ببخشيد اشتباه نوشتم :311::311:اصلاح مي كنم من هميشه گزينه اول را انتخاب مي كنم يعني:
1. كمتر از خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت كنيم و خوب برخورد كنيم.
نمایش نسخه قابل چاپ
ببخشيد اشتباه نوشتم :311::311:اصلاح مي كنم من هميشه گزينه اول را انتخاب مي كنم يعني:
1. كمتر از خواسته هاي به حق و درآمدمان بگذريم و وقتي همسرمان محبتي مالي به خانواده اش مي كند، گذشت كنيم و خوب برخورد كنيم.
همسر گرامی بهم sms داد که نگران نباش مشکلی نیست
و من نفهمیدم دلیل این طوفانی که تو زندگیمون بپا کرد چی بود
شاید سنجیدن من و امتحان کردن من برای میزان علاقم به پدر و مادرش
شاید یادآوری لطف پدرش
شایدم عذاب دادن من
شایدم همدردی من
و باز هم نفهمیدم
من هم در جواب smsبهش گفتم حرف هیچ کسو تو زندگیم به اندازه تو قبول نداشته و ندارم
و اون هم زنگ زد گفت اسم جفتمونو می خواد برای مکه ثبت نام کنه در مورد پولش پرسیدم گفت از پدرم قرض میگیرم و منم گفتم هر طور خودت صلاح می دونی برای من هیچ فرقی نداره
می خواستم بگم تو که می گفتی پول بابامو...
که گفتم خودش بهتر می دونه و به من دیگه مسائل مالی ربطی نداره
نمی دونم چی میشه واسم دعا کنید
سلام
دو هفته است که دوباره بحث هایی بینمون پیش می اد و باعث دلخوری و قهر میشه
بعد از دو ماه که اصلا باهم دعوا و بحث جدی نداشتیم و رابطهمون خیلی خوب بود
به نظرتون این مسئله طبیعیه؟
می ترسم دوباره همه چیز خراب شه و اوضاع بریزه بهم
یه نمونه از بحث دو هفته مون پنهانکاری های همسرم از منه بعضی از مسائل رو ازم پنهون میکنه یا یه جوره دیگه میگه و بعدا اتفاقی مسئله رو می فهمم و همش این احساس بهم دسته میده که داره همه چیزو بهم دروغ میگه مثلا دو روز پیش با هم رفته بودیم رستوران داشتیم در مورد قسط ها و بدهی های ماههای آینده حرف می زدیم که بهم گفت تازه قسط های ماشینم باید بدیم که من گفتم خدا بزرگه در صورتی که توقع داشت بگم من قسطهای ماشینو میدم که آخر شبش داشتیم در مورد یه پولی حرف می زدیم که گفت قسط های ماشینم دادم که من خیلی ناراحت شدم و داغ کردم و گفتم تو دروغگویی تو رستوران به من اونطوری میگی الانم اینطوری
که گفت می خواستم ببینم به فکر هستی یا نه منم گفتم مسائل مالی خونه گردن توئه و هیچ ربطی به من نداره و اگرم کمکی می کنم این لطف منه نه وظیفه اونم گفت آره راست میگی اصلا به تو ربطی نداره و باعث دلخوری بینمون شد
گاهی وقتا فکر می کنم من دارم اشتباه رفتار می کنم
من نمی دونم در مورد مسادل مالی چهطوری برخورد کنم
قبلا در این مورد مشکلی نداشتیم ولی الان ..............
اینم بگم اون خیلی دست و دلبازه و توی مسائل مالی برای من اگه بتونه اصلا دریغ نمی کنه
ولی الان همش ازم توقع داره از نظر مالی به فکر باشم و کمکش کنم و منم دریغ نمی کنم چون برام مسائل مالی مهم نیست ولی اینکه اینطوری ازم توقع داشته باشه نه واقعا نمی تونم
لطفا شیوه درست رفتار کردن تو مسائل مالی و وظیفه منو تو این قضیه بگید ومن واقعا نمی دونم تو مسائل مالی چه طور باید رفتار کنم
اگه کمکش کنم مثل الان باعث توقع اون از من میشه اگرم کمک نکنم باعث دلخوری میشه و من اهلش نیستم که ببینم اون داره اذیت میشه و من دارم واسه خودم حقوقمو هر طور می خوام خرج کنم
تازه شاید قسمتی از طلاهامم مجبور شم بفروشم البته این پیشنهاد خودم بود
اخه ما خونه خریدیم و باید بدهیهاشو بدیم و این قضیه هم تا برج 9 طول میکشه و بعد به قول همسرم میگه برات جبران میکنم
اقلیمای عزیز
منم خیلی دوست دارم بدونم دقیقا این جور مواقع چه کاری واقعا درسته!اما فکر میکنم اگه به شوهرت اعتماد داری و می دونی متوقع نمی شه می تونی بهش کمک کنی.یعنی توی این جور مواقع خود ماها باید بسنجیم که چه کاری درست تره.خیلی ها می گن خوب نیست اصلا زن ها کمک مالی کنن.بعضی هم خلاف این عقیده رو دارن.اما به نظر من زندگی هر کسی خصوصیات خاص خودش رو داره که نمی شه نسخه یکی دیگه رو واسه این یکی پیچید.
به نظر من مهم این هست که اقتدار مرد حفظ بشه و مسولیت پذیری اش کم نشه به این کمک ها.
سلام اقلیما جونم
یادته دو هفته پیش منم یه تایپیکی زدم راجع به کمک مالی به همسرم...
ماهم هنوز قسط زیاد داریم و از اون طرف من خودم سرکار میرم و پس انداز دارم.همسرم رو هم از صمیم قلب دوستش دارم.... هنوز نمیدونم باید کمک کنم یا نه....
یادمه بعضی دوستان تالار به من میگفتن حتی واسه آرایشگاه و باشگاه و خریدام هم از همسرم بخوام.راستش چند دفعه امتحان کردم ولی وقتی الان توی این شرایط اینقدر باید قسط بدیم و همسرم با ناراحتی میگه عزیزم ندارم بعدا واست جبران میکنم.....بخدا دلم میشکنه...
سلام پریماه جان تایپ شما رو یادمه
اتفاقا داشتم دنبالش می گشتم
ولی من قبلا اصلا با این مسئله مشکلی نداشتم ولی الان نمی دونم چرا اینطوری شده؟
رفتارش عوض شده چون تو در برابر اجاره خانه دادن به پدرش جبهه گرفتي و مقاومت كردي.نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
اقلیما من هم واقعا سردرگم شدم. نمیدونم ولی حس میکنم موضع گرفتن در برابر همسر توی این مواقع باعث دلگیرشدن و جبهه گرفتن اونا توی مواقع دیگه میشه.
یه مثال میزنم.بگو اگر در این موقعیت قرار بگیری چیکار میکنی
فکر کن توی این شرایط و اوضاع مالی که با این فرض که همه ی مسائل مالی رو بعهده همسرت گذاشتی ، یه روز یکی از دوستان شما یا مدیر شرکت یا همکاران یا ... که مستقیم با شخص شما در رابطه هست زنگ میزنه و بهتون میگه میخان بیان مهمونی خونتون برای اولین بار. و بالطبع به علت داشتن رودربایستی میخای مهمونی آبرومندی داشته باشی .شاید شاید نظر همسرت این باشه که مهمونی رو ساده تر برگزار کنی .توی این موقعیت چه تصمیمی میگیری؟
وقتی حساب کتاب میکنی میبینی همسرت توی این موقعیت باید مبلغ تقریبا زیادی هزینه بده واسه خرید و...شامو....
کدوم گزینه رو انتخاب میکنی؟
1- به همسرت میگی تمام هزینه ی مهمونی با ایشونه (یا اینکه میدونی نداره)
2- یخورده از خریدها رو خودت هزینشو میدی
3- یه مهمونی ساده میگیری و حساسیت نشون نمیدی
این فقط یه مثال بود که واسه من پیش اومد(دیشب ) میخام ببینم اگه شما جای من بودین کدومو انتخاب میکردین؟
از اقلیما پرسیدی یا از همه؟ اگه از همس پس منم نظرمو میگم :
من راه دومو انتخاب میکردم.
همه نظربدین ...ممنون