RE: از من بدبختر هم هست ؟
سلام اقا رامین
کمی اروم باش. در حال حاضر بالا و پایین پردینت هیچ دردی و دوا نمی کنه. فقط باید اروم باشی ارامش تو باعث می شه اطرافیان اروم اروم باور کن تو تصمیمت و گرفتی.
بعد از اینکه اونا هم کمی اروم شدن با منطق باهاشون صحبت کن. سعی کن روابطت و با مامانت نزدیک کنی. بهش بگو که این دختر و دوست دارم و مطمئنم که باهاش خوشبخت می شم.
فقط نیاز دارم که کمی اطرافیان کمکم کنن. بعدشم بگو عقد می کنیم و بعد از اینکه شرایط من بهتر شد ازدواج می کنیم.
اینم در گوشی به خودت می گم این شرایط و اتش و تو هر دو خانواده به پا کردی پس به جای بالا پایین پریدن و خود شکی و صورت مسئله رو پاک کردن به فکر چاره باش. به جای اینکه به اون دختر بیچاره بگی فعلا بیخیال بشیم به فکر راه چاره باش.
بهتره خودتم تحت نظر یک مشاور باشی رفتارات اصلا مناسب یک مرد زندگی نیست.
رفتار هر دو خانواده کاملا منطقیه. هیچ کس این وسط روانی نیست. هر دو خانواده به فکر اینده هستن مشکلات بعدی زندگی شما رو می بنن و می خوان که مانع بد بختی هر دوتون بشن بندگان خدا خبر ندارن که تو چه بخوای چه نخوای باید این دختر و عقد کنی.
پس راه منطقی و پیدا کن.
همین بالا و پایین پریدنت بیشتر به دو خانواده ثابت می کنه که تو مرد زندگی نیستی. صبور باش و با مشکلات بجنگ.
موفق باشی:72:
RE: از من بدبختر هم هست ؟
آقا رامین،
همینطور که سیسیلی گفت، آرامش خودت رو حفظ کن.
باید همه برخوردهایت و تصمیمهایت حساب شده باشه.
اول از همه خود تو در این یک هفته گذشته شدیداً اذیت شدی، می دونم.
حالا سعی کن کمی پدر مادرها رو هم درک کنی.
ببین اونها در عرض یک مدت زمان کوتاه شاهد چه اتفاقاتی بودند!
اولاً اونها که مخالف این بودند که پسرشون رابطه ای با دختری داشته باشه،
و در نظرشون این بوده که ازدواج برای پسر ما خیلی زوده.
بعد یک دفعه متوجه می شوند که شما دوست دختر داری.
بعد سر این مسئله شما برخورد تند می کنی و توی روی اونها می ایستی.
بعد خیلی سریع می روید خواستگاری.
خوب پدر مادر که مخالف ازدواج شما در این سن هستند، و شاید دختر رو هم پسند نکردند، اونجا مخالفت خودشون رو اعلام می کنند.
بعد شبش یک دفعه می بینند که پسرشون خودکشی کرده!
می دونی مادر وقتی این خبر بهش می رسه، چه حسی بهش دست می ده؟
می دونی پدر مادرت رو چقدر آزردی؟
بعد دوباره خیلی سریع، به جای اینکه به خودتون فرصت بدهید که قضیه رو هضم کنید، باز رفتید خواستگاری!
باز با دختر قرار گذاشتی، با هم رفتید بیرون، دیدنتون و اون اتفاقها افتاده.
خانواده دختر هم تقریباً در همین شرایط هستند.
آقا رامین، اگر می خواهی شرایط رو درست کنی، چند تا چیز خیلی مهمه!
1- حفظ آرامش خودت
2- آرام کردن پدر مادرت و به دست آوردن اعتماد اونها
3- تصمیمات و رفتارهای منطقی و کاملاً به دور از احساسات. شما با تصمیمات کاملاً احساسی داری فریاد می زنی که آمادگی ازدواج نداری. پس چطور انتظار داری کسی با ازدواجتون موافقت کنه؟ در ضمن فکر می کنی اگر ازدواج کنی، همه چیز حل می شه؟ اینطوری نه! اگر بخواهی همین راهی که تا به حال رفتی رو بری، باز هم به مشکل بر می خوری.
4- کمک گرفتن از بزرگترها برای حل مسئله. که به نظر من شما حتماً حتماً و هر چه زودتر به یک مشاور مراجعه کن و همه مسئله رو برای او تعریف کن.
امیدوارم دفعه بعد خبرهای بهتری داشته باشی.
خدا بزرگه، بهش توکل کنید. کمکتون می کنه.
RE: از من بدبختر هم هست ؟
سلام
رامین خوبی؟ الان بهتری؟
من تا حدودی شرایطت رو درک میکنم.
یه خواهشی ازت دارم. تمام کارات عجولانه بوده و البته قابل درک. مهم نیست که تا حالا چکار کردی. به نظرم مهم اینه که از این به بعد می خوای چکار کنی.
به نظرم میرسه با دخترخانم یه مشاوره برین. هر دوتو جداگانه. حتما این کارو بکنین. حتی می تونین به مشاور که محرم اسرارتون هم میشه، قضیه باکرگی رو بگین. مطمئن باشید کمکتون میکنه.
باور کنید ادامه این روند اشتباهه. اگه اون دختر در اثر رابطه با شما این مشکل براش پیش اومده وظیفه دارین کمکش کنید. اما نه به قیمت نابودی و دق مرگ کردن مادر و پدرتون.
حالا گیرم ازدواج کردید. آیا می تونید تمام مسئولیتش رو به دوش بگیرید؟ بدون هیچ کمکی از خانواده؟ آیا می تونید تحمل کنید که پدر و مادر و خانواده ات با همسرت رفتار خوبی نداشته باشند؟
آیا میتونی تعهد بدی که بعد از ازدواج مشکلاتتون زیاد نشه؟
همین الان که هنوز ازدواج نکردید حریم احترام بین دوتا خانواده افتاده، فردا رو چکار میکنی؟
به نظر منم تو موظفی با اون دختر ازدواج کنی ، اما آیا این راهش بود؟ راه دیگه ای نبود؟
خواستگاری اجباری؟
خودکشی؟ فرار؟ خودتو بذار جای پدرت. درسته؟ کاری کنی که بابات حتی نتونه راه بره و قرار باشه کسی زیر شونه هاشو بگیره؟
اما رامین عزیز
هرجایی که جلوی ضرر رو بگیرید ، منفعته.
قرارو مدارهاتونو با خانوم خیلی کم کنید. نذارید بیرون با هم دیده بشید. واقعا تو این شرایط چیزی جز بردن آبروی جفتتون نیست. از طرفی نشونه بی توجهی به خواست خانوادتونه. بذارید همه چیز با احترام جلو بره.
بیشتر به درس و دانشگاه توجه کنید. ضربه از ناحیه درس نباید داشته باشید. اخه بابا و مامانتون از چشم اون دختر می دونن.
شرایط رو تو خونه عادی جلوه بدید. با باباو مامان حرف بزنید. بگید که فعلا می خواین صبر کنید و ازشون صریح خواین که حرفشو نزنن تا آرامش برگرده. خواسته تونو درست مطرح کنید.
اگر تو خونه داد و بیداد و بداخلاقی میکنید، ادامه ندید، فقط اوضاع رو خراب میکنه.
یکی از دوستان گفته به عنوان آخرین راه ، میتونی بدون رضایت خانواده عقد کنی، اما خیلی خیلی بهتره که اذیتشون نکنی. حتما به پدر و مادرت احترام بذاری.
نه به هر قیمتی.
RE: از من بدبختر هم هست ؟
آقا رامین خبری ازت نیست... امیدوارم حالت خوب باشه, اومدی یه خبری به ما هم بده.:72:
RE: از من بدبختر هم هست ؟
سلام دوستان ، بازم ممنون از تک تکون و یک آرزو براتون می کنم اونم اینکه عاقبت بخیر بشین و آبروتون تو جامعه حفظ بشه.
والا چی بگم ، چند روزیه که با پدر و مادرم به گرمی رفتار می کنم و سعیم بر این بوده که اوضاع رو در درجه اول آروم کنم . و تا حد زیادی تونستم .
متسفانه بعضی از فامیل من و دختر خانم رو دیدن و مرتب به مادرم به طورش کنایه میزنن که اون پسر تو بود با فلان دختره تو پارک یا کنار آب یا رستوران
همین امروز دیدم مادرم داره گریه میکنه بابام اشکاش داره همینجوری میباره ، کلی اسرار کردم که بهم بگین دق مرگ شدم ، گفتن اون شب توی بیمارستان وقتی دختر ناله و زاری و فریاد میکنه که تورو خدا کمک کنید ، چند نفر که میان دلداریش میدن و وقتی میان ببینن این پسر کیه میبینن ااااا این که پسره همکارشونه ( همکار ها و دوستای مادر من بودن ) از طرفی شوهرهای همین همکاراش ، دوست و همکار پدر منن ، و الان باعث شده تا آبروی ما پیش فامیل ، همکاران پدر و مادرم بره
اوضاع رو آروم کرده بودم تا این اتفاق افتاد
ببینین من مشکلی با دست نگه داشتن و فعلا ازدواج نکردن ندارم ، اما مشکل اینجاست که مادر دختر هم برا خانوادشون همین اتفاقات افتاده ، مثلا دختره یه خاستگاری داشته که یکی از فامیلاشون بوده وقتی جواب رد میشنوه ناراحت میشه ، به طور اتفاقی چند وقت بعد مارو توی خیابون میبینه و عکس هم میگیره ازمون ، که بگه بیاین نگاه کننبن ابن دختره دوست پسر داره که با من ازدواج نکرد این خانواده مشکل دارن ، و هزار تا فشار دیگه که داره روی خانواده اونا میاد
الان مشکل من اینه اگه من بخوام دست نگه دارم و جلو نرم ، با برخورد مادر دختر روبرو میشم و الان مادر دختر منو تحت فشار گذاشته که حالا که اومدین جلو باید تمومش کنین ، فرصتی هم نمیدم
داغونم ، ذره ذره دارم آتیش میگیرم
دوستان کاش میشد با خود کشی حل بشه موضوع اما نه اون دختر چی پدر مادرم چی آبرو ها چی حرفو حدیث ها چی
من دوستانه یک نصیحت به همه میکنم ، دور دوست دختر داشتن و عشق بازی و رابطه با یک دختر رو خط بکش لااقل چون اینجا ایرانه و خانواادهای ما آدم هایی مذهب پرست و بسیار توی فکر آبرشون هستن ، هرچند که تا وقتی که کسی تجربه نکنه نمی فهمه من دارم چی میگم
به حر حال فعلا میخوام مشاوره برم ، سعی دارم پدر و مادرم رو آروم کنم ، و از طرفی رابطه بیرون رفتنم رو کاملا قطع کردم با دختر خانم و اما نمیتونم لااقل در حد چت و اسمس ازش بی خبر باشم ،
آقا رامین بکش که حقته بسوز که حقته هنورم 1 هزارم حقت نیست این کشیدنا
متسفانه منم اعتقاد زیادی به خدا پیامبر و ائمه دارم و اگه آدم نامرد و ناحقی بودم 1000بار موقعیت داشتم که این دخترو ول کنم یا اینکه هر کاری میکنم اصلا واسم مهم نباشه و نسبت به تمام این قضایا بی تفاوت باشم هر چند آدم هایی هستن که اصلا این مشکل واسشون مشکلی نیست و به سادگی خودشونو رد میکنن ، حتی من آدمی بودم که تو این 3 سال به هیچ دختری نگاه نکردم وکسایی بودن که خواستن بهم نردیک بشن اما من بخاطر عشقم همه رو رد کردم .
اولا من عاشق این دختر خانومم و هر گز تنهاش نمیزارم حتی اگه به قیمت آبرو و جونم تموم بشه
و دیگه اینکه فقط واسم دعا کنید
شما آدم هایی هستید که خدا دوستون داره خدا بهتون نگاه میکنه واسم همینجا دعا کننین مشکلم رو حل کنه و آبرویی دوباره به من ببخشه
فعلان فعلانا انگار مشکلم ادامه داره ، تو بد جهنمیم ، خدایا درسته انقد گناه کردم اما تووووووبه ببخشم 1 نگاه بهم بنداز :302::302:
مدیر محترم سایت تو هم یه نگاهی به ما بندازی بد نیست مثلا مشاوری
RE: از من بدبختر هم هست ؟
آقا رامین انگار راه عقلانی رو پیدا کردی... این طبیعی هست که مادر دختر نگران باشه, خودت هم گفتی که اینجا ایرانه... آره اینجا ایرانه اما اگه اینجا ایران هم نبود باز حرف و حدیث ها بود,
1با مادر دختر صحبت کن و بهش اطمینان بده که وقتی اوضاع آروم بشه دوباره اقدام می کنی,
:72:
2خانوادت هم داری آروم می کنی به همین روند ادامه بده,
:72:
3حتما مشاور هم برو و به دوستت هم بگو که بره,
:72:
مطمئن باش با این اقدامات اوضاع بهتر می شه پس اول از همه سعی کن خودت آروم باشی... به نظر عصبی می یای, سعی کن خودت رو هم آروم کنی و به چیزهای مثبت فکر کنی.
RE: از من بدبختر هم هست ؟
چند شبی که رابطمون داره یکم با هم بد میشه ، من قبلا بهش گفتم که از چادر زدن بدم میاد اما مادرم شدیدا مخالف با چادر زدنش ، از طرفی قول داده به مامانم که چادر بزنه از طرفی میگه من بعدا چادر نمیزنم تو از اول گفتی دوست ندارم بزنی حالا هم نمی زنم
حالا من موندم که چه رفتاری باید نشون بدم بهش میگم دختر عاقل بیخیال این چیزا شو ما خودمون 1000 مشکل با ازدواج کردنمون داریم تو همینشم می خوای خراب کنی
یا چند وقته پیش سر مهریه بحثمون شد من یه چیز میگفتم اون میگفت یعنی ارزش من انقده من میگفتم خدایا یعنی ارزشه خودتو تو چنتا سکه دیدی ؟
یا چمیدونم من از بعضی از رفتارهایی که از گذشته ها ازش دیدم سخت ناراحتم و هرزگاهی شدیدا میاد تو ذهنم و آزارم میده وقتی باهاش در میون میزارم میگه تو که دیدی من اینجور بودم میخواستی نمیومدی پیشنهاد بدی
در ضمن اینم بگم که رابطه ای که انجام شد که اون مشکل بوجود اومد کاملا دو طرفه بود و یه وقت فک نکنین من کشوندمش تا فلان بلا رو سرش بیارم و خیلی اتفاقی رخ داد قصد همجین کاری رو نداشتیم
RE: از من بدبختر هم هست ؟
شرمنده تو مطلب بالا مادارم موافق با چادر زدنش خودشم به مادرم قول داده که میزنه
اما میگه چون نطر من قبلا این بوده که از چادر بدم میاد اینو بهونه کرده که بعدا نمیخواد چادر بزنه
الان هرچی من میگم چادر زدن رو دوست دارم میگه نه نظر مامانته
لج کرده باهام اساسی
RE: از من بدبختر هم هست ؟
الان این حرفا رو بذارین کنار و رو مشکلتون فکر کنید و راهی پیدا کنید.
به نظر من که اون دختر خانوم نمیخواد با شما لجبازی کنه فقط میخواد یه جوری دل مامان شما رو بدست بیاره تا باهم ازدواج کنید حتی اگه چند وقتی مجبور بشه کاری رو که دوست نداره انجام بده.
نمیگم کارش درسته دلیل احتمالیشونو دارم میگم.
RE: از من بدبختر هم هست ؟
سلام اقا رامین.:72:
درسته موضوع سر کردن چادر یا سر نکردنش موضوعی مهم هست که باید در موردش بحث کنید. اما فعلا مهم اینه که هر دو باهم به این نتیجه برسید که همدیگر و می خواین یا نه اگه نه که خب برای چی وقت تلف می کنید ( یعنی اگه با هم تفاهم ندارید)
اگرم همدیگر و می خواین که خب باید نهایت سعیتون و بکنید مسایل جزئی خود به خود حل می شه.
در ضمن به وجود اومدن این مشلات برات خیلی بد هم نیست. برای اینکه یه اهن تبدیل به فولاد بشه اونو حسابی حرارت می دن تو هم باید ساخته بشی قوی بشی مرد یک زندگی بشه. اگه قرار باشه برای هر مشکلی این همه داد و فریاد راه بندازی که سراسر عمرت و باید داد بکشی.
پس کمی اروم باش و در نهایت صبرو ارامش موضوع رو جلو ببر. ایمان داشته که اگه شما قسمت هم باشید زمین و زمان هم دست به دست هم بده تا شما رو از هم جدا کنه نمی تونه.
حتما مشاور برو قطعا مشاور دختر خانم و به همراه پدر و مادرش و پدر و مادر شما رو هم می خواد دلایل و می شنوه و بعد راهکار می ده این طوری برای هر 6 نفر شما خوبه.
ادامه بده
موفق باشی:72::82: