RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
به نظر من مردها رو نباید تنها گذاشت به محض اینکه تنها میشن جای خالیه زنشونو با یکی پر می کنن حتی ممکنه زنشون خیلی بهتر باشه ولی هر زنی از تنهایی بهتره.من جای تو بودم زیاد تنهاش نمی ذاشتم هر چند که فکر می کنم مشکلت ریشه دار باید باشه که اینقدر راحت میگه دوست دخترمه.کاش با هم برین پیش مشاور
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
دوستان در مقام راهنمایی و مشاوره فقط احساسی را که تجربه می کنید به مراجع انعکاس ندهید. مراجع خودش تحت تاثیر احساساتش هست. او اگر کمک می خواهد نیاز هست چون سنگ صبور باشید و احساسات خود را کنترل کنید و روش با ثباتی را پیشنهاد دهید.
به نظر می رسد که azadehh_mm نیاز به مهارتهای بیشتری برای اصلاح رفتار شوهرش نیاز دارد. اما این مهارتها هفت تیر کشی و شمشیر زنی نیست.
مهارت قاطعیت، پیگیری و تغییر شرایط از مهمترین مولفه های لازم برای اصلاح همسرشون هست.
شما قبل از اینکه از ایران بروید باید مرزهای قرمز خودتون را برای این زندگی پر رنگ کنید. به این منظور حتما باید او را به جلسات حضوری مشاوره بکشانید و یک قرارداد درمانی تنظیم کنید. و در این قرار داد برای او تفهمیم کنید که باید مسئولیت رفتار غیر متعهدانه خود را پذیرا باشد.
به جای دعوا، درگیری، نق زدن، سرک کشیدن، چانه زدن، قهر کردن، خودخوری، و افکار اتوماتیک باید به او بگویید که تحمل ارتباطهای غیر متعارف و ناهنجار را در زندگی زناشویی ندارید.
در جلسه مشاوره او باید مرزهای خانواده برایش مهم تلقی شود. متاسفانه همسر شما لغزش خود را جزئی دانسته و از میزان آسیبی که به زندگی می زند کاملا مطلع نیست یا درک نمی کند.
معمولا باید این آسیب ها به طور رسمی و زیر نظر متخصص زیر ذره بین قرار بگیرد. و همسر شما متوجه شود که زندگیش با ادامه این روند در معرض فروپاشی قرار می گیرد.
شما به کمک مشاور باید روند این آسیب را برای او مشخص کنید.
مثلاً
- در صورت تکرار ممکن است اخلاق حرفه ای اش زیر سئوال برود و پروانه پزشکی او در خطر بیفتد
- همچنین باید متوجه محدودیت ظرفیت شما شده و احتمال اینکه این مسئله به صورت یک مشکل برای خانواده های طرفین رو شود، بررسی شود.
و مسائل دیگری که بسته ظرفیتهای خانوادگی و فردی شما وهمسرتان در جلسات مشاوره باز می شود.
با تشکر از آقای مدیر. ممنون از راهنماییتون.
به خدا من از همین پستهای که برای بچهای دیگه زدین متوجه شدم که باید پیش مشاور بریم وقتی مشکل داریم. حتا بهش گفتم. قبول نمیکنه اصلا. میگه مشکله تو هست نه من. میگه من اصلا مشکل ندارم همینیه که میبینی، عوض هم نمیشم.
همینکه میگم چرا آخه زندگیمونو داری تلخش میکنی با وجود یه شخص غریبه، فوری میگه همینیه که هست، اگر طاقت نداری طلاق بگیر. منم که نمیخوام طلاق بگیرم :(( آخه چطور میتونم با اینجور آدمی رفتار کنم دیگه.
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
خونواده هاتون در جریانن؟
وضع مالی همسرتون چطوریه؟ مهریه شما چقدره؟
خونوادشون چه جور آدمایین؟ منظورم اینه ازش دفاع میکنند یا اینکه به اشتباهش متهمش میکنند و طرف شما رو میگیرند؟
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
سلام
واقعا صبوری شما حیرت آوره. با این که خارج از ایران زندگی می کنید و مثل یک زن مستقل کار و تحصیل خودتون رو دارید کاملا مثل یک زن سنتی و به اصطلاح بساز رفتار می کنید.
من کارشناس نیستم و نمی تونم خودم رو جای شما بذارم چون به هیچ وجه حاضر نیستم یک خائن رو بپذیرم اما به شما پیشنهاد می کنم اون رو در شرایط انتخاب بذارید...
یعنی بگید یا من یا زندگی بی بند و بار.
عزیزم مرد متاهلی که به خانواده پایبند نیست باید مورد بررسی قرار بگیره.
به نظرم این دوری حتی برای شما امتیازه و کمک می کنه بدون این که درگیر مسائل عاطفی بشی تصمیم بگیری.
شما که مادر اون نیستید که بخواهید روی اشتباهاتش سرپوش بذارید. مردها از زن هایی که نقش مادر رو براشون بازی می کنن متنفرند. نباید بذاری از تو متنفر بشه.
اون یه انسان بالغ و تحصیل کرده است باید بذاری سرنوشتشو انتخاب کنه نه این که مدام به بهانه عشق خودتو بهش تحمیل کنی.
از سر راهش برو کنار . اگر واقعا بخوادت میاد سراغت.اگر هم نه که معلوم می شه لیاقتت رو نداره. نباید از همون اول انقدر بهش بها می دادی که به تو بگه اگه نمی خوای طلاق بگیر. این دیگه خیلی بی مسولیتیه
خوشبخت باشی
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
مینا جان، من اصلا فکر طلاق رو نمیکنم که بخوام حساب کتاب مهریه باشم. خانوادش تا وقتی که خوب هستن خوبن دیگه، وقتی هم که بد باشن وقیان بدتر از خودشون کسی نیست.
چند وقت پیشا که من و شوهرم بحث داشتیم،خوانوادش نشستن اینقدر حرفای مزخرف زدن به شوهرم که حالا شوهرم تمام اخلاقای که الان داره و بد اخلقیهی که میکنه بخاطر حرفای اونا هست. حالا هم خانوادش همش دعواش میکنن که زنت خوب، از این بهتر گیرت نمیاد ....... از این حرفا. خوب من موندم چرا وقتی حرف میزنن فکر عواقبش نمیکنن..
تورو خدا، فرشته جان، میدیر محترم، سارا بانو، دل، اریکس،...........بیاین روی تایپکه من راه حل بدین.
من الان باردار هستم، هرچی میخوام ذهنمو متمرکز به این چیزا نکنم نمیشه که نمیشه، حالم اصلا خوش نیست.... دارم دق میکنم دیگه :( :(
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
آخی! عزیزم تبریک میگم که داری مامان میشی:72:
بنظر من الان با یادآوری این موقعیت حساسی که داری، به شوهرت، توجهش رو بیشتر به زندگی مشترکتون جلب کن.
ازش آرامش بخواه و بگو با وجود این جریانات آرامشی در من نیست.
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
سلام
اوه مبارکه خانمی.
پس فعلا تمرکزت و از روی موضوعات منفی بردار. حالا که بارداری باید ارامش داشته باشی.
سعی کن هر چه زودتر کارت و اینجا تموم کنی و برگردی پیش همسرت.
سن همسرت کم نیست و وقتی که شما پیشش نیستی او هم پایبندی چندانی و نداره داره شبیه مجردا زندگی می کنه. بهترین کار اینه که بر گردی ایران و بهش بگی لازمه که یه خونه مستقل بگیرید.
بهش گفتی بارداری؟
چه برخوردی داشت؟
خوشحالیش و چجوری نشون داد؟
الانم خیلی ازش در مورد رابطش با اون خانم نپرس. چون الان شما تو شرایطی هستی که اگه او هم بگه با کسی نیست و واقعا هم نباشه شما از راه دور نمی تونی باور کنی و باید پیشش باشی تا باور کنی که او واقعا با کسی نیست.
الان موقع این نیست که از راه دور فکرت و مشغول کنی. سعی کن بهترین رفتار و داشته باشی. او باید متوجه بشه کارش بد بوده و شما خیلی راحت از کنار چنین چیزی نمی گذری اما این با گیر دادن فرق داره.
دوباره تلفنای زیادت و شروع نکن. کسی که الان باید به شما زنگ بزنه اونه. چون شما بارداری و او باید هر روز و هر ساعت از حالت با خبر باشه. پس این فرصت و بهش بده که باهات در تماس باشه.
و کم کاریاش و به نظر من باید بهش بگی اما باید براش یه راه خوب پیدا کنیم. اینکه چجوری بگی که هم دلخوری ایجاد نشه و هم متوجه بشه و جبهه نگیره.
فعلا بهترین کار اینه که زود تر برگردی ایران
موفق باشی:72:
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
مرسی دختر مهربون و sisillii
من الان زنگ زدم به مادر شوهرم، فهمیدم که شوهرم خنیئونا هست. به مدارس هوهرم گفتم اصلا نمیخوام در مورد من باهاش صحبت کنید (چون هروقت که مامانش رو میبینه دیوانهوار داد و بیداد راه میندازه مخصوصا اگر از من طرفداری کنه------>که البته فکر کنم پیش خودش میگه چطور چند ماه پیش اینقدر حرف در مورد زنم زدن که منو به اینجا رسوندن حالا میخوام دوباره منو برگردونن به اون موقعها)
دیگه بعدشم زنگ زدم به برادرش، با برادرش بد از ۲ سال صحبت کردم. و گفتم که این چطور زندگی هست که درست کرده برام. ۳ ساله زنش هستم هنوز تو خونه بابام دارم زندگی میکنم. هر روز هی میگفت بچه بچه،، حالا هم که حآمله هستم میگه برو بچهرو بنداز... گفتم همین الان یه خونه بگیر من دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم!!! برادرش هم با کامل آرامش و مهربونی گفت باشه حالا ببینمش باهاش صحبت میکنم
در مورد خبر بارداریم : اولش تعجب کرد و خوشحال شد، تاکید کرد که هر روز چی بخورم یا چی نخورم. قرصامو به موقع بخورم... اما حدود ۴-۵ روز گیر داده که اگر رزیدنتی قبول نشم باید بری بچهرو بندازی... منم محکم گفتم اینکارو نمیکنم....
من بهش گفتم ۸ ماه درس خوندی فقط سعی کردم آرامش داشته باشی که بتونی درس بخونی، حالم منم این ۷ ماه باقی موند رو عزت میخوام که آرامش بهم بدی، اما لج کرده بدتر شده
با کمک خدا و شما عزیزان میتونم این آرمشو بدست بیارم. تنهام نذارین
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
وای خدایا.... داشتم تاپیک شما رو میخوندم حسابی عرق کردم یا دقیقتر بگم حسابی داغ کردم
واقعا متاسم و من که خجالت میکشم...
بنظرم چون از طرف شما هیچ عکس العمل قابل توجهی ندیده، فکر میکنه که هیچ خبری نیستو هر کاری بخواد میتونه انجام بده.
فکر میکنم بد نیست کمی سفت و سخت تر بشید. البته این مسئله زمانی بیشتر کارساز خواهد بود که شما در کنار ایشون باشید.
در اولین فرصت به ایران برگردید و موضع خودتون رو-بعد از انجام مشاوره- مشخص کنید.
نقل قول:
اما حدود ۴-۵ روز گیر داده که اگر رزیدنتی قبول نشم باید بری بچهرو بندازی
و خدایی این حرفشون به دور از انسانیت بود... اگه من بودم که همین الان کلهم به عشق بینمون شک میکردم!
---
اگه بتونین بیشتر از خصوصیات/گذشته همسرتون بگید شاید دوستان بهتر بتونن راهنمایی کنن.
--
امیدوارم خدا شما رو در یک مسیر بهتر قرار بده...
RE: شوهرم دوست دختر داره،نمیدونم چیکار کنم
امشب اصلا حالم خوب نیست. ایییییییی خدا برم به کی بگم
مامانم دیگه بدتر داره میکنه. از اتاق بیرون نرفتم که مامانم اعصابم و خورد نکنه با حرفاش... بیشتر داره بهم فشار میاره
گیر داده بچه میخوای چیکار.. عجب بدبختی هستم من...چیکار به این بچه دارن آخه...
چه شوهر پستی دارم من که باعث شده اینجوری اعصابه من خورد بشه...
خدا میدونه که هیچوقت نمیبخشمش
هی گفتین صبورم صبورم. آره صبور هستم اما همش میریزم تو خودم. به هیچکس نمیتونم بگم. یه حرف بود که به مامانم اعتماد کردم و گفتم، الان همینکه یه اتفاقی میوفته فوری میگه میرم به بابت میگم، اگر این حرف زده بشه بابام فوری طلاق منو میگیره
چیکار کنم، چرا نمیاید یه چیزی بگید. به خدا به جای رسیدم که دیگه خودمو خالص کنم از این دنیای مسخره
دیگه هیچی برام قشنگ نیست... حالم از هم چی بهم میخوره