نمایش نسخه قابل چاپ
من از تمکین یه مرد فاسد حرف نزدم. من از قانونی حرف زدم که شما بر اساسش می خواهی نذاری بهت ظلم بشه و می خوای حقت را بگیری.
گفتم اون قانون مهریه داره، اما تمکین هم داره. چه ایراد داشته باشه، چه نداشته باشه.
هم از رشته ات، هم از این متن و هم از طرز نوشتنت پیداست که من حریف خوبی برای زبان شما نیستم. ولی این خوش سر و زبونی همه جا کاربرد نداره. کما اینکه تو زندگی مشترکت نمونه اش را دیدی.
دوستان عزیز،
همه اینجا برای همدردی و کمک دور هم هستیم.
پس لطفاً مراعات دل همدیگه رو داشته باشیم:72:
کمی آروم تر هم میشه نظرات مخالف رو به نقدی منصفانه کشید:72:
مطالب نا مناسب ممنوع !
لطفا" از ارسال مطالب تمسخر آمیز ، توهین آمیز ، اعتراض آمیز ، انتقاد آمیز ، دشنام گونه و ركيك و مبتذل و یا هر گونه بي احترامي به كاربران ديگر و مديران سايت جدا" خود داری کنید .
لطفاً در هنگام جواب دادن به سوالات از به کار گيري الفاظ و جملاتي که باعث دلسردي کاربر سوال کننده شود خودداري فرماييد. اين را بدانيد که اين سايت محل آموزش است و کساني هستند که سوالهايشان بسيار ابتدايي مي باشد. لذا از به کارگيري کلماتي که باعث شود کاربر به جاي گرفتن جواب سوال خود دلسرد شود اکيداً خودداري فرماييد
در صورت مشاهده هر گونه بي احترامي به كاربران ديگر و مديران و مسئولان سايت با كاربر مربوطه برخورد خواهد شد و در صورت لزوم دسترسي وي به انجمنها قطع خواهد شد.
چنانچه تاپیک از مسیر اصلی خارج شود،پستهای نامربوط حذف و با کاربران برخورد خواهد شد
بله دقیقا همین طوره ...اگه شما شبنم خانوم نمی تونی همدرد خوبی باشی لطفا روی تاپیک من دیگه نظر ندید چون شما ی متخصص نیستی و صرفا من باب همدردی صاحب نظری...و اینکه باید بگم زبون هر کس به اندازه ی داشنه هاش درازه .حافظ می گه:
تواضع گرچه محبوب است و اجری بیکران دارد، نشاید کرد با هر کس که هیبت را زیان دارد
دوست عزیز شما در جریان نیستی که ما روزی که رفتیم واسه استرداد جهیزیه شوهر من خونه رو نیمه برهنه کرده بود و اثاثیه خودش رو تفکیک کرده بود و حتی به وکیلم هم گفته بود که خودش هم قصد طلاق دادن داره...پس من هول نبودم واسه طلاق و شما که احیانا نمی خوای من خودمو به مردی که خودش قصد زندگی کردن نداره تحمیل کنم؟ و اینکه شما از ریز مشکلات من خبر نداری که شوهر من یک شب تا صبح من رو بیدار نگه داشته و به زور با کاغذ خودکار می خواسته مهریمو ببخشم...از اینکه اونقدر سرش شلوغ بوده که این ماهای آخر 8 صبح تا 11 شب که خونه نیوده بعدشم می اومده خونه و بی هیچ حرفی تلوزیون می دیده و بعد می رفته می خوابیده اونم پشتشو می کرده و می خوابیده...
از بد بینی بیمارگونش...از اینکه هنوز زنشو طلاق نداده خونه مجردی گرفته...از اینکه تا نیمه شب تا خیابون یا خانومای مثل خودشه خبر داری؟... از این که تو این 8 ماه همش دچار عفونت و هزار ناراحتی جنسی بودم به خاطر بی بند و باری شوهرم ...از اینکه در تمام این 8 ماه زنشو بیرون نمی برده اما حالا هر شب با دوستاش ی رستوران می ره ...و من در تمام این مدت غرور خودمو حفظ کردم...نه تسلیم شدم نه آه و ناله و نفرین و ناسزا و تا لحظه ی آخر حرفامو زدم.اطاعت از شوهر تا کجا؟غیر از اینه به خاطر حفظ زندگیم کارمو دوستامو همه چیو گذاشتم کتار و ی زن خونه نشین شدم...من خودم تو این جامعه بودم ...من فرق ی مردی که زنشو دوست داره با ی مرد هوسباز زورگو که جای زن داری برده داری می کنه رو می فهمم...من زیر آبی رفتنا رو می فهمم...می دونی زن اولشم سر هوس بازی هاش از دست داده اما زنش حاظر نشد موقع تحقیق همکاری کنه و حتی جوابی نداد.مهریه رو اسلام واسه همچین مواردی هم گذاشته که اگه مردی هوس باز یود بی هیچ پشت و پناهی زنشو رها نکنه و بهاشو بپردازه و گرنه دنیایی پول ارزش نداشت من همچین تجریه ی تلخی رو داشته باشم...اگه مرد زندگی بود کی مهریشو می خواست...
مهرش که نصیبم نشد مجبور شدم مهریمو بخوام...
در برابر ظلم اگه زبونتو کوتاه کردی هیچ کس حیایی نداره ...تا اونجا که می تونن بدی می کنن ...من دانشجوی دکنری نشدم و شب بیداری نکشیدم که بهم ظلم بشه و سکوت کنم...قرار نبوده به هر بهایی متاهل بمونم و ی تلاش یک طرفه بی نتیجه واسه زندگیم کنم...وبدون آدم سفله و پست هر چقدر تو به شرایطش تن بدی ممنون نمی شه بلکه روز یه روز عرصه رو بهت تنگ تر می کنه تا وقتی دیگه نایی برای مبارزه برات نمونه...
سلاممممم...بچه ها ی چند روزه خیلی سرحالمو حالم خوبه...انگار دارم رو ابرا راه میرم...امروز داداشم ی حرف قشنگی زد : که همیشه تو زندگیت مثل رودخونه باش ...در خروش و تلاطم بشور و بکن و ببر ...اما مثل ی دریاچه نباش که بگندی...وایییییی قربون خدا برم که اگه دردی می ده صبرشم میده و خیلی زود درمانشو هم می رسونه...خیلی سرحالم...کلاس رقص می رم بچه ها ...اونقدر می ختدیم و دیوونه بازی در می آریم...موندن توی ی زندگی ناکام شما رو افسرده و ناامید می کنه اما باور کنید دور از همه ی اون آسیب ها و بعد از مدتی که از جداییتون بگذره دوباره طعم شادی و خوشبختی رو خواهید چشید...و کلی برنامه خواهید ریخت واسه آینده ای که قبلا اصلا نمی شد بهش فکر کرد...الهیییییی قربون بابای گلم برم که همش سعی می کنه خوشحالم کنه و همه جا پشتمه...بچه ها من دیگه همدردی نمی آم...می خوام هر چیییی مشکله تو دنیا از یاد ببرمممممم...دیگه غصه و فکرش تموممممم ...از امروز ی زندگی شاد...فقط شادی و خنده و فکر آینده...مواظب خودتون باشیدددددد بچه ها ...ی دنیا دوستون دارم بچه های همدردی....خداحافظ
مریم،همدردی به افردای مثل شما نیاز داره.
سلام مریم عزیزم کلی گشتم خلاصه موافق شدم تاپیکت پیدا کنم .هیچ حرفی ندارم از این که روحیه قوی وشادابی داری خیلی خوشحالم وامیدوارم زندگی همیشه به کامت باشه
مریم جون میشه از زمان طاقت بگی.مهریه ات گرفتی؟شوهرت واسه طلاق دادن اذیتت نکرد؟مراحل طلاقت زود انجام شد یا طول کشید؟
عزیز من من چون مهریم سنگین بود شوهرم با اینکه خودش هم قصد زندگی نداره به طلاق توافقی راضی نشده تا حالا...مهریم رو بیشترش رو گرفتم چون ملک هست و به نامم خورده...سکه هام مونده که زیاد نیست اما اولش که شوهرم با حکم جلب و شکایت ترک انفاق و ... روبرو شد حسابی ترسید و اینکه قاضی تو دادگاه تا دید شوهرم بار دومشه و من اول و اینکه من دانشجوی دکتری و اون فوق دیپلم حسابی پشت من دراومد و به اون توپید ...واسه همین به وکیلم گفت بیاد توافقی جدا شیم اما سر سکه هاش می خواسته چونه بزنه.اما من واسه اینکه بهش درس بدم که زن گرفتن و طلاق دادن به این آسونی نیست به وکیلم گفتم نه یک سکه می بخشم نه توافقی با کسی دارم اگر می خواد بیاد سکه هارم کامل می ده بعد توافق! من 30 ملیون پول وکیل دادم اما تا 3 ملبونیشم هست این وکیلای تازه کار.طلاق توافقی که معمولا با بخشیدن مهریس 1 هفته طول می کشه وکیلم نمی خواد اما غیر توافقی که مرد نخواد طلاق بده 2 سال حداقل طول می کشه و حتما وکیل می خواد.الانم جلسات دادگاه رو نمی آد که اذیت کنه اما من پروتر از این حرفام...خونسرد ...از روزی که از خونه اومدم خونه بابام نه زنگ بهش زدم نه پیام نه هیچیییی....اونم همین طور...نه خودش نه خانوادش...سعی می کنم مستقیم باهاش درگیر نشم.اونم جرات نداره اذیت کنه چون خانوادمو می شتاسه و می ترسه...خواهرشم ی بار تک زنگ زد!:311: اصلا محل ندادم! مزاحم تلفنی هم داشتم که امتحانم کته ببینه خیانت می کنم که اتو بگیره مهر رو نده! میگن کافر همه را به کیش خود پندارد ها! اما جرات نداره اذیت کنه چون می دونه اذیت کنه اذیت می شه ...اما بهش بدی نمی کنم بلاخره لحظات خوبی رو هم با هم داشتیم و 8 ماه سرمونو یک جا گذاشتیم و خوابیدیم...امیدوارم ی روزی اونم لذت سالم زندگی کردنو درک کنه...
ببخشید عزیزم ممنونم که جوابم دادی ارزوی موفقیت وپیروزی واست میکنم.