RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام سحر جان
سعی می کنم به همه مواردی که صحبت کردیم بپردازم
مشکلاتی که شوهرت داره بعضیهاش بازتاب رفتاره و عدم مهارتهای شما دو نفر در زندگی هست
و به مرور زمان با ممارست و پیگیری شما و البته تصمیم برای حل مسائل حل خواهد شد
تنها چيزي كه در حال حاضر اهميت داره سحر و شوهرش هستند و نه هيچ كس و موضوع ديگه! و اين مهم ترين چيز هست... يعني زندگي شما دو نفر!!!
- مشکلاتی که گفتی مثل لرزیدن ، تنگی نفس و دل درد اثرات فیزیولوژیک اضطرابه و نشون می ده که اضطراب شما در طول این سالها و سرکوب کردن احساسات، بیشتر شده ... برای اینکه بتونیم اوضاع رو آروم کنیم باید اول خودمون اروم باشیم نه؟ پس شما روزانه یک مدیتشن ساده و یا مراقبه را در برنامه خودت جا بده... و حتما این برنامه رو با صداهای سفید ( مثل صدای دریا.. باد...) در محیطی آرام که عوامل استرس زا نباشند مثل تلویزیون تلفن موبایل
اگر نمی دونستی چطور بگو برات بگم. در نظر داشته باش كه اگر اين احساس با تنگي نفس شديد و سنگيني و درد در ناحيه قفسه سينه و افزايش ضربان قلب همراهه حتما به يك متخصص قلب جهت كنترل اون مراجعه كني...
- هنگامی که عصبانی می شی قبل از هر کاری تمرین تنفس کن... (دم و بازدم ) تا اثرات فیزیولوژیک اضطراب کاهش پیدا کنه
- مسائل مالی رو حتما در گامهای بعدی باید منظم کنیم اما فعلا خوبه و کاری بهش نداریم
- برای روابط زناشویی حتما برنامه ریزی کنید... و ارتباط خودتون رو از یک ارتباط معمولی، به یک ارتباط حرفه ای و کامل ارتقا بدهید/ در یک تاپیکی شیوه (فكر كنم يكي يه دونه) ارتباط کامل رو توضیح دادم و به مرور زمان از زمان خاص( آخر هفته ها ) به زمانهای دیگر تعمیم دهید ( وقتی اوضاع اروم شد بیشتر بهش می پردازیم)
- دوری کردن از بحث و سرکوب کردن امیال و درخواستها کار درستی نیست. موجب می شه اون تمایلات ایجاد اضطراب کنند و موجب بشوند به اینکه شما احساس کنی نقشی در زندگی نداری و مسلما احساس خوبی نداشته باشی... اما در عوض شیوه صحیح ارائه درخواست بصورت ایجاد انگیزه در طرف مقابل موجب می شه به درخواستهای شما پاسخ مثبتی داده بشه... زمان و شیوه بیان اونها بسیار موثر خواهند بود... برای اینکه شوهر شما به درخواستتون گوش کنه ابتدا چند نکته مثبت رو یادآوری می کنید... سپس درخواست و انتقاد رو با آرامش
مطرح می کنید بی شک نتیجه مناسب تر خواهد بود... درخواستت بايد شفاف/ روشن و واضح باشه و در قالب لفافه و كاريكاتور نباشه... خيلي محكم/ محترمانه و صريح! اما موثر/ مثلا مي توني بگي : (ذكر نكات مثبت واقعي و مرتبط با موضوع درخواستت... ) مي دونم خيلي بهم اهميت مي دي و دوستم داري و هركاري برام مي كني... مي شه ازت بخوام... ! يا " نمي خوام از دستم برنجي يا ناراحت بشي چون هيچ چيزي برام مهم تر از تو و احساساتت نيست... مي خوام يك كاري رو باهات مشورت كنم كه اگر خوب بود انجام بديم... " كم كم شوهرت هم ياد مي گيره! درخواست نبايد لحن ملتمسانه و ناراحت كننده اي داشته باشه... بايد در زمان مناسب عنوان بشه كه شوهرت و خودت در آرامش رواني باشيد
- به شیوه صحیح با شوهرتون همدلی کنید... می خواهم از امروز روزانه به مدت 10 دقیقه فقط شنونده باشی و بخواهی برایت صحبت کنه و سعی کنی درک کنی...ببين! از سرزنش/ نصيحت/ ارائه راه حل/ انكار كردن احساساتش/ جملاتي مثل اينكه تو اشتباه فكر مي كني/ اصلا اينطور نيست!!! / خود داري كن و سعي كن از احساسات خودت كمي اوج بگيري و دركش كني... همدردي و هم احساسي هم نه! همدلي... دل به دلش بده!
با بازگو كردن جملاتش به بيان خودت اين احساس رو كه شنونده خوب و فعالي هستي و داري با جون و دل به حرفاش گوش مي دي رو بهش بده... كم كم ايشون هم از شما اين راه رو ياد مي گيره
- يك ورزش هوازي همراه با موسيقي رو به مدت 30 دقيقه در برنامه روزانه ات قرار بده.. يا يك پياده روي همراه با هدفون...
- طي هفته آينده با شوهرت در زمان مناسب صحبت كن و به قطع ارتباط با خانواده ها خيلي سريع پايان بدين... ببين شما قرار نيست كه از خانواده هم خوشتون بياد و دوستشون داشته باشين... يك رفتار افراط و تفريطي در اين رابطه كاملا اشتباهه.. پس تعادل رو برقرار كنيد.. روابطتون را متعادل كنيد ... نه قطع كنيد و نه بهشون بچسبيد... اين پيش فرض رو داشته باشيد كه شما نمي توانيد رفتار هاي اونها رو تغيير بدهيد... پس اونها رو ببخشيد... با همه قلبتون! از ته دلتون... و من بعد در كمال تعادل باهاشون ارتباط بر قرار كنيد... ( بعدا از خانواده ها بيشتر برام بگو)
- وقتي اوضاع آروم بشه ارتباطات شما با فاميل هم بازسازي مي شه... اما يكي يكي ...
- بي شك روابط قبلي شما با اون دوستتون روي شوهرت تاثيرات خوبي نگذشاته و احساس ناديده گرفتن بهش دست داده كه براي يك مرد خيلي احساس بدي هست.. سعي كن درك كني! اون فكر مي كنه تو او را جايگزين كردي نه انتخاب و نقش يه سنگ صبور رو داشته كه همواره كمتر دوستش داشتي... حتي اگر وانمود كنه اينطور نيست... سعي كن با رفتار و گفتار اين احساس رو به آرامي تغيير بدهي و متوجه اهميت خودش بشه...
اگر افكار تخريب كننده مثل اينكه اگر با كس ديگه اي بودي بي شك خوشبخت تر بودي و چه و چه... رو متوقف كني و وقتي اين افكار بهت هجوم مي آورند يك استاپ محكم بهشون بگو و 40 ثانيه يك تجسم و تفكر خوب رو جايگزينش كن...حتي اگر واقعي نباشه
- خودت رو رها كن از اين احساس منفي كه شوهرت آدم مغروريه... چون بزودي نيست! تمام تفكرات بد گذشته رو خواهشا فراموش كن و بگذار ذهنت براي افكار مثبت جايي داشته باشه... هر روز يك نكته مثبت شوهرت رو بهش بگو... و خودت هم بهش فكر كن!
با توجه به صحبتهاي خودت تو جايگاه بسيار مهمي در زندگي شوهرت داري... جايگاهي بسيار مهم و دوست داشتني... نگذار افكار منفي تو را از پا در بيارند ....بدون شك هيچ كس براي تو مهمتر از شوهرت نيست و هيچ كسي از تو براي شوهرت...
-شوهرت ازت انتظار ظرافتهاي زنونه/ سياستهاي زنونه / و كمي زن بودن داره... سعي كن از مهندسي خودت/ از منطق خودت گاهي فاصله بگيري و بري تو بغل زندگيت!!! بري تو بغل عشقت... بذار احساساتش به هيجان بيان...
سياستها و مهارتهاي زنانه / زبان بدن/ چهره و گفتار و كردار خيلي بهت كمك خواهند كرد...
- پستهاي قبلي رو سر فرصت بخون...و بگذار ... اجازه بده نوع تفكرت آرام تغيير كنه! بگذار نوع نگرش عوض بشه...
ازت می خوام همین امروز بعد از اینکه پست من رو خوندی دیگه هیچ کاری نکنی/ کامپیوتر رو خاموش کنی/ یه موسیقی آروم که الزاما از طریق تلویزیون پخش نشه گوش کنی/ روی زمین دراز بکشی و بعد از پنج بار تمرین تنفس شوهرت رو در مقابل خودت تصور کنی... کامل با تمام جزئیات لباس و صورت/ تو حالا 2 دقیقه فرصت خواهی داشت
آنچه دوست داری رو به شوهرت بگی و او را ببخشی... بعد همین کار رو با خودت بکن و خودت رو ببخش
او هم مانند تو انسان است و هر دو امکان دارد اشتباه کنید...پس قلبا و با تمام وجودت خودت و او رو ببخش ...
اوضاع به زودي خوب مي شه...
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام
ممنون از پاسخ سریعتون و کاربردیتون
از این صفحه پرینت میگیرم شاید لازم باشه بارها بخونمش و کارهارو انجام بدم
فقط هرجایی توی نحوه انجام کارها به مشکل خوردم میام سوالم میپرسم
فقط راجع به روابطمون قبلا" اون پست یکی یه دونرو با دقت خوندم و اون شرایط که گفته بودید هست ولی نمیدونم مساله کجاست؟
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
فقط راجع به روابطمون قبلا" اون پست یکی یه دونرو با دقت خوندم و اون شرایط که گفته بودید هست ولی نمیدونم مساله کجاست؟
http://www.hamdardi.net/thread-16377-post-149970.html#pid149970
منظورم پست بالا هست
اگر همه چيز مطابق با همين پست هست... برام بيشتر بگو.. مشكلي نيست!
بي شك سوال كنيد... در مورد هر موضوعي!
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام دوست عزيزم.اصلا نگران نباشيد.با صبر و درايت مشكل شما هم حل خواهد شد.من بيشتر از اين مسئله تعجب ميكنم كه براي خلباني تحصيلات آنچناني لازم نيست و حتي براي نام نويسي ديپلم هم قبول ميكنند.درست هست كه تسلط به زبان انگليسي برايشان الزامي هست.و براي پذيرش در اين كار به معيارهاي سلامتي جسمي و انجام يك سري تست ها مي پردازند.و درس خواندن به ان شدتي كه شما مي فرماييد در رشته خلباني لازم نيست .
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
yasmin جان سلام
در رابطه با سوالتون درساشون خیلی خیلی زیاد و حجیم و امتحانات استاندارد بسیار مشکل و اغلب تو مرحله ppl میمونن یا تو مرحله پروازی ول میکنن یه سری هم البته با بدترین نمره ها و ... قبول میشن ولی همسرم همه امتاحانات با الفا قبول شده و درسشم تموم شده ولی خیلی مطالعه کرد واسه اینکه جزوه افراد تاپ باشه
در مورد شرایط هم بله فکر میکنم دیپلم میگیرن ولی همسرم با لیسانس وارد شد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
فقط راجع به روابطمون قبلا" اون پست یکی یه دونرو با دقت خوندم و اون شرایط که گفته بودید هست ولی نمیدونم مساله کجاست؟
http://www.hamdardi.net/thread-16377-post-149970.html#pid149970
منظورم پست بالا هست
اگر همه چيز مطابق با همين پست هست... برام بيشتر بگو.. مشكلي نيست!
بي شك سوال كنيد... در مورد هر موضوعي!
سلام
من این پست بازم مطالعه کردم
همه مسایلی که شما نوشتید رعایت میشه البته گاهی مرحله اغازینش برای من کوتاه
در مورد لباس هم همسرم فقط یک نوع پوشش خاص دوست داره هرچند که من واقعا" بیزارم ولی نهایتا" برای رضایتش این مسالرو پذیرفتم و انجام میدم ولی انگار اینقدر در طول هفته غرق کار اصلا" به این مساله فکر نمیکنه راستش این تعریف زمان برای این رابطه من عصبی می کنه من همیشه شروع این رابطرو پیش بینی میکنم که اصلا" دوست ندارم
راجع به اینکه گفتید اون میخواد زن باشی راستش اصلا" نمیفهمم یعنی چه جوری باشم یعنی لوس بودن بچه بودن میشه کاملا" عملی بهم بگید چیکار کنم
اینم لطفا" بگید واسه صحبت راجع به خانواده ها کی وقت مناسبی هست ؟ و چه طور اینکارو انجام بدم چون بهیچ صراطی مستقیم نیست. لطفا" هر موقع مناسب تر بود بگید تا شرایط براتون بیشتر توضیح بدم
مدیتیشن. نیم ساعت پیاده روی. 10 min گوش دادن به حرفاش با همدلی امروز کاملا" موفقیت امیز بود:227:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمام دوستان مخصوصا عضو كوشاي تالار جناب sci كه راه حل هاي جالب و مفيد و حرفه اي را ارائه مي دهند.من فكر مي كنم دوستان زيادي مثل من باشند كه بخواهند نحوه صحيح مراقبه و مديتيشن را ياد بگيرند و در موارد كنترل اضطراب و استرس هاه روزانه استفاده كنند بنا براين از جناب sci مي خواهم مثل هميشه از اندوخته هاي پر بارشان ما را هم بي نصيب نكنند .:325:
چون علا وه بر sahar عزيزم افراد زيادي هستند كه اين پست ها را مي خوانند و از محفل دوستان آگاه استفاده مي كنند.::72:
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasmin 1
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمام دوستان مخصوصا عضو كوشاي تالار جناب sci كه راه حل هاي جالب و مفيد و حرفه اي را ارائه مي دهند.من فكر مي كنم دوستان زيادي مثل من باشند كه بخواهند نحوه صحيح مراقبه و مديتيشن را ياد بگيرند و در موارد كنترل اضطراب و استرس هاه روزانه استفاده كنند بنا براين از جناب sci مي خواهم مثل هميشه از اندوخته هاي پر بارشان ما را هم بي نصيب نكنند .:325:
چون علا وه بر sahar عزيزم افراد زيادي هستند كه اين پست ها را مي خوانند و از محفل دوستان آگاه استفاده مي كنند.::72:
یاسمین خواهر خوبم
روشهای مراقبه / مدیتیشن/ ریلکسیشن بسته به نوع مشکلات و اضطرابها و عصبیتهای شما متفاوت خواهد بود و حتی نسبت به خود شما
می تونید در تاپیک جداگانه ای بفرمائید چه موضوعی شما رو آزرده می کنه؟
یا طی یک پیام خصوصی...
از محبتهای شما سپاسگزارم... بسیار بسیار!!!
سحر خواهرم
موفقیتت بسیار عالیست.. موارد دیگه هم شروع کن و هر چیزی مورد سوال بود سریعا بپرس...
در رابطه با روابطتون مرحله پیش نوازی مرحله بسیار مهمی هست که متاسفانه خیلی از زوجها به دلیل عدم انجام این مرحله احساس خوبی ندارندو این رو نمی دونند
اگر احساس خوبی نسبت به پوشش خاص ندارید با ابتکار و خلاقیت و طی زمان ان رو تغییر دهید... البته مکان، فضا ، موسیقی در این تغییر به همراه پیش نوازی و تایید شوهرتون خیلی موثر خواهد بود
شما بسیار موثر خواهید بود و خودتون شروع کنید این تغییر رو و نترسید
نه الزاما کودکانه حرف زدن بلکه استفاده موثر از حرکات صورت/ بدن/ و البته کلام می تونه موثر باشه
گاهی تکیه کردن و گفتن این احساس که تکیه می کنید
بیان عواطف و احساساتتون با بیان زنانه
یه کم اوضاع اروم شد می تونید صحبت کنید
اما نترسید و به محض اینکه خودت احساس ارامش داشتی و نسبت به این احساس مطمئن بودی صحبت کن
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
sci عزیز سلام
یه مشکلی در رابطه با درخواست هام دارم (البته موضوع خانواده اصلا" اینجا منظورم نیست) همسرم انتظار داره من درخواستهای حتی خیلی منطقی رو با بیان کودکانه و ... بخوام نمیدونم چه طور بگم حس میکنم میخواد من مرتب ازش خواهش کنم یعنی اگر یه درخواست منطقی صراحتا" خیلی معمولی و مودبانه ازش بخوام شاید قبول نکنه ولی اگه یه خواسته حتی غیرمنطقی با خواهش لوس بازی بخوام okay میده این خواسته اون معقوله؟؟؟
دوم اینکه جدیدا" اگه حرکت اشتباهی میکنه (مثلا" دیروز اومد اشغال هارو بذاره دم در از کیسش اب پس داد چندتا قطرش ریخت زمین بعد شروع کرد غر زدن بمن منم به روم نیاوردم فقط گفتم عزیزم فدای سرت داشتم غذا میپختم دستمال ازم گرفت که زمین پاک کنه دوتا قطرش پاک کرد گفت ااااااه ه ه ه خسته شدم خودت بکن گفتم باشه یهو بعد 5 Min اومد گفت:زمین پاک کردی ؟ منم بهم برخورد گفتم عزیزم بد حرف میزنی ناراحت میشم دیدم اصلا" نیگام نکرد جواب نداد ) وقتی سر شامم شد به روش نیاورد چی گفته یعنی وقتی کار بدی بکنه بعد من حتی خیلی محترمانه بگم ناراحت شدم اصلا" جواب نمیده انگار نه انگار با اونم
راجع به خانواده هام باهاش چندوقت پیش منطقی حرف زدم زیر بار نمیره . تو فضای احساسی هم ازش خواستم بازم فایده نداره لطفا" بگید چی کار کنم
sci عزیز سلام
یه مشکلی در رابطه با درخواست هام دارم (البته موضوع خانواده اصلا" اینجا منظورم نیست) همسرم انتظار داره من درخواستهای حتی خیلی منطقی رو با بیان کودکانه و ... بخوام نمیدونم چه طور بگم حس میکنم میخواد من مرتب ازش خواهش کنم یعنی اگر یه درخواست منطقی صراحتا" خیلی معمولی و مودبانه ازش بخوام شاید قبول نکنه ولی اگه یه خواسته حتی غیرمنطقی با خواهش لوس بازی بخوام okay میده این خواسته اون معقوله؟؟؟
دوم اینکه جدیدا" اگه حرکت اشتباهی میکنه (مثلا" دیروز اومد اشغال هارو بذاره دم در از کیسش اب پس داد چندتا قطرش ریخت زمین بعد شروع کرد غر زدن بمن منم به روم نیاوردم فقط گفتم عزیزم فدای سرت داشتم غذا میپختم دستمال ازم گرفت که زمین پاک کنه دوتا قطرش پاک کرد گفت ااااااه ه ه ه خسته شدم خودت بکن گفتم باشه یهو بعد 5 Min اومد گفت:زمین پاک کردی ؟ منم بهم برخورد گفتم عزیزم بد حرف میزنی ناراحت میشم دیدم اصلا" نیگام نکرد جواب نداد ) وقتی سر شامم شد به روش نیاورد چی گفته یعنی وقتی کار بدی بکنه بعد من حتی خیلی محترمانه بگم ناراحت شدم اصلا" جواب نمیده انگار نه انگار با اونم یا وقتی بخوام یه مسالرو باهاش حل کنم میگه نگو دعوامون میشه ها بیخیال شو پس من کی باید خواستم بخوام بخدا همه شرایط حرف زدنم رعایت میکنم ولی نمیذاره خواستم مطرح کنم
راجع به خانواده هام باهاش چندوقت پیش منطقی حرف زدم زیر بار نمیره . تو فضای احساسی هم ازش خواستم بازم فایده نداره لطفا" بگید چی کار کنم
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سحر خواهر خوبم
رویه ای که در مورد درخواستها مطرح کردید رویه مناسبی نیست.. قبلا رویه درست رو خدمتتون عرض کردم
در مورد اشتباهاتش که قبول نمی کنه...شما رویه خودتون رو انجام بده
با ظرافت زندگی کنید
معمولا سه تا چهار هفته طول می کشه تا عادت کنند...
RE: با يه همسر بى تفاوت چه كنم
سلام
این چندروز تعطیلات بعد از دوسال که همیشه می گفت من حال پاساز گردی واسه خرید ندارم با دوستات برو بلاخره خودش پیشنهاد داد بریم برات خرید کنیم البته سر دوتا مغازه که میدیدم واسه این که خاطره خوب براش ایجاد شه و بازم بیاد سریع خرید میکردم ( که البته گرون تر مجبور شدم بخرم) ولی خداروشکر فهمید باید بامن خرید بیاد
ولی یه مساله ای کلافم کرده اون همش تو فکره هر 2 ساعت یکبارم میگه ببین می خوام باهات مشورت کنم به نظرت فلان جای کارم اینجوری کنم بهتر نیست به خدا خسته شدم همش تو فکره کارش اصلا" به من فکر نمیکنه
وقتی ام دید ناراحتم گفت بیا باهم حرف بزنیم مثلا" رفتیم حرف بزنیم میگم تو (چندتا نکته مثبت گفتم) بعد تا اومدم ناراحتیم بگم گفت توکه همیشه ناراحتی اگه ناراحتیت بابت رفت و امدهاس دیدی که چه اتفاقایی افتاده منم میدونم چه قدر ناراحتی ولی عزیزم همینه دیگه منم دیگه مهمونی نمیام توام عادت کن. اصلا" نذاشت حرف بزنم :316: بعد گفت ولی خیلی دوست دارم منم گفتم خوب تو چه جوری عشقت بهم نشون میدی مسخرم کرد گفت هیج جوری توام عروسک منی منم ناراحت شدم گفتم خوب تو که موقعیت حرف زدن نداری نگو بیا حرف بزنیم اونم گفت باشه ببخشید
امروز از سر کار تل زده میگه زنگ زدم بگم عاشقتم همین
اخه من باهاش چیکار کنم کار کار خودش اصلا" ناراحتی من نمیفهمه نمیخوادم بفهمه خیلی لجباز تو اوج شادیمون یهو ازش متنفر می شم دیگه نمیدونم چیکار کنم تورو خدا یه راهکاری بدید که جواب بده