RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نه اون مي گه من اون بچه را نمي خواستم من اصلا از تو بچه نمي خوام به من توهين مي كنه كه زن بدي هستم و دوست پسر دارم :302::302::302::302::302::302:اون خيلي بده از وقتي كه با هاش ازدواج كردم تقريبا از لحاظ اعتماد به نفس و عزت نفس نابود شدم :302::302:اون حاضره به خاطر تبرئه كردن خانوادش به من هر تهمتي بزنه به من كه ناموس اش هستم:302:فكر كنم اون اصلا من را دوست نداره
:302::302::302::302::302::302::302::302::302::302:
:302::302::302::302::302::302::302::302::302::302:
:302::302::302::302::302::302::302::302::302::302: :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره1388
سعی کن زندگی را اول برای خودت و بعد برای همسرت آسون کنی همین که شوهرت در کنارت هست و نرفته و تو را تنها نگذاشته همین خیلی خوبه. رابطه بین مادر شوهر و عروس هم که دیگه همه می دونن که چه شکلی هست اگر رفتار خوبی با شما ندارند لازم نیست که حتماً با خانواده شوهر رفت و آمد کنید به نظر من حتی اگر پشت در هم بودند در خانه تان را به رویشان باز نکن هر چه قدر که خانواده شوهرتان بخواهند زندگی تان را به هم بزنند اگر شما و همسرتان رابطه قوی با هم داشته باشید نمی تونند رابطه شما را به هم بزنند پس نزار که همسرت از تو رانده بشه نزار برنده میدان خانواده همسرت باشن اگر هی دعوا کنی شوهرت از تو خسته می شه
آره ستاره جون اونا دارند موفق مي شند ديشب مهدي حرف هاي جديدي مي زد مي گفت تو فقط من را ناراحت مي كني مي گفت تو منو دوست نداري مي گفت ازت خسته شدم مي گفت تو دختر خوبي نيستي مي گفت .......................:302::302::302::302::302::3 02::302::
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ببین تو داغ فرزند پدرومادر یه عکس العمل مشترک ازخودشون نشون نمیدن تو این شرایط به جای اینکه بخوای اون خودش بفهمه تو چی میخوای باید خودت بهش مستقیم بگی من ازت میخوام که مثلا منو درک کنی الان بیشتر ازهمیشه بهت احتیاج دارم و.....
این سایت رو بخون
http://www.tebyan.net/nutrition_health/spiritual_mentalhealth/articles/2005/7/10/11985.html
اول باید قبول کنی که هرکس دیگه ای خدای ناکرده جای شما باشه همین احساس رو داره به جای اینکه بخوای تصمیم عاقلانه ای بگیری سعی نکن با لجبازی همین زندگی که باشوهرت داری رو هم ازدست بدی بالاخره این شرایط به حالت طبیعی برمیگرده واونی که ضرر میکنه خودت هستی بدون هیچکس غیرازخودت نمیتونه کمکت کنه به جای دعوا و بیشترکردن استرس سعی کنی با همسرت حرف بزنی و ازش بخوای کمکت کنه :323:
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
مهدي اصلا من را درك نمي كنه همش مي خواد با حرف ها و كاراش اونارو تبرئه و حمايت كنه :302:فكر كنم اون اصلا من را دوست نداره:302:اگه دوست داشت يه كم از حمايتي را كه از اونا مي كرد را از من مي كرد
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
تو ازش چی میخوای به نظرت اگه بخواد درکت کنه باید چکار کنه ؟
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
لیلی عزیز اوایل بهمن متوجه شدم باردارم ..حالم خیلی بد بود و ویار سختی داشتم واسه همین رفتم خونه مادرم آخه جاری کوچیکه که با ما زندگی می کرد همش اخمم می کرد اخه اون نمی تونست به خاطر مشکل زنانگی باردار بشه با اینکه از روز اولی که اومدم تو اون خونه (یعنی خونه مادر شوهرم) همه جوره زحمت کشیدم از غذا پختن و جارو و..گرفته تا همه چیز آخه مادر شوهرم رو ویلچر میشینه خواهر شوهر بزرگمم کارمند و فقط شبا می اد خونه و ما 3 تا خانواده با هم زندگی میکنیم .خلاصه تا 11 فروردین اونجا بودم ولی هیچ کس بهم سر نزد فقط همسرم روزی 1 ساعت می امد و می رفت حتی شباهم به بهانه اینکه از مغازه دیر میام و خانوادت زود می خوابن پیشم نمون خواهر شوهر کوچیکم و 2 تا جاریم 1 بار هم بهم زنگ نزدن ولی خواهر شوهر بزرگه و مادر شوهرم هر روز بهم زنگ زدن از اونجایی که من فوق العاده آدم حساسی هستم از اینکه هیچکس حتی شوهرم پیشم نمی اومد قصه می خوردم تا اینکه از ناراحتی 47 ماه سقط کردم ..نمی تاونم بگم شوهرم قاتله یا خانوادش ..ولی اگه مهر و محبت اونارو داشتم اگه بهم سر می زدن اگه شوهرم بیشتر واسم وقت می زاشت اگه ... حالا حدود 3 ماه دیگه بچم به دنیا می اومد ..از اون روز خیلی افسرده شدم مث قبل تو کارای خونه همکاری ندارم و بقیه جریان زندگی که خودتون توی تایپیکم خوندین/
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
بايد به من محبت كنه
وقتي گريه مي كنم دلداري ام بده نه اينكه با حرفاش ناراحت ترم كنه :302:
نبايد زياد تو خونه تنهام بذاره (ديشب به خاطر پدر و مادرش تا ساعت 9 من را توي خونه تنها گذاشت) :302:
نبايد وقتي من به حقيقت در مورد پدر و مادرش مي گم كه بچه من را كشتند اون هم به خونواده من توهين كنه :302:
نبايد براي تبرئه خانوادش به من بگه تو مريضي و نتونستي بچه را نگهداري :302:
نبايد از هر حرف و وسيله اي استفاده كنه تا من را محكوم و خانوادش را تبرئه كنه :302:
نبايد دلم را بشكنه :302:
نبايد وقتي بهش مي گم ديگه نمي خوام باهات رابطه زناشويي داشته باشم بگه مي رم با خوشگل تر از تو:302::302::302:
مي دونم دقيقا دارم كارهايي را مي كنم كه پدر شوهر و مادر شوهرم مي خواهند و روز به روز دارم مهدي را بيش تر از خودم سرد مي كنم و زندگي را خراب تر مي كنم ولي اصلا دست خودم نيست خيلي داغونم مثل يك ماشين له شده مي مونم كه ديگه نمي تونه راه بره و دست خودش هم نيست
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
بايد به من محبت كنه
وقتي گريه مي كنم دلداري ام بده نه اينكه با حرفاش ناراحت ترم كنه :302:
وقتی گریه میکنی چی بهش میگی بهش میگی اونا قاتلن وبچتو کشتن ویا ازاینکه بچه اون رو باردار بودی خوشحال بودی و الان خیلی ناراحتی و بیشتر ازهمیشه بهش احتیاج داری
نبايد زياد تو خونه تنهام بذاره (ديشب به خاطر پدر و مادرش تا ساعت 9 من را توي خونه تنها گذاشت) :302:
وقتی تو خونه کنارت همش بهش میگی تو قاتلی وپدرومادرت اینطورین یا اونطورین یا بهش میگی تنهائی خیلی اذیتم میکنی ووقتی میبینم تو کنارمی انگار دنیارو دارم و ازهیچی نمیترسم و تنها بودن تو کنارم بهم آرامش میده
نبايد وقتي من به حقيقت در مورد پدر و مادرش مي گم كه بچه من را كشتند اون هم به خونواده من توهين كنه :302:
[size=large]به نظرت چرا نباید وقتی به خانوادش توهین میکنی ناراحت نشی ولی تو این حق رو داری که اگه به خانوادت توهین کرد ناراحت شی؟؟size]
نبايد براي تبرئه خانوادش به من بگه تو مريضي و نتونستي بچه را نگهداري :302:
نبايد از هر حرف و وسيله اي استفاده كنه تا من را محكوم و خانوادش را تبرئه كنه :302:
نبايد دلم را بشكنه :302:
نبايد وقتي بهش مي گم ديگه نمي خوام باهات رابطه زناشويي داشته باشم بگه مي رم با خوشگل تر از تو:302::302::302:
وبیقیه موارد هم که .....
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
سارا مي دوني چيه من ديشب همه چيز را خراب كردم فكر نمي كنم ديگه بتونم با مهدي رابطه خوبي داشته باشم:302:
مهدي هم همه چيز را خراب كرد ياد حرفاش كه مي افتم بغض گلوم را مي گيره:302::302::302::302::302::302::302::302:
سارا جان پدر و مادر من كاري نكردند كه اون اجازه توهين به اونا رو داشته باشد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارابختیاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
بايد به من محبت كنه
وقتي گريه مي كنم دلداري ام بده نه اينكه با حرفاش ناراحت ترم كنه :302:
وقتی گریه میکنی چی بهش میگی بهش میگی اونا قاتلن وبچتو کشتن ویا ازاینکه بچه اون رو باردار بودی خوشحال بودی و الان خیلی ناراحتی و بیشتر ازهمیشه بهش احتیاج داری
نبايد زياد تو خونه تنهام بذاره (ديشب به خاطر پدر و مادرش تا ساعت 9 من را توي خونه تنها گذاشت) :302:
وقتی تو خونه کنارت همش بهش میگی تو قاتلی وپدرومادرت اینطورین یا اونطورین یا بهش میگی تنهائی خیلی اذیتم میکنی ووقتی میبینم تو کنارمی انگار دنیارو دارم و ازهیچی نمیترسم و تنها بودن تو کنارم بهم آرامش میده
نبايد وقتي من به حقيقت در مورد پدر و مادرش مي گم كه بچه من را كشتند اون هم به خونواده من توهين كنه :302:
[size=large]به نظرت چرا نباید وقتی به خانوادش توهین میکنی ناراحت نشی ولی تو این حق رو داری که اگه به خانوادت توهین کرد ناراحت شی؟؟size]
نبايد براي تبرئه خانوادش به من بگه تو مريضي و نتونستي بچه را نگهداري :302:
نبايد از هر حرف و وسيله اي استفاده كنه تا من را محكوم و خانوادش را تبرئه كنه :302:
نبايد دلم را بشكنه :302:
نبايد وقتي بهش مي گم ديگه نمي خوام باهات رابطه زناشويي داشته باشم بگه مي رم با خوشگل تر از تو:302::302::302:
وبیقیه موارد هم که .....
آره دقيقا همين هارو بهش مي گم سارا من خيلي داغونم
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
ببین لیلا جونم
رابطه با یه شب که خراب نمیشه تو به شوهرت احتیاج داری جون دوسش داری نحوه گفتن این نیازت اشتباهه تو یه دعوا یا ناراحتی نقل ونبات که قسمت نمیکنن عزیزم
اصلا بیخیال شوهرت شو قبول داری که خودت هم داری اشتباه میکنی؟نحوه حرف زدنت اشتباه؟دوست داری که اشتباهتو درست کنی ؟
RE: مادر شوهر و پدر شوهرم قاتل اند ازشون متنفرم
آره دوست دارم من هيچوقت اولش كه نمي خوام اينطوري حرف بزنم اون با حرفاش باعث مي شه بحث به اينجا كشيده بشه.
مي دونم من هم مشكل دارم من صبور نيستم بخشنده هم نيستم ولي اگر شايد شما هم به جاي من بوديد و يك سال و اندي از بهترين سالهاي عمرتون (بهترين شب ها و روزهاي زندگيتون را) فقط عذاب كشيده بودين و با زندگي خرابتون پدر و مادر پيرتون را هم عذاب داده بودين و تنشون را لرزانده بودين ديگه صبور و بخشنده نبودين شايد ديگه نمي تونستين قشنگ حرف بزنين شايد نمي تونستين .............................