RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
بلواسکای عزیز نگاه شما به دنیا و آدمهاش خیلی منفی هست .
از دید شما همه آدمای جامعه یه خصومتی با شما دارند و میخوان یه جوری بهتون آسیب بزنند . از محل کار و مشاور املاک و خانواده خودتون و همسرتون و خانواده همسرتون و ... و در تمام این موارد انگشت اشاره و اتهامتون به سمت بقیه هست و تقلاهای شما برای اثبات دشمنی دیگران مثل کسی می مونه که گوشاشو گرفته و مرتب در حال فریاد زدنه که کمک کنید اینا دشمنم هستند. متاسفانه انتقال حس نفرت و بی اعتمادیتون به دیگران هم از درجه بالایی برخورداره.
خودتون رو جای کسانی تصور کنید که توقع مهر و مهربانی از شما دارند ولی بجاش خشم و نفرت و ادله دشمنی دریافت میکنند. در هر فرصتی میخواین بهشون ثابت کنید که خودشون یا مرتبطینشون در حق شما بد کردن.
صبای عزیز من حدودا 2.5 ساله که با چنین مشکلی روبرو شدم. نمیگم صرفا من و فقط من این مشکل رو پیدا کرده ام ولی از آنجاییکه کسی از من نخواسته که کمکش کنم، لذا لاجرم روی حل مشکل خودم تمرکز کرده ام.
متاسفانه وقتی بی جهت و یا حداقل بدون عنوان کوچکترین دلیلی، برخی رفتارها که من نامش را اهانت می گذارم و قبلا با اینکه کاملا در جامعه بودم هرگز چنین مشکلی نداشتم، را می بینم از دیگران ناراحت می شم، بی اعتماد می شم و متاسفانه به قول شما حتی متنفر! و بازهم به قول شما خودم هم حس کرده ام که این احساس را به پیرامونم منتقل می کنم. در واقع تبدیل شده به یک فیدبک مثبت که اگر کنترلش نکنم عواقب خوبی نخواهد داشت.
خوب به ذهنم رسید که بهترین راه اینست که بتوانم با دسته ای از این افراد ارتباط برقرار کنم تا بفهم در ذهنشان چه می گذرد که اینقدر تغییر کرده اند.
ولی خیلی موفق نبودم و این مشکلم هست!
با توجه به یکی دو مقاله ای که اتفاقی خواندم و همینطور پستهای آقای sci بگونه ای پی به مشکلم بردم:
بنده رفتار جرات مندانه ندارم.
رفتار و عکس العمل من یا منغعلانه و یا پرخاشگرانه است. اینرا به مشاور هم گفتم که وقتی در معرض حرکت یا عملی قرار می گیرم که من را به شدت ناخوشنود می کند، گویی برایم بطور پیش فرض تعریف شده که به روی خودت نیاور و خود را بزن به ندیدن!
این عکس العمل منفعلانه من دو نتیجه منفی داشته؛
1- بعد از اینکه همه چیز تمام شد و من با خودم تنها شدم و خاطرات و اتفاقا روز را مرور کردم. آن صحنه ها را مجسم کرده و مدام خودخوری می کنم که چرا جواب ندادم و آن توهین ها رو قبول کردم!
2- متاسفانه این بی توجهی من باعث شده این دسته اعمال که من نمی پسندم، بیشتر شود.
خوب بنظر می رسید که من باید یاد بگیرم که در همان لحظه که ناراحت می شوم به دور از پرخاشگری، ناراحتیم را ابراز کنم.
اما متاسفانه هنوز این مهارت را ندارم و نمی دانم نقطه ضعفم در کجاست!
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
بلو اسكاي عزيز
اين تاپيك را دوباره از اول با دقت تمام خواندم كلا كه راهنمايي ها فوق العاده بوده اند و حتي در تاپيك قبلي كه منجر به واكنش شد و....اگر تصميم بگيري كه خودت را تغيير بدهي گفتني ها گفته شده است تنها بحث عملياتي كردن آن باقي مي ماند كه كاملا در دست خودت است و حتي نقاط ضعفي كه عنوان كرده اي نمي داني به شكل روشن مورد اشاره قرار گرفته اند .
ضمن اينكه اعلام مي كنم تو دختر فوق العاده باهوشي هستي .
و اما
نكته اي كه شايد نمي داني
به نظر من ، و كاملا از نگاه من
تو كودكت از همين حال و هوايي كه براي خودت ايجاد مي كني و.....نفع مي برد و به اين وسيله نوازش و تائيد خوب بودن - درست بودن مي گيرد .
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام
بلواسکای عزیز اول تشکر میکنم بابت لطفی که به من داشتید و اینکه ازم خواستید که تو تاپیکتون نظر بدم .
شرمنده که باید بگم نتونستم همه تاپیک رو بخونم . برداشت های کلی و نکاتی که به ذهنم می رسه رو میگم واقعا امیدوارم که ذره ای کمک کنه .
نقل قول:
صبای عزیز من حدودا 2.5 ساله که با چنین مشکلی روبرو شدم. نمیگم صرفا من و فقط من این مشکل رو پیدا کرده ام ولی از آنجاییکه کسی از من نخواسته که کمکش کنم، لذا لاجرم روی حل مشکل خودم تمرکز کرده ام.
متاسفانه وقتی بی جهت و یا حداقل بدون عنوان کوچکترین دلیلی، برخی رفتارها که من نامش را اهانت می گذارم و قبلا با اینکه کاملا در جامعه بودم هرگز چنین مشکلی نداشتم، را می بینم از دیگران ناراحت می شم، بی اعتماد می شم و متاسفانه به قول شما حتی متنفر! و بازهم به قول شما خودم هم حس کرده ام که این احساس را به پیرامونم منتقل می کنم. در واقع تبدیل شده به یک فیدبک مثبت که اگر کنترلش نکنم عواقب خوبی نخواهد داشت.
طبق گفته خودتون شما قبلا هم تو جامعه و محیط های متعددی بودید . چی شد که از دو سال پیش یه سری چیزا تغییر کرد ؟ من اصلا نمی خوام بگم که وضعیت امنیت جامعه روند صعودی داشته یا چیزی تغییر نکرده ولی این تغییرات آهسته هست نه یک شبه و یک ساله , درسته ؟
خوب گذشته رو مرور کنید تو سه یا چهار سال گذشته خودتون چه تغییرات رفتاری داشتید ؟ وضعیت اعتماد به نفستون ؟
وضعیت اعتماد به دیگران و...؟
چیزی که من دارم میبینم (زاویه نگاه من ممکنه غلط باشه) اینه که پس از ازدواج مسائلی بین شما و همسرتون و خانواده خودتون و همسرتون بوده که باعث شده یه سری از باورها و توانایی هاتون تحت تاثیر قرار بگیره و موضع قبلیتون رو تغییر بده و چون یکباره این مسائل رخ داده شما از توجه به این تغییرات خودتون غافل شدید .
من یه جور استرس و ترس رو پشت چهره قاطعتون میبینم. یه جور حس نا امنی و بی پناهی . نمی دونم که این چیزایی که میگم درسته یا نه !! شما خیلی خوب نقش یه زن مستقل رو بازی کردید ولی در عمل نیازهاتون رو حذف یا شاید هم انکار میکنید . تو اون یکی تاپیکتون هم گفتم حتی کم هوش ترین افراد هم میتونند احساساتی رو که در پشت رفتارمون هست رو درک کنند . اگه کسی الان به خودش اجازه اهانت میده چون شما سیگنال ضعف رو بهش ارسال میکنید و اون فرد هم جایی وارد میشه که پیروز باشه .
خلاصه کلامم اینه که با خودتون صادق باشید . اگه واقعا ترسی هست ریشه یابیش کنید و از ریشه برطرفش کنید.
راهکاری که خودم استفاده میکنم اینه که همیشه بدترین حالت رو تصور میکنم و شرایطو تو اون حالت بررسی میکنم .در نهایت میبینم که اگر بدترین حالت هم اتفاق بیافته خیلی وحشتناک نیست و با توجه به مسائل گذشته و توانایی های فعلیم از پس اون هم میتونم بر بیام پس دلیلی واسه ترس باقی نمی مونه . این جوری میتونم جراتمندانه حرف بزنم و عمل کنم چون همه حالات رو متصور شدم و توانایی پرداخت هزینه رو در خودم میبینم.
نمیدونم حرفام به این تاپیک ربط داشت یا نه :302:
واستون آرزوی موفقیت میکنم:72:
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام به همه دوستان
من کارشناس یا روانشناس نیستم و فقط یک دانشجوی فنی هستم و نظری که میدم کاملا شخصیه و برپایه مطالب علمی یا چیز خاص دیگری نیست. بنظرم دوستان گفتنی ها رو گفته باشند.
من میخوام اینجا به مثالی بزنم که شاید بشه ازش یک نکته ای رو برداشت کرد.
ما تو دوره کارشناسی که بودیم یکی از بچه ها که سنش از همه کمتر بود و همیشه یه تیکه های تابلویی می انداخت و مثلا اگه یکی بهش میگفت چقدر سر و صدا میکنی فوری باصدای بلند می گفت به تو چه! بدون اینکه بدونه که طرفش کیه یا احترامی بخواد بزاره و سر این موضوع کسی از ترس اینکه تابلو بشه هیچی به این نمیگفت و با اینکه سنش از همه پائین تر بود ولی همه ازش حساب می بردند . حتی آدم خراب کن های حرفه ای کلاس هم تیکه ای بهش نمی انداختن!
این با اون چیزی که شما فرمودید مسلما فرق داره و این رو بهش هتاک و پرده در و بی ادب و ... می گن.
خوب این شخص به رفتارش کاری ندارم، ولی چی داشت که به همه جواب می داد هر جایی که احساس میکرد داره بهش توهین میشه؟ بهتره بگم چی نداشت که راحت جواب می داد؟
جواب ساده است: ترس از تبعات رفتار نابخردانه اش. در واقع اون نمی ترسید که مثلا وجه اش توی جمع خراب بشه! پس می بینید این ترسه ناخودآگاهه که جلوی برخی از رفتارها رو میگیره.
صرف نظر از این رفتار نادرست و غیر حرفه ای این شخص به نظر من شما باید روی موضوع ترس متمرکز بشید و بررسی کنید در مواقعی که احساس می کنید به شما یا حریم یا منافع شما تعدی شده یا حقی از شما پایمال شده از چه چیزی ترسیدید و رودربایستی کردید و همان جا از طرفتان نپرسیدید علت رفتارش را.
شاید اون طرف رئیس شما باشه یا همکار شما باشه و یا همسرتان و شما ناخودآگاه ترسیدید که در صورتیکه ازش سوال کنید ممکنه مشکلی برای شغل یا زندگیتان پیش آید. ممکنه عکس العمل او شدید باشه و شاید هم شما سوالتان نابجا باشه.
اما اگه بخوام دقیقتر بگم این ترس چیه و ماهیتش رو برملا کنم باید بگم که این مسائل یک ترسی رو تو آدم ایجاد میکنند که شبیه همون ترسیه که موقع رد شدن از خیابان به شما دست میده. در واقع ترسی که یک نوع احتیاط ایجاد میکنه و ترس خوبیه و وجودش لازمه. خوب اگه شما بخواهید از یک خیابان رد بشید و مطمئن شید که ماشینی نیست اونوقت براحتی از خیابان رد میشوید.
برای اون مورد هم باید ببینید آیا ماشینی در آن خیابان ارتباط شما با فرد مورد نظر در حال عبور هست یا نه؟
حالا این ماشین ها رو چی تفسیر کنید باید شرایط را بسنجید. مثلا عصبانیت طرف شما یعنی یه ماشین داره باسرعت از اون خیابان عبور می کنه و شما نباید اون لحظه از آن عبور کنید. توانایی اون فرد در کنترل عصبانیتش یعنی اون ماشین میتونه به موقع ترمز کنه و از برخورد جلوگیری بشه.
به هر حال شما باید این خیابان را کاملا بسنجید و موقعی که به همه چیزش اطلاع پیدا کردید ازش عبور کنید. به بیان دیگه شما موقعی باید به خیابان پا بگذارید که اشراف کامل به همه جوانب آن داشته باشید. پس سعی کنید دانشتان را نسبت به افراد مورد برخوردتان و ارتباط و خصایص آنها بیشتر و بیشتر کنید و باندهای سرعت آنها را کشف کنید تا ترس مولد احتیاط شما چراغ سبز عبور را به شما داده و با اطمینان از عدم تصادم از طرفتان بپرسید"چرا؟"
موفق باشید
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
این تاپیک قدیمی هست یک سال پیش جویا جان