RE: چگونه میتوانم ازدواجی هدفمند داشته باشم ؟ ( هدف از ازدواج ؟ )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
به نظرم پاسخ های فلسفی و نظری به این سئوال اگرچه آگاهی دهنده هستند اما کاربردی نیست؟
چرا باید چنین سئوالاتی به ذهنتان بیاید.؟ این چرایی را شما باید جواب عینی و دقیق بدهید تا بر اساس آن تاپیکتان به صورت کاربردی هدایت شود.
بنده نمیخواهم بدون دلیل کار خاصی را انجام دهم،آن هم ازدواج
اگر برای انتخاب ها و یا سایر مسائل زندگی اینقدر دنبال چرا و چگونگی آن نرویم ؛توجیه خاص خود را دارد
اما ازدواج به نیت تشکیل زندگی اینگونه نیست،باید بر اساس هدف دقیقی پایه ریزی شود،چون شوخی بردار نیست،بنده تا به این سن در کنار خانواده بوده ام،یک مجرد،فردی که میتوان گفت چند سالی است که بسیاری از مسائل زندگی را از قالب خانواده خارج کرده و خود عهده دار آنها است، اما اکنون که میخواهم پا به دنیای جدیدی بگذارم،نمیتوانم خیلی ساده این تصمیم را قطعی کنم، در اطراف خود ،در همین تالار اینقدر از مسائل و مشکلات پس از ازدواج سخن به میان می آید که لازم است حداقل در این مورد دست به عصا باشیم،اعتراف میکنم از ازدواج کردن میترسم،اعتراف میکنم از انتخاب کردن میترسم،حتی اگر زیر نظر مشاور هم باشد و بسیار عاقلانه،اما چه تضمینی برای من وجود دارد که فردای زندگی همه چیز در وجود همسر من تغییر نکند؟ منی که این همه مشکلات را دیده ام و نمیتوانم مانند شما آنها را تحلیل کنم باید هم این ترس را داشته باشم،حتی بارها به این فکر کرده ام که میدانم مسئولیت و تعهد سختی است،آیا از عهده این مسئولیت بر خواهم آمد؟ الان میگویم بله،اما به خود هم شک دارم که اگر برخی مسائل پیش بینی نشده که بنده از آنها نفرت دارم در زندگیم پیش بیاید آیا باز هم میتوانم بار مسئولیت را به عهده بگیرم؟
جامعه شاید باعث شده،و یا شاید خود من مقصر باشم که چنین دیدگاه منفی نسبت به ازدواج دارم،(یا بی انگیزه)شاید چون بیش از حد سختی های ازدواج را برای خود ترسیم کرده ام تا زیبای های آن را،چون بر این باورم رؤیا پردازی نابجا و خیال باف بودن بر اینکه ازدواج چه زیبای های که ندارد میتواند در آینده باعث تخریب شود ؛یعنی فردی که ازدواج میکند با این افکار فردای زندگی میبیند که چنین نیست ،وجز ندامت و پریشان حالی چیز نصیبش نمیشود.
این احتمال میرود که مشاوران تالار با خواندن وصف حال من،بگوبند فعلا" بیخیال ازدواج بشوید،
من به رفع نیازها از طریق ازدواج نیاز دارم(شاید هم خیلی زیاد)،وقتی هم در این شرایط میخواهم به ازدواج فکر کنم میبینم که هدف های من یعنی همان رفع نیازها به تنهای بنده را قانع نمیکند،
نمیتوانم برای رفع نیاز عاطفی برم سراغ دوست دختر! یا برای رفع نیاز جنسی .......!
که همین موارد باعث عدم تمایل جوانان به ازدواج میشود
شاید هم چیزی که باعث عدم انگیزه شده نبود یک علاقه باشد یا فردی که به او علاقمند باشم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط DEMASONI
ببینید همه مشاورها میگویند که باید برای ازدواج هدف داشت، وقتی میگی میخوای مستقل بشی، تنهایت پر بشه؛نیازهات برآورده بشه؛همدم داشته باشی،عشق رو خالصانه درک کنی،مرحله جدیدی رو از زندگی شروع و درک کنی و انچه که شما میدانید.
مشاور میگوید نه اینها هدف نیستند؟! هر چقدر هم فکر کنی هدف دیگه ای پیدا نمیکنی؛غیر از اینکه دو جنس مخالف باید باهم و برای هم باشند؛باز میگویند نه باید هدف داشته باشی؛چون این اهداف غلط است و بعد از مدتی کمرنگ شده و زندگی مشترک لذتی ندارند؛هر چقدر هم میخواهی هدف بتراشی نجار خوبی نیستی؟!
__________________________________________________ __________________
ببنید دوستان؛ اگر من بخاطر رفع نیاز جنسی ازدواج کنم؛ مدت کوتاهی شعله آتش این نیاز کم میشود اگر بخاطر تنهایی ازدواج کنم ؛بدون شک مدتی از ازدواج که بگذرد ناخواسته دلمان میخواهد تنها شویم حتی کوتاه؛ و سایر دلایل برای من چنین است که آخرش چی؟ تمامی هدفها انتزاعی است،و هدفی را نمیشناسم که باعث شوق و اشتیاق فراوان در من شود نسبت به ازدواج وزندگی مشترک.
RE: چگونه میتوانم ازدواجی هدفمند داشته باشم ؟ ( هدف از ازدواج ؟ )
با سلام
نیاز جنسی نه هرگز کم می شود و نه تمام می شود.
نیاز عاطفی و همدم داشتن هم هم.
نیازهای عاطفی ، اجتماعی ، استقلال و .... هم هم
کلا فرایند تکامل جسمی و روانی مجرای طبیعی خودش را دارد که همه آدمها اگر نخواهند غیر طبیعی رفتار کنند(مگر استثناء )، باید از این مجرا بگذارند.
اینکه بعد از ازدواج چی میشه به چند چیز بستگی دارد.
1 - انتخاب صحیح یا غلط همسر
2 - تغییرات مثبت یا منفی پیدا کردن شما یا همسرتان
3 - عدم مهارتهای لازم اداره یک زندگی
خلاصه:
هدف ازدواج را می شود پیچیده کرد ولی هسته اولیه آن ثابت و در نهاد هر موجود زنده ای(گیاهان، جانوران و حیوانات و انسانها) قرار داده شده است که در این میان اشرف مخلوقات می تواند با متغیرهایی که خدا با نام اختیار به او داده است آن را دیر یا زود کرده یا تغییر دهد. اما اصل نیاز ذاتی است.
RE: چگونه میتوانم ازدواجی هدفمند داشته باشم ؟ ( هدف از ازدواج ؟ )
سلام
اگر درست متوجه پاسخ شما شده باشم، ازدواج بر اساس نیاز است،و فرد زمانی که در خود احساس نیاز کرد و همچنین شرایط برایش فراهم بود ازدواج کند.
یعنی هدف اولیه از ازدواج رفع نیازها است،درسته؟
آیا این هدف به تنهایی کافی است؟
RE: چگونه میتوانم ازدواجی هدفمند داشته باشم ؟ ( هدف از ازدواج ؟ )
ببینید خیلی واضح است.شما اگر هر دو روز یکبار بخوابید چه می شود؟
چرا هر شب می خوابید؟
به همان دلیل ازدواج هم می کنید.در حقیقت مدیر عزیز گفته اند که این کار طبیعی است.از آنجا که طبیعی است بر حسب نیاز بدن شما است.(ببینید ما از طبیعی بودن به نیاز رسیدیم.نه از نیاز به طبیعی بودن.شما اگر ازدواج نکنید نمی میرید.)
شما اگر هر دو روز یکبار بخوابید هم نمی میرید.ولی نمی توان به شما لفظ فرد نرمال و طبیعی را اطلاق کرد.چرا که هورمون های بدن شما بر هم می ریزد (در هر دو حالت چه با نخوابیدن و چه با ازدواج نکردن).احساس شادی و نشاط خود را از دست می دهید.توانایی ذهنیتان کاهش پیدا می کند.زودتر پیر می شوید و ... . در کل زندگیتان از سلامت استاندارد برخوردار نخواهد بود
شاد باشید
:72::72::72:
RE: چگونه میتوانم ازدواجی هدفمند داشته باشم ؟ ( هدف از ازدواج ؟ )
سلام .
ببخشین اگر دیر جواب دادم .
اول راجب دلیل سوالم یه توضیح بدم .
دلیلم این بود که با اطرافیانم وقتی راجب این موضوع حرف می زدم یکی از دلایلشون داشتن یک شکست تو رابطه ای که براشون پیش امده بود و این که در درونشون این احساس را کردن که احتمال این که وارد هر رابطه ی دیگه ای شن ترس از دست دادن طرف و شکست تو رلبطشون را دارند انگار که در ضمیر ناخودآگاهشون رفته و این موضوع ها را به حساب بدست آوردن تجربه نمی ذارن که اینبار بدون این که اول احساسشون را در گیر کنن منطقی برخورد کنن .
یکی از دوستام راجب ازدواج این حسو داره که مانع پیشرفت و رسیدن به خواسته هاش می شه . اما به نظرتون این موضوع تا کی می تونه ادامه داشته باشه ؟
قبول دارم با ازدواج بار مسولییت زیاد می شه اما تا کی باید صبر کنه که به همه ی آرمان هاش باید برسه و بعد ازدواج کنه ! نمی دونم این ایده چقدر درست باشه . شاید دیگه اونطوری هدفی برای ازدواج نمونه .!
همه ی حرفای دوستانو قبول دارم اما به نظرم کسی که تنها به خاطر برطرف کردن نیازش یعنی تا حدی باشه که دیگه براش مهم نباشه شخصیت طرف چییه و فقط و فقط به فکر برطرف کردن نیازهاش ازدواج می کنه در حق طرف مقابلش ظلم کرده .
به نظرم در کنار برطرف کردن تمام نیازهاش باید شخصییت طرف و... خیلی چیزهای دیگه هم براش مهم باشه .
شایذ به قول خودتون چون هنوز شخص ایده آلتون را پیدا نکردین به همین دلیل فکر می کنین که هدفتون هنوز کافی نیست .
راجب اون حرفتون هم که گفتین احساس می کنم یه ترسی تو وجودم از ازدواج که از کجا معلوم در آینده اتفاقای بدی که همیشه ازش متنفر بودین براتون پیش نیاد . به عنوان یه عضو کوچیکتر بهتون 2 تا توصییه می کنم
1 : اینکه وقتی تو حال هستین تمام تلاشتون را برای حال کنین که به امید فردا حالتون را از دست ندین . نمی گم به فکر آینده نباشین . .... باشین اما نا تا حدی که شما را از داشتن حالتون غافل کنه !
2 : اینکه همیشه برای ما آدما از چیزی که بیشتر ازش می ترسیم برامون پیش می آد و وارد ضمیر نا خودآگاهمون می شه . سعی کنین به اونی که اون بالاست و همیشه با شما بوده تو بدترین و بهترین لحظه هاتون ایمان داشته باشین و بدونین وقتی با اونین دلیلی نداره از چیزی بترسین و مطمین باشین اگه برای ازدواجتون با چشم باز و توکل به خودش جلو برین بهترین ازدواج را دارین
انگار ما آدما لذت می بریم از ترسوندن خودمون البته بهتون حق می دم یکم ترس داره اما انگاری یکم سخت که به جای فکرایی که بهمون احساس ترس می ده و دلمون نمی خواد برامون پیش بیاد به چیزای که دلمون می خواد برامون پیش بیاد فکر کنیم
ترس از چیزی که هنوز سراغمون نیومده شاید باعث شه از چیزایی که اطرافمونه غافل شیم .
و نمی دونم این حرف چقدر درست ! اما برای خودتون این باور را جا بندازین که شما تمام تلاشتون را برای یه زندگییه موفق و درست ترین انتخاب می کنین و اگر خدایی نکرده اشتباه کردین این احتمال هم وجود داره ...
البته امیدوارم بهترین انتخاب را کنین ...