RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
دیشب شوهرم گفت فکر نکنی این همه بهت گیر می دم یه ذره از دوست داشتنم کم شده نه .فقط دیگه با وضع خونه دوست ندارم بیام خونه:302:
اما مثل قبل دوست دارم
بچه ها چون جدیدا اینقدر گیر می ده دستم به کار نمی ره من از گیر دادن متنفرم
همونطور که گفتم من مشکلن فقط درسم نیست یا شلختگی یکی دیگه از بی مهارتیم زود جوش اوردنمه تحمل مشکل ندارم.یه جور می گم مشکل من تحمل بی محلی رو هم ندارم.جمعه عروسی دختر عموی شوهری بود مادر شوهرم که تو این مجالس شرکت نمی کنه وقتی قرار شد بریم عروس خانم رو بذاریم خونش (مجالس ما مختلط نیست)همون لحظه شوهرم تماس گرفت منم فکر کردم می گه زود بیا بیرون بریم جا نمونیم به خاطره همین گفتم اومدم اون گفت کجا من رفتم خونه ماشینمو دادم دست عمو جان(آخه مادرش بعد فوت پدر با عموش ازدواج کرده) منو میگید چاقو میزدید خونم در نمی یومد گوشی قطع کردم عصبانی بودم بهش پیام دادم خاک تو سره من که شوهرم با نامحرم ولم کرده رفته(دردم یه چی دیگه بود)گفتم آقا ...زن فقط برای ارضا کردن نیست.
تا برسیم خونه 1 ساعتی طول کشید بیچاره چند بار به عمو جان زنگ زد کی می رسید؟
بالاخره رسیدیم تا ماشینو بیاره تو اومدم تو دیدم ظرفا که از قبل مونده بود شسته همه رو برداشتم دوباره گذاشتم ظرف شویی بعد رفتم اتاق خواب گریه کردم اومد منو دید اول نیومد دید آروم نمی شم اومد کنارم گفت ببخشید رفتم حیاط اومد گفت لباست نازکه بیا تو .گوش نکردم گفت من حیاط می مونم تو برو تو .بهش نگاه کردم بهش گفتم دیگه دوست ندارم دید از پسم بر نمی یاد رفت تو بعد 10دقیقه رفتم تو پیشش بعده این همه خرابکاری (با کلی سانسور گفتم سرتون درد نیاد وگرنه تا برسیم به این مرحله خیلی طول کشید)تازه بهش گفتم چقدر پیش خودم کوچیک شدم .پیش بقیه و ...گفت چون امتحان داشتم اومدم ....
ببینید اصلا تحمل ندارم حتی تحمل قهر .منی که اونقدر عصبانی بودم حتی تو فکرم تا رفتن خونه مامانم برای قهر رفته بودم رفتم خودم گفتم ببخشید به خاطره کارام.البته هنوزم کارش توجیه نشده.
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان خوش به حالت والا:72:
تاپیک های بقیه رو خوندی؟
مشکلی تو زندگیت نداری خدا رو شکر دنبال چی می گردی؟ مشکل؟:163:
خانمی اگه فکر می کنی از گیر دادن متنفری خودت خودت رو حساس کردی
سعی کن با ملایمت با همسرت صحبت کنی بین هر کسی مشکلاتی هست و تعجبی نیست, جایی خوندم که نوشته بود زن و شوهرها دعوا کنند تا سالم بمانند چون وقتی دو نفر نسبت به هم و کارهای هم بی اعتنا می شن دیگه هیچ بحثی بینشون پیش نمیاد چون دیگه اصلا واسشون مهم نیست طرفشون چیکار می کنه
این بحث های کوچیک شیرینی زندگی و چه خوب که با صحبت کردن و آرامش بالا نگیره و به تلخی نیانجامه
نقل قول:
گفتم آقا ...زن فقط برای ارضا کردن نیست.
یه بار دیگه هم همچین حرفایی به همسرت زده بودی و گفتم درست نیست اینطوری با همسرت صحبت کنی
من نمی خوام چیزی رو توجیح کنم چون نه شما رو نه همسرت رو از نزدیک می شناسم اما انصاف داشته باش, اینکه آدم عصبیه دلیلی نیست که هر چی بخواد به طرفش بگه درسته؟
سعی کن باهاش مهربون باشی و اینقدر ناشکری نکنی, همسر تو آدم با درکی به نظر می رسه که اینقدر هوات رو داره و در مقابل صحبت هات که بعضی هاشون می تونه عواقب بدی داشته باشه با ملایمت و مهربونی برخورد می کنه.:72:
آدم تا چیزی رو از دست نده قدرش رو نمی دونه:305:
قبل از اینکه از دستش بدی قدرش رو بدون
تعادل رو تو زندگیت بوجود بیار
منم باشم از سرکار بیام و ببینم همه جا بهم ریختست خسته تر می شم
بهش حق بده و البته مسئولیت هم بده
با خودش شروع کن به تمیز کردن خونه و پیش هم قرار بذارید که هر چیزی بر میدارید رو سر جاش قرار بدید تا خونه دوبار به هم ریخته نشه
قدر زندگیت و خو.شبختیت و همسر خوبت رو بدون, خیلی ها آرزو دارن جای تو باشن عزیزم.
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
تل می عزیز با این حرفات اشکمو در اوردی واقعا ممنون من خیلی نا شکرم
راستش بعضی موقع ها یه کارایی میکنم وحشتناک اما عکس العمل شوهرم فقط آرامشه:82: با وجوده اینکه مخالف هم باشه.اصلا عصبانیت بلد نیست.تنها نقصش اینه که خیلی به حرفه مادرش گوش می کنه یعنی حتی اگه با مادرش مخالف باشه هیچی نمی گه:320:
بی خیال من تو این تاپیک فقط باید نقص خودم بگم
تل می جان متاسفانه من خیلی به توجه نیاز دارم مخصوصا تو جمع اون شب که منو گذاشته بود اومده بود حتی بدون اینکه یه خبر بده خیلی احساس حقارت کردم به خاطره همین به فجیح ترین شکل ممکن باهاش برخورد کردم.حتی شوهرم به غلط کردم افتاد حتی اشکشو دراوردم اما من هنوزم فکر می کنم ...
ای کاش می شد این اتفاقا از ذهن پاک میشد.
راستی در حاله حاضر خونم داره برق می زنه:227: با کمک شوهرم خونه رو جمع کردیم دعا کنید بتونم تمیز نگهش دارم.:316:
یکی دیگه از خوبیهای شوهرم اینه که با اینکه قبل ازدواج اصلا دست به سیاه سفید نمیزده و همیشه مادرش کاراشو انجام می داده ولی تا می تونه کمکم می کنه:43:
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
آرام جان در این مورد خاص خوشحالم که اشکت در اومد:46:
بعد از ظهر داشتم تاپیک آریانا رو می خوندم داستان بود لینکشو برات می ذارم برو بخون یاد تو افتادم
وقتی كسی از تو چیزی را می دزدد به تو می آموزد كه هیچ چیز همیشگی نیست و اینكه همیشه قدر داشته هایت را بدان و از آنها نهایت استفاده را ببر چرا كه ممكن است روزی آنها را از دست بدهی. حتی اگر این داشتنی ها، یك دوست خوب یا پدر و مادر و یا عزیزترین شخص زندگیت باشد. چرا كه فقط امروز آنها در كنار تو هستند و باید قدر آنها را بدانی.
http://www.hamdardi.net/thread-16467-post-155912.html#pid155912
دومین داستان
گفتی با مادرش مخالف باشه هیچی نمی گه؟ می دونستی اکثر آقایون تو خونه هر جوری با خانوادشون رفتار کنن تو ازدواج هم با همسرشون اونطوری برخورد خواهند کرد؟ وقتی مادر همسرت براش بی خوابی کشید و تر و خشکش کرد تو کجا بودی؟ وقتی تا صبح براش بیدار می موند و مادری می کرد تو کجا بودی؟ اگه خودت بچه دار بشی و بچت بخاطر اینکه زنش یا شوهرش حسودی می کنه حالت رو بگیره چه حسی بهت دست می ده؟ اون مادرشه و وظیفه حکم می کنه که بهش احترام بذاره و اون پسر هم زیر سایه ی اون مادر بزرگ شده و صبرش از اونه, هیچوقت دوست نداشته باش ببینی شوهرت حال خانوادش رو بگیره.
اگه به حرف مادرش گوش می ده به تو هم گوش می ده
می دونم از رفتار اون شبش ناراحت شدی و منم بودم خب ناراحت می شدم اما می ذاشتم وقتی رفتیم خونه باهاش خیلی آروم صحبت می کردم و می گفتم کارت برام خوشایند نبود و انتظار داشتم حداقل بهم می گفتی اما از طرفی این رو هم بگم مواقعی می شه که آدم اینقدر مشغوله که حواس پرت می شه و یادش می ره اما این دلیلی نیست که می خواسته شما رو تحقیر کنه خانم گل, اگه بجای اینکه بدترین رفتار رو باهاش می کردی با آرامش حرف می زدی همسرت می پذیرفت چون آدم منطقی هستش.:72:
آرام رفتارت رو عوض کن, آدما همیشه ظرفیت ندارن که صبوری کنن, باور کن یه بار, فقط یه بار اگه جوری که تو باهاش صحبت می کنی باهات صحبت کنه شدیدا دلت می شکنه, فقط فکرش رو بکن که بجای اینکه صبوری کنه و گریه کنه یا التماس کنه باهات دعوا کنه یا بهت بی محلی کنه(تازه خیلی ها از این بدتراش رو می کنن) مثلا پدر من تا یه چیزی بهش می گی 2 روز تو خونه پیداش نمی کنی و نمی یاد خونه.
این اتفاقا که چیز خاصی هم نیست و واسه خودت بزرگش کردی به شرط خواستن خودت از ذهنت پاک می شه خانمی.
آفرین بهت که خونه ت داره برق می زنه, خب چطوره؟ احساست رو می گم, همسرت چی؟ روحیه تون عوض شده یا نه؟ مطمئنم می تونید تمیز نگهش دارید فقط تا یه کثیفی کوچیک بوجود اومد همون موقع باید پاکش کنید و وسایل رو مرتب کنید همین, خیلی کار نمی بره عزیزم.:43::46::72:
خیلی خوبه که همسرت هم باهات همکاری می کنه و باهات اینقدر دوسته و کنارته بازم می گم که قدرش رو بدون دختر!
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
با اینکه نمی خواستم این مشکلو اینجا مطرح کنم ولی تل می عزیز مگه این همه پسر که دور و برمه(فامیل.دوست)
مگه مادرشون زحمتشونو نکشیده مادر شوهرم نذاشته شوهرم مهارتهای لازم رو کسب کنه.مثلا همش می گه نمی تونی.انجام نده بده عموجان.همیشه تو جمع می گه پسرم نمی تونه به تنهایی کاری انجام بده من حتما باید پشتش باشم.به نظرتون یکی راجع به مرد زندگی یه زن اینا رو بگه اون زن چه حسی پیدا می کنه می شه یکی مثله من که حتی به کوچکترین کارای مادر شوهرم حساسه.تحمل محبتهاشو به شوهرم نداره.به خداشوهرم تا حالا گوشت نخریده چرا نباید یه مادر قبله ازدواج مسئولیت بده بهش بابا من اومدم به یه مرد تکیه بدم.اونقدر سختش می یاد بره گوشت بخره اونقدر هم خوش شانس بوده همش قوربونی کشتیم (به خاطر عید قربانو بازگشت از مکه و..)فقط منتظرم این سری گوشتمون تموم شه بفرستمش قصابی.ازونا باشه به خاطره اینکه ارزون بیفته میگن جعبه ای .بسته ای .مواد مورد نیازو بخریم به نظرتون ارزون بیفته بهتره یا پسرشون بتونه از پسه زندگیش بربیاد
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
این مسائل خیلی ریز هستند و شاید بهتر باشه برای اینکه خودت رو آزار ندی اینقدر ریز بینانه نگاه نکنی, این ریزبینی ها به عقیده ی من واسه قبل ازدواجه
تا اینجا که همش از بدی های همسرت گفتی
اگه ناراحت می شی مادرشوهرت راجع به همسرت اینطوری می گه خیلی محترمانه بگو مادر جون من از اینکه به همسرم اینطوری می گید ناراحت می شم و حس بدی پیدا می کنم می خواستم خواهش کنم که اینطوری نگید مخصوصا جلوی خودش چون غرورش می شکنه و من هم ناراحت می شم.
همسرت مسئولیت پذیره چون به تو پایبنده و نمی ذاره سختی بکشی و این چیزای ریز خیلی عادیه و با کمی تجربه و مطالعه متوجه می شی همچین چیز بزرگی هم نیست که بخوای اینقدر حساسیت نشون بدی
می تونی با سیاست از همسرت بخوا... مثلا بهش بگی این گوشتا که حال نمی ده, چقدر دوست دارم شوهر گلم خودش بره از قصابی گوشت بگیره, اون گوشت خوردن داره
غر زدن دقیاقا جواب معکوس می ده و ثابت شدست, باور نداری؟ دور و اطرافت ببین کسی وقتی به کسی یا حتی به خودت غر بزنه چه عکس العملی نشون می دی گلم, شاید زیاد به حرف طرف اهمیت ندی اما اگه همون چیز رو با لحن خوب بهت بگه چقدر مشتاق تر می شی
اگه پدر و مادر عادت ندادن شما که همسرش هستی عادتش بده, مثل جمع و جور کردن خونه آخه خودت گفتی تو دوران مجردی دست به سیاه و سفید نمی زده و لان می زنه چون تو یادش دادی پس بقیه رو هم می تونی یاد بدی:72:
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
ازین که می بینم تاپیکمو دنبال می کنی خوشحالم و متشکرم ازت:46:
راست می گی من زیاد غر می زنم .راجع به همین موضوع هم تغییر کرده مثلا اوایل وقتی اونا می گفتن فردا می ریم فلان چیزو می خریم واستون چیزی نمیگفت ولی الان دیگه می گه خودم می خرم دیگه چون حساسیتهای منو دیده.من به تغییرش امید دارم اما تغییر رفتار مادرش نه.باید تحملمو ببرم بالا.چون چیزی هم نمی تونم بگم بهش.
فقط خیلی عجله دارم واسه تغییر-بعضی موقع ها فکر می کنم می گم بازم شوهره منه با این مادرش یه مهارتهایی رو یاد گرفته چون اگه کسی مرتب تو گوشم بخونه نه تو نمی تونی بده عموجان(ازین جمله متنفرم)ناامید میشم.
به نظرتون نباید خوده شوهرم تو خلوت بهش بگه این همه منو پیش زنم کوچیک نکن دیگه من مجرد نیستم؟اینقدر امرو نهی نکن.
(مادر شوهره من زنیست با اعتماد به نفس بالا که خیلی خیلی خودشو قبول داره به خاطره همین به همه امر و نهی میکنه و از همه بیشتر به شوهره من چون ائن بیشترین بها رو به حرفاش می ده البته من از شوهرم نمی مونم تو اطاعت کردن اوامرش اما اون مرده)
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
:43:سلام آرام عزیزم:72::46:
منم هنوز خوشحالم که تونستم گریه ت رو در بیارم ها ها
آره باید تحملت رو ببری بالا و می تونی بازم می گم به شرط خواستن خودت و یاد گرفتن مهارت های زندگی مشترک
راستی دیروز اصلا خونه نبودم که جواب بدم گلم
اگه فکر می کنی همسرت بگه بهتره حتما اینکار رو انجام بده
مادر شوهرت قصد بدی نداره و موضوع همون حمایته ولی حمایتش بیش از حده و باعث می شه همسرت تو خودش احساس کنه از پس کاری بر نمیاد و غرورش شکسته بشه و یه جورایی تلقین منفی حساب می شه و طرف بخاطر اون تلقینات رفتاری توش بوجود میاد که شاید درست نباشه
اما تو می تونی کمکش کنی و حداقل خنثی ش کنی تا زمانیکه مادر شوهرت به اشتباهش پی ببره و بدونه دلسوزی بیش از حد درست نیست
کنار همسرت باش باشه؟
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
tell me بذار بقيه هم حرف بزنند سند اين تاپيك را زدي به نامت ها:rolleyes:
شوخي كرد tell me عزيز راهنمايي هاي خوبي كرده منم فقط اومدم بگم منم هستم:311:
ولي بايت تميزي خونه بهت تبريك ميگم:104: ديدي گفتم كار سختي نيست فقط بايد خودت بخواي
مطمئن باش بقيه مشكلات هم حل ميشه فقط بايد خودت بخواي و صبر داشته باشي كم كم همه چي حل ميشه
در مورد اون گوشت خريدن هم بگم خداييش خيلي كاره سختيه:227:
به خصوص برا كسي كه تا حالا اين كارا نكرده باشه،اخه بنده خدا چي ميدونه راسته چيه دنده چيه گوشت بايد چقدر دنبه داشته باشه
برا اين معضل بزرگ!!!؟ هم عرض كنم خدمتتون كه دفعه بعد كه گوشتتون تموم شد دست حج اقاتونا (اين يه تيكه را با لهجه ما اصفهاني ها بخون:311:) بگير با هم بريد يه قصابي كه يه كم خوش انصاف باشه دو كيلو گوشت بگيريد بعدشم اگه گوشت خوب خريديد كه خوب شوهرت ميفهمه كه نه بابا اين كاره است واگه گوشت بد هم بهتون انداخت،دوتاييتون مقصر هستيد چون گوشت بد را دوتاييتون خريديد ولي گوشت خوب را فقط حج اقاتون خريده شما مهندس ناظر بوديد
ويه اشكالي هم كه وجود داره چون شوهر شما فكر كنم پدرشا ازدست داده بالاخره نقطه اتكاش شده مادرش و مادر هم چون مهربونه كمتر مسئوليت داده به پسرش در حالي كه اگه پدر بود دوتا لگد هم بهش ميزد و ميفرستادش دنبال گوشت بدوه:163:
البته هر دونفر دارن محبت ميكنن ولي يكي محبت پدرانه و يكي محبت مادرانه
پس اين تقصير مادر شوهرت نيست چون اون بلده محبت مادرانه بكنه نه پدرانه
حالا ديگه دست شما را ميبوسه كه سعي كني به شوهرت ياد بدي اين وظايف را خودش به دوش بكشه
البته كم كم ها زمان ميبره شايد حتي يك سال ولي خوب بالاخره بايد شروع كني
RE: اشتباه کردم ازدواج کردم؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenn
tell me بذار بقيه هم حرف بزنند سند اين تاپيك را زدي به نامت ها:rolleyes:
شوخي كرد tell me عزيز راهنمايي هاي خوبي كرده منم فقط اومدم بگم منم هستم:311:
سلام آقا محسن چطوری؟:72:نیستی یا من نمی بینمت!
خب چیکار کنم وقتی هیچکی دست نمی جنبونه من باید بیام و بنویسم تازشم گریه ش رو در اووردم هنوزم خوشحالم:227::163: