اینه تو بفهمی این مردی که یک سال و نیمه تورو رها کرده مرد زندگی نمی شه برات و در هر مقطعی از زندگیت باز هم تو رو ترک می کنه و مسئولیت پذیر نیست...درسته تو اشتباهاتی داشته...همه ی ما آدمها داریم...اما شوهرت آدمی ... و بی مسئولیته ...این چیزی فراتر از یک اشتباهه...این آدم آدمی نیست که یک عمر تکیه گاهت بشه...عزیز دلم راجع به مسائل حقوقی وکیل باید نظر بده نه ماها...چه بسا روی عدم داشتن دانش کافی یکی چیزی بیاد بگه که به ضررت بشه...تو فقط به وکیل باید بگی قصد بخشش مهریه رو نداری...ببین عزیزم همه ی اون زنهایی که مهرشونو می بخشن بعدا پشیمون می شن...تو ولی درس بگیر...اگه از همین حالا موبایلت رو خاموش کردی و ارتباطت رو باهاش قطع کردی به خودت بزرگترین لطف رو کردی...این یک سال و نیم بلاتکلیفی عاملش خودت بودی گلم...او ن مرد زندگیت نیست ...تو چیزی کم نداری...الیزابت تایلر و هزاران زن زیبای دیگه در این دنیا هستند که اونها هم مردهایی تو زندگیشون بودند که اونا رو طرد کردند...این نشون می ده اونا چیزی کم داشتند؟ نه...بعضی آدمها تنوع طلبن و بی مسئولیت! این که گناه شما نیست...اما اگه از این لحظه اراده کردی دیگه ضعیف نباشی و محکم ایستادی پای حقوقت اون موقع آرامش می گیری...فکر می کنی این مرد برگرده به زندگیت چیزی درست می شه؟ حرمتی مونده؟ خیانت که کرده،رهات که کرده یک سال و نیم...این مرد برگرده هم 1 سال دیگه باز به همین جا و همیم نقطه می رسی...گلم دنیا پره از آدمایی که ما رو دوست دارن،حیف نیست وقتتو تلف کنی به پای کسی که دوستت نداره؟ عزیزم این مرد لیاقت تورو نداره...2 سال دیگه همه ی اینه یادت می ره...خیال می کنی ماها شوهرامونو دوست نداشتیم؟ طلاق واسه کی آسونه؟ شاید واسه آدمای بی مسئولیت آسون باشه...واسه ماها سخته...اما تو قوی هستی...تو از پسش بر می آی! من بهت قول می دم...از کجا معلوم روزب با کسی ازدواج نکردی که روزی هزار بار خدارو شکر کنی که از این مرد طلاق گرفتی؟ به خودت تلقین نکن که نمی تونی...خانوادتو بزار تو اولویت ...خانوادت صلاحتو می خوان نه شوهرت...شوهرت که اگه واسش مهم بودی رهات نمی کرد...اون فقططططط دردش مهریس و لحظه ای شک نکن...اما اینم مهم نیست....تو با گرفتن مهریت بهش نشون می دی حالا که تو واسه اون مهم نیستی اون هم واسه تو اهمیتی نداره و مهرتو فقط می خوای همین...اگه فکر کردی باز صبر کنی و اقدام نکنی که پشیمون شه و برگرده در اشتباهی...برو تاپیک های سبکتکین رو بخون می فهمی چی می گم....اون اگه دوستت داشت 1 روز هم رهات نمی کرد چه برسه یک سال و نیم که عمری هست...این آدم لایق دوست داشتن تو نیست...قبلا هم اصرار کردی برگرده فراموشش کن...خوب تو تلاشتو کردی...دیگه بسه...دیگه غرورت باید حفظ بشه...اگه این کارو کردی بعدا پیش خودت از این دختر قوی ای که هستی کیف می کنی! اون با بدبهتی باید ماهی یک سکه جور کنه به تو بده و همه خوشیش ناخوش می شه! کی گفته که باید ببخشی که راحت بره به ... برسه؟ نه ...بزار استرس بکشه بزار بفهمه زن گرفتن یعنی چی...جا خالی نکن که بره ی دختر دیگرو بگیره و بکی دیگرم بدبخت کنه... ماهی 1 سکه کم پولیه؟ 600 هزار تومن کم پولیه واسه تو؟ اگه کم پولی بود که تورو بلاتکلیف نمی زاشت و اینهمه فیلم بازی نمی کرد که ببخشی...تو با گرفتن مهریت بزرگترین درسو بهش می دی ...که از حقت نمی گذری..حق گرفتنبه نه دادنی....
