RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم
دوست عزیز میدونم با حضور من شاید یه کم اوضاع بهتر بشه اما مشکل من اینه که:
گیج شدم نمیدونم کدوم رفتار درسته کدوم اشتباه با این وضعیت برم که بازم همین برنامه ها وجود خواهدداشت
مثلا:
نمیدونم وقتی از بابام بد میگه باید از بابام دفاع کنم؟ همراهیش کنم؟ بگم حق با تست و من تا اخرش پای تو هستم؟
نمیدونم کدوم رفتار در مقابل این برخوردهای همسرم میتونه اونو نرم کنه و باعث شه دست از لجبازی برداره؟
شما به عنوان یک مرد بگید دوست داشتید خانمتون در مقابل چنین رفتاری چه واکنشی نشون میداد؟
RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم
سلام
نقل قول:
شما به عنوان یک مرد بگید دوست داشتید خانمتون در مقابل چنین رفتاری چه واکنشی نشون میداد؟
آموخته ام كه : الزاما چون من يك مرد هستم و درخواست ها و انتظاراتي از خانمم دارم ملاك درست بودن انتظارات بنده نيست و نسخه درمان ان اين نيست كه خانم بنده با من همراه بشه .
آموخته ام كه : الزاما چون خانم من يك زن هست دليل بر درست بودن برخي نيازهاش نيست . گاهي نيازهايي رو ناخودآگاه و اشتباها در زندگي خودمان ايجاد ميكنيم .
پس در اين قسمت من احساس ميكنم كه چه بنده و چه هر مرد ديگه اگر الگو قرار داده بشه « نه تنها درست نيست بلكه شايد به ساخت مسئله اي جديد ختم بشه » .
پس چه بايد كرد ؟ به نظر من بايد فهميد كه كجا قهر كرد كجا حرف زد كجا درخواست كرد كجا گوش كرد كجا اجابت كرد و كجا هاي ديگر را درك كرد .
اكنون شوهرت را درك كن اما با زبان نگو چون اشتهاي او بيشتر ميشود كه بيشتر بگويي زيرا در كنار او نيستي و تنها محبتي كه به او ميشود همين مدل محبت است . پس بيشتر گلگي از پدر و مادر ميكنه تا تاييد بگيره و هيچ تضميني نيست كه رو به بهبود پيش ببريد يا شايد هم بهبود پيدا كنه روابطتتون .
در واقع به نظر من ، بايد نوعي برخورد صورت بگيره كه مرد شما از حالت بازي و ياركشي در بيايد و دل به زندگي بدهد .
با اين حساب ، اين شما هستيد كه در ابتدا بايد به درجه اي از بانو بودن برسيد كه بتوانيد كنترل بازي را در دست بگيريد و گاهي اجازه بدهيد كه افراد خود را تخليه كنند و گاهي اجازه بدهيد كه با خودشان تنها باشند و آنگونه كه انتخاب كرده اند با خود مشورت كنند .
واضح ترين حالت : ريلكس باش ريلكس ريلكس ريلكس تر و خودت رو باور كن و نيازي نيست در تيم كشي افراد شركت كني و به خودت مقام و منزلت بده تا ديگران از داشتن تو خوشحال و نداشتنت به فكر فرو ببردشان .
خوب گفتم ؟:72::325:
RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم
سلام دوستان
هرچی تلاش میکنم که بتونم بنا به توصیه ی آنی این روزهای باقی مونده رو هم بگذرونم و بعد از بازگشت شروع به حل مسایل کنم نمیتونم چون همسرم تحملش تموم شده و رفتار من هم تحت تاثیر قرار میگیره.
خونوادم از موضعشون کوتاه نمیان و همسرم یک بار زنگ زده که برخورد سردی با هم داشتن و همسرم رو بیشتر ناراحت کرده و همسر من هم هرچی ناراحتی داره سر من خالی میکنه از یه طرف میدونه تا اینجام نباید چیزی بگه تا برگردم اما با کوچکترین جرقه دوباره شروع میشه .
همسرم نگران اینه که من تظاهر داشته باشم و مطابق با حرف خونوادم پیش برم و رهاش کنم.
هرچی بهش اطمینان میدم بی فایده است انگار میخواد مستقیم تو روی خونوادم بایستم و وقتی از اونا بد میگه بگم تو راست میگی تا خیالش راحت بشه. دیروز باز دعوامون شد و یه حرفایی زد که همشو گذاشتم به حساب عصبانیتش و اینکه تحملش از دوری تموم شده البته من خیلی خوب برخورد کردم و همش ناز و نوازشو ...وآخرش هم خودش به روال قبل برگشت ولی باز امروز ازش خبری نبود وزنگ بهش زدم اشغالش کرد که تقریبا بی سابقه بود.
این یعنی حسابی ناراحته .
دیگه نمیدونم چیکار کنم .خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ته شدم کاش این روزا تموم میشدددددددددد
ببخشید شاید این پست بیشتر جنبه ی درد دل داشت اما دیگه دارم کم میارم:302:
RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم
بگم این روزا چی کار باید بکنی؟
از اخرین روزهای مجردیت کمال استفاده رو بکن و خوش باش تا به اندازه کافی نیرو برای برگشت داشته باشی. نگی نگفتیم ها. جدی میگم.
دوباره میام برات می نویسم. به نظرم باید یه کمی هم با خانوادت در مورد اغوش باز صحبت کنی.
RE: دخالت خانواده ها و رفتارسرد شوهرم با خونوادم
بگم این روزا چی کار باید بکنی؟
از اخرین روزهای مجردیت کمال استفاده رو بکن و خوش باش تا به اندازه کافی نیرو برای برگشت داشته باشی. نگی نگفتیم ها. جدی میگم.
دوباره میام برات می نویسم. به نظرم باید یه کمی هم با خانوادت در مورد اغوش باز صحبت کنی.