RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
ببین عزیزم من سالها این مشکل و داشتم الان هم نتونستم فراموشش کنم یعنی اتفاقات این طوری هیچ وقت فراموش نمی شن.حتی تا الان چند خواستگار داشتم که هر بار تا تصمیم نهایی رفتم ولی بازم آره رو نگفتم.
منم 7 سال منتظر بودم و یک ساله که یعنی منتظر نیستم ولی یادش همیشه با من هست...
می دونم تلخی غمت تا چه اندازه ای هست...
ولی این که فراموش بشه این اتفاق نمی افته فقط باید با خودت کنار بیای..حتی من چند بار پیش مشاور رفتم و گفتم هیچ وقت هیچ کس جاش و واسم نمی گیره اون بهم گفت نباید انتظار داشته باشی کسی جاش و بتونه بگیره گفت این اتفاق تو زندگی آدم فقط یک بار می افته که همچین حس قوی به کسی داشته باشه...گفت روابطی که بیشتر 2 سال طول بکشه ترکشون سخته ولی گفت با خودم باید کنار بیام که اون یه آدم تمام شدست و بقیه آدمهارو ببینم بدون این که بخوام بقیه رو با اون با مقایسه کنم و بذارمشون تو قالب اون...
منم دارم همین کارو می کنم راستش هر وقت تا مرز ازدواج رفتم یه دفعه سر و کلش پیدا می شه و فکر منو انقدر بهم می ریزه که دوباره جواب منفی می دم....یک نمونه اش همین هفته پیش بود...
عزیزم به نظرم اگه فکر می کنی تا مهر بهش فرصت بده ولی از بعدش دیگه به فکر زندگی خودت باش...
منم مثل تو در مورد خواستگارام زیاد بهش نمی گفتم که ناراحت نشه می دونی یه روز که بهش گفتم به خاطر تو این همه موقعیت و از دست دادم چی گفت؟!!گفت کدوم موقعیت همون 3،4 تا؟چون من فقط بعضی هارو می گفتم مشکل فقط این نیست که بیاد خواستگاری...وقتی میاد هم انگار رفع تکلیف هست و اون اراده رو واسه به دست آوردنت شاید نداشته باشه..این اتفاق واسه من افتاد اومدن ولی به خاطر عدم تدبیر اون آقا همه چی بهم خورد...
ببین واقعا هدفش از زندگی چیه؟شاید اصلا نمی خواد زیر بار مسئولیت ازدواج بره این و بعدا من فهمیدم که علاقش به رفتن از ایران هست و هزارتا برنامه دیگه واسه خودش داشت که ازدواج خیلی توش نقشی نداشت...این که در برابر حرفای شما سکوت می کنه شاید معنیش همینه...مردها با ما خیلی فرق می کنند.
برات آرزوی آرامش فکری می کنم عزیزم:72:
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
نميدونم چي بگم
فكر ميكردم من خيلي بدبختم اما حالا ميبينم .........
ميخوام يكم بيشتر بهتون معرفيش كنم
يكسال از من كوچيكتره
خانوادش تحصيلكرده و فرهنگين
كاملا محافظه كار هست هميشه اينطوري بود
ترسو هست
اما تمام چيزهاي ديگشو دوست دارم
بچه ها اون خيلي كارا هم كرده ها
مثلا مادرش در جريان هست كه اون منو دوست داره
زن داداشش و داداشش رو ديدم اما نميدونم اونا اصلا در جريان هستن يا نه بنا بر جريانات كاري ديدمشون و باهاشون آشنا شدم البته به تازگي
خواهرشو ديدم و ميدونم اون در جريان هست نه اينكه با هم صحبت اينا رو بكنيم بلكه بنا بر همون روند كاري ملاقاتش كردم(البته الان دو ماهي هست در جريانه)
فقط پدر و مادرش هستن كه چندين سال قبل ديدمشون و اونا هم منو ميشناسن و نه بيشتر از اين
مامانم به تازگي رفته بود مكه كه مادرشون اومد بازديد
فقط همين اما اصلا حرفي از پسرش نزد.
امشب كه باهاش حرف زدم مثل برج زهرمار شده
خيلي بداخلاقه
اسمس شب بخيرم كه دادم گفت باشه
ميدونين سر شب زنگش زدم ببينم چي ميگه
گفت آخه كي ديده دانشجوي سال اول .... بدون سزبازي و درامد مياد خواستگاري؟!
منم گفتم اينا بهونست . اصلا حق با تو هست هيچ كي اين كارو نكرده تو اوليش باش
گفتم نزار تا مهر دوباره مرورش كنيم من از حرفم بر نميگردم
فك كنم اگه بفهمه شما ها باهامين بياد بكشتتون
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
عزیزم تو این مدت فرصتی که بهش دادی رو یادآوری نکن بذار تا در آرامش تصمیم بگیره شایدم تا حالا تصمیم گرفته
فکر نمیکنی اگه واسه تولدش ببینیش خیلی اذیت میشی؟ :47:
با این شناختی که از تو پیدا کردم نگرانتم اگه واسه تولدش ببینیش فقط گریه کنی:316:
باید صبور باشی رو خودت کار کنی
عزیزم از دید تو همه زندگی اونه اما از دید بقیه اون فقط جزئی از زندگیته
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
باورتون ميشه از سر شب كه باهاش دو كلمه اونم با قهر حرف زدم چقدر سر حالترم
همدم جان نه نميشه چاره ي نيست من بايد ببينمش تا يادشو براي هميشه حفظ كنم
ميخوام الانم كه بهش زنگ ميزنم صداشو ضبط كنم تا اگه خداي نكرده يه جايي ديگه نتونستم دوريشو تحمل كنم به صداش گوش بدم
همدم جان من ديگه اينطوريام نيستم كه جلوي كسي گريه كنم
ممنون كه گفتي ياداوري نكنم حتما سعي ميكنم همين كارو بكنم
مرسي ازت
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
نیکتا خندم گرفت خصوصیات این آقارو گفتی خیلی شبیه به خصوصیات همسر منه:311:
با این تفاوت که اومد خواستگاریم خواهرشم ازدواج کرده
اون میترسه بیاد خواستگاری این دلایلی که گفت نمیذاره بیاد جلو ولی اگه واقعا دوستت داره باید بیاد آخه تو که نمیتونی اینقدر وایسی تا مدرک بگیره بره سر کار آخه چندسال دیگه؟
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
شايد به قول پسرا نميخواد بياد و اصلا تصميمي نداره براي ازدواج
و از دست منم كلافه هست
همدم اميدوارم هميشه شاد و خوشبخت باشي و هميشه شوهرت عاشقت باشه
من دوستش دارم
ميدوني حتي رفتم پرسيدم زن و شوهرا چي ميشه تو اون دنيا هم با هم باشن بجاي حوري و حوريه
حتي ميخواستم تو اون دنيا هم پيشش باشم اما انگار نميشه
چقدر اشكاي من بي اجازه و پر رو شدن هر وقت ميخوان ميزنن بيرون مثل فوران آتشفشان
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
دیگه بهش نگو تا مهر وقت داری اصلا ازش نخواه بیاد خواستگاریت بذار اون تصمیم بگیره عزیزم تو فشار نذارش
رابطتو کم کن نمیخواد از دلش دربیاری بذار به خودش بیاد
انشالله که همیشه حالت خوب باشه
یه کاری هست واسه فراموش کردن و تغییر حالت خیلی خوبه اونم سفر:305:
نمیخوای بری مسافرت؟
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
اوهوم
باشه
ديگه چيزي در مورد مهر نميگم
از دلش در نياوردم كه فقط خواستم صداشو بشنوم
باشه كمتر زنگش ميزنم ولي اين باعث نشه كه فكر كنه من نميخوامش؟!
