RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربونی جان این همه آدم اینجا برات دارن دعا می کنند و پیغام میدن و تو دلت برای کسی تنگ شده که زخمی به روحت زده که به این راحتی ها نمیتونی پاکش کنی ؟ فرض کن که یک بار دیگه هم دیدیش چی میشه؟ هیچی دوباره باهات یک رابطه دیگه. از این بترس که یک بچه ای هم این وسط به وجود بیاد که این دفعه دیگه با دست خودت خودت رو بیچاره کردی. چون اینو دیگه نمیشه به این راحتی ها پوشاند. آخه این آدم ارزش داره. ؟؟؟؟
بگذار اگه برگشتی هست از طرف اون باشه تازه بیاد به پات بیفته و التماست کنه. عشق یعنی احترام ، از خودگذشتگی ، ایثار و محبت و وفاداری نه حرف عاشقانه و رابطه جنسی .
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربوني همون موقع كه بهت گفتم سيم كارتت را عوض كن و قبول نكردي شك كردم كه دلت هنوز گيره.
سيم كارتت را بنداز دور. زندگيت را به خاطر هيچ و پوچ نابود نكن.:324:
ببين بيا من بهت قول شرف مي دم هدف اين عوضي (ببخشيد) فقط سوء استفاده است و بس. و نه هيچ چيز ديگه.:305:
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
لیلا راست میگه همونطور که من بهت گفتم ایندفعه شاید برات گرانتر تمام بشه.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
[align=justify]
راستشو بخوای امروز دلم برات شور میزد mehrabooni جان
اومدم تاپیکتو دیدم فهمیدم دلیل نگرانیم بیخودم نبود!
نمیدونم چه کمبودی توزندگی یا خانوادته که باعث شده اینقد احساس تنهایی کنی که به چنین کسی رو بیاری!
شاید دلیل این حست بخاطر این باشه که خودت رابطه رو تموم کردی
اون میدونه احساس تو هنوز تحریک پذیره و تو فکر میکنی داری توی این فاصله و جدائی تقاص پس میدی!
بزار اون هر تصوری که میخواد بکنه، اما این فاصله فرصت نقاحت توئه، نه زمانی برای زجر کشیدن
این آدم قبلا بهت ثابت کرده که آدم قابل اعتمادی نیست
اون تورو به اینهمه سختی انداخته
تورو تا جایی پیش برده که به مرگ خودت راضی شدی...!!!
گیریم که دومرتبه رابطه برقرار شد، شما که در نهایت نمیخوایید ازدواج کنید
خود اونم بهت گفته که با تو ازدواج نمیکنه، دیگه واضح تر از این چی...!؟
حالا خودت قضاوت کن این دوستی تا کی میتونه ادامه پیدا کنه !؟ بالاخره که تموم میشه
فکر میکنی اگه الان تموم بشه ضررش برای تو کمتره یا هرچی دیرتر باشه !؟
از این رابطه چه خیری به تو رسیده؟
کسیکه حتی معنی دوستی رو نمیفهمه چطور میتونه علاقه تورو بفهمه...!؟
فکر میکنی آدمی که براش اصلا مهم نبود در پایان این دوستی چی به سر تو میاد بدون اینکه ذره ای به این فکر کنه، الان به چه دلیل خواستار مجدد این رابطه ست!؟
من بهت میگم چرا ...
چون یه کسیو پیدا کرده که نه تنها علاقه صادقانه ای بهش داره و پاک و بی ریاست (و این حس دوست داشته شدنشو ارضا میکنه) بلکه شهوتشم پاسخگو هست بدون اینکه چیزی ازش بخواد!! و اونقدر در وجود تو وابستگی میبینه که مطمئنه میتونه براحتی کنترل علاقه تورو توی مسیر تمایلات جنسی و روحیش بدست بگیره...اون از چیزیکه تو به اسم عشق ازش یاد میکنی، داره به کثیف ترین شکل استفاده میکنه بر علیه خودت!!!
شایدم احتمال میدی ممکنه مثلا یک درصد این آقا بخواد با شما ازدواج کنه ...!
البته بعید هم نیست که برای ارتباط مجدد، مطرح کردن پیشنهاد ازدواج قدم بعدیش باشه...!
نشون دادن ناکجـــاآبــــادهایی که هیچ اثری از آبـــــادی توش نیست!!!
فکر میکنی همچین کسی ارزش تورو داره ...!؟
چرا اینقدر اونو برای خودت بزرگ میکنی و خودتو برای اون کوچیک ... !؟
ببخش اینو میگم اما من فکر میکنم اون پسر یه آدم خود بزرگ بینه که یه آدم خود کوچک بین به پستش خورده.
آدمای خود بزرگ بین دیگرانو آزار میدن و آدمای خود کوچیک بین خودشونو...!
اینجور آدما وقتی یه رابطه تموم میشه یا بهم میخوره مثل بچه ها یه آب نبات دستشون میگیرن و اونو به طرف مقابل نشون میدن تا طرف مقابلو بکشونن به سمت خودشون... هرچی طرف مقابلشون یه قدم بیاد جلوتر اونا یه قدم میرن عقب تر...
اونم دقیقا داره همین کارو با تو میکنه، براش مهم نیست چه بلایی به سر روح و احساساتت میاد ... همونطور که براش مهم نبود چه برسر جسمت اومد...!
اون میدونه تو دوستش داری و همین یه آب نباته خوبه که تورو به سمت خودش بکشه.
اون داره از علاقه تو یه ســــراب درست میکنه، سرابی که هرچی بهش نزدیکتر میشی کمتر به واقعی بودنش پی میبری و هرچی ازش دورتری عطشت و امیدت به اینکه واقعی باشه بیشتر میشه...!!!
متاسفم اینو میگم اما اون الان برای تو شده یه راز درک نشدنی و تو برای اون شدی یه عقده ی جنسی سرکوب شده.
آدم عاقل یه اشتباهو 2بار تکرار نمیکنه.:72:
[/align]
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
nemidunam vaghean bayad chi behet begam vali be nazare man nabayad inghad behesh etemad mikardi va ayande va hamechizeto mizashti dar ekhtiyaresh ke har kari delesh mikhad bokone alanam be nazare man bayad peygiri koni vali ghanuni
Re: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
سلام
من معذرت میخوام
دچار احساسات شدیدی بودم. واقعا دلم تنگ شده بود که اون حرفها رو نوشتم. تمام روز گریه کرده بودم. مدام احساس میکردم چرا کسی رو که اینهمه دوست دارم، رها کردم؟ چرا تا آخرین لحظه کنارش نموندم؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟
خدا میدونه چقدر بده. امروز که مینویسم 22 روزه که ترکش کردم. 22 روز که برام هر لحظه عین مردن بوده. کسی که اون همه به جسم و روحم آسیب زده. اما خیلی برام سخته.
من میدونم اشتباهه. میدونم اگه برگردم اینبار مصادف با نابودی من میشه. اما خاطراتم، رهام نمیکنن. دائم بهش فکر میکنم.
اما..
برنگشتم.
با همه سختی که دیروز بهم غالب شده بود ، خودمو کنترل کردم.
تماس نگرفتم.
سعی کردم آرووم کنم خودمو.
راست میگم بهتون.
نقل قول:
راستشو بخوای امروز دلم برات شور میزد mehrabooni جان
اومدم تاپیکتو دیدم فهمیدم دلیل نگرانیم بیخودم نبود!
نمیدونم چه کمبودی توزندگی یا خانوادته که باعث شده اینقد احساس تنهایی کنی که به چنین کسی رو بیاری!
شاید دلیل این حست بخاطر این باشه که خودت رابطه رو تموم کردی
اون میدونه احساس تو هنوز تحریک پذیره و تو فکر میکنی داری توی این فاصله و جدائی تقاص پس میدی!
pk1365
ممنون دوست خوبم.
همش با خودم میگم چرا ترکش کردم؟ میگم نکنه پشیمون بشم. با خودم میگم شاید بهم احتیاج داشته باشه. با خودم میگم آیا این رسم عاشقی بود که رهاش کنم؟
تو خانوادم که هر چی دلت بخواد مشکلات هست. مشکلاتی که ریز و درشت همه خانوادمو درگیر کرد. اعتیاد برادرم- جداییی و طلاق برادرم - ورشکستگی بابام - فروختن دو سه تا خونه و کامیون و ... ، فشار های ماردم به ازدواج من، تنهایی و رنج خوردن به خاطر برادرای کوچیکترم که میدیدم دارن تو این اوضاع له میشن. دعواهای وقت و بی وقت بین بابام و مامانم ، بین بابامو برادرم - مشکلات درس و کار خودم و تمام اینها که 5 ساله بهم فشار وارد کردن. باورتون میشه هرکسی میبیندم ، فکر میکنه تالاسمی دارم چون همیشه رنگ پریده ام.
اما با این حال دارم مبارزه میکنم . به خاطر پدر ومادرم و زندگیمون خیلی تلاش کردم. خیلی زیاد - سنگ صبور همه بودم . اما خودم خیلی تنهایی کشیدم . خیلی تنهایی زیاد و بی انصافی رو تحمل کردم. حالا احساس میکنم همه اون فشارها ، الان مثل یه غده چرکین شده و با ترک کردن تنها کسی که عشقم بوده ، هر لحظه ... سر باز میکنه.
لیلا جون
من تصمیم گرفتم ، همین دیروز تصمیم گرفتم ازدواج کنم. خیلی برام سخته که فراموشش کنم. ازدواج میکنم شاید فراموشش کردم.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربوني نوشته:
لیلا جون
من تصمیم گرفتم ، همین دیروز تصمیم گرفتم ازدواج کنم. خیلی برام سخته که فراموشش کنم. ازدواج میکنم شاید فراموشش کردم.
مهربوني عزيز
خواهش مي كنم درست تصميم بگير و براي فرار از شرايط فعلي ات (خداي نكرده ) با ازدواج اشتباه، خودت را در يك شرايط بدتر قرار نده.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
عزیزم یک طوری میگی چرا کسی رو که اینهمه دوست دارم، رها کردم؟ چرا تا آخرین لحظه کنارش نموندم؟ چرا ؟ چرا؟ چرا؟ انگار بیچاره سرطان داشته و عاشق تو بوده و تو رهاش کردی. عزیز من به جای اینکه خودت رو بی گناه جلوه بدی به پست بودن اون فکر کن. جدیداً پسرها اول دوستی میان میگن ببین ما اهل ازدواج نیستیم بعد هر کاری خواستن می کنن اصلا هم عذاب وجدانی ندارن چون نهایتا با خودشان میگن خوب من که از اول گفتم نمیخوام ازدواج کنم خودش عاشق من شد. ما دخترها میگیم خوب این میگه نمیخواد ازدواج کنه ولی من کاری می کنم که عاشقم بشه. سپس وارد روابطی میشییم که عواقبش فقط برای ماست. ببین نبش قبر خاطرات برات هیچ فایده ای نداره و مشکلات خانوده ات هم بایستی در حدی که در توانت هست دنبالش باشی. پس به خودت فکر کن و لطفا به کمکی که بچه ها می خوان بهت بکن ارزش بده چون اگه از نظراتشان استفاده نکنی ازت ناامید میشن.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربونی عزیز
تبریک می گم بهت به خاطر اراده ات
مطمئنم تو می تونی.
می تونی بهترین همسر و بهترین مادر در آینده باشی.
به شرطی که مقاومت کنی
توکل کنی
با منطق در آینده همسر خوبی رو انتخاب کنی
اندکی صبر سحر نزدیک است...
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
mehrabooni عزیز من وقتی تو جمع بچه های همدردی میام حسابی شاد میشم
تو چی؟؟؟
خداوند الان ازت راضیه ولی همیشه به آدم فرصت نمیده و همیشه آبروی آدم رو حفظ نمی کنه!!
ببخشید که انقدر رک گفتم بهت...حالا بگو کدوم واست مهمتره؟؟؟
رضایت خداوند مهربان که خالقته و ولی نعمتت یا رضایت دلت که داره تو رو به گناه دعوت می کنه؟
هر موقع دچار تردید شدی بگو : "خدایا به خاطر رضای تو از گناه دست کشیدم و دستامو به سوی
تو دراز کردم ، اگه دستمو نگیری باز می لغزم و ممکنه هلاک بشم " ، اون موقع خدا هم به دلت
آرامش میده هم بهت اراده قوی!! ... بذار دوره نقاهتت تموم شه!!!
ببین دوست گلم من خودم الان یه خواستگار فوق العاده دارم اما تا وقتی که نتونم نامزد قبلیم
رو فراموش کنم به خواستگاریش جواب مثبت نمیدم!!!
چون اون موقع مرتکب حق الناس می شم اگه یاد اون آدم قبلی از ذهنم نره!!!
تو که نمیخوای به کسی ظلم کنی؟؟
میدونم درد زیاد داری گل من اما به قول بیل گیتس " اینکه در یک خانواده فقیر به دنیا بیاییم
دست خودمان نیست ، اما اگر فقیر از دنیا برویم اشتباه از خودمان است!!"
من چون رشتم و کارم با کامپیوتره واسه همین مثالامم اینجورین :D
منظورم اینه که تو میتونی همین الان به قول دکتر آزمندیان شرایط رو به کمک خدا عوض کنی به
شرطی که دستاتو بذاری روی زانوت و بگی یا علی!!!
پس تصمیم قشنگ بگیر عزیزم
راستی همیشه سر اذان یکی از کسایی که بعد دختر عموم دعا می کنم تو هستی عزیزم!
:46: