بیش از همدردی شما نیاز به تصمیم اساسی برای بهبود زندگی و آینده بهتر دارید. همدردی ما دیگر دردی از شما دوا نخواهد کرد. از قدیم گفته اند : از تو حرکت از خدا برکت..نقل قول:
نوشته اصلی توسط شاپرک جون
نمایش نسخه قابل چاپ
بیش از همدردی شما نیاز به تصمیم اساسی برای بهبود زندگی و آینده بهتر دارید. همدردی ما دیگر دردی از شما دوا نخواهد کرد. از قدیم گفته اند : از تو حرکت از خدا برکت..نقل قول:
نوشته اصلی توسط شاپرک جون
اینقدر تحلیل نکن کارهای همسرت رو عزیزم به خودت فکر کن
چطور می تونی بهش فکر کنی؟
اون مرد نیست که این کارها رو می کنه ازش دوری کن و فکر کن وجود نداره... خودت رونجات بده
شاپرك جان
فكر كنم با اين اوضاع و احوال ديگه لازمه جدي به طلاق هم فكر كني
چند وقت پيش گفتي يه كم بهتر شده و قول داده عوض شه(كه خوب ما هم يه كم اميدوار شديم شايد زندگيت بهتر شه) ولي فكر كنم تحت تاثير گرفتاري هاي دادگاه اين حرفا را زده و حالا كه خيالش راحت تر شده باز شده مثل اول
نميدونم چي بگم ولي بشين و يه تصميم قاطع برا زندگيت بگير نميشه اين جوري كج دار و مريض زندگي كرد
دوستان عزیزم فردا میرم دادگاه تا حکم جهازمو بگیرم
وقتی جهازمو اوردم برای مهریه و طلاق اقدام میکنم
امیدوارم بهترین زندگی پیش روت باشه عزیزم:72:
امیدت به خدا باشه و سعی کن در جریان طلاق اصلا خودت رو ناراحت نکنی... باید خوشحال هم باشی که از همچین اوضاعی داری خودت رو بیرون می کشی تو لایق بهترین زندگی هستی و کسی حق نداره با خودخواهی هاش این رو ازت بگیره.:72::46:
ما هم کنارتیم... هر وقت چیزی پیش اومد همه هستیم و دورادور ازت حمایت می کنیم و حداقل کاری که از دستمون بر میاد رو انجام می دیم.
خیلی دلم می گیره اینا رو می خونم.همش برای خودم روزایی تداعی میشه که فکر می کردم یه قهرمانم و می تونم همه چیز رو درست کنم.اون موقع خیلی جوون بودم و پر از انرژی عین الان شما.خیلی جنگیدم و سعی کردم شوهرم رو اصلاح کنم.خودم این وسط خورد شدم.پیر شدم بی انگیزه شدم .خیلی چیزها رو از دست دادم که هیچکدوم برام ارزش مادی نداشت.شاپرک عزیزم خودت رو از این باتلاقی که توش گیر کردی بکش بیرون.تهش هیچی نیست باور کن هر چی هم به دست بیاری ارزش اینهمه تلاشی رو که می کنی نداره.یه وقت به خودت میای می بینی تمام این روزهایی که کشیدی این کمبودها این زجرها که فکر کردی گذاشتیشون پشت سر اون پشت موندن شدن یه کوه عقده.اون وقت دیگه نه این توان رو داری نه این فرصت و زمان رو.دیگه خیلی دیر شده.این مشکل تو رو من تا تهش رفتم .هر چقدر هم که صبور باشی هر چقدر هم که عادت کنی به بین نیازی هر چقدر هم که خودساخته باشی اندازه من نیستی و نخواهی بود.تازه هنوز شانس آوردی که شوهرت تو رو هم درگیر کارهای خودش نکرده و یه بچه رو این وسط بازیچه نمی کنید.عزیزم به فکر خودت باش .اونو به حال خودش رها کن.تو نمی تونی کسی رو اصلاح کنی فقط بعد از سالها یهو به خودت میای میبینی این تویی که عوض شدی سازگار شدی اصلا تو هم عین خودش شدی حالا با یه شکل و ظاهر متفاوت.به خودت فکر کن عزیزم.:72:
تاپیکت همیشه دنبال کردم ولی من نمیتونم چیزی بگم فقط خواستم برات آرزوی بهترینها رو بکنم
همیشه آرزوم برای همه اینه ان شالله اون آرامشی که لایقشی رو خدا هرچه زودتر بهت بده قوی باش:46::72::46::72:
شاپرك جان حواست باشه بدون اينكه اعلام عمومي كني بري دادگاه....شايد اگه شوهرت بفهمه كارايي كنه كه كارت سخت شه مثال سادش اينه كه قفل در خونه رو عوض كنه و تو مجبور شي دوباره بري دادگاه و مراحل زيادي رو طي كني تا بتوني با مامور وارد خونه ي خودت بشي....يادت باشه بي مقدمه و اطلاع دادن به همسرت و ....فقط به بابات ميگي و يه ماشين بگير و برو دم خونت هر چي داري جمع كن و ببر لازم نيست مثل موارد قبلي كاراگاه بازي در بياري و مثلا بخواي حكم رو بهش نشون بدي و ....سه سوته كارت رو انجام بده و از خونه بزن بيرون...قبلش هم هيچ تغيير رفتاري نداشته باش نه مهربون تر نه بي حوصله تر ...نبايد شك بكنه بهت...
دوستان عزیزم سلام
من که دیگه بریدم اخرین باری که نوشتم قرار بود فرداش برم حکم جهیزیه بگیرم اما بابام به دلایلی(خودمم نمیدونم چیه ولی توخونه ی ما دستور رو بابام میده) دستور داده فعلا نرم ودست نگه دارم. دوست عزیزم gh.sana چشم خودمم حواسم هست که خیلی زیرکانه عمل کنم تا نفهمه
دوستان خوبم ممنون از حس همدردی و راهنماییتون
راستی یه وقت فکر نکنید که پشیمون شدم برای طلاق فقط به دستور بابام چند روزی رو صبر باید کنم
عزیزم اینقدر آشفته نباش... دلیلش رو از پدرت جویا شدی؟ شاید هنوز امیدی داره...