قهر طولانی نامزدم

عزیزم ایشون بالاخره نامزد شما هستند و باید بدانند شما کجایید. بهتره خودتون و یا یکی از اعضای خانوادتون ایشون رو در جریان بذارند فقط در حد اطلاع دادن نه بیشتر. یا حتی با ایمیل یا اس ام اس. بی خبر نرید . این احتمال رو هم بدید که اگر خدای نکرده مشکلی در سفر پیش بیاد ایشون از خانوادتون طلبکار نشن. ببخشید که رک حرف زدم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ولی منتظر جواب ایشون نباشید. اگر جواب دادن که هیچی اگرم نه باز هیچی. ولی همچنان با ایشون ارتباط نداشته باشید.
راه حل خیلی بهتر اینه که اگر کسی هست که بیاد پیشتون یا شما برید پیشش اینکارو بکنید تا با خانوادتون نرید مسافرت و دیگه لازم هم نیست که به همسرتون خبر بدبد.

سلام دوستان عزیزم
امروز با بابا رفتیم خونه نامزدم. بابا گفت امروز عیده میبرمت اونجا با هم صحبت کنین شاید به نتیجه رسیدین. خلاصه رفتیم. وقتی دیدمش دلم لرزید دلم می خواست بغلش کنم. اما فکر کنم اون این احساسو نداشت . با بابا دست داد ولی با من نداد. رفتیم تو خونه و نشستیم خیلی عصبی بود وضع ظاهریشم نشون از وضعیت نا مناسب روحی اش می داد . من به لطف این همه خوندن مقالات و توصیه های دوستان اروم بودم. در حضور بابام و بابا و مامانش کمی صحبت کردیم و اون گفت که ترسیده و شرایطی برای ادامه زندگی با من داره. گفت از بابت مهریه نگرانه و میترسه من بعدا از این اهرم بر علیه اش استفاده کنم. گفت می خواد در مورد مهریه یه پیشنهادی بکنه البته نگفت چه پیشنهادی. و مورد دیگه اینکه در جریان این اتفاقات من 2 بار از بس عصبی شدم حالم بد شد یه بار ش تو کوچه بود که سرم گیج رفت و افتادم . یه بارم تو ماشین تمام بدنم می لرزید و چشام بسته می شد فکر میکردم دارم می میرم الان میگه از این بابت هم می ترسه گفت یا تمارضه یا اینکه واقعا یه مشکلی دارم که هر دو تاش اذیتش می کنه و می خواد یه شرطی هم واسه این بذاره . به نظرتون من چی کار کنم. شرایظشو قبول کنم/ راستش از بابت اینکه این مسائلو مطرح کرد خیلی ناراحت شدم/ منم دارم فکر می کنم در مقابل مهریه منم حق طلاقو بخوام. قراره 10 روز بعد شرایطو رسما در حضور خانواده ها مطرح کنیم. لطفا راهنمای کنین

:310:پروانه خانوم به نظر من شما نباید میزاشتین برای مدتی تنها بمونه چونکه نامزدتون تو تنهای به مشکلات فکر کرده و همیشه خودشو تنها دیده و از اینکه شما در کنارش نبودین از شما هم زده شده شما باید حرفای اونو جدی نگیرین اون تو این مدت خیالات برشداشته که این حرفارو زده سعی کنید یه جورای تو تنهاییاش نفوذ کنید و افکارش رو عوض کنید اگه زندگیتون رو دوست دارین برای یه مدت از خودتون بگذرید تا زندگیتون رو رو به راه کنین بعد که همه چیز اروم گرفت خواسته اتون رو یواش یواش توسط شوهرتون انجام بدین کافیه رگ شوهرتون به دستتون بی افته:310:

نمی دونم چه کاری درسته. خواهش می کنم کمکم کنین. از یه طرف دوستش دارم نمی خوام از دستش بدم از طرف دیگه وقتی این مسائلو مطرح کرد بهش بدبین شدم. :325:

حرفای شوهرتون از تصمیم قاطع نیست اون استرس داره از چیزی میترسه دلهره داره شما روی دلهره گیش کار کنین و اونو از چیزی که ترسونده کمکش کنید به خودش بیاد . مثلا من وقتی از نامزدم ناراحت میشم تو درون خود میزنم همه چیز رو داغون میکنم ولی با اس ام اس که گلم شروع میشه همه چیزو فراموش میکنم. که باید تعدل روحی داشته باشم و به نظر من مشکل نامزد شما هم از خیالاته اونو از خواب غفلت بیدارش کنید:324:

سلام:302::302:
1-2 ساعت بیشتر نیست که از مسافرت رسیدم بدو بدو اومدم اینجا می بینم هیچکس نظر نداده:302:
اخه چرا هیچکس منو راهنمایی نمی کنه

دوست من سلام
امیدوارم که در طول سفر به شما خوش گذشته باشه
پروانه خانم
عجله نکنید
صبر کنید
بهترین چیزی که من تو این مدت 4 ماه ازدواجم یاد گرفتم اینه که صبور باشم و با صبر به تمام خواسته هام برسم
زمان بدید
عجله نکنید
به زودی خودش با شما تماس میگیره و میخواد که با شما صحبت کنه
پس اجازه بدید
به امدی موفقیت شما

سلام.
امروز زنگ زدم برای مشاوره وقت بگیرم گفتن می تونم امروز برم چون احتمال می دادن یکی که وقت گرفته بود مراجعه نکنه. اما متاسفانه وقتی رسیدم منشی ازم عذر خواهی کرد و گفت اون مراجعه کننده اومده. منم مجبور شدم برای فردا وقت بگیرم. دوستای عزیزم کارشناس های محترم تالار لطفا کمکم کنین با شرط های شوهرم چی کار کنم/ اگه بگه از مهریه ات بگذر تا باهات زندگی کنم:163: افکار بدی به ذهنم میاد واقعا نمی دونم چی کار کنم:316:

چرا فکر می کنی همچین شرطی می ذاره؟

اگر هم گفت بذار بزرگترها کمکت کنند. ببین نظرت خانواده خودت چیه؟ عکس العمل خانواده همسرت چیه. به هر حال از الان این همه اضطراب داری برای چی؟

سلام.
امروز رفتم پیش مشاور. گفتم نامزدم چی بهم گفته مشاور گفت شاید هدفش طلاقه ولی به خاطر مهریه نمی تونه بگه. گفت شرایطشو بشنوم و به دور از عواطف اونا را ارزیابی کنم و تصمیم بگیرم. امروز خیلی دلم گرفته. حیفم میاد به روزهای عمرم که داره اینجوری تلف میشه.