ببين هميشه به نيمه خالي ليوان نگاه ميكنه و كلا از من خيلي واقع بينانه تره
عزيزم من اگه از شهرم برم بيرون از غصه دوريش دق ميكنم اينو مطمئنم . فعلا تا 15 شهريور نميتونم برم شايد بعد تولدش يا قبلش برم و بيام. بخاطر كارم نميتونم برم .
ولي از يه چيز مطمئنم اونم اينكه اگه شما ها كمكم نميكردين و به حرفام گوش نميدادين نميدونم چي ميشد
من مدت كوتاهي هست باهاتون آشنا شدم اما خدا ميدونه چقدر باهاتون راحتم
برام دعا كنين بچه ها
بخدا خيلي سخته خيلي
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
سلام بر نیکتا
همه تایپیک های شما و دوستان رو خوندم
من معتقدم که انسان اگر عاشق فردی شد که از همه نظر کامل و تمام ملاکات را داره ٰ ارزش صبر حتی یه عمر رو هم داره ٰ و در اینصورت انسانیت انسان زیر سوال میرود .
و حتی اگر انسان با شناخت کامل از طرف مقابل ٰ به ازدواج دیگری تن دهد ٰ مطمئن باشد از لحاظ فکری اذیت خواهد شد ٰ
چه چیزی داستان لیلی و مجنون را در ذهن همه مردم تا قیام قیامت ماندگار کرد ٰ
فقط همین که عاشق یکدیگر بودند حقیقتا
اما نیکتا جونم
من با شما چند نکته میگم ٰ شاید بتونه کمکتون کنه
اول اینکه : این فردی که شما عاشق او هستید آیا حقیقتا ارزش صبر کردن را دارد ٰ ارزش اینکه عمرت را بخواهی پای او بریزی ؟ احساساتت را نصار او کنی ؟ زندگیت را به او هدیه کنی ؟ ( خواهش میکنم با خودتون رو راست باشید ) یقین داری با این نکته یا شک داری ؟
دوم اینکه : آیا او نیز همین تفکر را دارد ؟ آیا او عاشق روح تو هست یه عاشق جسم تو ؟ آیا میتونی یقین کنی که اگر 40 سالت هم شد بازم او کشته مرده شماست ؟ یعنی اگر تا 10 سال دیگر هم عقب بیافتد مطمئن مطمئن هستی که او مانند مجنون روی همه دختر ها خط بکشه و فقط بگه نیکتا و بس ؟ ( خواهشا با خودت رو راست باش ) ( اینجور جاها انسان باید احساس را کنار بگذارد و با واقیت کنار آید )
من میگم اگر مثلا خدای ناکرده خدای ناکرده برای شما یه اتفاق بیافته و بازم میگم خدای ناکرده ها ٰ مثلا زیبایی خودتون رو از دست بدید ٰ او بازم میگه من عاشق روح تو بودم نه جسم تو ؟بازم میگه نیکتا یا شک داری
به قول چارلین چاپلین به دخترش ( جسم عریان خودن را در اختیار کسی قرار بده که روح عریانش را دوست میداری )
سوم : آیا او واقعا میتواند نظر خانواده اش را جلب کند ؟ ( عرضه این را دارد یا نه ؟ )
چهارم : نیکتا جون زندگی و عمر هرگز و هرگز قابل برگشت و تمدید نیست ٰ جوانی لذتی دارد و میانسالی لذتی دیگر و... و در میانسالی هرگز لذت جوانی را نخواهی دید ٰ مهمترین عامل از دست دادن لذتها زندگی ٰ برخوردهای احساسی هست ٰ
خلاصه حرفهایی دیگه هم هست ٰ ولی به خاطر ترس ار بلند شدن مطلب ٰ پس از اظهار نظر شما میگویم .
دوستدار موفقیت شما مهاجر بینشان
RE: چند سال ديگه منتظرت بمونم ؟ آيا ميتونم ؟
همه دوستات نگرانتن و برات دعا میکنن
انشالله هرچی برات خیره بشه نه اونی که تو بخوای شاید صلاح تو در جدایی باشه:323: