همه اینها برخاسته از ذهنی معتقد و خیال انگیز هستند،و از دید روانشناسانه و علمی فاقد ارزشند.برای تک تک آنها مصادیق عینی هست که این سخنان را نفی می کنند.
نمایش نسخه قابل چاپ
همه اینها برخاسته از ذهنی معتقد و خیال انگیز هستند،و از دید روانشناسانه و علمی فاقد ارزشند.برای تک تک آنها مصادیق عینی هست که این سخنان را نفی می کنند.
باسلام
آقای شاهرخ واقعا خوشحالم که دنبال راه حل مناسب می گردید . اذعان می کنم که از نوشته هاتون اینجور بر میاد که آدم منطقی هستید.
ماجرای شما مرا به یاد دوستی انداخت که شرایط مشابه شما را داشت( البته یه دختر)
این دوستم که بسیار زیبا هم بود وبه قول شما از خانواده ای بود که شرایط برای هر نوع رابطه باز بود یا به قولی رابطه نداشتن وپاک بودن خیلی سخت تر از رابطه داشتن بود
خلاصه این دوستم که مانند شما آدم منطقی هم بود روزی تصمیم می گیره به خاطر عزیزترین و مهربون ترین دوست عالم پاک بشه و تا آخر عمر هم پاک بمونه تو این راه سختی زیاد کشید گوشه و کنایه و نامهربونی رو هم زیاد تجربه کرد:47: اما توکلش به خدا بیشترو بیشتر شد اونقدری که محبت خدا رو توقلبش حس میکرد:43: حالا همه اونایی که بهش کم مهلی میکردند باتمام وجود بهش احترام میزارن
آقا شاهرخ اگه در راه دوستی خدا یک قدم برداری خدا صدها قدم برمیداره این یه تجربه شیرینه که خیلی ها اونو تجربه کردن
اگه بخاطر خدا پاک بمونی وصادق باشی مطمئن باش خودش راه درستو بهت نشون میده ویک زندگی شیرین و پاک رو بهت هدیه میده :72::16:
راستی در این راه توکل و توسل به :72:معصومین:72:و رابطه عاطفی با اونها میتونه راه میان بر خوبی باشه
با تمام وجود برایت آرزوی خوشبختی می کنم
و الببته مهربانی خداوند بر خشم او برتری دارد.نباید یک جوان را اینگون مورد عتاب قرار داد.این اندازه حس گناهکار بودن را در او القاء نباید کرد.پاکی تنها به سرپوش گذاردن بر غرایز خلاصه نمی شود.معنای پاکی بسیار فراخ تر و فراتر است.
دوست ما بالذات پاک است،تکرار می کنم:حس گناهکاری را در او القاء نکنیم.
با سلام
هر موجودی نیاز هایی داره که با توجه به این نیاز ها در عالم پاسخی به این نیازها قرار داده شده است اگر ما احساس گرسنگی کنیم یعنی اینکه باید به دنبال براوردن این نیاز خود باشیم
یک مثال:حیوان وقتی گرسنه میشود بر حسب غریزه دنبال غذا می گردد حال اگر این غذا ته مانده غذای چند حیوان دیگر باشد اصلا مهم نیست مهم برآوردن این نیاز به هر قیمتی هست. حالا یک انسان معمولی بدون ایمان . این انسان برای رفع نیاز خود ته مانده غذای دیگران را نمی خوره اما اگر یک ساندویچ سالم گیرش بیاد که صاحبش اونو تو مغازه جا گذاشته خوب چه عیب داره ساندویچ که سالمه مواد مفید برای بدن هم که توش هست منم که گرسنه ام پس می خورم. اما یک مسلمان یا کسی که به خدا ایمان داره احساساتش در خدمت کمال انسانیش هست نه صرفا در خدمت رفع غرایزش چنین انسانی به فرمان خدا مال حرام نمی خوره چون اون رو عقب موندگی از کمال میدونه انسان مسلمان ماه رمضان مال حلال رو هم نمی خوره چون می خواد غرایزش رو مطیع بعد انسانیش بکنه.
در مورد رفع نیاز جنسی هم همینطور.
خدا برای رفع این نیاز یک راه انسانی پیش روی ما قرار داده که عقد و ازدواجه. حالا اگر ما بخواهیم برای رفع این نیاز از راه ساده تر اما غیر انسانی وارد شویم اولین ضرر رو به خودمون رسوندیم.این ها رو گفتم تا درمورد احساس پاک وناپاک ومفهوم آن با یک عقل سلیم (سالم) بیشتر فکر کنیم:72::72:
همین اسلام می گوید که اگر رابطه جنسی داشتید و سپس طرف را عقد کردید،مسأله حل است و تازه می توانید صیغه حتی به مدت چند ساعت بکنید.اینقدر اسلام اسلام نکنید،جان من.
و باز در اسلام اگر مسلمانی گرسنه باشد و خطر مرگ را ببیند،هر چیزی را می تواند بخورد.از سویی آن چه جامعه مسلمانی است که در خود مسلمانی گرسنه را دارد؟؟؟؟!!!
باز هم سلام
اول اینکه شما در یک تایپیک دیگه به من گفتید احساسی نشم و بعد جواب بدم که حرف منطقی بود و من سعی کردم بهش عمل کنم اما خودتون جاهای مختلف(علاوه بر اینجا) احساسی شدید و جواب های تندی به افراد مختلف دادید.
اما پاسخ صحبت هاتون:
گفته بودید "همین اسلام می گوید که اگر رابطه جنسی داشتید و سپس طرف را عقد کردید،مسأله حل است"
اسلام هرگز این را نگفته بلکه گفته است: زن ومرد تا یقین نکنند که وکیل آن ها صیغه را خوانده است نمی توانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند
گفته بودید: "و تازه می توانید صیغه حتی به مدت چند ساعت بکنید"
بله و حرف های من با این مطلب تناقض نداشت.
گفته بودید: "و باز در اسلام اگر مسلمانی گرسنه باشد و خطر مرگ را ببیند،هر چیزی را می تواند بخورد".
بله اما حرف من در مورد احساس گرسنگی معمولی بود و صرفا یک مثال برای تشبیه احساس جنسی به احساس گرسنگی برای روشن شدن موضوع
اگر بخوام در مورد گرسنگی که خطر مرگ رو بدنبال داره با موضوع مورد بحثمون مثالی بزنم حضرت یوسف(ع)است که خطر مرگ تهدیدش کرد اما خودش رو آلوده نکرد
گفته بودید:"از سویی آن چه جامعه مسلمانی است که در خود مسلمانی گرسنه را دارد"
اول اینکه بازم میگم که مثال گرسنگی فقط یک مثال بود برای روشن شدن مطلب
بعد هم اینکه اگر بعضی از مسلمون ها به دستورات اسلام عمل نمی کنند مشکل از مسلمونیشونه نه از اسلام!!
درآخر اینکه بهتر بود مطلب قبلی را با دقت و آرامش بیشتری می خوندید و بدون تعصب روش فکر می کردید. من تو قع ندارم همه حرف ها رو قبول داشته باشید بلکه توقع دارم با احترام با هم بحث جوانمردانه داشته باشیم.
فکر می کنم ادامه دادن این موضوع از طرف ما دیگه لزومی نداشته باشه. بهتره بقیه عزیزان و کارشناسان نظر خودشون رو بدن.
من احساسی نشدم،دوست ارجمند؛سالهاست که دیگر بسیار سخنها،چیزها،افراد و البته موقعیت ها بنده را احساساتی نمی کند.من خواستم به شما این گوشزد را بکنم که:باید در سخن گفتن و مثال آوردن،کمال دقت و سنجیدگی را به عمل آورد.دیدید که بنده با سه سطر همه دلایل شما را زیر سؤال بردم.
در مورد داشتن رابطه و سپس عقد کردن،بیشتر بکاوید،بد نیست؛به نتایج جالبی خواهید رسید.حواستان باشد،در هر عصری متخصصان دینی باید دستورات و قوانینی برای همان روزگار وضع نمایند.این تصویری که از اسلام نشان می دهید،دارای کاستیهای زیادی درباره حل بسیاری از مشکلات است.و بالاخره اینکه:هموند گرامی،با این گونه تفکر سلبی و رادیکال،آیا پاکی را می توان گستراند؟؟؟!!
تعریف پاکی از لسان سنتی شما،بسیار ارزشی است و خلاف انسانیت.چرا؟زیرا که:شما دارید می گویید فی المثل اگر دو دلداده جوان بی قید ازدواجی حتی با هم برخوردی در حد بوسه داشته باشند و از آنهم بیشتر تنها صحبتی و دوستی بی هیچ کاری،آنها آلوده اند و شخصیت و ذات چنین جوانهایی را چون میکروب یا حیوانات می دانید!!!ببینید نتیجه این طرز نگرش چه فجایعی به دنبال دارد.همراه گرامی:تعریف پاکی انسانها در هر جایی و فرهنگی و از همه مهم تر روزگاری تفاوت دارد.
وانگهی،چه بسیار دختران ناباکره ای بودند که زندگی زیبا و خوبی دارند و چه بکارتهای ازاله شده ای که با یک جراحی بازیابی شده اند و خانواده داماد هم بی خبر.
یقین بدانید که با عشق ورزی،بوسه و هم آغوشی دو جوان که هردو مشتاق اند و مایل(نه زوری و نه تجاوز) آسمان بر زمین نمی آید،چنانکه تا اکنون نیامده است.اشتباه نکنید من قائل به بی بند و باری جنسی نیستم،من قائل به احترام به اختیار،خرد و نیروی گزینش آدمی هستم.
من اگر از پاره ای رفتار دیگران خوشم نمی آید،اصلاً حق ندارم آنها را ناپاک بدانم.این خیلی کار زشتی است و گونه ای اسبداد شخصیتی!هیچ مرجعی به شما،من و همه انسانها این حق را نمی دهد که درباره پاکی دیگران داوری کنیم.آنجا که من سخن از فراخی معنای پاکی،کردم به همین دلیل بود.آیا شما یا من یا دختری باکره می داند که در مجموع تا به حال و یا چند سال دیگر،بر مبنای معیار های خودمان کدام پاکیم یا ناپاک؟؟؟؟