RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
امروز جلسه دوم روانپزشک پزشک قانونی بود و باید من همراه خانمم میرفتم اونجا اول که خانمم رفت و 10 دقیقه بعد من رفتم تو اما نمیدونم خانم روانپزشک چرا با من این رفتار تند و بی ادبی رو داشتن البته یه مقداری بخاطر دروغهایی بود که اونجا از من گفته بود که من دست بزن دارم و جدیدا معتاد به شیشه شدم و توهم میزنم و دائم فحاشی میکنم و آبروی خانمم رو جلوی همه بردم و تو خیابون هم کتکش زدم جوری که شبانه بردنش به درمانگاه
همینجوری وا رفتم به خانم دکتر گفتم اصلا به قیافه من میخوره اهل این حرفها باشم من که دلم نمیاد یه خار بره تو دست خانمم که صداش رو برد بالا و نصحیت با صدای بلند میکرد که ظاهر آدمها نمیتونه نشون بده که طرف معتاد هست یا نه بعدش دیدم بهتره چیزی نگم که این 2 جلسه مشاوره پزشک قانونی زودتر تموم بشه تا برای خانمم و خانوادش مشکلی پیش نیاد
در آخر هم به من گفت شما خیلی اشتباه کردید
یکی اینکه تحقیق نکردید ببنید چرا قبلا 2 بار خودکشی کرده حداقل دلیلش رو بدونید
و دیگه اینکه چرا فکر میکنید دختری که قبلا ازدواج کرده و جدا شده میتونه گزینه مناسبی برای شما باشه
من انقدر برای خودم و جامعه تحصیل کرده این مملکت متاسفم که روانپزشک پزشکی قانونی نمیتونه از ظاهر آدم ها تشخیص بده که من معتادم یا نه البته خودشم گفت که به ظاهرت نمیخوره که معتاد باشی ( با عرض پوزش از جامعه روانپزشکان مخصوصا پزشکی قانونی )
خلاصه من هم قبول کردم تا زودتر از اون فضا خارج بشم و بریم
اومدم بیرون ازش خواهش کردم بریم پیش یه روانپزشک خوب بهش گفتم که همه جوره کمکت میکنم پشتت هستم و تا آخر همراهت هستم اما خانمم گفت ازت بدم میاد نمیخوام باهات زندگی کنم ازت متنفرم ولم کن دیدم داره عصبانی میشه و صداش رو داره میبره بالا که تمومش کردم یه حرفهایی به من میزد که به سنگ بگن آب میشه چه برسه به آدم همه پل ها رو خراب کرده
خانوادام خیلی اصرار داره که زودتر بریم با خانوادش صحبت کنیم و همه چیز رو تموم کنیم اما من از اونها 2 هفته وقت گرفتم که به من فرصت بدن تا من تلاش آخرم رو بکنم شاید که درست بشه
در اصل آخرین نظر مشاوره حضوری من طلاق بود و تشخیص داد که ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم
اما باور کنید خانم من بیمار یه بیمار روحی و روانی که حالش هم خیلی بده اگر بد نبود که خودکشی نمیکرد من احساس میکنم که خیانت شوهر اولش هم بی دلیل نبوده و خودش تا حدودی مقصر بوده
من واقعا به چشم یه بیمار به خانمم نگاه میکنم که باید درمان بشه
حداقل برای ثوابش هم که شده می خوام دستش رو بگیرم کمکش کنم
خانوادش که همه چیز رو تو پول میبینن و اصلا به فکر حل مشکل دخترشون نیست که چه عذابی میکشه
خانمم خیلی حالش بده امروز دکتر روانپزشکش به من گفت تنهاش نزاریم و دائم زیر نظر بگیریمش نزاریم غصه بخوره و تو فکر فرو بره گفت کسی که 3 بار تا حالا خود کشی نافرجام داشته احتمال بیشتر هم هست
گفت تا خودش رو نکشه ول نمیکنه
فعلا داره قرص های آرام بخش مصرف میکنه
با این توصیف ها از خانم من و با توجه به شرایطی که داره و پرونده پزشکی قانونی درجا دادگاه حکم طلاق رو صادر میکنه
اما میترسم طلاقش بدم و یه بلای سر خودش بیاره و من عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از کرده خودم پشیمون باشم
از طرفی فشار خانوادم و از طرفی فشار روحی که خانمم داره تحمل میکنه
از یه طرف با این قضیه باید بسوزی و بسازی هم مخالفم یه عمر زندگی مشترکه نمیشه شوخی گرفت هم برای اون و هم برای من
سپردمش به خدا
از خدا می خواهم هرچی که به صلاح ماست همون بشه
سلام،
من قبلاً برای شما در تاپیک دیگر شما، پاسخی ارسال کرده بودم،
در همان تاپیک شما پاسخهای بسیار کامل و جامعی از کارشناسان همدردی، به خصوص مدیر همدردی داشتید،
اما با وجود همه این راهنمایی ها، شما همچنان به پیمودن راهی اصرار داشتید، که مسلما با آنچه کارشناسان گفته بودند مغایر بود...:303:
ببینید، در طول این مدت چند نفر برای شما در تاپیکهای مختلف پاسخهایی را ارسال داشته اند!
دوست من، نمیتوان به کسی که چشمانش را به تعمد بسته است، کمکی کرد!:163:
با توجه به اینکه، ازدواج شما، از طریق خانواده انجام شده بود، و میشه گفت، سنتی بود و بدون احساسات تند و غیر منطقی، که معمولا در ازدواجهای غیر سنتی خود را به وفور نشان میدهند، همیشه برام سوال بود،
چطور پسری با موقعیت زندگی شما، و البته با توجه به عرف جامعه ما، منطقاً به این نتیجه میرسد که با خانومی مطلقه ازدواج کند!؟
امیدوارم برای دوستان همدردی سو برداشت نشود، اما منظورم به هیچ عنوان این نیست که خانومهای مطلقه بد هستند، یا حق زندگی ندارند یا ...
منظور من صرفاً عرف جامعه ما هست، که ازدواج یک پسر مجرد با خانومی با تجربه ازدواج قبلی را نمیپسندد!
ضمن اینکه، برای یک پسر مجرد، حداقل با توجه به روحیات دوستان خودم، میدانستم کنار آمدن با این مساله، یعنی ازدواج با زنی که قبل از شما در عقد مرد دیگری بوده است، بسیار مشکل هست...
راستش، وقتی همه اینها را گذاشتم کنار خصوصیات مثبتی که در تاپیک دیگر از همسرتان بر شمردید، من به شخصه به پاسخ سوالم رسیدم.
شما در اینجا، خصوصیت مثبت همسرتان را به این صورت شرح دادید:
نقل قول:
- دختر مودب و با شخصیتی هستن در برخورد با اطرافیان
نظر دیگران اینه که چه دختر خوبی گیرت اومده
2 - چشم و دل سیره هیچ وقت از من چیزی نمی خواد همه این کار ها رو من خودم براش کردم از من توقعی نداره و میگه هیچ چیزی تو زندگی از من نمی خواد ( از نظر مالی )
3- اهل بچه بازی و لوس بازی این چیزها نیست
4- اهل خیانت و نگاه کردن به پسر ها و این جور چیز ها نیست
5- خانواده دوست هستش خانواده خودش رو که خیلی دوست داره
6 - دل نازکه
8- اهل پیشرفته دوست نداره همیشه یه جا بمونه
9- با اینکه از نظر مالی در سطح خیلی بالایی هستن هیچ وقت به رخ من نکشیده
یه آپارتمان تو ونک داره یه 206 زیر پاشه یه مغازه داره که در آمدش از حقوق کارشناسی من بیشتره حالا هی برو درس بخون بشی مهندس این مملکت و حساب بانکیش که کسی از موجودیش خبر نداره
10- رو پای خوش میتونه زندگی کنه نیازی به کسی نداره
11 - و چیز های دیگه مثل خونه داریش که حرف نداره وتو آشپزی حرف اول رو میزنه
من خیلی متاسفم که ذهن من به این نتیجه رسید، که دلیل عمده شما از ازدواج با این خانوم مسائل مالی بوده است که البته باعث شده شما چشم خود را روی خیلی از حقایق ببندید.
که البته قاعدتا خود دختر خانوم نیز متوجه این موضوع شده اند.
البته این برداشت من بر اساس صحبتهای خود شما بوده، که میتواند درست نباشد، اما فکر میکنم، هر فردی حداقل در خلوت خودش باید با خودش رو راست باشد.:300:
توصیه خاصی برای شما ندارم، به جز همانها که کارشناسان ما بارها برای شما نوشته بودند،
و البته اگر مشاوره حضوری نظر به طلاق داده است، همین الان این تصمیم را اجرائی کنید، که اگر واقعا میخواهید ثواب کنید، فکر میکنم ثواب در همین کار هست.:310:
چرا که با توجه به شرایطی که شرح دادید(تهمتهایی که دختر خانوم متوجه شما ساخته، مقصر دانستن شما توسط خانواده ایشان و ...)، ممکن است، ادامه این رابطه که عمیقا مشکل دارد، برای شما بسیار گرانتر از آنچه باید تمام شود،:163:
بنابرین، شخصاً فکر میکنم، با توجه به شرایط حاضر، و به خصوص با توجه به نظر مشاور، اقدام به جدایی کنید.
و البته، اگر روزی دوباره تصمیم به ازدواج گرفتید، این بار چشمانتان را خوب باز کنید، تا بیش از آنچه موقعیت مالی یا اجتمایی دختر خانوم یا خانواده اش را در نظر میگیرید، اخلاق او، و توانایی او برای یک زندگی مشترک را در نظر بگیرید.
موفق باشید،:72:
کامران
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
آقای mta عزیز
شما با اصرار در این رابطه متاسفانه باعث شدید که دیگران از جمله پزشک همسرتون و بعضی از دوستان سایت فکرکنند ریگی به کفش دارید که اینقدر به این رابطه بیمارگونه اصرار دارید و اگر همسرتان را بیمار بدانیم و اعماش را غیر طبیعی در مورد خانواده اش و پزشکش و رفتار انها با شما که خواهان بهبود او هستید چنین عکس العملهایی واقعا غیر طبیعی و غیر اخلاقی است.
به نظر من انسان اول باید خودش را و شخصیت خودش رو دوست داشته باشد بعد همسرش و دیگران را.
کمی روی اعتماد به نفس و عزت نفستون کارکنید اگرواقعا دچار احساس گناه می شوید در مورد تمام کردن این رابطه حتما با یک روانشناس مشورت کنید چون فکر نمی کنم تا این حد عادی و طبیعی باشد.
و یا موضوعی در این رابطه هست که شما به ما نگفتید و علت اصلی اصرار شما و عذاب وجدانتان هست
و یا اینکه انسانی هستید که تمایل دارید نقش قربانی را در یک رابطه داشته باشید و دلسوزی دیگران را می طلبید.
در هر حالت امیدوارم با اصرار و ادامه این رابطه به خودتان و روح و روانتان آسیبی جدی وارد نکنید که تاوان آن را در آینده
خودتان و یا نزدیکانتان مجبور باشند بپردازند.
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
فکر میکنم به دوجا سر بزنی بد نباشه !
اول با یک مشاور از نزدیک صحبت کن
دوم اگر تصمیم به جدایی گرفتی حتما با یک وکیل مشورت کن
درصد بالایی از مشکلات با صحبت و مشورت با افراد متخصص حل شدنی و قابل کنترله ، ایراد ایرانی ها همینه که با هر کسی دردودل میکنن بجز اونهایی که باید !!!
موفق باشی :72:
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
با سلام
منم با نظر دوستان موافقم دلیل این همه اصرار واقعا جای ابهام داره .
خانم شما طبق صحبتهای شما از دیدن شما ختی از صحبت کردن شما عصبی می شه و صداشو بالا می بره حالا شما چطور می خواهید مشکل حل کنید در صورتیکه برای همسرتون مشکل هستید .
حتی خانواده همسرتون هم شما رو مقصر می دانند در خودکشی دخترشون ولی شما خیلی خوش بین می گوئید که این نظر خودشون نیست .
شما هیچ احترامی از نظر همسرتون و خانواده ایشون ندارید پس ادامه این رابطه به ضرر شماست چون به شخصیتتون ضربه می زنه.
شما با مشاوره حضوری مراجعه کنید
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام خدمت تمامی دوستان
از همدردی همه شما ها ممنونم
از همه کسانی که لطف داشتن و به من کمک کردن تا با این مشکل بتونم کنار بیام
و از همه کسانی که فکر میکنند من به خاطر پول اومدم جلو و یه ریگی به کفشم هست یا اینکه من بیمارم که دارم خانمم رو تحمل میکنم یا هرچیز دیگه ای که فکر میکنند .
من خودم به این نتیجه رسیدم که من و خانمم نمیتونیم با هم زندگی کنیم و هیچ تفاهمی نداریم در اصل با مشکل روحی که داره با هیچ کس نمیتونه زندگی کنه این حرف مشاوروه حضوری من بود که در آخرین جلسه به من گفت و تاکید کرد که بهتره که جدا بشیم
من هم چشم دارم و هم عقل و متوجه هستم که این رابطه مشکل جدی داره و هیچ امکانی برای ساختن این زندگی وجود نداره اصل قضیه ما مشکل داره
من 2 هفته وقت گرفتم که آخرین تلاشم رو برای حفظ زندگیم بکنم اما خانمم اصلا با من همکاری نمیکنه خیلی تلاش کردم اما به هیچ وجه قبول نمیکنه که مشکل داره و باید مشکلمون رو حل کنیم نه دکتر میاد نه به حرف کسی گوش میکنه و نه خودش برای خودش کاری میکنه فقط به من توهین میکنه انقدر با خودش درگیری داره که از من متنفر شده واقعا خیلی حالش بده من به چشم یه بیمار نگاه میکنم یه معتاد یه کسی که باید کمکش کرد اما وقتی خودش نخواد هیچ کس و هیچ چیز نمیتونن کمکشون کنه
من هم دیگه خسته شدم و بریدم هر کاری میکنم جواب نمیده دوست داشتم کمک میکردم اما نشد و نمیخواد
حالا دیگه من هم با طلاق مخالفتی ندارم امروز که بهش گفتم خیلی خوشحال شد به من میگه مرد باش تا آخرش روی حرفت بمون و من رو طلاق بده من هم خسته شدم
بزار هر جور که راحته اون کار رو بکنه شاید یه روز پشیمون بشه
من دوست داشتم زندگیم رو حفظ کنم اما با زور نمیشه کسی رو فرستاد بهشت
خودم هم دارم بهم میریزم و از نظر روحی دچار مشکل میشم و دوست ندارم که خودم هم یه آدم مشکل داری بشم
تصمیم خودم رو گرفتم ظاهرا چاره ای جز طلاق ندارم
فقط پدر خانمم مخالف این قضیه است که خودشون میدونند با مشکل دخترشون
چقدر دوست داشتم زمان برمیگشت عقب و اشتباهات گذشته ام را تکرار نمیکردم
کاش میشد همه چیز رو دوباره ساخت
ولی تجربیات خیلی مهمی به دست آوردم که خیلی با ارزشه اما برای من گرون تموم شد
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام ام تی ای عزیز
حتما با وکیل صحبت کنید
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
سلام خدمت تمامی دوستان
از همدردی همه شما ها ممنونم
از همه کسانی که لطف داشتن و به من کمک کردن تا با این مشکل بتونم کنار بیام
و از همه کسانی که فکر میکنند من به خاطر پول اومدم جلو و یه ریگی به کفشم هست یا اینکه من بیمارم که دارم خانمم رو تحمل میکنم یا هرچیز دیگه ای که فکر میکنند .
من خودم به این نتیجه رسیدم که من و خانمم نمیتونیم با هم زندگی کنیم و هیچ تفاهمی نداریم در اصل با مشکل روحی که داره با هیچ کس نمیتونه زندگی کنه این حرف مشاوروه حضوری من بود که در آخرین جلسه به من گفت و تاکید کرد که بهتره که جدا بشیم
من هم چشم دارم و هم عقل و متوجه هستم که این رابطه مشکل جدی داره و هیچ امکانی برای ساختن این زندگی وجود نداره اصل قضیه ما مشکل داره
من 2 هفته وقت گرفتم که آخرین تلاشم رو برای حفظ زندگیم بکنم اما خانمم اصلا با من همکاری نمیکنه خیلی تلاش کردم اما به هیچ وجه قبول نمیکنه که مشکل داره و باید مشکلمون رو حل کنیم نه دکتر میاد نه به حرف کسی گوش میکنه و نه خودش برای خودش کاری میکنه فقط به من توهین میکنه انقدر با خودش درگیری داره که از من متنفر شده واقعا خیلی حالش بده من به چشم یه بیمار نگاه میکنم یه معتاد یه کسی که باید کمکش کرد اما وقتی خودش نخواد هیچ کس و هیچ چیز نمیتونن کمکشون کنه
من هم دیگه خسته شدم و بریدم هر کاری میکنم جواب نمیده دوست داشتم کمک میکردم اما نشد و نمیخواد
حالا دیگه من هم با طلاق مخالفتی ندارم امروز که بهش گفتم خیلی خوشحال شد به من میگه مرد باش تا آخرش روی حرفت بمون و من رو طلاق بده من هم خسته شدم
بزار هر جور که راحته اون کار رو بکنه شاید یه روز پشیمون بشه
من دوست داشتم زندگیم رو حفظ کنم اما با زور نمیشه کسی رو فرستاد بهشت
خودم هم دارم بهم میریزم و از نظر روحی دچار مشکل میشم و دوست ندارم که خودم هم یه آدم مشکل داری بشم
تصمیم خودم رو گرفتم ظاهرا چاره ای جز طلاق ندارم
فقط پدر خانمم مخالف این قضیه است که خودشون میدونند با مشکل دخترشون
چقدر دوست داشتم زمان برمیگشت عقب و اشتباهات گذشته ام را تکرار نمیکردم
کاش میشد همه چیز رو دوباره ساخت
ولی تجربیات خیلی مهمی به دست آوردم که خیلی با ارزشه اما برای من گرون تموم شد
دوست عزیز
همه صلاح شما رو می خواند و دوست دارند شما بیشتر از این سلامت روح و روانتون آسیب نبینه.
هرکس به زبانی که فکر می کنه درست هست و خودش رو جای شما می گذاره راهنمایی می کنه .
دلیلی نداره کسی بخواد دشمنی بکنه و یا آنچه صلاح شما نیست بگه.
لطفا حتما از یک وکیل کمک بگیر.
:72::72::72:
روزگار است این گهی عزت دهد گر خوار دارد
چرخ بازی از این بازیچه ها بسیار دارد
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
کاملن مشخصه که نمی خوای طلاقش بدی.
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
ازش خواهش کردم بریم پیش یه روانپزشک خوب بهش گفتم که همه جوره کمکت میکنم پشتت هستم و تا آخر همراهت هستم
=================
خیلی خوبه که اینقدر شما مسئولیت پذیر هستی و در صددی که همه جوره از خانومت حمایت کنی ، واقعا جای تقدیر داره
ببین خانومت چه چیزی ازت می خواد و در همون راستا بهش کمک کن
خانمم گفت ازت بدم میاد نمیخوام باهات زندگی کنم ازت متنفرم ولم کن
=====================
اما باور کنید خانم من بیمار یه بیمار روحی و روانی که حالش هم خیلی بده اگر بد نبود که خودکشی نمیکرد
================
بله ، باور می کنم که حال خانومتون اصلا خوب نیست و یه بیمار روحی و روانی است ... این کاملا از میان گفته های شما مشهود هست ،
نمی دونم تخصصتون در چه حدی است
آیا به عنوان یک پزشک می تونید کمک حال خانومتون باشید ؟
آیا از بیماری اش کاملا اطلاع دارید؟
آیا جزئیات بیماری اش رو می شناسید؟
آیا راه درمان آن را بلد هستید؟
آیا از داروها و قرص هایی که مصرف می کنه آگاهی دارید؟ می دونید چه داروهایی در بهبودش موثر هست ؟ و چه داروهایی روند بهبودی را بع تاخیر می اندازه؟
اگر کاملا بر بیماری اش و نحوه درمان بیماری اش واقفید پس به عنوان یک پزشک ، وظیفه تون رو انجام بدهید
===========================
حداقل برای ثوابش هم که شده می خوام دستش رو بگیرم کمکش کنم
این حس انسان دوستانتون واقعا زیباست ، کاش به جای ثواب ، عشق و دوست داشتن دوطرفه حکمفرما می بود ....
===================================
خانوادش که همه چیز رو تو پول میبینن و اصلا به فکر حل مشکل دخترشون نیست که چه عذابی میکشه
بله دقیقا، اونها حتی فکر می کنن می تونن شما رو هم به عنوان یک شوهر ، برای دخترشون خریداری کنند ...
=========================
اما میترسم طلاقش بدم و یه بلای سر خودش بیاره و من عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از کرده خودم پشیمون باشم
حق دارید ، جون یک انسان هست ، زندگی و عواطف و احساساتی که در پشت هر مسئله ای نهفته است و همیشه باما همراه هست .... من به شخصه تخصصی در این زمینه ندارم ، شنیدم که میگن برای جلوگیری از رویدادهای بد باید موقعیت ها و شرایط پدید آمدنش رو کاهش داد ... حتما چیزی سبب شده که ایشون خودکشی کنه ، و تا وقتی اون عامل هست ، هرلحظه امکان خودکشی مجدد ایشون هست .... گاهی وقتها انسان مجبور میشه علیرغم میلمش ، پا روی دلش بگذاره و از چیزی که دوست داره بگذره .... البته کار هرکسی هم نیست !
============================
یه عمر زندگی مشترکه نمیشه شوخی گرفت هم برای اون و هم برای من
واقعا که در موقعیت سختی قرار گرفته اید ... خیلی خیلی فکر کنید .. آره یک عمر زندگیه ، نمیشه شوخی گرفت ... هم آینده ی شماست و هم آینده ی اون خانوم ...
=======================
سپردمش به خدا
از خدا می خواهم هرچی که به صلاح ماست همون بشه
انشاالله
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام داداش گلم:43:
خوبی؟:72:
چیکار کردی با زندگیت؟