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر جان تو دختر قوی و با اراده ای هستی کلی خوشم امد از این تلفن ات
این تلفن نشون داد تو دختر محکمی شدی
از نظر من شما برای نفقه اول اقدام کن و شکایت ترک انفاق رو بزن چون اگه اول بری سراغ مهریه می گن این زن سر ناسازگاری گذاشته و اقساط مهریه ات رو کم در نظر می گیرند
ولی اگه اول بری شکایت ترک انفاق بدی مشخص می شه که شوهرت چه ادمی
قدم بعدی مهریه (بعد از محکوم شدن توی دادگاه ترک انفاق )
ولی حتما از نظر قانونی اقدام کن دیگه این موش و گربه بازی ها بسه
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
با سلام. با استناد به حرف خودتون که همسرتون حقوق معمولی داره و از پس پرداخت مهریه بر نمیاد و ملک و املاکی هم نداره میتونم بپرسم هدف اصلیتون چیه؟
کمی آروم باشید و خوب فکر کنید...
راستش هنوز امید به برگشتنش داشتم و چون مطمئن بودم توانائی پرداخت مهریه ی منو نداره و با گرفتنش ضربه ی بزرگی بهش میزنم نمیخواستم کینه ای بشه...
الان فقط دلم برای خودم میسوزه فردا میرم پیش وکیل
برام دعا کنید:323:
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد | *** | من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد |
|
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
[align=justify]سحر جان
خواهر خوشکلم
پیامبر میگفت زن امانت خداست، زن ریحانه ست و هر کس یه سیلی به صورت زنش بزنه من هفتاد سیلی آتشین در جهنم براش از همین الان تضمین میکنم که بخوره!
مسلما تمام ثروتهای دنیا جای مهر یه زنو نمیگیره، این مهریه بیشتر مثل یه پشتوانه ست برای روز مبادا. چون اکثر ما خانوما همون روز مبادا که ایکاش در زندگی هیچکس نبود ازش استفاده میکنیم. اما چه با این مرد زندگی یکنی چه نکنی این مهریه حق تو بود که باید بهت میداد، همونطور که حقت خیلی چیزای دیگه هم بود مثل صداقت که توی زندگی باهات نداشت،..
حتما برو پیش وکیل، توکلت به خدا باشه و محکم باش، برات دعا میکنیم انشالله درست ترین راهو انتخاب کنی [/align]
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوستان شکایت کیفری و حقوقی ترک انفاق کردم کل مهریه رو هم اجرا گذاشتم هنوز احضاریه به دست شوهرم نرسیده
این روزا یه دغدغه دیگه دارم همونطوری که میدونید 26 ام نوبت دادگاه طلاق توافقی داشتیم اخرین باری که با شوهرم صحبت کردم شرایطم رو قبول نکرد ولی چون خانوادش به کل فامیل گفته بودن قراره توافقی جدا بشن من 26 رفتم دادگاه اما شوهرم نیومد
با این حال خودم رفتم پیش قاضی
گفتم شوهرم نیومده
گفت حتما راضی نیست طلاقت بده که نیومده..
گفتم میگه باید مهریت رو ببخشی تا طلاقت بدم
گفت خب راضیش کن ببخش تا طلاقت بده..
گفتم اخه یکسال و نیمه رهام کرده برای همینکه راضی بشم بدون مهریه جدا بشم...
گفت خب حتما یه کاری کردی ازت دلخوره..:163:
گفتم نه اینطور نیست یه نگاهی کرد لبخند بامعنی زد.. گفتم من اصلا طلاق نمیخوام گفت پس برو زندگی کن.... خیلی حرصم گرفت:316: توقع داشتم حداقل راهی جلو پام بذاره ولی چون احتمال میدادم باز هم پرونده مون تو همین شعبه باشه تشکر کردمو و اومدم بیرون... امروز وکیلم گفت چون قبلا پرونده داشتیم (همون پرونده طلاق توافقی).. پرونده جدید م تو همون شعبه رسیدگی میشه..
شدیدا محتاج همفکریتون هستم
من کل داستان زندگیم رو که به وکیلم نگفتم فقط گفتم نزدیک به سه سال عقد هستیم و بیشتر از یکسال و نیمه رهام کرده و...
به نظرتون لازمه وکیلم کل جریان زندگیم رو بدونه؟ البته خودش که چیزی نپرسید..اگه جایی لازم باشه خودم هم حضور داشته باشم با چه ادبیات و لحنی باید با قاضی صحبت کنم؟مخصوصا چون یه برخورد باهاش داشتم... حس میکنم نمیتونم از خودم دفاع کنم:302:
اخه شما در جریان کل اتفاقات زندگیه من هستید مثلا شوهرم ادعا میکنه من بهش بدبینم ، یا مثلا مجبور شده منو بگیره و...
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام گلم ظهرت زمستونی ات بخیر.:72::43::46:
در مورد حرفهای آقای قاضی باید بهت بگم که در برخورد اول نباید از یک مرد قاضی که روزانه هزاران مورد جدایی میبینه توقع همدلی داشته باشی یا انتظار داشته باشی که حرفت رو صد در صد قبول کنه چون اقتضای روحیه اش و شغلش اینه اول از همه روح و ذهن قشنگتو درگیر شلوغی های اجتماع خشن دادگاه نکن...
بعدم این که همه قاضی ها آقا هستن اما ادم شناسهای خوبی هستن:305: به نظر من مختصری از زندگیت کاملا صادقانه خودت به قاضی بگو طوری که داری با فردی معمولی صحبت میکنی نه قاضی پرونده ات تا حدوی در جریان ماجراهات باشه مطمئن باش مؤثره...
درمورد مهریه ات هم باید بگم به نظرم همسرت خیلی داره ازت زمان میدزده و من دلم نمیاد که تو بیشتر از این دیگه عمر و روح لطیفتو درگیر این بازیها بکنی تو که میدونی نداره بده از طرفی هم نباید و درست نیست که به راحتی رهاش کنی... پس یه کاری کن تا هم زودتر ماجرا تموم شه به خاطر خودت و هم اون تنبیه بشه... حالا که شرایط توافق تورو قبول نکرده و داره این کارارو میکنه تا بدون اینکه یه قرون هم بهت نده جداشه بهتره به نظرم همین کارا که کردی عالیه(مهریه ات رو گذاشتی اجرا) صبر کن تا قانون تکلیف همه چیو روشن کنه اما زودتر همه چی تموم شه بهتره.
خانومی میخواستم بهت بگم برای تحمل این شرایط خاص خودتو به یه منبع بزرگ نور متصل کن نوری که تورو در خودش حل میکنه اون موقع است که دردی بر تو وارد نمیشه گلم شاید خدای مهربونمون خواسته سحر کوچولو رو بزرگ کنه تا به خانومی قوی که الان میبینیم تبدیل بشه دستت رو از دستش رها نکن همیشه باهاش صحبت کن و در مقابلش دو زانو بشین و از دردهای تو سینه ات بگو به ش بگو دوستت دارم و رهات نمیکنم بعضی وقتا که دلت گرفته بغلش کن و تو بغلش گریه کن اصلا مهم نیست مهم اینه که تو آروم بشی. توکل کن به خودش.اون موقع است که مهم نیست چی میشه مهم اینه که اون راضی باشه ازمون.
خانومی برات خیلییییی دعا میکنم:46:
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام به روی ماهت سالی جون
مرسی که بهم سر میزنی و بهم دلگرمی میدی:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sali1987
به نظر من مختصری از زندگیت کاملا صادقانه خودت به قاضی بگو طوری که داری با فردی معمولی صحبت میکنی نه قاضی پرونده ات تا حدوی در جریان ماجراهات باشه مطمئن باش مؤثره...
دقیقا همین مساله ذهنم رو درگیر کرده... نمیتونم اینهمه زجر رو خلاصه کنم ... نمیدونم باید چطوری اینهمه ظلم و بلاتکلیفی رو تو چند تا جمله خلاصه کنم... چطوری بگم با همه ی وجودم برای حفظ این زندگی تلاش کردم تا حدی که انرژِی برام نمونده که بخوام دربارش حرف بزنم؟...ذهنم خیلی آشفته ست:82:
کاش تمام اینا فقط یه خواب بود..باورم نمیشه.. من با سحر دو سال پیش انگار دو موجود غریبه ایم که هیچ شباهتی به هم نداریم..خدایا بغلم کن و محکم تو بغلت نگهم دار تا از هیچ چیز نترسم:323: