RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
ممنونم مادر دو کودک
تو این زمینه مقالات فراونی خوندم و دارم می خونم باور کنین خیلی از او عادتها دیگه از بین رفته ولی....
حالا دارم دستورات دوست خوبم sci رو انجام میدم تا خدا چی بخواد
ممنونم مادر دو کودک
تو این زمینه مقالات فراونی خوندم و دارم می خونم باور کنین خیلی از او عادتها دیگه از بین رفته ولی....
حالا دارم دستورات دوست خوبم sci رو انجام میدم تا خدا چی بخواد
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
برادر عزیزم،
اوضاع چطور است؟ ( یک هفته تمرینها رو انجام دادید؟ توصیه های پست 27 و 29)
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
سلام دوست عزیز sci
ممنون که به یادم بودی ، 3روز اول تمام و کمال انجام دادم خیلی خوب بود.من هر روز تلفن میکردم براش پیامکهای عاشقانه میفرستادم که خیلی دوست داشت و خوشحالش میکرد شبها هم قبل از خواب باهاش صحبت میکردم ازش تعریف میکردم طبق همون دستورات شما
متاسفانه من نسبت به خونواده پدرم خیلی حساسیت دارم .
همسرم تازگیها خیلی حساس شدن بطوریکه هر حرفی رو به خودش میگیره
چند روز پیش مهمان بودیم منزل پدرم عموی من هم اونجا بود یه دفعه صحبت سر عروسی شد و عموم گفت آره دخترها خوب و بد میکنن و فرصتها رو از دست میدن یه دفعه خواهرم گفت که بر عکس پسرا که هر کی و میبین میپسندن و زود ازدواج میکنن.منظور ایشون اتلاف وقتی بود که دخترا نسبت به پسرا دارن
خلاصه که خانومم من این حرف و به خودش گرفت و میگفت منظور این خانم با من بود و همه چی خراب شد من سعی کردم براش توضیح بدم که اینجوری نبوده حتی به خواهرم هم زنگ زدم که خانمم از گفتن این حرف شما ناراحت شده و خواهرم هم زنگ زدن ازشون معذرت خواستن ولی قانع نشد که نشد
نمیدونم چیکار کنم خانم من با خاطرات تلخ گذشتش زندگی میکنه و به هیچ وجهی هم نمیتونه فراموش کنه
دارم کلافه میشم به نظر شما چیکار باید کرد
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
برادرم بهنام،
وقتي پست شما رو خوندم فكر كردم مسائلي رو به شما نگفتم و مجددا (به جاي شما) پست 27 رو با دقت بيشتري خوندم... شما هم اين كار رو بكنيد!
همسر شما ناراحت شده... حق داشته خب! همه ما انسانها حق داريم ناراحت بشيم! اشكالي هم نداره... اما شما همدلي نكرديد!! شما نوشتيد:
" من سعی کردم براش توضیح بدم که اینجوری نبوده حتی به خواهرم هم زنگ زدم که خانمم از گفتن این حرف شما ناراحت شده و خواهرم هم زنگ زدن ازشون معذرت خواستن ولی قانع نشد که نشد "
يعني بايد مي نوشتيد : ايشون ناراحت شد و من به هيچ وجه باهاش همدلي نكردم!!!
سرزنشش كرديد/ سعي كرديد احساسش رو انكار كنيد/ به تجربه احساسيش احترام نگذاشتيد و اون رو بي اعتبار كرديد/ وارد چرخه تشديد شديد!
گفتيم همدلي كنيد! يعني به حرفش گوش كنيد... بگيد:آره.. مي دونم چي مي گي! وقتي يك نفر اينطوري صحبت مي كنه آدم احساس خوبي نداره... من هم اين تجربه رو سر كار داشتم و وقتي كسي اينطوري گفت احساس كردم خيلي بهم برخورده!
حرفاش رو براش خلاصه مي كرديد: اينطوري احساس مي كنم كه از اين حرف ناراحت شدي...
قرار نيست در روند همدلي شما تاييدش كنيد شما توجه به حرفش مي كنيد و به احساسش اعتبار مي ديد! كاوش مي كنيد كه بيشتر صحبت كنه و سبك بشه... مشكل اينطوري حل مي شد! اصلا لزومي نداشت به خواهرتون زنگ بزنيد... اين كار ايشون رو ناراحت تر كرده!!!
- قرار بود هر شب 15 دقيقه تا 20 دقيقه همدلي كنيد و گفتگو كنيد... اين كار رو ادامه بدهيد! اين هفته كه نكرديد... تا كارهاي گفته شده رو انجام نديد نمي تونيم كار ديگه اي رو انجام بديم! مضوعات گفتگوي شما در رابطه با مسائل مهم زندگي شما نباشه لطفا...ايشون رو ترغيب كنيد كه براتون حرف بزنه و به حرفاش اعتبار بدهيد. به هيچ وجه وقتي حرف مي زنند كاري نكنيد... به چشمانش نگاه كنيد و دستانش رو گاهي بگيريد
- ببينيد برادرم! تحت هيچ شرايطي SMS براي پيامهاي عاشقانه نيست! من مي خوام ايشون صداي شما رو بشنوند!
- قرار بود بروند كلاس بدنسازي... شنا؟ خبري نيست؟؟؟؟
- در هفته جاري نكات مثبتي كه كشف كرديد رو هر روز، روزي يك نكته بهشون بگيد
- در كار منزل ( يك بار در اين هفته) به ايشون كمك كنيد
- پست قبلي رو بخونيد و با دقت انجام دهيد...
- نكات مثبت همسرتون چي شد؟ننوشتيد!
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
دوست خوبم sci ممنونم ازت بخاطر همراهی کردنت
چشم این مواردیکه گفتین و انجام میدم ولی اعتراف می کنم که خیلی برام سخت .
شما درست میگین نباید توضیح میدادم براش ولی ....
برادر گرامی من یه مشکل اساسی دارم توی این جور مواقع اصلا نمی تونم به خوبی های همسرم توجه کنم چون فکر میکنم اصلا مشخصه خوبی ندارند . دست خودم نیست ولی تمرکز روی این موضوع برام دشواره(متاسفانه)
نمیدونم چرا فکر میکنم اون متوجه چیزی نیست و این منم که همه چیزو میدونم برا همینم سعی میکنم که اونو قانعش کنم یعنی میخوام که بهش بفهمونم که نه اینجوری که فکر میکنی نیست و بقیه داستان
به نظر شما چه جوری باید از این خصلت فاصله گرفت و رفت به طرف اون چیزی که شما میگین همدلی!!!
چون فکر می کنم در مورد خودم این خصیصه مانع میشه که طرف مقابلم رو بهتر درک کنم.
در خصوص کلاس رفتن خانمم هم باید بگم که ایشون خیلی بی حوصله تر از این حرفان و فعلا میلی به انجام اینکار ندارن چند باری این موضوع رو بیان کردم و این آخری گفتن چیه خبریه که میخوای برم کلاس !!!!!
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
برادر خوبم بهنام،
متوجه شدم قبل از اينكه بگيد...
تمرينها رو دقيق انجام بديد... اين تمرينها رو اگر دقيق انجام بديد و به احساساتش احترام بگذاريد مشكلتون كامل حل مي شه...
نگران نباشيد... بله سخته! اما بايد بتونيد تا آرامش رو تجربه كنيد
در مواقعي كه عصبي مي شيد و مي خواهيد اين حرفها رو بزنيد... سكوت كنيد و تمرين تنفس كنيد!
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
دوست خوبم sci سلام
طبق دستور شما مراحلی رو که گفتین دارم انجام میدم البته نمیگم به طور کامل ولی دارم سعی میکنم . مواقعی که ایشون حرف میزنن سعی می کنم که همدردی کنم یا لا اقل فقط گوش بدم.
یه موضوعی رو یادم رفت بگم که میخوام اضافه کنم
من توی اداره یه همکار خانمی دارم که الان مدت 10 ساله که با هم همکاریم و من رئیس ایشون محسوب میشم . همسر این خانم استاد دانشگاه هستن . اوایل چون فقط با ایشون همکار بودم آشنایی کاملی با همسرشون نداشتم ولی بعد کم کم موضوع رفت و آمد خانوادگی پیش اومد و همدیگرو بیشتر شناختیم . از همون اول خانم من می گفت که من از همکار تو خوشم نمیاد و هر بار که خونه اونا می رفتیم با اکراه میومد و حتی ناراحتیشو هم میشد از تو چهرش خوند .
خوب بواسطه این چند سال همکاری صمیمیت خاصی بین ما پیش اومد و بطوریکه توی اداره تقریبا همه اینو فهمیدن و بماند که چه حرفایی پشت سر ما نزدن...
این دوستی تا حدی برای من اهمیت داشت که همه جا از این خونواده تعریف می کردم اوایل حتی خانمم هم با من همراه بود ولی هرچی پیشتر رفتیم این همراهی به دشمنی تبدیل شد . من به خاطر اینکه همکارم خیلی احساس نزدیکی میکرد و وقتی میدید من ناراحتم یا مشکلی دارم موضوع رو به همسرشون می گفتن و سعی میکردن این ناراحتی من برطرف بشه در واقع کمکم کنن. همسر من این اواخر دیگه اینقدر به این موضوع حساس شده که میگه حتما یه چیزی بین شما هست و این فکر اینقدر مثل خوره افتاده به جونش که یه بار این موضوع رو در جمع خونواده همکارم مطرح کرد که خوب خودتون میتونین پی ببرین چه اتفاقی افتاد....
اخیرا همکار من چندباری به خونه ما زنگ زده که خانمم وقتی شماره رو دیده جواب نداده و یا اگر هم بطور اتفاقی گوشی رو برداشته خیلی سرد و با اکراه صحبت کرده . مرتب بیان میکنه که نمیخوام با این خانواده رفت و آمد داشته باشم .
البته یه روز یه موضوعی برای من پیش اومد که از سر دوستی مطلب رو با همکارم در میون گذاشتم بدون هیچ قصدو منظوری . رفتم خونه و تعریف کردم که آره این موضوع برا اتفاق افتاد که به فلانی هم گفتم . آقا چشمتون روز بد نبینه یک هفته تمام بگو مگو که چرا این موضوع زنونه رو به این خانم گفتی حتی زنگ زد خونه همکارم گله که من از شما انتظار نداشتم وقتی شوهرم که من باشم به شما گفت شما باید به من زنگ میزدین و می گفتین و دلخوری از اینجا عمیقتر شد . از طرفی دوستی من با همسر همکارم به جایی رسیده که توی چندتا پروژه با هم کار کردیم و به نوعی هم من به ایشون و هم ایشون به من علاقه خاصی پیدا کردیم که ادامه این ارتباط برای هر دوی ما مهم شده و نمیخوایم این ارتباط قطع بشه. این حس اشون رو من از صحبتهای خانمشون که همکار من متوجه شدم .
حالا به نظر شما چه کار باید کرد.خانم من از این خانم متنفر شده . به نظر شما بهترین کار چیه. راستی این رو هم اضافه کنم که همکار منو هم خونواده من و هم خونواده خانمم توی مناسبت ها و مراسم خاصی که ازشون دعوت شده دیدن و هر دو طرف وقتی از این خانم و خونوادش صحبت میشه ازش به خوبی یاد میکنن به نظر شما این میتونه توی این رفتار خانمم تاثیر گذاشته باشه
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
برادرم بهنام،
كاملا طبيعي است... شما عملا با سادگي هر چه تمام تر و بي مهارتي، موجب شده ايد كه حس حسادت خانومتون بر انگيخته بشه و خب اين اصلا خوب نيست. اين حساسيت رو كم كنيد... لازم نيست هم از امشب نسبت به ايشون بد گويي كنيد! كه مثلا من حالم از اون خانوم به هم مي خوره و شوهرش رو دوست ندارم ببينم... عملا لزومي نداره شما همه اتفاقات محل كار رو كه موجب ذهن خواني و تقويت بي اعتمادي همسرتون مي شه و احساس بد رو در ايشون تقويت مي كنه، به ايشون يادآوري كنيد.
اين عكس العمل ها نشان ميده كه شما توصيه هاي پست 29 رو انجام نداديد... يعني از محل كار قرار بود به ايشون زنگ بزنيد كه نزديد... يعني گاهي زديد! (مثلا يك روز) اين خوب نيست... توصيه ها رو بكار ببند راحت شو برادر!!!
پس مي خوام توصيه ها رو بكار ببنديد و گزارش بدهيد! يعني بگيد دقيقا چي كار كردم و چي كار نكردم! تنبلي و ... ممنوع! من با توجه به وضعيت خانومتون دارم بهتون توصيه مي كنم... نه از سر دل رحمي و يا دلسوزي كه بگم ببين هواشو داشته باش... گناه داره!
چند تا نكته:
- اگر توصيه ها و دقيقا بكار ببنديد ايشون هم حساسيتش كم مي شه... توي جمعي كه اون خانوم هست به همسرتون توجه ويژه اي كنيد! ببين اگر بتوني به همسرت توجه ويژه ( با توجه معمولي فرق مي كنه) داشته باشي ... اگر بهت بگن بيا برو تو بهشت! مي گي نه... همين جا كنار زنم جام خوبه!!!
مثال: گاهي همسر شما مي خواد شما رو امتحان كنه... تقريبا هميشه خانومها علاقه مند هستند كه شريك زندگي و عشقشون رو از نظر ميزان توجه امتحان كنند و محك بزنند و اين براشون خيلي خيلي خيلي خيلي مهمه!
lمي خواد دقيقا زمانيكه شما مشغول انجام كار بسيار مهمي مثلا ديدن فيلم مورد علاقه يا فوتبال هستيد اولويت شما رو سنجش كنه! چرا مي خواد!!!؟؟؟خب مي خواد ديگه!! اينطوريه!
شما داريد فيلم نگاه مي كنيد... يه دفعه مياد مي گه "مي خوام با هم صحبت كنيم" ( در واقع اصلا نمي خواد با شما صحبتي طولاني داشته باشه!!! فقط يه امتحانه! ) شما اگر بگيد باشه بعد از اين... اون موقع هست كه بهم مي ريزه! يا هيچي نمي گه و مي ريزه تو خودش... يا هيچي ناراحت مي شه و مي گه!
چي كار كنيد؟ هيچي فورا صداي تلويزيون رو قطع كنيد... يا دست از كار بكشيد و بهش بگيد جونم عزيزم! هيچ كاري مهم تر از تو نيست... شايد جواب بشنويد: خب حالا فيلمت رو ببين! بعدا... يا حالا كارت رو بكن! بعدا... عجله اي ندارم! جالبه؟ نه؟ به اين ميگن توجه ويژه!
تو اين هفته به همسرتون علاوه بر توصيه هاي اكيد پست 27، توجه ويژه داشته باشيد
- قرار بود ايشون بروند يه كلاس... نمي دونم به كجا رسيد؟
- ايشون رو تاييد كنيد و ازشون تمجيد كنيد. هم در خفا و هم در جمع! بطور حضوري... صدا و تصوير!
- آداب گفتگو رو ياد بگيريد و صريح حرفاتون رو بزنيد. قبل از اينكه سو تفاهمي پيش بياد حرفت رو صريح بزن...
- روابط زناشوييتون رو تنوع بدهيد و تو اين روابط مراحل پيش نوازي و پس نوازي رو خيلي تاكيد دارم روش... ببينيد! براي خانومها در روابط زناشويي هيچ چيزي مهمتر از پس نوازي نيست... يعني اينكه بعد از نزديكي رها نكنيد ايشون رو! واقعا مي شكنند!!! عين يك ظرف كه شما ده طبقه بالا ببري و يه دفعه رهاش كني زمين!! خورد مي شه! آروم با پس نوازي آماده اش كنيد و تركش نكنيد... نوازش و در آغوش گرفتن و استفاده از كلمات صميمانه و گفتگوي عاشقانه بعد از نزديكي، بسيار در روحيه ايشون موثر هست... بعد اگر رابطه شما در شب انجام مي شه! مطمئن باش منتظره كه ببينه صبح روز بعد رفتار شما چگونه است؟؟؟ بايد خيلي عاشقانه باشه... ول نكني بري!!!!
- هر روز يك نكته از نكات مثبت ايشون رو بهش بگيد... اگر هفته پيش نگفتيد و كم كاري كرديد! مثل پست 27 خواهشا انجام دهيد...
- اعتبار بخشي كنيد! تا مي توانيد اعتبار بخشي كنيد... اعتبار بخشي رو براتون نوشتم! پست بعدي رو نگاه كنيد
- ما الان داريم روي دو موضوع كار مي كنيم... يكي آرامش شما! ديگري آرامش همسر شما نسبت به شما و جلب اعتماد ايشون... پس عجله نكنيد! وقتي ايشون به شما اعتماد كنند... اون موقع همه كار مي تونيد بكنيد...
- سوالي داشتيد بپرسيد/ كارهاتون رو بگيد چه كار كرديد...گزارش بنويسيد كه بتونم بهتر كمك كنم!
اين موارد رو بخونيد و از امشب اجرائي كنيد! دقيق!
فعلا فقط تمرين مي كنيد در رابطه با مسائلي كه با ايشون اختلاف نظر نداريد و يا مهم نيستند در زندگي شما!
آقا!!! نري يه دفعه سر مساله ارتباط با اون خانوم و شوهرش و داستان....الان خيلي زوده!!
-- سبك گفتگو: بهترين سبك گفتگو، گفتگوي صريح است... يعني كاملا واضح و غير مبهم! در اين شويه شما احساسات، خواسته ها و افكار خودتون رو بيان مي كنيد. از يك طرف حالت منفعل نداريد كه احساس كنيد داره از شما سو استفاده مي شه... و از سوي ديگر با توجه به اينكه عواطف همسرتون رو شناسايي كرديد خودتون رو با احترام به اون عواطف و ارزشها به نحوي معقول تطبيق مي دهيد . در اين فضا از پيش بيني احساسي به جاي ذهن خواني استفاده مي كنيد. افراد صريح، همواره انعطاف پذيرند چرا كه به نيازهاي ديگران،عواطف و احساسات ديگران احترام مي گذارند و چون اعتماد به نفس دارند همواره دنبال خواسته هاي خود نيستند... اين صراحت به سرعت موجب صميميت مي شود! عملا شما اين فرصت رو براي خانوم هم قائل هستيد كه برنده بشه و نمي خواهيد كه برنده باشيد! در اين روند ايشون هم به سرعت ياد مي گيره با شما صريح صحبت كنه... و اجتناب نكنه!
-- اين كه مهارت گفتگو كردن چه زماني به كار مي آيد زماني است كه شما و همسرتون داراي اختلاف نظر هستيد و يا متعارض عمل مي كنيد / يا / موضوع بسيار حساس است كه صحبت معمولي در رابطه با آن بسيار دشوار است
-- در گفتگو دو موضوع بسيار مهم است! يكي حالت كلام شما ( تن صدا، بيان، شيوه بيان) زبان بدن شما! عملا شما با هر دو گفتگو مي كنيد...
-- استفاده موثر از جملات "من"، از جانب خودتون صحبت كنيد نه همسرتون!
روش استفاده از جملات من استفاده از روش XYZ هست:
هنگامي كه در موقعيت X ، عمل Y را انجام دادي، احساس Z كردم! ترتيب اين بافت مهم نيست اما اين ترتيبي كه گفتم بهترينه! مثلا وقتي كه خانوم شما نسبت به شخصي حساسيت نشون مي ده:
وقتي دوستم تماس ميگيره ( موقعيت X) و تو احساس مي كني كه من به تو دارم بي توجهي مي كنم چون با او صحبت مي كنم ( عمل Y)، احساس ناراحتي مي كنم چون دوست ندارم آزرده بشي( بيان احساس Z)
بجاي اينكه بگيد: وقتي دوستم زنگ مي زنه، چته؟ چرا مي ري تو قيافه؟؟ (استفاده از جملات "تو" )
-- متكلم وحده نباشيد و به همسرتون فرصت دهيد جملات شما رو كامل كنه و تكرار كنه
-- در هنگام گفتگو وضعيت مناسب همسرتون داشته باشيد ( اگر نشسته، بنشينيد) (ايستاده، بايستيد، )
-- در چشمانش نگاه كنيد اما دقت نكنيد و گاهي دستانش را بگيريد... به دستانش نگاه كنيد.. دقت نكنيد! نگاه كنيد!
-- شنونده فعالي باشيد: يعني:
1/ توجه كنيد.. وقتي داريد تلويزيون نگاه مي كنيد نگيد بگو.. دارم گوش ميدم! نه... گوش كنيد!
2/ به احساساتش توجه كنيد/ يكسري از مسائل رو نمي گه اما شما مي فهميد از حالت بدنش! آنها رو رد گيري كنيد و بازگو كنيد... ( خيلي ناراحت شدي!! ) شايد عقايدش رو بگه اما احساسش رو نگه!احساس رو كشف كنيد!
3/ به طنين و لحن صداي خانومتون مثل يك گوينده راديو گوش كنيد!
4/ اعتبار بخشي كنيد!
يکی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه...
اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید ايشون شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
مثلا يك روز خانومم مي خواست كاري انجام بده.. وقتي رفتم خونه! گفت : من به شيوه انجام اين كار بسيار فكر كردم... شيوه من اينه! من فهميدم كه شيوه درستي واقعا نيست! اما ايشون فكر كرده بود... گفتم: چقدر فكر خوبي كردي! حتما انجامش مي ديم... شروع كرديم! در همون ابتدا متوجه مشكل ايده اش كردمش و گفتم خب اينطوري كه نمي شه... پس بيا باز هم فكر كنيم... نظرش رو خواستم! ( در صورتيكه جواب رو از سالها پيش مي دونستم) نظرش رو گفت خيلي به جواب نزديك بود... كاملش كردم و براش دوباره به همراه نظر خودش گفتم: پس عزيزم منظورت اينه كه... فكر كنم اگر اين رو هم اضافه كنيم به نظرت بد نباشه! خيلي خوشحال شد! در نهايت هم گفتم اگر فكر نمي كردي به نتيجه نمي رسيديم! اعتبار بخشي كردم!!! اعتماد به نفسش رو افزايش دادم! حالا فكر كنيد مي تونستم بگم: ولش كن فكرت رو! من مي دونم چي كار كنيم... تو فقط گوش كن!!!
5/ سوالهاي باز بپرسيد تا اطلاعات بيشتري بگيري! تشويقش كنيد اطلاعات بده!
6/ گفته هاش رو بدون كم و كاست و زياد كردن، خلاصه كنيد و بهش بگيد!
چند تا موضوع هم هست كه گفتگوي شما رو تخريب مي كنه:
1. تشديد! شما چيزي رو مطرح مي كني/ همسرت با كلام بدتري پاسخ مي ده/ شما منفي تر پاسخ مي دي/ او منفي تر و دعوا مي شه! چي كار كنيم نشه!!!
-- نياز نيست برنده بشيد!!!
-- تن صدايتان رو نرم كنيد و سريعا اعتبار بخشي كنيد!
2. بي اعتبار سازي: شما گاهي بدون آنكه واقعا بخواهيد تجربيات و احساسات همسرتون رو محترمانه و يا غير محترمانه تحقير/ انكار و بي اعتبار مي كنيد! جملاتي مثل : اصلا اينطور نيست! فكرت اشتباهه! ايني كه ميگي غلطه!!! يا سرزنش مي كنيد!: گفتم اينطوري نكن! يا مقايسه مي كنيد: خانوم فلاني رو ببين! خوش به حال شوهرش!!! فلاني كه تو تلويزيونه... مثلا خواننده اي هست! چه هيكلي داره! چه پوست خوبي داره! اصلا اين كار رو نكنيد!!!
براي جلوگيري از اين موضوع، اعتبار بخشي كنيد
3. تفسير منفي نكنيد. از جملات و عبارتها تفسير منفي نكنيد/ شنونده باشيد و ذهن خواني نكنيد
4. از بحث اجتناب نكنيد/ كناره گيري نكنيد! اينكه محل رو ترك كنيد و برويد و يا يك دفعه ساكت باشيد! طفره بريد...
موفق باشيد
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
نمی خواستم وسط توصیه های اقای sci بپرم اما این قضیه که تعریف کردید برای من هم اتفاق افتاد و من هم روی همکار همسرم خیلی حساس شدم چون واقعا رفتار اون خانم رو توی محیط با همکار مردش نمی پسندیدم. این یک حس کاملا طبیعی از طرف یک زن نرمال هستش.
RE: مشکلات من و همسرم (درخواست راهنمایی و کمک )
دوست خوبم SCI ممنونم از راهنماییت .
امروز سه بار دستور شما رو مطالعه کردم و حتما انجام میدم (یعنی سعی میکنم که درست انجام بدم و امیدوارم که بتونم)
فعلا رابطه خونوادگی ما با همکارم قطع شده و این امکان برای دیدن مجدد ایشون و همسرشون فراهم نیست البته خود من هم نمیخوام توی این شرایط ارتباطی برقرار بشه . من سعی میکنم کارای که انجام دادم و بازخورد رفتار خانمم رو براتون تشریح کنم خوشحال میشم که منو راهنمایی کنین و تنهام نذارین
راستی امروز از اداره بهش زنگ زدم اولش تعجب کردو خیلی بی تفاوت جواب داد . من اهمیتی ندادم و با احساس باهاش صحبت کردم گفت انگار خیلی خوشحالی منم در جواب گفتم خوشحالی من از اینه که دارم با شما صحبت می کنم خیلی جا خورد ولی خوشحالی رو میشد از لحن صداش فهمید و بعدش خداحافظی کردم