RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
سلام خار پشت جان. قبل از اینکه جواب بدم،
گفتی:
نقل قول:
میخواستم سکوت کنم
و باسکوتم اعتراض
اما تو این دوره زمونه باید فریاد زد
من به تجربه ی شخصیم به این نتیجه رسیدم تا وقتی میشه بین سکوت و فریاد، خیلی عادی صحبت کرد و اگه اعتراضی هم هست در قالب کلمات و با یه آرامش اونا رو بگم، نه سکوت جایزه نه فریاد.
و اما جواب سوالت. راستش من وقتی این سوال رو خوندم، متوجه منظورت شدم اما شرایط خیلی بدی رو کنار هم گذاشتی که مقایسه ش برام سخت بود.
خیلی یه جوریه سوالت. یه عالمه نوشتم دوباره پاک کردم.
(خدا رو شکر که یه همچین دوراهی ای وجود خارجی نداره. چون ما هیچ وقت قبل از ازدواج نمیتونیم بفهمیم که توی زندگی، زیر یه سقف، عاشقمون میشه یا فقط دوسمون داره.)
من دومی رو انتخاب میکنم. چون وجود عشق توی زندگی آیندم، یکی از مهمترین انگیزه های من برای ازدواجه. اگه اون نباشه معیارها به چه دردی میخوره؟!!
گیجم کردی خارپشت جان:33:
حالا سوال من:
با دختری آشنا میشی که با معیارهات تا حد قابل قبولی تطابق داره.
بعد از مدتی دقیقاً وقتی که قرار میشه بری برای خواستگاری، متوجه میشی مادر دختر خانم مریضی ای داره که حتماً دخترش باید پیشش زندگی کنه. شخص دیگه ای هم نیست که مراقب مادر باشه. چه میکنی؟
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
جواب :عین این شرایط رو دختری که قرار باید با دوستم ازدواج کنه داشت
همون اول خیلی محکم گفته بود که باید با مادرش زندگی کنه !
دوست منم بهش بر خورده بود چون دختره اصلاکوتاه نمیومد
خلاصه یه مدت دوستم بی خیالش شد(بیشتر خونواده اش مخالف بودن)
ولی تقریبا 6 ماه بعد دوباره رفت خواستگاری
دختره هم همون جوری محکم ! با هم ازدواج کردن الان تقریبا یکسال میشه
بنظر من اون دختر ارزششو داشت
منم بودم باهاش ازدواج میکردم چه اشکالی داره
البته اینم بگمو دختر و مادرش هر دوشون فوق العاده بودن
راستی پیشاپیش روز مادر مبارک :72:
سوال :منم مثل اریکس سوالی ندارم (دروغ میگم )
چه کیفی داره هیچ مشکلی نداشته باشی :310:
فردا اریکس تو بیمارستانه :311::311:
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
جواب سوال قبلی خارپشت:اولی رو انتخاب میکنم البته این طبقه بندی که تو کردی در عالم واقع هیچوقت اتفاق نمیفته مثل همون طبقه بندی روباه و خارپشت که حد وسط نداشت:311:،و همچنین این فراز و نشیب زندگیه که اونو دلچسبتر میکنه اگه غم نباشه شادی معنای خودشو از دست میده،اگه قهر نباشه اشتی هم همینطور، ولی از اونجاییکه گفتی اولی ها همو دوست دارن از اونجاییکه همیشه شنیدیم دوست داشتن برتر از این عشقای زمینیه پس همون اولی.
دختر مهربون همین سوالیو که پرسیدیو ،میخاستم منم بپرسم.
سوال:ماجرای زندگی رامین زمانی رو فک کنم اقایون اینجا همشون خوندن،اگه خدایی نکرده همین اتفاق واسه زندگی خودتون بیفته عکس العملتون چی خواهد بود؟(تو ضیحات برا اوناییکه نخوندن:خودتون هیچ رابطه خارج از چهار چوبی قبل ازدواج نداشتین بعد زیر سقف رفتن با خانومتون،یه مدت بعد خانوم از رابطش با یه نفر دیگه قبل ازدواج با شما بخاطر عذاب وجدان پرده برمیداره،از صداقتش خوشتون میاد یا میگین کاش نمیگفت؟)
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
نکته :خانوم شایانا دختر مهربون دومی رو انتخاب کرد و شما اولی رو (انتخاب های متفاوت برداشت های متفاوت)
در فکر و اندیشه باید سیاه و سفید فکر کرد و جسور بود
تا اگه در عالم واقع مجبور به انتخاب بین خاکستری پررنگ و کمرنگ بودیم (به قول شما حد وسط)راحت تر بتونیم تصمیم متناسب با تواناییهامون رو بگیریم
جواب:خیلی سخته خیلی
1_اول راجع به صورت ظاهری قضیه
البته من اونموقع هم نظرم این بود که اون اقا و همسر رامین نامزد بودن (هرچند که قانونا و شرعا نسبتی نداشتن )
و این خیلی با یه رابطه ازاد قبل از ازدواج فرق میکنه
پس میتونم با این قضیه کنار بیام (بهتر بود بهم نگه ! حماقت کرد !!!)
2_اما در مورد باطن قضیه و عواقب روحی و عاطفی اون
همونطور که در جریان بودین این خانوم هنوز هم به نامزد سابقش (با وجود اینکه هر دو متاهل بودن )فکر میکرده
و شواهدی حاکی بر تبانی این دو نفر برای رسیدن دوباره به هم دیده میشد!
چرا که رفتار این خانوم هم کاملا تغییر کرده بود از این زندگی سرد شده بودن
خب احتمالا رابطه خیلی نزدیک قبل از ازدواج وابستگی عاطفی خیلی زیادی رو مخصوصا در خانوما ایجاد میکنه
که اثرات اون قابل چشم پوشی نیست
گو اینمه این خانوم هم تلاشی برای رفع این مسئله و از بین بردن کدورت قلبی همسرش نکرده بود بلکه اون رو دامن میزد
(پس دیگه گقتن یا نگفتن قضیه مهم نیست ! یا به قولی انچه عیان چه حاجت به بیان است !!! پس صداقتی در کار نیست ! متاسفانه !!!)
خب ببخشید
مگه مغز خر خوردم که جوونیمو بریزم پای کسی که منو نمیخواد :324:
طلاقش میدم !! و خلاص
سوال : سوال دختر مهربون البته در حالت عکسش !
یعنی پسری که به خواستگاری شما اومده کاملا با معیارهای شما منطبقه اما یه مشکل هست
مادرش مریضه و پسر باید حتما ازش توی خونش پرستاری کنه
لزوما هم قرار نیست یه پرستار بگیریم که شبانه روز پیشمون باشه
پس خیلی از کارای مادر عملا میفته گردن شما
خب حالا چی کار میکنی ؟؟؟؟
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
نقل قول:
سوال:ماجرای زندگی رامین زمانی رو فک کنم اقایون اینجا همشون خوندن،اگه خدایی نکرده همین اتفاق واسه زندگی خودتون بیفته عکس العملتون چی خواهد بود؟(تو ضیحات برا اوناییکه نخوندن:خودتون هیچ رابطه خارج از چهار چوبی قبل ازدواج نداشتین بعد زیر سقف رفتن با خانومتون،یه مدت بعد خانوم از رابطش با یه نفر دیگه قبل ازدواج با شما بخاطر عذاب وجدان پرده برمیداره،از صداقتش خوشتون میاد یا میگین کاش نمیگفت؟)
اگر ازش پرسیده باشم،دوستش داشته باشم و زندگیمونم حاد نباشه.علت دروغشو می پرسم اگر ازش نپرسیده باشم
همون شرایط قبلی حاکم باشه کنارش می مونم تا به حال عادی برگرده.اگر ازش پرسیده باشم،زندگیمون حاد باشه
همین می شه یه عامل که تنش بیشتر بشه اعتمادمم صلب می شه.اگر ازش نپرسیده باشم چیزی تغییر نمی کنه.
ولی آدم تا توی موقعیت نباشه نمی تونه واکنش اون لحظه رو به درستی پیش بینی کنه.
سوالم نمیاد.سوالای قبلی رو جواب بدید.
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
سوال : سوال دختر مهربون البته در حالت عکسش !
یعنی پسری که به خواستگاری شما اومده کاملا با معیارهای شما منطبقه اما یه مشکل هست
مادرش مریضه و پسر باید حتما ازش توی خونش پرستاری کنه
لزوما هم قرار نیست یه پرستار بگیریم که شبانه روز پیشمون باشه
پس خیلی از کارای مادر عملا میفته گردن شما
خب حالا چی کار میکنی ؟؟؟؟[/color]
خیلی ضایع است ادم به سوال خودش جواب بده
اما چون ارادت عجیبی به فرهنگ و هر انکس که قصد یافتن نیمه گمشده اش را دارد دارم
خودم جواب میدم
دیگه هم عصبانی نمیشم:324:
جواب :اگه پسره واقعا شرایط خوبی داشته باشه
و اگه بره یه جواهر و از دست داده باشمو
خونه و ماشین و سایر امکانات رو داشته باشه (نمیشه که هم حرص مامانشو بخورم هم حرص بی پولیمونو !)
و اونقدر درک وشعور داشته باشه که هر روز ازم به خاطر این فداکاری تشکر کنه
و با سفر و کادو و مهربونی خیلی بیشتر جبران کنه
و یه پرستار بگیره که هم اشپزی بلد باشه هم بچه داری هم نگه داری از سالمند(بالاخره یه سودی باید واسم داشته باشه این مادر شوهره کهنسال!)
و پرستار هم سنش خیلی زیاد باشه و امیدی به ازدواج نداشته باشه (مردا رو که میشناسید!)
و مادرش هم با شخصیت و مهربون و اروم باشه و سرش به کار خودش باشه
و نخواد دائم تو زندگیمون فضولی کنه
و مدام از خونه داریمو و کارمو و بچه هامو و شوهر داریمو . . . ایراد بگیره
و یه ریز حرف بزنه
و از خاطرات شوهرش بگه
و . . . . .
سوال :دختر مهربونایی !!! که حاضر نیستین تو اپارتمانی باشین که مادر شوهرتون توش نفس میکشه !
بعد هم سوال میپرسین که حاضرین با دختری ازدواج کنین که باید از مادر مریضش مراقبت کنه !
نظر شماها چیه ؟؟؟؟
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
سلام
تاپیک جالبیه! حداقل برای من که خیلی خیلی سوال توی ذهنم انبار شده است این مدت! توی هر پست فقط یه سوال می شه پرسید؟
سوال : ترجیح میدین شخصی که به خواستگاری تون میاد همون اول صادقانه در کنار حسن های خودش عیب های خودش را هم بگه؟ یا این که این صداقت نیست و حماقت است؟ فرض کنید مثلا من بناست چند سال دیگه کچل شم باید بگم؟ یا مثلا من بی نظم هستم؟ یا مثلا من توی فلان شرایط بداخلاق می شم؟
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مسلمان
سلام
تاپیک جالبیه! حداقل برای من که خیلی خیلی سوال توی ذهنم انبار شده است این مدت! توی هر پست فقط یه سوال می شه پرسید؟
سوال : ترجیح میدین شخصی که به خواستگاری تون میاد همون اول صادقانه در کنار حسن های خودش عیب های خودش را هم بگه؟ یا این که این صداقت نیست و حماقت است؟ فرض کنید مثلا من بناست چند سال دیگه کچل شم باید بگم؟ یا مثلا من بی نظم هستم؟ یا مثلا من توی فلان شرایط بداخلاق می شم؟
نه مسلمان جان قانون خاصی نداره یعنی داره ولی کسی رعایت نمیکنه
مثلا شما باید خودتو میذاشتی جای یه دختر خانوم در شزف ازدواج و به سوال من جواب میدادی ولی اینکارو نکردی :311:
این چیزایی که گفتی که عیب نیست
در مورد کچل شدن یه خورده بیشتر همدیگرو ببینن و بیشتر دقت کنن دختر که کور نیست میبینه !
بی نظمی و بداخلاقی هم که حتما باید باشن چون بدون اونها واژه مرد معنایی نداره!
اما جلسه اول نه
مگه اینکه بخوای خیلی جدی جواب رد بهت بدن
اروم اروم
همه میدونن مردا و هر ادم سالمی یه وقتایی عصبانی میشن این که گفتن نداره
مگه اینکه رفتار غیر عادی در مواقع عصبانیت بروز بده!
منظورت از بداخلاقی چیه ؟
بی نظمی هم تلقینه ! یه خورده به خودمون سخت بگیریم حله
RE: پرسش و پاسخ های ازدواج
ممنون خارپشت جان
وقتی طرف ازت می پرسه عیب های خودتون را بگین من صادقانه جواب می دم بعد که جواب منفی می ده پشیمان می شم!:302:
یه نکته در مورد سوال اول دختر مهربان:
توی شرایط زندگی امروز که اجاره خانه و پول رهن خونه واقعا کمرشکنه این شرایطی که پدر بتونه چندسال کمک کنه تا پسر کم کم مستقل بشه خیلی رویایی است! و من که اگر در این شرایط باشم و خانمی چنین چیزی بهم بگه واقعا دیگه اسمش را هم نمیارم!
در مورد چیزی که خانم بلواسکای گفته بودند اون چیزی که قدیمی ها گفته اند برای زندگی های قدیمی بوده است! یعنی این روزها هیچ پسری را نمی تونید پیدا کنید که همون شرایطی را که دختر خانم در منزل پدری اش داشته را بتونه برای دختر خانم فراهم کند! پدر دختر خانم اون شرایط را بعد از سی چهل سال زندگی فراهم کرده است و هیچ پسری در ابتدای زندگی نمی تونه چنین شرایطی را فراهم کند.
خانه ی ما در شهرستان هفت برابر آپارتمانی که من در آن اجاره نشین هستم هست و من اجاره ی همین خانه هم برایم سنگین است. با این شرط عملا انتخاب همسر غیرممکن می شه!
در مورد سوال دوم دخترمهربان و سوال خارپشت در شرایط معکوس:
خوب همه ی ما جوان ها می دونیم که از دخالت خانواده همسر در زندگی هراس داریم و در چنین شرایطی واقعا به سختی تصمیم می گیریم. این وسط مادر یا پدر مریض دختر یا پسر هم معمولا دوست ندارد خودش را به این زندگی تحمیل کند و باعث عدم خوشبختی فرزندش شود اما ته دل از محبت فرزندش به خودش لذت می برد. به نظرم این مساله خیلی به فرهنگ و درک و شعور بالای آن پدر و مادر بستگی دارد! یعنی در صورتی که فرد مقابل ببیند با شخصی مقابل است که مانند مادر و پدر خودش دلسوزی می کند و در عین حال از دخالت در زندگی او پرهیز می کند و او را هم مانند فرزند خودش دوست دارد، در این حالت خیلی راحت با این مساله کنار میاد. اما در شرایط برعکس یعنی وقتی که آرامش و امنیت روانی زندگیش را در خطر ببیند مسلما به سختی با این مساله کنار میاد.
سوال:
دوستی معتقد بود خانم هایی که خیلی ایده آل گرا هستند و خیلی "فضایی" فکر می کنند بعد از ازدواج فضای فکری شون واقعی تر می شود و واقع گراتر می شوند، آیا با این مساله موافقید؟