تو تایپک مشکلم خیلی خیلی جدی شده هست مفصله خیلی
نمایش نسخه قابل چاپ
تو تایپک مشکلم خیلی خیلی جدی شده هست مفصله خیلی
دختر 15 صفحست ، خیلی سخته پیدا کردنش
:311:
برا همینه میان تاپیکا رو میبندنا، میگن طولانی شده دعوا میکنن
:311::311:
سلام
دیشب شب خوبی بود و منم از همسرم عذرخواهی کردم
ولی من اینروزا با یه مشکلی مواجه شدم سعی کردم روش حساسیت نشون ندم و خودم رو باهاش وقف بدم ولی واقعا نمی شه و من از رفتار همسرم خسته شدم
همسر من وارد خونه که میشه می چسبه به تلویزین وگاهی هم تا 2 الی 3 شب پای تلویزیونه منم واقعا دوست دارم همسرم پیشم باشه و با هم بخوابیم و قبل از خواب با هم حرف بزنیم و یا بعضی شبا بریم با هم بیرون یه دوری بزنیم
ولی اون فقط برای برنامه های تلویزیون برنامه ریزی می کنه
البته اینم بگما به منم توجه می کنه مثلا اگه چند دقیقه پیدام نباشه صدام می کنه که کجا ام یا میگه بیا با هم فلان چیزو ببینیم
ولی آخه چقدر تلویزین الان 3 ماه اومدیم تو خونه جدید خونمون هنوز پرده نداره به خاطر نداشتن چوب پرده که هی امروز و فردا میکنه یا یخچالمون هنوز یخسازش وصل نیست و من همشو از این تلویزیون دیداناش می بینم
ولی من همش با محبت و آرامش بهش گفتم که اینا رو درست کنه ولی.......
امروز سحری که خوردیم بازم بعد اذان نشست رفت پای تلویزیون دیگه نتونستم تحمل کنم به خدا اصلا این مدت با اینکه این رفتارش اذیتم می کرد هیچی نگفتم
بهش گفتم آخه چقدر تلویزیون می بینی منم دوست دارم تو آرامش بخوابم صدای تلویزیون همش تو گوشمه شده 5 دقیقه ام تلویزیون خاموش کنی باهم حرف بزنیم......
اونم گفت تو نمی ذاری من راحت باشم تو خونه دیگه چی کار باید بکنم و قهر کرد و خوابید
میشه راهنمایی کنید که چه طور می تونم این مشکلمو حل کنم؟
اقلیما جان سلام
خوشحالم که آرامش دارین
به نظرم از اینکه رو نبودنت حساسه میتونی استفاده کنی، مثلا وقتی صدات میکنه که بیای، بهش بگو میشه یه لحظه بیای اینکارو انجام بدیم بعد با هم بشینیم پای تلویزیون؟ وقتی میاد تو سر یخچال باش ،سر درست کردن یخساز، بگو هرکاری کردم نشد، میشه درستش کنی
فکر کنم اینطوری بتونی از پای تلویزیون جداش کنی
راستش چیزی که من فهمیدم اینه که نزاری شوهرت متوجه حساسیتهات بشه، یعنی اگه رو چیزی حساسیم سعی کنیم با عوض کردن موضوع، جایگزین کردنش و یا منحرف کردنش از بین ببریمش نه اینکه مستقیم بگیم
یه جورایی سعی کن وقتی زیاد میشینه پای فیلم، ازش یه کاری بخوای یه چیزی بخوای
البته این نظر منه
مطمئنا جناب SCi بهتر راهنمایی میکنن
آره اینو فبول دارم که نباید حساسیت نشون دادم ولی یه مدت اصلا حساسیت نشون ندادم ولی دیدم داره بدتر میشه
در مورد اینکه برم کارایی که مربوط به اونه انجام بدم ناراحت میشه و اینو به حساب لجبازی من می ذاره و حرصش در می آد
یه نگاهی به حرفی که زدی بنداز!!! اصلا منظورت رو نتونستی بگی! سرزنشش کردی!!! متهمش کردی! از جملات " تو " استفاده کردی... در صورتیکه می خواستی بگی:نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
عزیزم! دوست دارم با هم بخوابیم... تو آغوش تو آروم بگیرم! این حس خوبی بهم می ده....
درخواست صحیح رو تو تاپیک قبلی بهت گفتم:
اول ازش تعریف کن! پل بزن به دنیاش! برو تو دنیاش... برو تو بغلش با هم تلویزیون ببینین!
بهش بگو من خیلی دوست دارم با هم می شینیم و یک فیلم رو نگاه می کنیم... براش مثال بزن! اون روز رو یادته با هم رفتیم پارک از وقت گذروندن های باهم تعریف کن و بگو چقدر حس خوبی داشتی... بعد در خواستت رو صریح بگو: بگو دوست دارم وقتی می خوام بخوابم تو آغوش تو آروم باشم... می شه گاهی بیای با هم بخوابیم... یا دوست دارم گاهی وقت بذاری و با هم بریم یه دوری بزنیم... نذار احساس کنه تو داری در مورد رفتارش سرزنشش می کنی! یا ایراد می گیری... نرو تو حریم خصوصیش! درخواست خودت رو با صراحت عنوان کن...
موفق باشی
جناب SCi
این مهارت گفتگو خیلی سخته، تا ما بیایم یاد بگیریم کلی بحران تو زندگیمون راه انداختیم
من قبلا دلخور که میشدم حرفمو میزدم، حالا وقتی میخوام حرف بزنم یه دو روزی طول میکشه، هی میشنم ضمیرها و فعلاشو عوض بدل میکنم، اخرشم مطمئنم اگه یه استاد ادبیات جملمو بشنوه شک میکنه فارسی زبان باشم:311:
مهارتهای قبلی با یه کم تمرین به بهره برداری میرسید
ولی این یکی ، میتونه جنجال به پا کنه
ووووووووووی
:72:
بعد نکته جالب اینه که آقایون به راحتی با متهم کردن و زیر سوال بردن تمام زحمتهای ما خانمها به راحتی حرفشونو میزنن و ما اینو به عنوان یک تفاوت باید قبول کنیم ولی وقتی ما میخوایم حرف بزنیم تفاوت ما اصلا مهم نیست و باید بازم طبق ذهنیت اونا حرف بزنیم
اینو نمیفهمم:302:
آره واقعا سخته
منم این طوری شدم قبلا دلخورم که می شدم حرفمو می زدم ولی الان دیگه نه ،هی جمله ها رو پیش خودم کج و راست می کنم آخرشم یا بیخیال می شم و یا اگرم حرف بزنم آخرش خراب می کنم
واقعیتش الان خیلی بهتره و این شرایطو بیشتر دوست دارم قبلا همش همسرم به خاطر اینکه گلگی می کردم ازم دلخور بود و همش دعوامون می شد ولی الان سکوت می کنم احساس می کنم نازم بیشتر خریدار داره
یه چیزی هم که خیلی بهم کمک کرده اینه که قبل از اینکه بخوام حرفی رو بزنم در موردش فکر می کنم و سعی می کنم خودمو بزارم جای همسرم و بعد حرفمو بگم که این طوری خیلی خیلی بهتره یعنی یه جورایی منصفانه رفتار می کنم و خودخواهی نمی کنم
خیلی چیزا پیش می آد که گاهی بهش فکر می کنم میبینم قبلا اگه پیش می اومد حتما حتما دعوامون می شد سرش ولی الان نه........
خدا کنه یه کم آداب گفتگو رو یاد بگیرم تا خودم هم کمتر اذیت بشم
خدا کنه حساسیت منم رو خانواده همسرم کم شه الان اسمشون که می آد تو خونه یا صحبتی ازشون میشه خیلی بهم می ریزم که همسرم هم می فهمه اصلا دوست ندارم اینطوری باشم چون بلاخرا رابطه ما با اونا شروع میشه و می ترسم مشکلات سابق دوباره شروع شه که نباید شروع شه
نترس اقلیما جان
الآن خیلی چیزای جدید یاد گرفتی، مطمئنا مشکلات سابق پیش نمیاد
:46:
بله سخته... باید تمرین کنید! نترسید تمرین کنید.. چرا اینقدر سختش می کنید... راحت.. با صراحت!نقل قول:
نوشته اصلی توسط shamim_bahari2
کی گفته آقایون حق دارند با متهم کردن و زیر سوال بردن به راحتی حرفاشون رو بزنند!؟!؟ کی گفته این تفاوتی هست که شما باید قبول کنید!؟! به هیچ وجه اینطور نیست!!! کی گفته شما باید طبق ذهنیت اونها حرف بزنید!؟!؟
شما وقتی جرات مند باشید و به خودتون احترام بگذارید... همه مشکلاتتون حل خواهد شد!