RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
یانار دست و پاتو گم نکن عزیز
دوستان همدردی اینجا هستند تا کمکتون کنن
ناراحت نباش و بدون که مشکلت حل شدنیه
همین قدر که تونستی بفهمی این مشکله و باید حلش کنی و از راه راست منحرف نشدی نشون دهنده اراده و بیشن درست شماس
:72::72::72:
یک مقدار به خودت آرامش بده و صبر کن تا کارشناس ها سر برسند
درضمن تلفنی نمیشه به نظر من برو حضوری مراجعه کن و اگر دیدی شرایط مناسبه با یه هدیه ای چیزی یا یه مقدار
پول لای دفترچه سعی کن حتما ازشون وقت بگیری و مراجعه کنی
معمولا اینجور مواقع میگن بشین تو نوبت تا اگه کسی نیومد و یا آخر وقت بفرستیمت بری داخل
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
سلام عزیزان
یانار جان این منشی ها تلفنی واسه خودشون کلاس میذارن
اتفاقا دوستم که به اوحدی مراجعه کرد صبح رسید تهران ظهر
ساعت اول باز شدن مطب رفت پیش منشی و گفت از شهرستان
اومدم وامکان موندن توی تهرون رو ندارم بقول سابینای عزیز
بهش گفت بشین اگه مراجعه کننده نیومد میفرستمت تو
ناامید نشو دوست عزیزم با کمی اراده و صبرو توکل به خدا
مطمئن باش مشکلت حل شدنیه واسه اینکه اطلاعاتی در باره
این مشکل داشته باشی دوتا سایت بهت معرفی میکنم اونجا
بچه هایی عضو هستن که همه دچار این بحران بیماری هستن
حتی اگه بتونن حتما بهت کمک میکنن یه سر بزن شاید با
خوندن مطالبش کمی آرومتر بشی وبدونی دقیقامشکلت چیه
قول میدم به دردت بخوره لینک سایت رو واست ایمیل میکنم
منو و دوستان همدردی واست دعا میکنیم وتنهات نمیذاریم
دوستت داریم :43::46::72:
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
با سلام دوباره خدمت همه دوستان عزیز همدردی
من با کلیا حرف زدم وهمونطور که اکثر دوستان تالار همدردی اشاره کردند چاره اصلی من جدا شدن از دوستمه بارها تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم ولی نشد یعنی نتونستم.اصلا دست خودم نیست هر از گاهی مسلوب الاراده میشم و کارهایی میکنم که هم موجب رنجش دوستم وهم موجب رنجش خودم میشه
به نظرتون اگه به دوستم ماجرا رو بگم و ازش بخوام که از من دور بشه یعنی دیگه اتاقمون نیاد وبا هم بودنهامونو از بین ببره کاره خوبی کردم یا نه؟
از همتون متشکرم
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
یانار عزیز
لازم نیست ماجرا رو بگی که بعدا ایشون شاید عده بیشتری رو در جریان بذاره و اینطوری شما هم ناراحت بشی
فقط یه جورایی به یه بهونه دیگه ارتباطتو باهاش قطع کن، طوری که دیگه نیاد اتاقت
ولی خوب لازمه که شما تحت درمان تخصصی هم قرار بگیری که این مشکلت بعدا عود نکنه
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
سلام
یانار جان منم با نظر سابینای عزیز کاملا موافقم
مطرح کردن این موضوع با دوستت باعث میشه
مشکلاتت بیشتربشه ویا خدایی نکرده موجب
سوءاستفاده دیگرون از شما بشه چون قطعا
هرکسی یه نفررو داره که همرازش باشه و
ذاتا و فطرتاآدما نمیتونن یه مسئله رو بعنوان یه
راز توی دلشون نگه دارن و با نزدیکترین کسی
که باهاش صمیمی هستن در میون میذارن.
بقول سابینا جان مشکلت احتیاج به درمان تخصصی داره
کوتاهی نکن ودنبال درمان برو
موفق باشی
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
دوست عزیز من خارج از کشور زندگی میکنم و این مساله ای که شما عنوان میکنید اینجا بسیار عادی هست و خیلیها به صورت زوج همجنس دارن با هم زندگی میکنن و زوج بودنشون حتما به معنی داشتن روابط جنسی نیست همدیگرو دوست دارن و از با هم بودن لذت میبرند.ولی به هر دو طرف ثابت شده که تمایلی به جنس مخالف ندارن و کلا اینجوری خلق شدند.
شما اول باید مرور کنی ببینی که آیا به جنس مخالف تمایل داری یا کلا خوشت نمیاد یعنی وقتی با یه خانم در تماس هستی (الزاما جنسی نه) کششی داری یا نه؟ اگر واقعا نداری پس بدون که شما مشکل هم جنسگرایی داری که البته نمیشه گفت مشکل.این از دید ایرانیها مشکل هست.
پس اگه اینطوره نه تنها شما به این دوستتون بلکه هر پسری به جای ایشون وابسته میشدی.پس اول باید تکلیف خودتو مشخص کنی که کلا چه تمایلاتی و به چه جنسی داری.بعد از اون هست که میتونی تصمیم بگیری چه کار کنی.خوب اگه به جنس مخالف تمایل داری مشخص میشه که این فقط یه حس زودگذر هست که بر اساس زیاد با هم بودن و اوقات زیادی در کنار هم گذروندن به وجود آمده که اگه این باشه شما با دور شدن و قطع کردن این رابطه میتونی رها بشی ولی اگه تمایل به جنس موافق داری و خودت هم به این نتیجه رسیدی اول بدون که ادامه این رابطه برات گرون میشه چون دوستت که همجنسگرا نیست و اون حسی که تو به اون داری اون نسبت به تو نداره و به محض اینکه به این موضوع اشاره کنی اول که شوکه میشه دوم اینکه از ترسش ازت فرار میکنه و شاید حتی مضحکه بشی.در نهایت شما چه هم جنسگرا باشی چه نباشی باید به این رابطه یک طرفه پایان بدی چون دوستت با تو در این مورد نه موافقه و نه موافق خواهد شد چه بسا که باعث تنفر هم بشه که اینم قابل درک هست . متاسفانه اگه این موضوع رو با خانواده در میون بگذاری بسیار ضربه بدی بهشون میخوره یعنی ایرانی جماعت این چیزا براشون تعریف نشده س.منظور من توهین نیست من از فرهنگ خودمون دارم حرف میزنم.
بعد از اینکه به این رابطه پایان دادی بعد میتونی به یه رابطه دو طرفه درست فکر کنی حالا چه با زن چه با مرد.فقط مهم اینه که اون شخص هم همون احساس رو نسبت به شما داشته باشه.
موفق باشید
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
با سلام
yanar عزیز
چنانچه هنوز موفق نشدید با یک روانپزشک ملاقات داشته بشید، میتونم ایمیل یکی از همکارانم رو بدم تا ضمن ابلاغ سلام و ارادت ما ، با ایمیل، موضوع رو مطرح کنی.میدونم که سرشون فوق العاده شلوغه ولی حتما زمانی رو به شما اختصاص خواهد داد.
بدرود
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
باسلام وتشکر
نه متاسفانه هنوز موفق نشده ام.اگر این لطف رو بکنید خیلی خوشحال میشم.
ایمیل من:yanar.ashiq@gmail.com
گرایش به همجنس ، راهی برای رهایی از گرایشات همجنس خواهانه
سلام yanar ،
شما تنها نیستید ،
گرایشات به همجنس را خیلی از افراد تجربه میکنند که این گرایشات به شکل ذاتی جنسی نمیباشند اما در بعضی مواقع حالت شهوانی به خود پیدا میکنند. نیازهایی که مورد بحث است همه نیازهای احساسی و اجتماعی معمولی است که هر فردی اون را تجربه میکند اما این نیازها سرگشته شده و به سمت همجنس به شکل جنسی درآمده است. گرایشات در واقع تلاشهایی برای برآورده ساختن نیازهای احساسی و هویتی است که در زندگی شما برآورده نشده است. به عنوان یک کودک ، بخشی از مرحله رشد عادی شما متوقف شده و جلوی توانایی شما برای ایجاد یک گرایش دگرجنسگرای طبیعی گرفته شده است. باید به طعنه گفت که ، صمیمت جنسی این نیازها را برآورده نمیکنه. آنها نباید امتناع بشوند (اشتباه محافظه کارانه) و نیز نباید حالت شهوانی پیدا کنند (اشتباه آزادیخواهانه) بلکه باید بوسیله ابزار غیر جنسی و مشروع اشباع بشوند. این شاید خنده دار به نظر بیاد که : گرایش به همجنس فی النفسه ربط کمی به مساله جنسی داره. نیازها جنسی نمیباشد بلکه احساسی است. http://www.nakhasteh.com/Introduction/SSA_Intro.htm
راهی برای رهایی از احساسات و گرایشات ناخواسته به همجنس
http://www.nakhasteh.com/Change/change.htm
هدف ما کمک به کسانی است که گرایش ناخواسته به همجنس خود دارند.
حبیب رهنما
www.nakhasteh.com
RE: من به دوستم وابسته ام کمکم کنید
الان ساعت 3 شبه-قضیه خیی بغرنج شده هر کاری میکنم اوضاع بهتر نمیشه-هر روز چند بار دعوای اساسی میکنیم -بعد دوباره شدیدا خوب میشیم توان ول کردن ندارم-اخرین دعوا نیم ساعت پیش بود-مثل گاو پیشانی سفید شدیم-هم اتاقیامون و دوروبریا هم دیگه خسته شدن-مکانیزم این مشکل مثل سرطانه وقتی که متاستاز داد دیگه کار تمومه
عهد کردم که دگر می نخورم-----بجز از امشب وفردا شب و شبهای دگر:302: